مقاله شماره: ١٣٩٠ / ٢٠ (٣ اسفند)
واژه راهنما: ارتباط ماهوي ميان ”تشديد توده اي ستيزي و كوشش براي حفظ نظام سرمايه داري“ از يك سو و ”مبارزه انقلابي براي برقراري آزادي و دفاع از منافع زحمت كشان كه از منافع كل جامعه پشتيباني مي كند“، از سوي ديگر! راز پيروزي «طي ٧٠ سالِ پرفراز و نشيبِ حزب ما، … وجود و تداوم … پيوندي اورگانيك و ريشه اي با نيروي كار و زحمت و خواسته هاي مبرم توده ها براي ترقي اجتماعي و استقلال ملي …» است.
مدافعان ”حقوق بشر“ آمريكايي در بحث هاي روزانه خود در رسانه هاي امپرياليستي كه نقش سازماندهي آن ها را بعهده گرفته است، در جستجوي «آلترناتيو» براي جمهوري اسلامى مي باشند. آن ها خواستار ”منطقه پرواز ممنوع“ هستند تا بتوانند با بمب هاي ”انساندوستانه“ آمريكايي- انگليسي- فرانسوي و …، گويا ”آزادي“ را به ايران بازگردانند. گروه هايي از آن ها در كنفرانسي در استكهلم، ”انتخابات آزادِ“ تحت نظارت محافل بين المللي را چنين جانشيني اعلام و آن را گذاري ”مسالمت آميز“ براي انتقال قدرت به ”مردم“، و خود را ”نمايندگان مردم“ مي نامند. وجه مشترك همه آن ها يكي است: «خود را ”مخالف رژيم ولايي“، علامه ”دموكراسي و آزادي“ و ”كثرت گرايي“ مي دانند» (نگاه شود به «”اوج گيري ”توده اي ستيزي“، و تشتت نظري هواداران نوليبراليسم در هنگامه بحران سرمايه داري»، نامه مردم شماره ٨٨٨، بهمن ٩٠ http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1581)
به عبارت ديگر، برنامه امپرياليستي و متحدان سلطنت طلب تا ”جمهوري خواه“ و … آن براي تصاحب قدرت سياسي در ايران، شفاف و قابل شناخت است! اين همان برنامه اي نيز مي باشد كه در كشورهاي ديگر، ازجمله اكنون در سوريه نيز به مورد اجرا گذاشته شده است:
– از يك سو گروهي با نام و نشاني در خارج و بهتر از آن در داخل دست و پا كنند، تا آن طور كه چندي پيش خانم كلينتون نيز با صراحت بيان كرد، «تقاضاي كمك كنند»!
– و از سوي ديگر، مردم جان به لب رسيده هم در ايران حركتي اعتراضي از خود نشان دهند! آنوقت خانم كلينتون و شركا اشتباه گذشته را تكرار نكرده، و در حالي كه ابزارهاي لازم را تدارك ديده اند (نگاه شود به ”با تمام توان بر ضد جنگ و ماجراجويي هاي نظامي در منطقه خليج فارس و خاورميانه“ در نامه مردم شماره ٨٨٨، http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1582)، با دست هاي باز به «كمك مردم ايران بشتابند»!
”انتخابات آزاد“، نام كودك ناخلفي است كه مي تواند از يك چنين سناريويي بيرون آيد كه وظيفه آن حفظ شرايط سرمايه داري حاكم بر ايران و تداوم اجراي برنامه نوليبرال ”خصوصي سازي و آزاد سازي اقتصادي“ است!
”آزادي“ مورد نظر آن ها، «دموكراسي بازار» است! اين در حالي است كه بحران حاكم بر ايران، بحران ناشي از برقراري و اجراي همين برنامه سرمايه داري نوليبرالي، يعني برنامه اي عميقاً ضدملي و ضدمردمي است كه همراه است با برقراري ”آزادي“ يا ”ليبراليسم سرمايه داري“.
به بياني ديگر، برنامه مدافعال همه رنگ ”حقوق بشر“ آمريكايي كه به كمك رسانههاى تبليغاتي امپرياليستي از قبيل بي بي سي و تلويزيون صداي آمريكا اعلام مي شود و در صدد يافتن «آلترناتيو براي جمهوري اسلامي» است، مي كوشد تغيير را به شكل حاكميت جمهوري اسلامي محدود كرده و نظام ضدمردمي سرمايه در ايران را حفظ كند!
