مقاله شماره ١٣٩١ / ٦ (٢ خرداد)
واژه راهنما: بدون شعارهاي مشخص، پرچم انديشه نيمه افراشته است. «مخرج مشترك ها در اختيار جنبش مردمي»: حفظ دستاوردهاي ترقي خواهانه انقلاب بهمن ٥٧ و نفي اصل هاي ارتجاعي در قانون اساسي بيرون آمده از دل انقلاب بزرگ مردم ميهن ما مي باشد.
اعلام برگزاري ششمين كنگره حزب توده ايران در سال پيش و انتشار اسناد آن براي ابرازنظر توده اي ها، هوادارن و دوستاران با استقبال درخور روبرو گشت. اين استقبال از جهات مختلف شايان توجه مي باشد. مهم ترين وجه آن، اهميت برگزاري كنگره در دوران تحولات «بنيادين»- انقلابي در پيش رو در ايران است. انتظار پاسخگويي كنگره به مساله هاي پيش روي تحولات انقلابي در ايران كه با تحكيم خط مشي انقلابي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران بوجود آمده است، دورنماي بازگشت حزب به جايگاه تاريخي براي ارايه موضع راهبردي علمي- نظري را در جامعه گشوده است. اين واقعيت، عمده ترين علت استقبال توده اي ها و هواداران از خبر برگزاري كنگره حزبي و انگيزه شركت نسبتا وسيع آن ها در بررسي اسناد كنگره و پاسخ به درخواست مسئول هاي حزبي براي ابرازنظر درباره اسناد منتشر شده تا پايان مهرماه ١٣٩٠ مي باشد.
برقراري ارتباط نظري و بررسي دسته جمعي كه مي تواند نقش موثري در تحكيم يك پارچگي نظري و نهايتاً سازماني در جنبش توده اي باشد، با ابتكار تمناي مسئول هاي حزبي براي ارزيابي اسناد منتشر شده كنگره ششم و درخواست ابرازنظر توده اي ها و هواداران جنبش توده اي درباره آن، به راهكار عملي نيز دست يافته است. ابتكارهاي ديگري براي بحث و گفتگو درباره نظرهاي ارسال شده فراتر از تنها در ارگان مربوطه حزبي، نتايج و دستاوردهاي تبادل نظر را افزايش مي دهد.
بحث و گفتگو در ميان توده اي ها فراتر از تاكنون، به ويژه از اين روي ضرورتي است كه براي نمونه، مقاله «پيش به سوي جبهه گسترده ضدديكتاتوري» نيز با واكنش هاي متفاوت روبرو گشته. در عين حال اين امر نشان آنست كه هنوز نياز عيني و ذهني براي پاسخ به پرسش هايي در بحث و گفتگوهاي درون حزبي و ميان دوستاران آن وجود دارد.
مساله راه رشد آينده ايران
براي نمونه، اخيرا ب. بزرگمهر كه در زمان خود درباره اسناد ارايه شده براي گفتگو و بررسي در كنگره ششم حزب توده ايران نيز ابراز نظر كرده بود، انتشار مقاله فوق در نامه مردم شماره ٨٩٢ را انگيزه موضع گيري شايان توجه اي قرار داده است كه در آن ضمن بررسي هاي انتقادي به مضمون و زبان و نحوه بيان مطالب در اين مقاله، بر اهميت پاسخ به پرسش درباره راه رشد آينده ايران براي تحولات در پيش رو انگشت گذاشته و اهميت انتخاب راه رشد سوسياليستي را از نظر تئوريك و سياسي شكافته است. متاسفانه مقاله از نظريات تئوريك و تجارب تاريخي ارايه شده از مبارزات بلشويك ها، براي استخراج شعارهاي مشخص براي مبارزات لحظه كنوني حزب توده ايران و خط مشي انقلابي آن به نتيجه گيري صريح نمي پردازد. بحث هاي تئوريك و تاريخي در فضايي انتزاعي پايان مي يابند.
