”عدالت“ و ”راه توده“ مدافع نوليبراليسم سراسيمگى‏‏ ”عدالت“ ناشى‏‏ از چيست؟ موضع پوزيتيويستى‏‏، ”استدلال“ پوپريستى‏‏ تشتت خواست ارتجاع اجراى‏ الگوى‏ كودتايى‏ پينوشه در ايران

image_pdfimage_print

مقاله شماره ٤٣/٨٩ (٥ بهمن)

واژه راهنما: ضرورت تاريخى‏ پايان بخشيدن به تشتت سازمانى‏ در حزب توده ايران.

با انتشار سرمقاله “جنبش مردمى‏‏، واقعيت‏هاى‏‏ عينى‏‏ و نقش زحمتكشان” در نامه مردم شماره ٨٤٩، جريان شناخته شده در تارنگاشت “عدالت” اعلام داشت كه پس از ارزيابى‏‏ مضمون مقاله، موضع خود را درباره آن اعلام خواهد كرد. اعلامى‏‏ كه تا امروز تحقق نيافته است (نگاه شوده به مقاله ٣٢ http://www.tudeh-iha.com/?p=1392&lang=fa، ٣٦ http://www.tudeh-iha.com/?p=1417&lang=fa و ٣٧ http://www.tudeh-iha.com/?p=1446&lang=fa).

اكنون با انتشار سرمقاله پراهميت «”هدفمند كردن يارانه‏ها”، اقتصاد نوليبرالى‏‏ و مدافعان “شرمگين” احمدى‏‏نژاد» در نامه مردم شماره ٨٥٩ در تاريخ ٢٠ دى‏‏ماه ١٣٨٩ (http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1267)، اين جريان شناخته شده در تارنگاشت “عدالت” بلافاصله، يعنى‏‏ در ٢٣ دى‏‏ماه نسبت به اين مقاله واكنش نشان داد. واكنشى‏‏ كه بالاخره با لو دادن “سرمايه”اى‏‏ همراه شد كه مى‏‏خواهد گويا نقش “استدلال” را براى‏‏ اين «مدافعان شرمگين احمدى‏‏نژاد» ايفا سازد.

اين «مدافعان شرمگين احمدى‏‏نژاد» دل به اين امر خوش كرده‏اند كه گويا “احمدى‏‏نژاد در برابر خامنه‏اى‏‏ مى‏‏ايستد” و از اين پرحرفى‏‏ خود نتيجه‏ مى‏‏گيرند كه “پس بايد از او دفاع كرد”! ببينيم اين پرحرفى‏‏هاى‏‏ توخالى‏‏ و در سطح غلطيدن‏هاى‏‏ “پال‏تالكى‏‏”، زمانى‏‏ كه بايد بر روى‏‏ كاغذ به رشته تحرير درآيد، از چه وزن و “مغزى‏‏” برخودار است! درون‏مايه آن از كجا به عاريه گرفته شده است؟ كدام هدف را دنبال مى‏‏كند؟ اين جريان شناخته شده در اين تارنگاشت كه چند توده‏اى‏‏ صادق را در آنجا به بازيچه دست خود تبديل ساخته است، تا با انجام وظيفه، خود را “مدافع سوسياليسم علمى‏‏” بنماياند، به همه اين پرسش‏هاى‏ پيش گفته در واكنش خود با سراسيمگى‏‏ پاسخ مى‏‏دهد. شايد سطور زير كمكى‏‏ باشد براى‏‏ توده‏اى‏‏هاى‏‏ صادق در اين تارنگاشت كه بتوانند نهايتاً راه را از بى‏‏راهه تميز دهند و صف خود را از اين عناصر جدا سازند!