اين در حالي است كه نظام سرمايه داري ”جهاني شدهِ“ در خدمت منافع سرمايه مالي امپرياليستي، با عميق ترين و همه جانبه ترين «بحران» تاريخ خود، با بحراني ”سيستمي“ رو برو است: به بيان مقاله پيش گفته نامه مردم، با «بحران عميق اقتصادي- سياسي سرمايه داري جهاني و ورشكستگي تئوريك و عملي ”بازار آزاد“ و ”دموكراسي بازاري“» روبرو است!
جايگزين انقلابي در برابر ”آلترناتيو ارتجاعي“!
مضمون مقاله «”اوج گيري ”توده اي ستيزي“، و تشتت نظري هواداران نوليبراليسم در هنگامه بحران سرمايه داري (نامه مردم شماره ٨٨٨)، جايگزين انقلابيِ ”آلترناتيو ارتجاعي“ است كه «ققنوس مدافع آزادي و منافع زحمت كشان» با بال توانمند خود آن را به رستاخيزي بدل مي كند!
مبارزه هوشمندانه و پيگير انقلابي به منظور دفاع از ”آزادي انتخاب“ و ”منافع زحمت كشان“ كه از منافع كل جامعه پشتيباني مي كند، مضمون جايگزين انقلابي را در برابر تشديد توده اي ستيزي و كوشش براي حفظ نظام سرمايه داريِ مدافعان ”حقوق بشر“ آمريكاييِ خواستار ”انتخابات آزاد“ تشكيل مي دهد.
مقاله پيش گفته اين ارتباط را با روشني و توانايي نشان مي دهد. در ارتباط با توضيح علل كنوني ”توده اي ستيزي“ رسانه هاي امپرياليستي و جريان هاي مدافع برنامه اقتصادي نوليبراليسم در رژيم ولايي- امنيتي و در پيرامون آن، به اين پرسش پاسخ مي دهد كه چرا براي جنبش كنوني مردم ميهن ما تغيير انقلابي حاكميت سرمايه داري كنوني در جمهوري اسلامي، تنها جايگزين است و اين جايگزين، كوچك ترين نقطه مشتركي با «آلترناتيو» خانم ها و آقايان ”كارشناسان“ در رسانه هاي امپرياليستي ندارد!
اين مقاله همچنين نشان مي دهد كه مبارزه با توده اي ستيزي، مبازره اي است انقلابي به منظور حذف سرمايه داري حاكم بر ايران و رژيم ولايي- امنيتي نماينده آن:
«در مرحله مشخص كنوني، ما عامل سد كننده تغييرهاي بنيادي جامعه را رژيم ولايي مي دانيم و هر نوع حركت مترقي به جلو را بدون طردِ رژيم ولايت فقيه امكان ناپذير ارزيابي مي كنيم. از اين روي، هدف حزب ما در برهه كنوني همكاري با نيروهاي مترقي، دموكراتيك و ميهن دوست در برپايي امكان هاي لازم نظري و عملي به منظور سازمان دهي جبهه متحدي از نيروهاي اجتماعي داخل كشور است. اين جبهه وسيع تنها از طريق تلفيق مبارزه با ديكتاتوري ولايي براي آزادي با خواسته هاي مبرم قشرهاي زحمت كش و خرده بورژوازي امكان پذير است.
چهارچوب لازم اين مبارزه، نفي كامل برنامه هاي نوليبراليستي و ماجراجويي هاي رژيم ولايي است. ما معتقديم رژيم ولايي و جرگه سالاري (اليگارشي) صاحبان سرمايه هاي كلان براي ادامه حاكميت و سلطه خود، و همين طور محفل هاي امپرياليستي براي گسترش منافع سرمايه هاي كلانِ فراملي خود، براي توده هاي زحمت كش، يعني اكثريت مردم كشور ما، هيچ اهميت و ارزشي قائل نيستند. از اين روي، ما توده اي ها با بازسازي صف هاي خود، به منظور برپايي اتحادهاي وسيع نيروهاي اجتماعي و قشرهاي زحمت كش و طبقه كارگر بر ضد ديكتاتوري حاكم و مبارزه با جنگ افروزي امپرياليسم، تلاش مان را شدت بخشيده ايم.