ازجمله به اين پرسش پاسخ داده نمي شود كه: با طرح كدام شعارهاي مشخص مي توان به تجهيز و سازماندهي طبقه كارگر و ديگر لايه هاي خواهان تحول «بنيادين» اجتماعي در شرايط كنوني پرداخت؟ شعارهايي كه حركت به سوي طفره رفتن از راه رشد سرمايه داري كه بزرگمهر نادرستي انتخاب آن را به اثبات مي رساند، ممكن ساخته و جهت گيري رشد سوسياليستي را تامين مي كند.
آزادي با مفهوم بورژواليبرال؟
ب. بزرگمهر به نحوه بيان نظريات در مقاله پيش گفته نامه مردم نيز انتقادهايي دارد. اين انتقادها مضمون و هم شيوه نگارش و بيان و نادقيقي هاي زبان به كار گرفته شده را مورد خطاب قرار مي دهد. براي نمونه او درباره ”انتخابات آزاد“ به بحث مي پردازد. اما بي توجه مي ماند كه نامه مردم خود در پارگراف مورد نظر او، خواست بخشي از اپوزيسيون را در ارتباط با انتظارات از ”انتخابات آزاد“ مورد انتقاد قرار داده و در واقع دست رد به سينه برداشت ”بورژوا- ليبرالي“ محافل ”اپوزيسيون“ ساطنت طلب تا ”چپ“هاي گذشته و … مي زند.
در اين بخش، واژه ”انتخابات آزاد“ در گيومه قرار داده شده است. در ادامه سخن اما اين واژه بدون گيومه نگاشته شده و لذا موجب اين سوتفاهم نزد خواننده گشته كه گويا از ”آزادي“ بورژواليبرالي دفاع مي شود. انتخاب زبان و فرمول هاي شناخته شده، شايد براي برخي ها تكرار خسته كننده اي باشد. انتخاب زبان و بيان جديد مي بايستي با دقت در بيان و حفظ پروسواس مضمون همراه گردد. در غير اين صورت، خطر ايجاد شدن سوتفاهم و در طول زمان انحراف نظر وجود دارد.
اين سوتفاهم، همان طور كه در مورد مشخص ديده مي شود، ناشي از آن است كه در مقاله نامه مردم، تفاوت مضموني ”انتخابات آزاد“ كه شعار در چهارچوب صدور ”آزادي“ و ”حقوق بشر“ آمريكايي به كشورهاي ديگر جهان است، و ”آزادي انتخاب“ كه داراي مضموني طبقاتي است، برجسته و به طور شفاف برشمرده نشده است. آزادي انتخاب در هيچ كشوري بدون وجود و عملكرد پيگيرانه آزادي هاي دموكراتيك و قانوني، در ايران اصل هاي ”حقوق ملت“ در قانون اساسي، نمي تواند وجود داشته باشد و به طور واقعي موثر گردد. بي جهت هم نبود كه ارتجاع حاكم در ايران به منظور انحراف انقلاب بهمن، در ابتدا آزادي هاي قانوني دستاورد انقلاب را نابود و پايمال نمود، تا بتواند حاكميت سرمايه داري كنوني كه از ”آزادي كامل“ برخودار است (نگاه شوده به ”آزادی وسیع در جمهوری اسلامی!“http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1752) را برقرار كند. ”انتخابات آزاد“ در مصر كه از درون آن سازمان هاي قديمي دستپخت ارتجاع جهاني سر بيرون آوردند، درست در شرايط فقدان آزادي انتخاب تحقق يافت كه ساليان دراز با سركوب احزاب ترقي خواه و در راس آن حزب كمونيست مصر و همچنين اكنون زير سلطه كودتاي ”نرم“ حاكميت نظاميان آموزش ديده در ارتش آمريكا كه سالانه از ”كمك“ ٥ر١ ميليارد دلاري امپرياليسم يانكي نيز برخودار هستند، عملي شد.