خواست ارتجاع را افشا كنيم

انقلاب مردم فداكار تونس هشدارى‏‏ است براى‏‏ شناخت آن‏هايى‏‏ كه هنوز درك نمى‏‏كنند كه چرا ارتجاع داخلى‏‏ و جهانى‏‏ خواستار تشتت نظرى‏‏ در جنبش كارگرى‏‏ و چپ انقلابى‏‏ در همه كشورها هستند! ارتجاع خوب مى‏‏داند كه فرازهاى‏‏ انقلابى‏‏، نه تنها در كشورهاى‏‏ جهان سوم در راه اند، بلكه آن‏ها خوب مى‏‏دانند كه نظام بحران آفرين سرمايه‏دارى‏‏ در جهان سوم هيچ دورنماى‏‏ ديگرى‏‏ را براى‏‏ آزادى‏‏ و عدالت اجتماعى‏‏ براى‏‏ مردم آن‏ها نمى‏‏گشايد، جز سرنگونى‏‏ انقلابى‏‏ نظام‏هاى‏‏ سرمايه‏دارى‏‏ وابسته و مجرى‏‏ برنامه نواستعمارى‏‏ نوليبراليسم امپرياليستى‏‏. از اين روى‏‏ آن‏ها به بهانه مبارزه با “تروريسم” با تشديد قوانين امنيتى‏ داخلى‏‏، با برقرار ساختن انديشه‏هاى‏ “نژادپرستانه مدرن” (نگاه شود به مقاله ٣٣ http://www.tudeh-iha.com/?p=1395&lang=fa) و با انواع ابزار و وسايل سركوب ديگر در صحنه جهانى‏‏، مانند تداوم و توسعه تسليحات هسته‏اى‏‏ و موشكى‏‏ كشتار جمعى‏‏، توسعه عرصه جهانى‏‏ عملكرد سازمان تجاورگر ناتو، براه انداختن هر روزه كانون بحران و تشتت در كشورهاى‏‏ پيرامونى‏‏ جهت ارسال به اصطلاح “كمك‏هاى‏‏ انسانى‏‏” تا نيروى‏‏ نظامى‏‏ براى‏‏ گويا “حفظ (و وقيح‏تر) تحميل صلح” و …، همچنين از طريق سياست تجاوزگرانه و نواستعمارى‏‏ كه تحت عنوان “تروريسم” و گويا “مبارزه با تروريسم” عملى‏‏ مى‏‏گردد، مى‏كوشند تدارك سركوب نظامى‏ و يا “مسالمت‏آميز” خيزش‏هاى‏ انقلابى‏ را در كشورهاى‏ جهان سوم و همچنين متروپل‏ها ببينند. اقدامات فوق همگى‏ ابزارى‏‏ هستند جهت‏ سركوب خيزش‏هاى‏‏ انقلابى‏‏ در راه مردم كشورهاى‏‏ مختلف در جهان.

عجيب نيست كه پارلمان اروپايى‏ و دولت‏هاى‏ اروپايى‏ زمزمه “كمك” به تونس را آغاز كرده‏اند، تا از طريق “انتخابات آزاد تحت نظارت و كنترل” خود، نظام غارتگر سرمايه‏دارى‏ را در آنجا دوباره تثبيت كنند. “هاما  هامانى‏”، رئيس حزب كمونيست- كارگرى‏ تونس كه زير فشار انقلاب از زندان آزاد شده است،‏ در مصاحبه‏اى‏ با روزنامه آلمانى‏ “يونگ ولت” نسبت به خطر اين به اصطلاح “كمك‏ها” هشدار مى‏دهد و بر ضرورت سازماندهى‏ كارگران، جوانان، زنان و… كه در دوران ديكتاتورى‏ به سختى‏ پيش مى‏رفت، پاى‏مى‏فشرد. ديكتاتور تونس با غيرقانونى‏ اعلام كردن حزب كمونيست- كارگرى‏ تونس و با به زندان انداختن هامانى‏ براى‏ بيش از ١٠ سال و اجبار او به زندگى‏ مخفى‏، حزب “چپى‏” را از اعضاى‏ تسليم شده حزب كمونيست براه انداخته است. در حالى‏ كه دولت كنونى‏ از اين حزب براى‏ شركت در “دولت موقت” دعوت بعمل آورده است، حزب كمونيست- كارگرى‏ تونس كنار گذاشته شده است.

هاما هامانى‏، با اشاره به روابط بسيار خوب برلوسكونى‏ و سازكوزى‏، رياست جمهورى‏هاى‏ معلوم‏الحال ايتاليا و فرانسه با ديكتاتورى‏ سرنگون شده، از كوشش وزير خارجه فرانسه خبر مى‏دهد كه در جريان انقلاب، زمانى‏ «كه تن كشته‏ها» بر روى‏ سنگفرش خيابان‏ها افتاده بود، به ديكتاتور فرارى‏ پيشنهاد ارسال «متخصصين» را براى‏ ايجاد «امنيت» كرده بوده است.

