صندوق بینالمللی پول (IMF) به عنوان یک نهاد چندجانبه مهم، از ساختاری ناعادلانه و غیردموکراتیک برخوردار است که در آن قدرت رأی هر کشور به جای جمعیت، بر اساس اندازه اقتصاد آن تعیین میشود. این ساختار باعث شده است که کشورهای شمال جهانی (Global North) نه برابر بیشتر از کشورهای جنوب جهانی (Global South) قدرت رأی داشته باشند. به عنوان مثال، ایالات متحده با داشتن ۱۶.۴۹٪ از حق رأی در هیئت اجرایی IMF، در حالی که تنها ۴.۲۲٪ از جمعیت جهان را نمایندگی میکند، عملاً قدرت وتو بر هر تصمیم مهمی را در اختیار دارد. این نابرابری باعث شده است که سیاستهای IMF اغلب مطابق با خواستههای ایالات متحده شکل بگیرد.
نمونه بارز این نفوذ، رفتار IMF با ونزوئلا است. در سال ۲۰۱۹، تحت فشار ایالات متحده، IMF از انتقال ۵ میلیارد دلار از حقوق ویژه برداشت (SDR) ونزوئلا، حتی در شرایطی که این کشور در بحران همهگیری COVID-19 به شدت نیازمند این منابع بود خودداری کرد. این تصمیم به وضوح نشاندهنده تأثیر مستقیم سیاستهای آمریکا بر تصمیمگیریهای IMF است.
علاوه بر این، ساختار رأیدهی در IMF به گونهای است که کشورهای فقیرتر، به ویژه در آفریقا، از نمایندگی ناکافی برخوردار هستند. آمریکای شمالی با تنها دو عضو، بیش از ۹۴۳ هزار رأی دارد.در حالی که آفریقا با ۵۴ عضو، بیشترین تعداد عضو IMF ، تنها ۳۲۶ هزار رأی را در اختیار دارد.
تلاشها برای اصلاح ساختار IMF، از جمله افزایش سهم کشورهای در حال توسعه و کاهش نفوذ ایالات متحده، تاکنون با مقاومت شدید مواجه شده است. در سال ۲۰۱۴ و سپس در ۲۰۲۳، تلاشها برای اصلاحات با مخالفت ایالات متحده شکست خورد. این وضعیت باعث شده است که کشورهای جنوب جهانی به دنبال ایجاد نهادهای مالی جایگزین، مانند بانک توسعه جدید BRICS، باشند. با این حال، این نهادها هنوز نتوانستهاند به طور کامل جایگزین IMF شوند.