اين به اين معنا نيست كه زبان و نحوه بيان در مقاله نامه مردم، آن طور كه ب. بزرگمهر در نوشتار انتقادي خود ”با مداد نوك تيز كرده“ به آن پرداخته، در همه جا متناسب مي باشد. اما به نظر مي رسد كه وظيفه موضع انتقادي به ويژه در شرايط كنوني، گشودن و تقويت راه تحكيم خط مشي انقلابي و كمك به شفافيت و صراحت مواضع آن است.
مساله اتحادهاي اجتماعي
مساله اتحادهاي اجتماعي و دعوت نيروهاي ديگر ضدديكتاتوري به شركت در «جبهه گسترده ضدديكتاتوري» نكته ويژه مورد نظر مقاله نامه مردم نيز مي باشد. در پايان مقاله اين نكته به صورت زير با صراحت مطرح مي شود: «بسيار مفيد خواهد بود كه ديگر نيروهاي مطرح در سطح جامعه نيز به صورت منسجم و دقيق تحليل هاي مشخص و راهبردهاي خود را براي امكان ارزيابي و ايجاد برآيند مخرج مشترك ها در اختيار جنبش مردمي قرار دهند.»
نظريات ديگري نيز درباره مقاله «پيش به سوي جبهه گسترده ضدديكتاتوري» در نامه مردم شماره ٨٩٢ وجود دارند كه عمدتا اين مقاله را در ارتباط با مساله اتحادهاي اجتماعي مورد بررسي قرار مي دهند. در نظري، به درستي به تفاوت هاي «مواضع اقتصادي مخالفان رژيم حاكم» اشاره مي شود و اين نگراني مطرح مي گردد كه مواضع اعلام شده اقتصادي ضدنوليبراليسم در مقاله «پيش به سوي جبهه گسترده ضدديكتاتوري» در نامه مردم، مي تواند «نه تنها به راديكال شدن آن ها» (و پذيرفتن مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب؟) كمكي نكند، بلكه همچنين با خطر تشديد «سياست هاي تفرقه افكنانه بين حزب توده ايران و اين نيروها توسط سازمان هاي ”سياه“ جهاني، با سخنگويي بي بي سي، بينجامد و موفقيت هاي حزب در شكستن ديوارهاي انزوا را متوقف كند.»
زمينه تئوريك خطر انزوا حزب توده ايران از ديگر لايه هاي اپوزيسيون ضدرژيم را احمد سپيداري در مقاله اي شايان توجه در ”نويدنو“ تحت عنوان «بازخواني ضرور بيماري كودكي ”چپ روي“ در كمونيسم» (انتشارات حزب توده ايران، ترجمه محمد پورهرمزان) ارايه مي دهد. سپيداري در دفاع از ضرورت برپايي اتحادهاي اجتماعي توسط «حزب انقلابي و منظبط و پيوند اين حزب با مبارزات زحمتكشان» (لنين، همانجا)، ازجمله بر نكته دوم مورد نظر لنين در اين اثر او، كه از آن نقل قول مي كند، انگشت گذاشته و آن را برجسته ساخته و مي نويسد: «ثانيا، به وسيله مهارت اين پيشاهنگ در برقراري پيوند و نزديكي و تا حدودي حتي درآميختن با انبوه ترين توده زحمتكش – البته در درجه اول با توده پرولتر، ولي ايضاً با توده زحمتكش غيرپرولتر»، حزب طبقه كارگر به وظيفه خود عمل مي كند. به عبارت ديگر، سپيداري توجه لنين درباره اهميت اتحادهاي اجتماعي براي مبارزه زحمتكشان را مورد تاكيد و تائيد قرار مي دهد.
