مقاله شماره:۶۴ (۳۰ آبان ۱٣۹۷)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/7718
نویدنو 27/08/1397
- مسعود امیدی
«لنین همیشه به مارکسیسم به مثابهی یک پدیدهی زنده و دکترینی که دائماً در راستای بهبود و تکاملش باید گام برداشت، می نگریست. تنها نباید آن را به عنوان راهنمای عمل شناخت، بلکه همچنین باید آن را بسط و توسعه داد. لنین در دوران تبعید نوشت:” ما به تئوری مارکس به مثابهی پدیده ای مطلق و تخطی ناپذیر نمی نگریم، برعکس، متقاعد شده ایم که مارکسیسم تنها بستر مناسب شالودهی محکم علمی است که سوسیالیستها باید آن را در تمام جهات توسعه و تکامل بخشند، اگر بخواهند در زندگی پویا باشند. ” چنین رویکرد خلاق به تئوری مارکسیستی ، ویژگی تمام فعالیتهای لنین بود. »
« در همین ایام لنین کتابش را که تجت عنوان “پیشرفت کاپیتالیسم در روسیه” بود، به پایان رساند. این کتاب در سال 1899 منتشر شد. این اثر علمی برجسته که به بررسی توسعهی اقتصادی روسیه می پرداخت، از جهتی ادامهی “کاپیتال” (سرمایه) مارکس به حساب می آید. پژوهش های لنین در اقتصاد روسیه ، کمک مهمی به اقتصاد سیاسی مارکسیستی کرده است……..گرچه طبقهی کارگر روسیه به طور نسبی و در مقایسه با مابقی جمعیت ناچیز بود، اما لنین در آن طبقه قدرت عظیم را دید و توانست از نقش رهبری آن پرده بردارد، همان نقشی که مقدر شده بود تا در جنبش انقلابی ایفا گردد. درعین حال وی بر ضرورت همبستگی پرولتاریا و طبقهی رعایا تاکید کرد که بدون آن ، پیروزی در انقلاب پیش رو تحقق نخواهد پذیرفت….»
نقل از کتاب “گذری کوتاه بر زندگی لنین” برگردان : هادی پاکزاد ، انتشارات فروع مهرگان، تهران ، 1386
جورج لوکاچ نیز در “رآل پلیتیک انقلابی لنین” تاکید می کند که کمونیستها باید لنین را با همان رویکردی بیاموزند که او مارکس را آموخت. بدین ترتیب بی تردید یکی از ویژگی های برجسته رویکرد لنینی را می توان پویایی آن دانست. این همان چیزی است که در سایهی بهره گیری از مبانی دیالک تیک ماتریالیستی به ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم ویژگی علمی میبخشد و از تبدیل شدن آموزه های مارکسیستی و لنینیستی به مجموعه ای از اصول و آموزشهای جزمی که تحولات اجتماعی ، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی می توانند آن ها را دود کرده و به هوا بفرستند، پیشگیری میکند.
همین برخورد پویا ، کاوشگرانه و علمی لنین به مارکسیسم بود که او را قادر به تحلیل درست مناسبات اجتماعی روسیه در اوایل قرن بیستم و شناخت نیروی عظیم و فرارویندهی طبقهی کارگر و نیروی نهفتهی آن و رهبری نخستین انقلاب سوسیالیستی در جامعه ای کرد که به استناد فکت های واقعی اقتصادی و اجتماعی از جوامع پیشرفته سرمایه داری در اروپا از نظر زیربنای مادی انقلاب سوسیالیستی و وجود طبقهی کارگر صنعتی بزرگ و…بسیار عقبتر بود.
در برخی از رویکردها به تحولات اجتماعی نوعی دترمینیسم و تقدیرگرایی مشاهده میشود که ظاهراً با رویکردی شدیداً ماتریالیستی ، در انتظار شکل گیری و تسلط مناسبات اجتماعی و اقتصادی در شکلی استاندارد در جوامع هستند تا به دنبال آن اندیشه سوسیالیسم را دنبال کنند. غافل از آنکه دینامیسم تحولات اجتماعی در قالبی شبیه سازی شده در جوامع مختلف رخ نمی دهند بلکه در چارچوب مجموعه ای از عوامل تاثیرگذار در قالب پویایی سیستمی انجام می شود.
