مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٦٥ (١٤ اسفند)
واژه راهنما: هدف از پاره پاره كردن حقيقت.
نظريهِ پردازِ ديالكتيك داني با نام محسن در ارتباط با مقاله ”واقع گراي انقلابي و تسليم طلبي واقعي (٢)، «چاره رنجبران در وحدت و تشكيلات است»“ دو ابراز نظر ارسال كرده است. او در مجموع چنين مي نويسد:
«دوست گرامي، مشگل شما اين است كه ديالكتيك ات را بلد نيستي. عزيز من، تضاد عمده در اين مرحله، تضاد بين مردم زحمتكش و سلفي هاي آدم خوار است. تضاد بين سرمايه مالي خونخوار و مردم زحمتكش، غيره عمده است. اين تسليم طلبي نيست …».
شادي آن ها كه حقيقت را پاره پاره و مرحله بندي مي كنند، ديرپا نيست!
تزِ «تضاد ميان سرمايه مالي خونخوار و مردم زحمتكش غيره عمده است» را بايد نظريه پرداز ديالكتسين دان نخست به اثبات برساند، همانقدر كه بايد بيان كند كه گويا جـدايـي «تضاد عمده بين مردم زحمتكش و سلفي هاي آدم خوار» از «تضاد بين سرمايه مالي خونخوار [امپرياليستي] و مردم زحمتكشِ» ايران، بر كدام استدلال استوار است؟!
تنها پس از اين گامِ روشنفكرانه ي نظري، مي تواند او مدعي شود كه «مرحلهِ» خاصي را به اثبات رسانده است كه مبتني بر آن، گويا مي توان نبرد آزاديبخش مردم ميهن ما را به دو «مرحله» مستقل تقسيم نمود، و از اين تقسيم به اين نتيجه گيري نايل شد كه مبارزه ي «مردم زحمتكش» ميهن ما عليه جبهه يكپارچه ارتجاع داخلي و خارجي ضروري نيست!
حتي اشاره اي هم در اين زمينه در ابرازنظر نظريه پرداز ديده نمي شود!
هدف او از اين جداسازي و پاره پاره كردن نبرد زحمتكشان عليه جبهه مشترك دشمن طبقاتي داخلي و خارجي، به سخني ديگر، هدف، مرحله بندي كردن مبارزه براي ”آزادي“ و ”عدالت اجتماعي“ است!
او و همه مدافعان نظام سرمايه داري، سخن خانم تاچر را تكرار مي كنند كه مي گويد: «بهترين علوفه را به اسبان بخورانيم! آنوقت گنجشگان در پهن اسبان به اندازه كافي دانه خواهند يافت»!
تنها آن هايي يكپارچگي حقيقتِ نبرد طبقاتي را نمي بينند، كه رابطه ميان سلفي هاي عربستان سعودي را با امپرياليسم نمي بينند. آن ها به اين واقعيت چشم مي بندند كه امپرياليست ها مدرن ترين سلاح هاي كشتار و تخريب را در اختيار سلفي هاي داعشي در عربستان قرار مي دهند، تا مردم يمن را نابود و شهرهاي آن ها را به خرابه تبديل سازد! سر بريدن داعشيِ ٤٩ مبارز سياسي، روي ديگر همان مدال جنايت در يمن با سلاح امپرياليستي توسط سلفي هاي عربستان است!
همچنين آن ها كه يكپارچگي منافع رژيم ارتجاعي و جنگ طلب اردوغان را در تركيه با امپرياليسم نمي خواهند ببيند و «مدل توسعه تركيه» را براي ميهن ما تجويز مي كنند، همان هايي هستند كه چشم بر توپ باران خانه هاي خلق كرد در شهرها در شرق تركيه مي بندند و همكاري دولت تركيه را با داعشي هاي جنايتكار در سوريه و عراق حاشا مي كنند. آن ها بايد عكس هاي شهرهاي تخريب شده خلق كرد را در شرق تركيه بنگرند و از شرم سرخ شوند!