در ادامه سخن و به منظور نشان دادن سرشت «چپ»روانه شيوه بي توجهي به مساله اتحادها در مبارزات اجتماعي، سپيداري نظريات تاريخي لنين را در انتقاد به «منشعبين ”چپ“ از حزب كمونيست آلمان» نقل مي كند كه در آن ها «چپ هاي آلماني در جزوه منتشره» خود بيان كرده اند، و لنين آن را در «بيماري كودكي ”چپ روي“ در كمونيسم» ارايه مي دهد: «بايد هر گونه سازشي با احزاب ديگر … و هر گونه سياست مانور و ساخت و پاخت را با قاطعيت تمام مردود شمرد.»
سپيداري كه به درستي مخالف نفـي ضرورت برپايي اتحادهاي اجتماعي و موافـق خط مشي انقلابي حزب توده ايران به منظور برپايي «جبهه گسترده ضدديكتاتوري» براي به سرانجام رساندن تغييرات پيش رو است، پيش تر، بخش ديگري از نظريات «منشعبين چپ از حزب كمونيست آلمان» كه لنين از جزوه آن ها نقل كرده بود را نيز در مقاله خود ارايه مي دهد. اين پاراگراف چنين است: «بنابراين، اكنون دو حزب كمونيست در برابر يكديگر ايستاده اند: يكي حزب رهبران كه مي كوشد مبارزه انقلابي را از بالا متشكل سازد و هدايت كند … ديگري حزبي توده اي كه در انتظار اعتلاي مبارزه انقلابي از پايين است و براي اين مبارزه فقط يك اسلوب واحد كه به طور روشن ما را به سوي هدف رهنمون است، مي شناسد و به كار مي بندد و كليه اسلوب عبارت است از اسلوب سرنگون ساختن بي چون و چراي بورژوازي تا سپس ديكتاتوري طبقاتي براي تحقق سوسياليسم مستقر گردد …». و بلافاصله پس از اين نقل قول از لنين، سپيداري اين پرسش را به صورت نكته اي كه گويا آن چنان در جنبش كنوني توده اي مطرح است كه نياز به ارايه حتي ماخذ براي آن نيست، در پرانتزي طرح مي كند: «آيا مشابه چنين نقل قول هايي هر روز نمي شنويم؟»
از آنجا كه در مقاله نامه مردم شماره ٨٩٢ تحت عنوان «پيش به سوي جبهه گسترده ضدديكتاتوري»، كه در آن موضع انتقادي حزب نسبت به مواضع اقتصادي مدافع نوليبراليسم در ميان «مخالفان رژيم» طرح شده است، «مشابه چنين نقل قول ها» وجود ندارد، مي توان به اين نتيجه رسيد كه منظور منتقد طرح چنين نظرياتي در ميان هواداران و دوستاران حزب توده ايران مي باشد. نظرياتي كه مخالف ايجاد اتحادهاي اجتماعي براي سرنگوني «رژيم» بوده و به چيزي كم تر از «سرنگون ساختن بي چون و چراي بورژوازي» قانع نمي باشد!
شيوه به كار گرفته شده، يعني شيوه عام گويي و غيرمشخص و فاقد نمونه واقعي و مشخص، هميشه با اين خطر روبروست كه با ساختن دشمن نامرعي و حمله به مواضع خيالي آن، خوشحال، اما دست خالي، به عبارت ديگر، ناتوان از حل واقعي مساله، بر مي گردد.