با توجه به تجربه انقلاب در جريان تونس است كه مى‏توان به اهميت ابزار ديگر سركوب در اختيار ارتجاع پى‏برد:

ابزار ديگر موفقيت را “اطاق‏هاى‏‏ انديشه” و طراحان برنامه‏هاى‏‏ مزورانه ارتجاع جهانى‏‏ و دست نشاندگانشان در كشورهاى‏‏ جهان سوم، از قبيل «سرمايه‏ تجارى‏‏ انگل داخلى‏‏» و ديگر لايه‏هاى‏‏ مافيايى‏‏ آن در ايران، ايجاد كردن و دامن زدن به تشتت در جنبش كارگرى‏‏ آن كشورها جهت به هرز كشاندن دستاوردهاى‏‏ انقلابى‏‏ مردم در كشورهاى‏‏ پيرامونى‏‏، ارزيابى‏ مى‏كنند. مى‏‏خواهند شرايط مقاومت هوشمندانه، يك‏پارچه و توانمند را از طبقه كارگر اين كشورها بستايند تا هم كوشش براى‏‏ سازماندهى‏‏ و تجهيز طبقه كارگر براى‏‏ مبارزات اجتماعى‏‏ فلج و يا لااقل محدود گردد و هم در دوران‏هاى‏‏ انقلابى‏‏، توان متمركز و آبديده‏اى‏‏ در جامعه وجود نداشته باشد.

يكى‏‏ از دو علت عمده ضرورى‏‏ شدن انتشار “توده‏اى‏‏ها” در سه سال پيش، اين شناخت بود كه ارتجاع توانسته است در جنبش توده‏اى‏‏، در جنبش چپ انقلابى‏‏ مدافع طبقه كارگر ايران، شيوه‏هاى‏‏ ارزيابى‏‏ ضدماركسيستى‏‏- ضدتوده‏اى‏‏ را حاكم ساخته، امكان ارزيابى‏‏ علمى‏‏ را از گردان‏هاى‏‏ فعال سلب كرده و از اين طريق توانسته است آن‏ها را به پذيرش سياست خود متقاعد سازد. دفاع “راه توده” از برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏ “خصوصى‏‏ سازى‏‏ و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏” به ابزار انحراف اين نشريه توده‏اى‏‏ و بدل شدن آن به ابزار تبليغات براى‏‏ منافع لايه‏اى‏‏ از سرمايه‏دارى‏‏ خواستار “تعديل اقتصادى‏‏” در ايران تبديل شد. امرى‏‏ كه با اين به اصطلاح “استدلال” توجيه مى‏‏شد كه «چون برخى‏‏ از اصلاح‏طلبان موافق خصوصى‏‏ سازى‏‏ و … هستند، توده‏اى‏‏ها نيز بايد از اين برنامه دفاع كنند تا وحدت در خطر نيفتد»! دفاع “على‏‏ خدايى‏‏” تنها از “آزادى‏‏” و نفى‏‏ تضاد اصلى‏‏ حاكم بر ايران كه در آن مساله راه رشد عدالت‏خواهانه در كنار “آزادى‏‏” در جفتى‏‏ توامان واقعيتى‏‏ انكار ناپذير است، ناشى‏‏ از چنين موضع ضدماركسيستى‏‏- ضدتوده‏اى‏‏ بود و هست كه او مى‏‏خواهد با هر چه رنگين‏تر و پرعكس‏تر كردن نشريه دزديده شده، تلقين كرده، بنماياند و به خورد توده‏اى‏‏ها بدهد. او مخالف طرح راه رشد آينده در مبارزات “راه توده” مى‏‏باشد و به شهادت به اصطلاح سند اخيراً انتشار يافته توسط “هيات سردبيرى‏‏ راه توده”، همان‏طور كه در مقاله “دستاوردهاى‏‏ تاريخى‏‏ طبقه كارگر در خطر است!” (http://www.tudeh-iha.com/?p=1534&lang=fa) اشاره شد، همچنان نيز مخالف طرح خواست عدالت اجتماعى‏ در مبارزات كنونى‏ مى‏‏باشد، زيرا گويا «امروز مشكل ما آزادى‏‏‏ است» (نگاه شود به http://www.tudeh-iha.com/?p=1061&lang=fa).