لنین اگر چنین نگاهی داشت، به هیچ وجه قادر به رهبری پیروزمندانهی انقلاب اکتبر نمی شد. لنین به شدت ماتریالیست بود اما بیشتر از آن نیز عملگرا و کنشگر. نقش سازماندهی و آگاهی طبقاتی را برای پیشبرد برنامه و اهداف انقلاب سوسیالیستی در یک بستر اجتماعی و اقتصادی چون روسیه 1917 که زمینه های اجتماعی و اقتصادی آن بسیار عقب مانده تر از کشورهای پیشرفته صنعتی اروپا بود، تعیین کننده می دانست. بی شک انقلاب 1918 آلمان نیز اگر از رهبر تحلیل گر،عملگرا و توانمند و با اراده ای چون لنین برخوردار بود، می توانست با رویدادهای تلخ شکست و روندهای پس از آن در جامعهی آلمان مواجه نشود.
همهی کسانی که بویژه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و کارزار گسترده ضدکمونیستی برنامه ریزی شده و هدایت شده از سوی سرمایه داری جهانی و امپریالیسم در قالب انواع گوناگون از اندیشه های مارکسیسم آکادمیک، چپ نو، سوسیالیسم دموکراتیک و….می کوشند تا از لنینیسم درکی جزم گرایانه وغیر علمی ارائه نموده و سپس آن را به نقد بکشند، بی شک اگر دارای ماموریت ضدکمونیستی نباشند، فریب خوردگانی بسیار مخرب بوده و جهتگیری شان در دشمنی با کارگران و توده های کار و زحمت است.
رویدادها و روند تحولات اجتماعی و سیاسی در بسیاری از کشورها چون یونان، فرانسه، آمریکا ، برزیل و…. به روشنی نشان دهندهی درستی رویکرد لنینی به تحولات اجتماعی و سیاسی و بویژه ضرورت دیکتاتوری پرولتاریا برای عبور از سرمایه داری است. هیچ راه سومی وجود ندارد. تجربهی دولت های رفاه و روی آوردن آنها به نئولیبرالیسم بهترین دلیل این امر است. در سرمایه داری جهانی و نئولیبرالیسم مسلط امروز بر جهان نیز شانس بازگشت به دولت های رفاه و… سرابی بیش نیست.
بدون تردید نمی توان با دشمنی با لنینیسم ، از نان، کار ، آزادی، دموکراسی واقعی، صلح و عدالت اجتماعی و سوسیالیسم برای کارگران و زحمتکشان و اکثریت عظیم جامعه بشری دفاع کرد. آنچه که بسیار اهمیت دارد، این است که کارگران هر جامعه ای به ماهیت سرمایه دارانهی این نظریات ضد کمونیستی و ضد لنینی پی ببرند. این، کارِ فردا نیست. این کاری است که همین اکنون باید مورد توجه قرار گیرد. مبارزات صنفی بدون جهت گیری سیاسی انقلابی ، فاقد چشم اندازی روشن برای طبقهی کارگر است. اندیشه سوسیالیسم قرار نیست تنها یک رویای دور و دراز باشد. این اندیشه باید همواره ( و از هم اکنون نیز ) در جنبش کارگری تبلیغ و ترویج شود. این امر هیچ منافاتی با مرحله ملی-دموکراتیک انقلاب نیز ندارد.
25 آبان 97
برگرفته از فیس بوک نویسنده
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/7718
جناب امیدی عزیز با نظرات شما در مقاله فوق کاملن موافقم ، جدا کردن لنین از مارکسیسم توسط سرمایه جهانی همان هدفی را دنبال می کند که دشمنان طبقه کار ایران با جدا نمودن حزب توده ایران از چپ ایرانی.