پرسش مشخص اين پرسش نيست كه در مبارزه اجتماعي ما به متحدان نياز داريم و يا نداريم. چنين برداشت و نسبت دادن چنين موضعي به هواداران حزب توده ايران، با خطر نزول سطح بحث همراه است. پرسش اين پرسش است كه آيا پيش از آنكه به جستجوي متحدان برويم، بايد تحليل و ارزيابي خود را از شرايط حاكم بر جامعه بر پايه «آگاهي پيشاهنگ پرولتري و وفاداري آن به انقلاب» (لنين) تنظيم كرده باشيم يا خير؟
اين پرسش را مي توان به نحوه ديگري نيز مطرح نمود كه همان معنا را مي رساند: آيا ضرورت وجود حزب مستقل طبقه كارگر در مبارزات اجتماعي، وابسته اي است به اتحادهاي اجتماعي؟ يا برعكس. اتحادهاي اجتماعي زمينه هاي ضروري براي دسترسي به هدف هاي مبارزاتي طبقه كارگر براي مرحله معين تاريخي است؟
اجازه دهيم مساله را از موضعي ديگر مطرح كنيم كه مضمون بحث و گفتگو، بازهم مشخص تر باشد. در مقاله سپيداري از اثر تاريخي لنين «بيماري كودكي ”چپ روي“ …» چنين نقل شده است: «پيش از هر چيزي، اين سوال به ميان مي آيد كه انظباط حزب انقلابي پرولتاري بر چه بنيادي استوار مي گردد؟ با چه وسيله اي [به] محك آزمايش گذاشته مي شود؟ با چه نيرويي تقويت [تكيه از نگارنده] مي پزيرد؟» بند اول سه اصل مطرح شده توسط لنين كه در ادامه بلافصل سخن لنين تشريح مي شود و سپيداري با امانت داري آن را در نوشتار خود نقل كرده است، عبارت است از: «اولا، بر بنياد آگاهي پيشاهنگ پرولتري و وفادار آن به انقلاب، بردباري، جانفشاني و قهرماني آن.» تنها پس از برجسته ساختن اهميت «آگاهي پيشاهنگ پرولتري» كه در متن لنيني نيز مورد تاكيد قرار گرفته، لنين در اصل دوم، مساله «برقرار پيوند و نزديكي و تا حدي درآميختن با انبوه ترين توده زحمتكش – البته در درجه اول با توده پرولتر [متحد طبيعي- نزديك]، ولي ايضاً با توده زحمتكش غيرپرولتر [متحد كم و بيش نزديك و پيگير]» را طرح مي سازد!
آيا اصل اول مورد نظر لنين: «آگاهي پيشاهنگ پرولتري …»، ناخودآگاه توسط لنين در بند نخست مطرح شده است؟ آيا طرح آن در بند نخست نظرياتي كه لنين عليه ”چپ روي“ مطرح مي سازد، پاسخ به پرسش پيش گفته نيست كه حزب طبقه كارگر، «پيشاهنگ آگاه طبقه كارگر»، بايستي خود نخست از شرايط حاكم درك و ارزيابي علمي داشته باشد، تا برپايه آن بتواند به مساله اتحاد ها و پيوند با توده ها، پاسخي علمي، ماركسيستي- توده اي ارايه دهد؟ آيا نبايستي مساله اتحادها را مساله اي ثانوي براي مبارزه حزب طبقه كارگر، پس از شناخت علمي شرايط ارزيابي نمود؟
متاسفانه در موضع انتقادي عام و غيرمشخص طرح شده كه در آن نمونه مشخصي نيز مطرح نمي گردد، سپيداري كه در مورد ضرورت ايجاد اتحادها در شرايط كنوني ايران براي مبارزه ضدامپرياليستي كاملا حق دارد، با بي توجهي به اصل نخستي كه خود از نظريات لنين نقل مي كند، راه يك بررسي همه جانبه را بر روي تحليل مي بندد. از اين طريق پرسش عيني و واقعي مسخ مي شود. دشمني نامرعي ساخته مي شود كه مبارزه با آن، اصلا مساله روز جنبش توده اي نيست. مساله روز نكته اي ديگر است كه در سطور زير به آن مي پردازيم.
اهميت همه جانبه بودن تحليل را سپيداري در مقاله آموزنده خود تحت عنوان ”نكته هايي درباره سياست ورزي چپ، درباره نقد و نقدنويسي“ (نويدنو، ژانويه و فوريه ٢٠١٢) برجسته مي سازد و مي نويسد: «مهم ترين عامل در تحليل موضوع مورد نقد، داشتن برخوردي همه جانبه (به معناي هوليستيك) به جاي كل گرايي يا جز گرايي نسبت به آن است.»