ارتجاع داخلى‏‏ و جهانى‏‏ خوب مى‏‏داند كه وجود تشتت در جنبش توده‏اى‏‏ در ايران، همان طور كه در همه كشورهاى‏‏ ديگر، اين “حسن” را نيز برايشان دارد كه حتى‏‏ در صورت بروز انقلاب سياسى‏‏- اجتماعى‏‏ در ايران، چنانچه اين روزها در تونس، مهار كردن روند انقلابى‏ و ممكن ساختن تداوم حاكميت سرمايه‏دارى‏‏ وابسته برايشان بمراتب آسان‏تر است، وقتى‏ كه اين جنبش نه تنها دچار تشتت نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ باشد، بلكه فراتر از آن، در آن نظريات انحرافى‏‏ سوسيال دموكرات و “چپ راديكال” نيز از امكانات و عكس و تفصيلات پرطمطراقى‏‏ نيز برخودار باشد. هر جريانى‏ توانسته باشد خود را‏ با “ريش‏سفيدانى‏‏” به اصطلاح “جا انداخته” و براى‏‏ خودش “كسى‏‏” باشد!

برپايه اين ارزيابى‏‏ بود كه “توده‏اى‏‏ها” پس از انتشار مقاله “جنبش مردمى‏‏، واقعيت‏هاى‏‏ عينى‏‏ و نقش زحمتكشان” در نامه مردم ٨٤٩ از يك سوى‏ بارى‏‏ ديگر خواستار قطع انتشار تارنگاشت‏هايى‏‏ از نوع “راه توده” شد، و از سوى‏‏ ديگر بر مسئوليت مسئول‏هاى‏‏ حزب توده ايران انگشت گذاشت، انتشار مقاله پراهميت را انگيزه‏اى‏‏ براى‏‏ گشودن راه‏هاى‏‏ ممكن بحث و گفتگوى‏‏ رفيقانه ميان توده‏اى‏‏ها ارزيابى‏‏ كرده و در اين زمينه از خود خلاقيت نشان داده و قدم راهگشايى‏‏ بردارند. اكنون نيز اين خواست بارى‏‏ ديگر مطرح مى‏‏گردد و بر ضرورت عمل به آن پاى‏‏ فشرده مى‏‏شود. به‏ويژه تصميم مسئول‏هاى‏‏ حزبى‏‏ در ارگان‏هاى‏‏ حزب توده ايران مى‏‏تواند راهگشا براى‏‏ مبارزه نهايى‏‏ و تعيين كننده با برنامه ارتجاع داخلى‏‏ و خارجى‏‏ براى‏‏ تداوم تشتت در جنبش توده‏اى‏‏ و عليه تسخير حزب توده ايران از درون باشد!

تنها با پيشقدم شدن هشيارانه مسئول‏هاى‏‏ حزب توده ايران براى‏‏ برطرف شدن تشتت نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ در حزب است كه مى‏‏توان جريان‏هاى‏‏ انحرافى‏‏ همانند “راه توده” و “عدالت” را تا مغز استخوان افشا و بى‏‏پايه و اساسى‏‏ عملكردشان را نشان داد.

چنين اقدامى‏‏ از اين روى‏‏ نيز از مبرميت خاص برخودار است، زيرا تغييرات انقلابى‏‏ در ايران در پيش هستند  – سراسيمگى‏‏ تارنگاشت “عدالت” در برخورد به سرمقاله پراهميت نامه مردم شماره ٨٥٩ نيز نشانى‏‏ از آن است –  و بايد يك‏پارچه و با تمام نيرو براى‏‏ تدارك و موفقيت آن‏ به مبارزه پرداخت. مبارزه‏اى‏‏ كه با سرمقاله اخير نامه مردم تحت عنوان از كارپايه نظرى‏‏- سياسى‏‏ مستدلى‏‏ برخودار شده و مى‏‏تواند نقش تعيين كننده‏اى‏ در جنبش مردمى‏‏ ايران ايفا سازد.