اين ها دقيقاً همان مهم ترين عرصه بحث ها و تبادل ايده ها و موشكافيِ نظرها براي يكپارچگي جنبش مردمي است كه اين مخالفان حرفه اي ماركسيسم و كارشناسانِ خود گماشته تحريفِ تاريخ حزب ما، از آن ها به طور عمدي مي گريزند. بدين جهت است كه آنان از هرگونه بحث و مقايسه در مورد ”موضع هاي كنوني“ و ”برنامه راهبردي“ اقتصادي- سياسي نيروهاي سياسي كشورمان و رابطه آن ها با توازن قدرت در جهان طفره مي روند. مي توان به درستي نشان داد كه حمله هاي سازمان يافته اخير به حزب ما، برآمده از تشتت ِ نظريِ فعالان ”ليبرال“ و ازجمله ”چپ هاي سابق“ است كه با تاريخ نويسي و برپايي جوَ ”ضدتوده اي“ جايگزين شده است و زير چتر آن پناه گرفته اند.»
جايگزين انقلابي
ترديدي وجود ندارد كه هيچ ايراني آزادي خواهِ ميهن دوست و مدافع عدالت اجتماعي، نمي تواند حتي تنها با احساس و شم سياسي سالم نيز حامي «آلترناتيو ارتجاعي» مورد نظر مدافعال رنگين ”حقوق بشر“ آمريكايي و يا مدافعال نظام سرمايه داري نوليبرال باشد. مخالفت با آلترناتيو ارتجاعي مستدل و مبتني بر نكته اي است كه حزب توده ايران آن را در بحث ها نشان داده و برجسته مي سازد.
اين تنها كشور ”اروپايي“ يوگسلاوي نبود كه تا حد ايالت هاي كمتر از يك ميليون جمعيت (كوزوو) پاره پاره شد تا اكنون گويا به مثابه ”كشوري مستقل“ وارد اتحاديه اروپايي گردند و در واقع به زائده اي ناتوان و محكوم، زير سلطه نظام سرمايه داري جهاني، به طور مشخص زير سلطه ”هسته مركزي“ اتحاديه اروپايي — بخوان امپرياليسم آلمان –، بدل گردند. كشور مستقل يونان نيز اكنون با از دست دادن ”حق حاكميت مالي“ خود، و انتقال اين حق حاكميت به همان ”هسته مركزي“ اتحاديه اروپا، به چنين زائده اي بدل شده است. آلترناتيو ارتجاعي مدافعان رنگين ”حقوق بشر“ آمريكايي، صرفنظر از انگيزه برخي از سينه چاكان ”چپ“ سابق آن، اجراي بدون كم و كاست همين برنامه امپرياليستي براي ايران مي باشد.
بديهي است كه «ققنوس مدافع آزادي و منافع زحمكشان ايران»، حزب توده ايران، چنين آلترناتيوي را محكوم مي كند و به منظور پيروزي جايگزين انقلابي پيشنهادي خود به مبارزه اي خستگي ناپذير در نبردي سهمگين ادامه مي دهد. در مقاله پيش گفته نامه مردم در پاسخ به ”توده اي ستيزي“ رسانه هاي امپرياليستي و انواع ضدتوده اي هاي حرفه اي و غيرحرفه اي، با گردني افراشته چنين آمده است: «ما توده اي ها با بازسازي صف هاي خود، به منظور برپايي اتحادهاي وسيع نيروهاي اجتماعي و قشرهاي زحمت كش و طبقه كارگر بر ضد ديكتاتوري حاكم و مبارزه با جنگ افروزي امپرياليسم، تلاش مان را شدت بخشيده ايم.»