زنده ياد احسان طبري نيز در ”رهبري- سازماندهي و مبارزه اجتماعي“ (ياداشت ها و نوشته هاي فلسفي و اجتماعي، ص ٨١)، بر اهميت جمع آوري فاكت در بررسي علمي به منظور دستيابي به يك تحليل همه جانبه، دخالت ندادن «تمايلات خاص» را مورد تاكيد قرار مي دهد و ازجمله مي نويسد: «اگر كسي مغرض باشد، مي تواند آن فاكت هائي را برگيرد و برگزيند كه به سود اوست و آن ها را كه به زيان اوست، بگذارد و يا آنكه از سر بي دقتي و شتاب عمل كند و فاكت هاي نمونه وار را نبيند و فاكت هاي فرعي و غيرمهم را به جاي آن ها گرد آورد. لذا جمع آوري فاكت و گرد آوردن اطلاع نبايد در مقطع تمايلات خاص باشد يا سرسري انجام گيرد، تا بتوان از روي آن ها، وضع واقعي را دانست.»
بدون شعارهاي مشخص، پرچم انديشه نيمه افراشته است
توانايي مقاله «پيش به سوي جبهه گسترده ضدديكتاتوري» كه بايد آن را به قول رفيقي برپايه «هدفي كه پيش روي خود نهاده» مورد بررسي قرار داد، نكات زير است: «بر برنامه حزب طبقه كارگر تاكيد» دارد، «با تشريح وضع مادي و ”شرايط مشخص“ جامعه ايران، تضاد اصلي» حاكم بر جامعه را برجسته مي سازد، «يادآور مي شود كه تحول از بالا و با خيال و مجاز، و ياري بيگانه» عملي نمي گردد و نهايتا، كه «نقطه اوج اين نوشتار است، عملا مدعيان تحول خواهي را به ارائه برنامه و تحليل هاي خود» فرا مي خواند.
با كليت اين نظريات مي توان موافق بود و آن را مورد تائيد قرار داد. آنچه كه اما نمي توان آن را كافي ارزيابي نمود، نبود استخراج شعارهاي مشخص از ارزيابي مشخص در همين مقاله است. اين در حالي است كه ارايه آن ها را از ديگر لايه هاي ضدديكتاتوري انتظار داريم.
نكته را بشكافيم. برنامه حزب توده ايران، مرحله كنوني انقلاب را مرحله ”ملي- دموكراتيك“ ارزيابي مي كند. اين مرحله، به معناي برپايي سوسياليسم نيست. اما در عين حال، رد روشن و صريح خواست محدود نمودن انقلاب به تغييرات صوري ”بورژوا- ليبرالي“، يا محدود نمودن انقلاب به «مرحله» ”بورژوا- ليبرال“ مي باشد. اين مرزي روشن در برابر خواست جريان هاي متفاوت راست تا به اصطلاح ”چپ“ در اپوزيسيوني قرار دارد كه مورد تائيد محافل امپرياليستي است و عناصر بسياري از آن به عنوان ”كارشناسان“ در دستگاه هاي تبليغاتي امپرياليستي وظيفه توجيه و تبليغ ايدئولوژي امپرياليستي را به عهده گرفته اند. از سوي ديگر، همين جريان ها خواستار ادامه حاكميت سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني امپرياليستي در ايرانند. آن ها تنها خواستار جابجايي قدرت از دست لايه هايي از سرمايه داران به لايه هاي ديگر بوده و چنين هدفي را دنبال مي كنند.