همان‏طور كه بيان شد، در سطور زير آن درونمايه ارتجاعى‏‏ و ضدتوده‏اى‏‏ به اصطلاح “استدلال” جريان شناخته شده در تارنگاشت “عدالت” و انگيزه بكار گرفتن و هدف‏هاى‏‏ آن نشان داده خواهد شد. در عين حال اما اين سطور به افشاگرى‏‏ عليه برنامه‏اى‏‏ نيز بايد تلقى‏‏ گردد كه در “راه توده” در جريان است، تا به اصطلاح بديلى‏‏ ديگر (از انواع نمونه “عدالت”) را براى‏‏ روز “مباداى‏‏” انقلاب در ايران، در “آب و نمك” تدارك ديده شده توسط سرمايه‏دارى‏‏ مافيايى‏‏ مدافع برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏ خوابانده داشته باشد!

“عدالت” چه مى‏‏گويد و چه‏ها نمى‏‏گويد

١- جريان شناخته شده در “عدالت” ارزيابى‏‏اى‏‏ از برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏ ارايه نمى‏‏ دهد. نمى‏‏گويد اين برنامه نواستعمارى‏‏ چگونه به ابزار انقياد كشورهاى‏‏ جهان سوم تبديل شده است. … نمى‏‏گويد كه مضمون نبرد آزاديبخش ملى‏‏ در كشورهاى‏‏ پيرامونى‏‏ در دوران كنونى‏‏ مبارزه عليه سياست استعمارى‏‏ امپرياليسم در چارچوب تحميل برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏ به كشورهاى‏‏ پيرامونى‏‏ مى‏‏باشد!

٢- شيوه جايگزين اين جريان به اصطلاح «چپ راديكال شرمگين» براى‏‏ سكوت خود درباره برنامه امپرياليستى‏‏ و توجيه ضرورت پذيرش اين برنامه، چنان‏كه نزد “راه توده”، از اين طريق مطرح و جا انداخته مى‏‏شود كه گفته مى‏‏شود، “همه” خواستار اجراى‏‏ برنامه امپرياليستى‏‏ هستند! بيش از دو صفحه اين مقاله تارنگاشت، تحت عنوان “از پيامدهاى‏ تجديدنظرطلبى‏”، براى‏ انتشار نام و نشان موافقان اين برنامه و سخنانشان به خدمت گرفته شده است كه در آن از “محس سازگارا” تا انواع اقتصاددانان “اصلاح‏طلب” از نوع “غنى‏‏نژاد”ها تا “موضع‏گيرى‏‏ بورژوازى‏‏ بزرگ تجارى‏‏ سنتى‏‏”، “موتلفه اسلامى‏‏”، “اتاق بازرگانى‏‏” و حتى‏‏ ميرحسين موسوى‏، با سواستفاده از ناروشنى‏‏هايى‏‏ در سخنان و مواضع اوليه او – و عليرغم روشن شدن مواضع مردمى‏ و ملى‏ او در طول زمان –  و همچنين “نامه مردم”، با سواستفاده از كمبودهاى‏‏ گذشته در موضع‏گيرى‏ آن در گذشته، حضور دارند و كسى‏ ‏ از قلم نمى‏‏افتد!

جريان شناخته شده در تارنگاشت “عدالت” مى‏‏پندارد با بدنبال يكديگر رديف كردن اين موضع‏گيرى‏‏ها، به وظيفه “استدلالى‏‏” خود عمل كرده و جايگزينى‏‏ براى‏‏ سكوت خود و فقدان ارزيابى‏‏ «مشخص، از واقعيت مشخص» (طبرى‏‏) درباره برنامه استعمارى‏‏ نوليبراليسم ارايه داده است.

٣-  “عدالت” اعتراف مى‏‏كند كه «بيم آن مى‏‏رود … كه زحمتكشان» با اجراى‏‏ برنامه امپرياليستى‏‏ “هدفمند كردن يارانه‏ها”، زير بار مضاعف «حذف يارانه‏ها [ى‏‏ نقدى‏‏] و برقرارى‏‏ ماليات» كمرشان خم شود: ««بيم آن مى‏‏رود كه لايحه در عمل به حذف يارانه‏ها و برقرارى‏‏ ماليات بر اقشار زحمتكش منجر شود»، اما نتيجه‏گيرى‏‏ عليه اين سياست از اين نگرانى‏‏ را ضرورى‏‏ نمى‏‏داند.