حاكميتِ نظام سرمايه داري كنوني در ايران، كه ”محسن“ آن ها را به درستي «سلفي هاي خونخوار» مي نامد، مجري يكپارچه بي اراده ي برنامه اقتصادي «سرمايه مالي خونخوارِ» امپرياليستي است. اين حاكميت به طور يكپارچه برنامه ضد مردمي و ضد ملي امپرياليستي را با خشونت يك برده دار شلاق به دست در ايران اِعمال مي كند و كار روزانه تا ١٦ ساعت، و فقر روزافزون، و «دستمزد ناچيز و توهين آميز چندين برابر زير خط فقر» را به زحمتكشان ميهن ما تحميل مي كند (خانم پروين محمودي از اعضاي هيئت مديره اتحاديه آزادِ كارگران ايران- اخبار روز ١٤ اسفند)، و حتي نماينده سازمان هاي زرد خود ساخته كارگري را از مذاكره براي حداقل دستمزد حذف مي كند (كه رسانه ها امروز خبر آن را پخش كردند).
اين حاكميت يكپارچه به طور ”طبيعي“ داراي منافع مشترك با امپرياليست و نظام اقتصادي آن است.
رژيم ديكتاتوري ولايي در كليت خود مجري برنامه ديكته شده اقتصاد جهاني امپرياليستي است، اين رژيم به سركوب داعش گونه ي سلفي از اين رو نياز دارد، تا بتواند سياست ديكته شده ي امپرياليستي را اِعمال كند!
تنها با كند ذهني و يا هدفمند مي توان پنداشت كه مبارزه عليه «سلفي هاي خونخوار» و «سرمايه مالي خونخوار» امپرياليستي، مبارزه اي جدا از هم است و گويا مي توان با دريافت كمك از امپرياليسم، به نبرد با سلفي هاي خونخوار داخلي رفت!
زحمتكشان با آگاهي طبقاتي خود، مشگلي براي درك كليت، به مثابه حقيقت ندارند! آن ها در عمل، زير سلطه ي فشارِ جبارانه ي سرمايه ي «خونخوارِ» داخلي و خارجي، سرشتِ استثمارگرِ نظام غارتگر سرمايه داري را به مثابه يك حقيقت يكپارچه درك مي كنند.
آن ها با تحمل اين تجربه دردناك و توهين آميزِ روزانه است كه وجود وحـدت ميان آگاهي طبقاتي با مبارزه متحد و يكپارچه خود را عليه سرشت استثمارگر نظام سرمايه داري درمي يابند – وحدت تئوري و پراتيك!
وحدتي كه بانيان سوسياليسم علمي آن را در ”تز يازدهم فويرباخ“ برمي شمرند. آن ها توصيف وضع را كافي نمي داند، هدف را تغيير، «سوداي تغيير»، اعلام مي كنند. تغييري كه كليت را در برمي گيرد، تا همه «روابطي را نابود سازد كه زير سلطه آن، انسان يك موجود تحقير شده، ترك، به حاشيه رانده و دور انداخته و بي حرمت شده است» (م ا كليات ١).
رفیق برادر توده ای خارج نشین عزیز دل بابا هگل شکر خورد که گفت حقیقت درکل است حقیقت نسبی است و دائم در حال تغیر منظور من تضاد بین سلفی های داخلی ومردم زحمت کش بزرگوار ایران عزیز است نه درعرصه جهانی درحال حاضر تضاد بین سرمایه مالی خونخوار ومردم زحمت کش ایران تضاد غیر عمده است وروحانی وهاشمی و کل جناح سرمایه داری وابسته بقول شما فرنگ نشینان کمپرادوربایستی حمایت مشروط شوند روشنفکر بایستی بازدم مردم زحمتکش را پشت گوشش احساس کندیاد ان بزرگ مرد چینی بخیر که چانکایچک دشمن مردم راازاد کرد چون دیالکتیک اش را بلد بود انگ مائوئیست یک وقت به من نزنی مرشد ما می گوید چپ یعنی با مردم راست یعنی علیه مردم نیمی از مردم قهرمان ما مراسم بیعت را تبدیل به همه پرسی علیه استبداد کردند….بدرود