پذيرفتن اين استراتژي با اين به اصطلاح ”استدلال“ كه گويا بايد «مرحله به مرحله» پيش رفت، خلع سلاح طبقه كارگر و حزب آن مي باشد. نفي استقلال ارزيابي و تحليل طبقاتي توسط «پيشاهنگ آگاه پرولتري و وفاداري آن به انقلاب» (لنين، همانجا) مي باشد. «پيشاهنگ آگاه پرولتري» را به دنباله روي محافل بورژوا- ليبرال تبديل مي كند. اين در حالي است كه همه بانيان سوسياليسم علمي، ماركس، انگلس و لنين و همچنين تجربه ده ها ساله حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران استوار بر شناخت طبقه كارگر به عنوان ”سوبيكت“، به عنوان نيروي آگاه تاريخي براي تغيير جهان قرار دارد. مضمون مفهوم «پيشاهنگ آگاه»، هيچ معناي ديگري دارا نيست!
در اين زمينه نظريات حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران از شفافيت و صلابت علمي برخودار است. در شرايط استقرار ”جهاني سازي“ در خدمت سرمايه مالي امپرياليستي و شركت هاي فراملي آن، راه رشد سرمايه داري براي هيچ كشور پيراموني ممكن نيست. اجراي برنامه نوليبرال امپرياليستي در هر سطح و شكل آن براي كشورهاي پيراموني و حتي كشورهاي با اقتصاد ضعيف تر در اتحادهاي امپرياليستي، همانند يونان، پرتغال و … در اتحاديه اروپايي، اضافه بر فقر و فلاكت، جز با نابودي حق حاكميت ملي همراه نخواهد بود. از اين رو نيز حزب كمونيست يونان براي انتخابات آينده در ماه جون ٢٠١٢، ازجمله شعار «دفاع از نبرد انسان زحمتكش و يورش عليه نيروهاي سرمايه» را انتخاب كرده است!
از اين روي هيچ مقاله و نوشتاري نبايد با سخنان عام پايان يابد. اينكه مقاله اي با اين سخن به پايان رسد كه بايد طبق شرايط به طرح شعارهاي واقع بينانه پرداخت، كافي و سازنده نيست. بلكه پس از ارزيابي شرايط روز در هر زمينه اي، و در هر نوشتار روشنگرانه و يا افشاگرانه، مي بايستي نوشتار با شعارها و خواست هاي مشخص استخراج شده از ارزيابي، تكميل گشته و ضرورت دفاع از شعارها و خواست ها نشان داده و مستدل شود.
راه رشد آينده ايران تنها مي تواند به طور عيني برپايه مرحله انقلاب ملي- دموكراتيك بهمن ٥٧ مردم ميهن ما تعريف و سازمان داده شود. بايد به آماج هاي مردمي و ملي انقلاب بهمن كه به طور عمده در اصل هاي ٤٣ و ٤٤ قانون اساسي و اصل هاي ”حقوق ملت“ تبلور مي يابند، بازگشت. اين اصل ها زمينه عيني و واقعي مضمون اتحادي اجتماعي را ارايه و خط فاصل را ميان ميهن دوستان و ”ليبرال“ ها تشكيل مي دهند.
حفظ دستاوردهاي ترقي خواهانه انقلاب بهمن ٥٧ و نفي اصل هاي ارتجاعي در قانون اساسي بيرون آمده از دل انقلاب بزرگ مردم ميهن ما، «مخرج مشترك ها در اختيار جنبش مردمي» است كه مقاله پيش گفته نامه مردم «نيروهاي مطرح در سطح جامعه» را براي موضع گيري در برابر آن ها فرا مي خواند!
بدون ترديد، يكي از عمده ترين پرسش ها كه پس از بحث و گفتگوهاي سازنده در كنگره ششم حزب توده ايران، پاسخ به آن راهگشاي مبارزه انقلابي طبقه كارگر و لايه هاي ميهن دوست و ترقي خواه خواهد بود، ارايه شعارهاي مشخص براي نبرد اجتماعي به منظور تغييرات بنيادي- انقلابي در پيش است.
ادامه بحث و تبادل نظرها در جنبش توده اي كه ”نويدنو“ اكنون نقش بسيار مثبتي در آن به عهده گرفته است، از ضرورت تام برخودار مي باشد.