٤- “عدالت” كه مى‏‏كوشد با «پيشنهادهاى‏‏ مشخص ما» گويا كوششى‏‏ «براى‏‏ كاهش اثرات منفى‏‏ اجراى‏‏ اين طرح» ارايه كند، تا به اصطلاح مانع «دستبردهاى‏‏ آتى‏‏ نمايندگان سياسى‏‏ كلان سرمايه‏دارى‏‏ تجارى‏‏ و بوروكراتيك» بشود، از يك سو برپايه تئورى‏‏ “مهندسى‏‏ اجتماعى‏‏” پوپر، در واقع به مثابه يك جريان “سوسيال دموكرات” راست‏گرا و “پوپريست”، براى‏‏ خالى‏‏ نبودن عريضه اين يا آن پيشنهاد “تعمير” متن قانون تصويب شده را مطرح مى‏‏سازد و از سوى‏‏ ديگر، نه تنها كوچكترين مخالفتى‏‏ با اجراى‏‏ برنامه نوليبراليسم امپرياليستى‏‏ توسط احمدى‏‏نژاد مطرح نمى‏‏سازد، بلكه از آن فاجعه برانگيزتر، كلمه و سخنى‏‏ نيز درباره ضرورت طرح يك برنامه اقتصاد ملى‏‏ و دموكراتيك، كه سرلوحه برنامه حزب توده ايران براى‏‏ انقلاب بهمن ٥٧ بوده است و حتى‏‏ همين تارنگاشت آن را براى‏‏ ستر عورت بى‏‏آبرويى‏‏ خود انتشار نيز داده است، مطرح نمى‏‏سازد.

بايد با نگرانى‏‏ و تاسف اين نكته را برجسته ساخت كه نيروهاى‏‏ صادق توده‏اى‏‏ در اين تارنگاشت و نه جريان شناخته شده در آن هستند كه كوشيده‏اند، به صورت التقاتى‏‏، نظرياتى‏‏ از كيسه “پوپريسم” را به اصطلاح به صورت انتقادى‏‏ به طرح ضدملى‏‏ و ضدمردمى‏‏ “هدفمند كردن يارانه‏ها” دولت كودتايى‏‏ احمدى‏‏نژاد مطرح ساخته و آن را به نويسندگان شناخته شده مقاله در اين تارنگاشت به اصطلاح تحميل كنند و آنوقت با وجدانى‏‏ راحت شب سر بر بالين بگذارند!

به عبارت ديگر، توده‏اى‏‏هاى‏‏ صادق زير فشار جريان شناخته شده در اين تارنگاشت، از شيوه عملكرد توده‏اى‏‏ عدول كرده‏ و دست بدامن نسخه سوسيال دموكرات “مهندسى‏‏ اجتماعى‏‏” شده‏اند. اين در حالى‏‏ است كه برنامه اقتصادى‏‏ پيشنهادى‏‏ حزب توده ايران را در دسترس داشته‏اند.

“عدالت” مدافع «مناسبات سرمايه‏دارى‏‏»

پس از پرحرفى‏‏ها، و طرح به اصطلاح مواضع انتقادى‏‏ خود نسبت به «طرح هدفمند كردن يارانه‏ها»، “عدالت” آخرين پرده‏پوشى‏‏ها را به‏كنار مى‏‏زند و پشتيبانى‏‏ خود را از شرايط حاكم اعلام مى‏‏كند. به عبارت ديگر، اين تارنگاشت با صراحت موضع پوزيتويستى‏‏ خود را كه تاكنون در لباسى‏‏ چپ‏نمايانه پوشانده بود، علنى‏‏ مى‏‏سازد و مى‏‏نويسد: «اكنون مى‏‏توان … طرح دولت را بخشى‏‏ از برنامه اقتصادى‏‏ دولت موسوم به “طرح تحول اقتصادى‏‏” ناميد كه با هدف اصلاح نظام اقتصادى‏‏ كشور، ولو در چارچوب مناسبات سرمايه‏دارى‏‏ [تكيه از نگارنده] تهيه شده است. …».