آماج هاي مترقي و دموكراتيك انقلاب بزرگ بهمن ٥٧، — انقلاب ملي- دموكراتيك مردم ميهن ما –، مي تواند زمينه لازم «همكاري با نيروهاي مترقي، دموكراتيك و ميهن دوست در برپايي امكان هاي لازم نظري و عملي به منظور سازمان دهي جبهه متحدي از نيروهاي اجتماعي در داخل كشور» را تشكيل دهد. آماج هايي كه قادرند با جلب زحمت كشان به عرصه مبارزه انقلابي و توسعه پايگاه اجتماعي جنبش ملي- ضدامپرياليستي، از يك سو پاسخگوي خطرات ناشي از تجاوزگري امپرياليسم بوده و از سوي ديگر، شرايط سرنگوني انقلابي حاكميت سرمايه داري و رژيم ولايي- امنيتي نماينده آن باشد.
شايان ذكر است كه امروز ميرحسين موسوي از درون زندان غيرقانوني، بر پايداري خود بر سر مواضع اعلام شده قبلي پافشاري نمود. سكوت توطئه آميز رسانه هاي امپرياليستي درباره تداوم زنداني كردن موسوي ها و كروبي، نشان اين پايداري است.
«اعجاز فرزند باور است» (ا ط)
«بار ديگر تاريخ تكرار مي شود، جهان و كشورمان به صورت همزمان آبستن تحول هاي تاريخ سازي شده اند، و ديگر بار لزوم مبارزه متحدانه و امكان گذار به جهاني ديگر، قلب و مغز همه زنده انديشان را در سرتاسر گيتي به تپش و تحرك درآورده است. باوجود پيامدها و زخم هاي عميق گوناگوني كه ضربه هاي سنگين رژيم تاريك انديش بر ما وارد كرد، بار ديگر توده اي ها دست در دست يكديگر حزب خود را باز سازي كرده اند. اين ققنوس مدافع آزادي و منافع زحمت كشان كشورمان، اين مبارز سرسختِ دفاع از حاكميتِ ملي، ديگر از ميان خاكستر به پا خاسته است. در شرايط بسيار بحراني كشورمان حزب توده ايران با هدف بالا بردنِ كيفيتِ مبارزه جنبش مردمي بر ضد ديكتاتوري ولايي، به همراه ديگر نيروهاي مترقي و ميهن دوست به مبارزه ادامه مي دهد.» (نامه مردم، همانجا)
«طي ٧٠ سال پرفراز و نشيب حزب ما از اين آزمون موفق بيرون آمده است، زيرا وجود و تداوم آن همراه با پيوندي اورگانيك و ريشه اي با نيروي كار و زحمت و خواسته هاي مبرم توده ها براي ترقي اجتماعي و استقلال ملي گره خورده است.» (نامه مردم، همانجا)
در شرايط همزماني «تحول هاي تاريخ ساز» در ايران و جهان است كه مي توان با جسارت اعلام داشت كه اكنون مرز توده اي و ضدتوده اي، دفاع از خط مشي انقلابي حزب توده ايران و كوشش همه جانبه براي تحكيم و پيروزي آن است و بس! «اعجاز فرزند باور است» (ا ط) (نگاه كن به http://www.tudeh-iha.com/?p=459&lang=fa)
«…
نه! محبوب من،
هرگز چنين نبود،
من آموخته ام اين را،
تو نيز بدان كه بي گمان،
زمان دق الباب خواهد كرد،
تاريخ فاتحانه در را خواهد گشود
و خورشيد با لبخندي گرم،
انحناء آسمان را عاشقانه خواهد پيمود
و آنگاه بهار،
مرهمي سبز بر زخم هايمان خواهد گذاشت.»
”به آن كس كه به او مي انديشم“، ا ط، سروده هاي زندان
«…
بگذار زمان بگذرد،
بگذار زمين با عظمت سنگينش،
چو پروانه اي به گرد آفتاب بگردد
و روز،
از دامن اين شب بلند به در آيد،
شب را پاياني هست …»
”بگذار زمان بگذرد“، ا ط، سروده هاي زندان
این دو شعر موجز و مختصر بیشک زیباترین و شعرترین اشعار طبری اند.
علیرغم اینکه در شرایط دشوار و عصب سوز سروده شده اند، اما از امید لبریزند، از امیدی قانونمند.
ما با اجازه تان به بازانتشار این دو شعر مبادرت خواهیم ورزید.
زنده باشید