پرسشى‏‏ كه مطرح است، اين پرسش است كه “عدالت” براى‏‏ دسترسى‏‏ به چه منفعتى‏‏ بايد «شرمگينانه» به مدافع «مناسبات سرمايه‏دارى‏‏» تبديل گردد. علت شرمگين بودن روشن است، زيرا اين دفاع را مى‏‏خواهد از موضع گويا «مدافع سيوسياليسم علمى‏‏» انجام دهد. مى‏‏خواهد ادعا كند كه گويا «طرح رييس جمهور و يارانه نقدى‏‏، تراز بودجه خانوارهاى‏‏ روستايى‏‏ را مثبت مى‏‏كند». ادعايى‏‏ كه خود آن را با درشت و پررنگ نويسى‏‏ متن، مورد تائيد و تاكيد نيز قرار مى‏‏دهد. “عدالت” اما پايبند به نماياندن آن چيزى‏‏ كه واقعيت نيست، منبع ادعاى‏‏ مورد تاكيد خود را اعلام نمى‏‏كند. تنها از «از يك بررسى‏‏ اقتصادى‏‏» صحبت به ميان مياورد كه گويا «نشان» داده است كه ….  اصل جمله چنين است: «يك بررسى‏‏ اقتصادى‏‏ نشان مى‏‏دهد كه طرح رييس جمهور و يارانه نقدى‏‏، تراز بودجه خانوارهاى‏‏ روستايى‏‏ را مثبت مى‏‏كند. …». براى‏‏ تارنگاشتى‏‏ كه خود را مدافع “سوسياليسم علمى‏‏” اعلام مى‏‏كند، ظاهراً كافى‏‏ است كه نتيجه‏گيرى‏‏ «بررسى‏‏ اقتصادى‏‏» را نقل كند و به كمك آن به اصطلاح استدلال كند كه از اين طريق «اين مساله با توجه به تركيب مصرف حاكم بر خانوارهاى‏‏ روستايى‏‏ [مخارج براى‏‏ اياب و ذهاب، فرهنگى‏‏ و … كم‏تر از خانوارهاى‏‏ شهرنشين است؟!] مى‏‏تواند به افزايش توان مالى‏‏ و امكان ايجاد انباشت سرمايه در اين خانوارها منجر شود. …».

درستى‏‏ يا نادرستى‏‏ برداشت «بررسى‏‏ اقتصادى‏‏» از طرف “عدالت” نه مورد پژوهش قرار مى‏‏گيرد و نه حتى‏‏ به طور صورى‏‏ هم درستى‏‏ آن مستدل مى‏‏گردد. اين تارنگاشت كه خود در «پيشنهادهاى‏‏ ما» ضرورى‏‏ ديده بود نگرانى‏‏ خود را از آينده اين طرح اعلام كند و بنويسد كه «بيم آن مى‏‏رود كه لايحه در عمل به حذف يارانه‏ها و برقرارى‏‏ ماليات بر اقشار زحمتكش منجر شود»، اين نگرانى‏‏ را مستدل نيز مى‏داند. در مقاله در ارتباط با «طرح تحول اقتصادى‏‏» دولت احمدى‏‏نژاد، آينده سياه زندگى‏‏ زحمتكشان را چنين برمى‏شمرد: «سمت‏گيرى‏‏ عملى‏‏ اين اصلاحات در رابطه با منافع زحمتكشان شهر و روستا نهايتاً در گرو موازنه نيرو در جامعه و بازتاب آن در بالاست …»!

در كشورى‏‏ كه مردم، همانطور كه در سرمقاله پراهميت نامه مردم نشان داده مى‏‏شود، دچار «بى‏‏پناهى‏‏» هستند، از حق سازماندهى‏‏ صنفى‏‏و سياسى‏‏ محرومند، تارنگاشت “عدالت” چگونه مى‏‏خواهد «موازنه نيرو» را به سود زحمتكشان تغيير دهد؟ چگونه مى‏‏خواهد به دستبرد سرمايه‏دارى‏‏ مافيايى‏‏ غارتگر به منافع زحمتكشان پايان بخشد؟ از طريق دفاع از پرچمدار و سردمدار مجرى‏‏ برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏؟!

تارنگاشت “عدالت” باوجود چنين دورنمايى‏‏ كه خود مطرح مى‏‏سازد، مى‏‏خواهد براى‏‏ دسترسى‏‏ به كدام منفعت از حاكميت سرمايه‏دارى‏‏ مافيايى‏‏ و دولت مجرى‏‏ فرامين صندوق بين المللى‏‏ پول و سازمان تجارت جهانى‏‏ پشتيبانى‏‏ به عمل آورد؟ پشتيبانى‏‏اى‏‏ كه بايد با نفى‏‏ شيوه ماركسيستى‏‏- توده‏اى‏‏، با پايان بخشيدن به سياست مستقل توده‏اى‏‏ و با بدور انداختن برنامه اقتصادى‏‏ ملى‏‏ دموكراتيك حزب توده ايران عملى‏‏ گردد؟

تارنگاشت “عدالت” كه چپ‏نمايى‏‏ «شرمگين» يك جريان شناخته شده بر آن چيره شده است، خود در صفحه ٤ همين نوشتار مى‏‏نويسد: «ما در نوشتار “پيرامون طرح هدفمند كردن يارانه‏ها” در يك بررسى‏‏ اجمالى‏‏ از طرح دولت گفتيم كه “خذف يارانه” كالاهاى‏‏ مصرفى‏‏ و خدمات نتيجه طبيعى‏‏ گام نهادن در راه سرمايه‏دارى‏‏ است. همه جناح‏هاى‏‏ نظام جمهورى‏‏ اسلامى‏‏ خواهان آن بوده و هستند. …». استدلال براى‏‏ دفاع از «راه سرمايه‏دارى‏‏» توسط اين جريان بر چه پايه‏اى‏ قرار دارد؟ پاسخ ا. آذرنگ در نوشتارى‏‏ روشن و صريح است. او ارزيابى‏‏ حزب توده ايران را مورد تائيد قرار مى‏‏دهد كه ايران در مرحله “انقلاب ملى‏‏- دموكراتيك” قرار دارد! پرسشى‏‏ كه مطرح است، اين پرسش است كه چرا چپ مدعى‏‏ دفاع از سوسياليسم علمى‏‏ نبايد به مبارزه بى‏‏آمان براى‏‏ رشد و تعميق انقلاب و تحقق يافتن پيشنهاد حزب توده ايران مبارزه كند؟ چرا بايد به جاى‏‏ چنين شيوه‏اى‏‏ به مدافع مجريان برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏ تبديل گردد تا گويا به ذم خود انقلاب ملى‏‏- دموكراتيك را به سرانجام ترقى‏‏خواهانه آن برساند؟

جريان شناخته شده در تارنگاشت “عدالت” آن‏چنان “استدلال” مى‏‏كند كه دفاع آن از «طرح تحول اقتصادى‏‏» دولت كودتايى‏‏ احمدى‏‏نژاد، انگار دفاع از برنامه لنينى‏‏ “نپ” مى‏‏باشد: «براى‏‏ درك بهتر تفاوت رويكردهاى‏‏ دولت از يك سو و … تازه به دوران رسيده‏هاى‏‏ نوليبرال، برخى‏‏ اشارات احمدى‏‏نژاد و كارشناسان اقتصادى‏‏ كشور را مى‏‏بايستى‏‏ مد نظر قرار داد.»

خير آقايان چپ‏نماهاى‏‏ «شرمگين»، ما با “سرمايه‏دارى‏‏ تحت رهبرى‏‏ دولت كمونيستى‏‏” روبرو نيستيم. در ايران الگوى‏‏ كودتايى‏‏ پينوشه است كه به دست دولت كودتايى‏‏ احمدى‏‏نژاد تحقق مى‏‏يابد. محور اصلى‏‏ در مبارزات مردم ميهن ما، مبارزه يك‏پارچه عليه برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏ مى‏‏باشد كه مضمون نبرد آزاديبخش ملى‏‏ دوران كنونى‏‏ خلق‏ها را تشكيل مى‏‏دهد كه در نبردى‏‏ سخت براى‏‏ دفع خطر نواستعمار امپرياليسم جهانى‏‏ مى‏‏رزمند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *