مقدمه
ماشینخوابی نوعی بیخانمانی است و ماشین خوابها به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: الف- آنانی که شغلی کمدرآمد دارند و بهدلیل ناتوانی در پرداخت اجارهبهای مسکن، از خودروی شخصی همچون مسکن استفاده میکنند؛ ب- کسانی که بهدلیل نداشتن شغل، خودروشان هم ابزار کسب درآمد است و هم مسکنشان. ماشینخوابی بهمثابه نوعی بیخانمانی، پدیدهای اجتماعی است که در بسیاری از شهرها در کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته جهان- از تهران گرفته تا شهرهای مختلف بریتانیا مانند بریستول و لندن و شهرهای میلیونر و میلیادرنشین آمریکا مانند پالوآلتو و لسآنجلس- مشاهده میشود، یع
نی نمونهٔ سه کشور از دهها کشور دیگر در جهان که مدعی داشتن حکومتی پشتیبان مستضعفان، مهد آزادی و دمکراسی بودن، و قدرتمندترین اقتصاد جهان را در اختیار داشتن را ادعا میکنند و بدین صفتها معروفاند. اما بااینهمه، این سه کشور متفاوت، مدافع و مجری سیاستگذاری اقتصادیای مشابه با یکدیگرند.
نوشتار حاضر- پس از نقلقولهایی کوتاه از چند رسانهٔ فارسی و انگلیسیزبان که به معلولهای پدیدهٔ ماشینخوابی پرداختهاند- تلاش دارد تا ریشه اصلی و ناگفته ماندهٔ این مشکل اجتماعی رو بهگسترش در نقاط مختلف جهان را که رسانههای باب روز آگاهانه و عامدانه بر آنها چشم بستهاند، واکاوی کند.
نگاه رسانههای فارسیزبان خارجی و داخلی به پدیدهٔ ماشینخوابی
۱. بیبیسی فارسی۱ به داستان مردمی “بیآشیانه و اکثراً مهاجر ترکمن از شهرهای استان خراسان شمالی” و نیز افرادی از دیگر نقاط ایران میپردازد که به تهران آمده و برای تأمین هزینههای زندگی خود و خانوادهشان مسافرکشی کرده و شبها را در خودروشان میخوابند. بیبیسی فارسی سپس با نقلقولی از روزنامه “همشهری”، ۶ مردادماه ۹۸، میگوید این ماشین خوابهای شهرستانی “۱۲ تا ۱۸ ساعت در روز کار میکنند.” در همین بخش، ویدئویی ضبط شده در سال ۱۳۹۵ که به کولبران مربوط میشود و به “پدیدهٔ این روزهای [سال ۱۳۹۸] تهران” ارتباطی ندارد به ویدئویی اضافه میشود که در آن رانندهای میگوید: “مجبوریم اومدیم. … [پلیس] ۱۱۰ و… آنهایی که توی آپارتمانند، اگر یک ذره به ما فکر کنند، [میبینند که] ما، هم، بچهٔ ایرانیم و آدم هستیم.” بیبیسی فارسی با ترکیب این دو ویدئو و در کنار پرداختن به معضل ماشینخوابی، با زبانی ظاهراً دلسوزانه و بهطورغیرمستقیم به تبعیض قومیتی دامن میزند. بیبیسی به مخاطب خود چنین القا میکند که تهرانیان کُردها یا ترکمنها را ایرانی و آدم حساب نمیکنند!
بخش دوم این گزارش بیبیسی با این نتیجهگیری پایان مییابد که “شرایط نامناسب اقتصادی، بیآبی و خشکسالی و نبود شغلهای مناسب و افزایش شغلهای کاذب و همچنین افزایش تاکسیهای اینترنتی، ازجمله عواملیاند که باعث شده برخی با خریدن ماشین ارزانقیمت به پایتخت رفته تا از پسِ دخلوخرج زندگی برآیند.” اما این رسانه نهتنها به آنچه که معلولهایی که بدان اشاره میکند ازجمله “شرایط نامناسب اقتصادی” را پدید میآورند نمیپردازد، بلکه هرگز به مخاطب خود نمیگوید که ماشینخوابی مختصِ تهران نیست، و همه معلولهایی که برمیشمارد، بهجز بیآبی، در بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی هم وجود دارند.
۲. در “گزارش اختصاصی” رادیو فردا۲ دربارهٔ ماشینخوابها، “وضعیت نامناسب مالی، عدم توانایی پرداخت اجارهبهای مسکن، وضعیت سختتر شدهٔ زندگی در شهرستانها، و هزینهٔ سرسامآور زندگی در تهران” را علتهای ماشینخوابی برمیشمارد. رادیو فردا، با زیرکی و عامدانه هیچ تفسیری بر گفتههای رانندگان ماشینخواب نمیافزاید تا هم به مخاطب القا کند که رسانهای کاملاً بیطرف است و هم با سوءاستفادهٔ آگاهانه از ناآگاهی رانندگان بیآنکه به عامل اصلی این پدیده اجتماعی بپردازد تنها به اشاره به چند معلول اکتفا کند.
۳. روزنامه “جوان”۳ [وابسته به سپاه پاسداران]، آسیبهای اجتماعی مانند “کارتن خوابی… و حالا ماشینخوابی” را در طعنه به دولت روحانی معلول “شرایط نامناسب اقتصادی، بیکاری، کمکاری مسئولان” دانسته که سبب شد “جوانان برخی استان هاروزها [در تهران… مسافرکشی کنند و شبها در خودروهای خود [بخوابند و] وعدههای پرزرق و برق مسئولان را [ببینند].” این رسانه بهنقل از معاون… توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری، مینویسد: “هزینه روستاییان در ۲۲ استان کشور بیشتر از درآمد آنها شده… و ۴۴ درصد جامعه روستایی کشور در فقر مطلق هستند.” روزنامه جوان مقالهاش را با این پرسش بهپایان میبرد: “پاسخگوی این نابسامانیهای دامنهدار کیست: وزارت ورزش و جوانان، دولت، یا دهها دستگاه متولی و بودجه بگیر؟”، پرسشی آگاهانه و عامدانه تا مخاطب را به مسیری بکشاند که هرگز به پاسخی منطقی دست نیابد.
۴. سایت خبری تحلیلی “ایران وایر”۴ [بنا بهگفته مقدمه این سایت، بخشی از پروژه خبرنگاری برای تغییر است. هدف تغییرات مثبت و پایدار طریق از اطلاع رسانی و در ارتباط گذاشتن شهروند خبرنگارها در سراسر جهان با یکدیگر است. منابع مالی از طریق بنیادهای خیریه، شرکتهای رسانهای و افراد خصوصی تأمین میشود] هم ضمن پرداختن به شیوهٔ “زیست” ماشینخوابی و پیامدهای مخرب آن، ریشه این معلول اجتماعی را به سه معلول دیگر یعنی “فقر، بیکاری و تمرکزگرایی در پایتخت” ربط میدهد.
۵. سایت خبری تحلیلی “تابناک”۵ [این سایت در ۱۳۸۶ به وسیله سردار امیرعلی امیری و جمعی از همکاران قبلی آن در وبگاه بازتاب راهاندازی شد]، با عنوان “ماشینخوابی زیر یکی از پلهای تهران”، به سراغ ماشینخوابی میرود که مسافرکش نیست، بلکه بازنشسته یک کارخانه است که بهدلیل اعتیاد شرم دارد به خانه برگردد و بنابراین شبها را در خودروی شخصیاش سر میکند. این نشریه هم آگاهانه بهعلت ماشینخوابی و نقش حاکمیت در گسترش چنین پدیدهای هیچ اشارهای نمیکند.
نگاه رسانههای انگلیسیزبان بریتانیا به پدیدهٔ “ماشینخوابی”
۱. سایت خبری “اسکای نیوز”۶ عامل پدیده ماشینخوابی را “سرعت شش برابری افزایش اجاره مسکن نسبت به درآمدها” میداند که “بهویژه در شهر بریستول [انگلستان] فراوان است.”
۲. سایت “بیبیسی نیوز”۷ به نتایج تکاندهنده تحقیقیای اشاره میکند که دانشگاه هِریوت-واتِ ادینبورو، در اسکاتلند، بهسفارش انجمن خیریه “کرایسس” انجام داد. این تحقیق میگوید علاوه بر “۱۷۰ هزارو ۸۰۰ خانوار بیخانمان، ۱۲ هزارو ۳۰۰ خیابانخواب و ۱۲ هزار ماشینخواب یا چادرخواب در بریتانیا هستند که در مقایسه با سال ۲۰۱۲ دو برابر شده است.”
کرایسس پدیدهٔ بیخانمانی را از کمبود مسکنهای اجتماعی، پایین بودن کمک هزینه مسکن که برای اجاره کردن مسکنهای خصوصی کافی نیست و نبودِ طرحهای پیشگیرانه بیخانمان شدن مردم ناشی میداند. این انجمن تأکید میکند “مقابله با این نوع بیخانمانیها تنها با تغییر سیاستگذاریهای دولت امکانپذیر است” و ازاینروی “از دولت میخواهد [سیاستگذاریهایش] را تغییر دهد.” اینجا چند پرسش اساسی وجود دارد که این انجمن باید پاسخ دهد: کدام سیاستگذاریها باید تغییر کند؟ جایگزین سیاستگذاریهای جاری، کدام سیاستگذاریها است؟ آیا دولت محافظهکار بریتانیا با تمنا و خواهش سیاستگذاریهایش را تغییر میدهد یا با مبارزه جمعی زحمتکشان باید بهعقبنشینی وادارش کرد؟
۳. نشریهٔ “ایندیپندنت”۸ مینویسد آمار بیخانمانی از ۲۰۱۰ تا کنون [یعنی از آغاز بهکار دولت ائتلافی دیوید کامرون تا مقطع زمانی پایان دولت محافظهکار ترزا می] بیش از دو برابر شده است. ۲۴ درصد تمام خیابان خوابهای انگلستان شب را در خیابانهای لندن میخوابند. همچنین بهنقل از آخرین آمار میگوید: “تعداد خیابان خوابها از زمان بهقدرت رسیدن دولت محافظهکار تا کنون ۱۳۴ درصد افزایش یافته است.” این نشریه بهنقل از مدیر اجرایی مؤسسهٔ سرپناه پولی نیت اضافه میکند: “گسترهٔ مصیبت بیخانمانی بسیار فراتر از خیابانهای ماست. صدها هزار بیخانمان دیگر در اماکن اضطراریای بی [تخت و صبحانه] بهسر میبرند، در اتاقهای اجارهای موقتی و روی مبل منازل دوستان میخوابند.”
۴. نشریهٔ “گاردین” در مقالهای از گری بلاسی۹ با عنوان: “۱ درصدیها میخواهند ماشینخوابی را ممنوع کنند، چون به ٬کیفیت زندگی٬شان آسیب میزند”، به این معضل اجتماعی در ایالات متحده میپردازد. در این مقاله میآید که ۹۲ درصد از بیخانمانها در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ ایالات متحده مانند پالو آلتو “هیچ سرپناهی ندارند” و در لسآنجلس- “پایتخت غیررسمی بیخانمانهای آمریکا”- بیخانمانها دو انتخاب دارند، یا “خوابیدن در درگاهها، پیادهروها، زیر پلها و روگذرها یا- اگر خوششانس باشند- در ماشینهایشان.” گری بلاسی آغاز “تقریباً تمام بیخانمانیهای آمریکایی” را نخست ناشی از “از دست دادن درآمد” و سپس بهدلیل “بیرون رانده شدن اجارهنشینها” از مسکنشان بهخاطر ناتوانی در پرداخت اجارهبهای مسکن که این خود به “رقابت بین اجارهنشینهای بلندمدت و میلیونها صاحبخانه سابقی که خانههایشان را در رکود بزرگ اقتصادی [در ۲۰۰۸] از دست دادهاند مربوط میشود، و سرآخر، بیکاری و ته کشیدن پساندازهای ناچیز این افراد” میداند. جالبتوجه است که “بر این شهرها اکثراً ٬لیبرالهایی٬ حاکماند که [دقیقاً مانند نمایندگان مجلس اسلامی و خود ولی فقیه در ایران] افزایش سریع نابرابری اقتصادی را تقبیح میکنند. هم دمکراتها و هم جمهوریخواهان [دقیقاً مانند همه جناحهای سیاسی و حکومتی در ایران] از دولت میخواهند شکاف بین ثروتمندان و فقرا را کاهش دهند” اگرچه رهبران نولیبرالهای ملیگرایی مانند دونالد ترامپ هم هستند که گستاخانه و بیشرمانهتر به نابرابریهایی مانند بیخانمانی حمله میکنند و میگویند: “بیخانمانها در بهترین بزرگراهها، بهترین خیابانها، و بهترین ورودیهای ساختمانهای ما زندگی میکنند، جایی که مردم داخل این ساختمانها مالیاتهایی عظیم میپردازند”، و میپرسند: “چطوری باید از شر این مردم خلاص شد؟ “۱۰ [اُوِن، ص ۱].
در پاسخ به این سؤال بلاسی که با عصبانیت میپرسد: “چرا لسآنجلس و پالو آلتو تقریباً هیچیک از بودجههایشان را برای تأمین مسکن افراد بسیار فقیر و بیخانمان هزینه نمیکنند؟”، باید گفت: “دولتهایی که قدرت حفظ نظام [سرمایهداری] را دارند، ارادهٔ از بین بردن نقصهای آن را ندارند.”۱۱ [رابینسون در پاتنایک، ص ۸]. پس نباید هرگز از نمایندگان این دو حزب در سنا و کنگره آمریکا، مجلس و دولت بریتانیا، نمایندگان عبور کرده از صافی نظارت استصوابی منتخب شورای نگهبان در مجلس شورای اسلامی و نیز دولتهای ایران که با میلیونها دلار هزینه تبلیغات سرمایهداران و از طریق مهندسی انتخابات به چنین منصبها و جایگاههایی رسیدهاند انتظار داشت این نابرابریهای اجتماعی را رفع کنند.
ریشه بیخانمانی و راهحل آن چیست؟
بهآسانی میتواند درک کرد که پدیده ماشینخوابی معلول شرایط نامناسب اقتصادی حاکم بر هر کشوری و پیامدهای آن مانند: بیکاری، فقر، ناکافی بودن درآمد، هزینههای سرسامآور دراختیار داشتن مسکن، و جز اینهاست. یعنی معلولهایی که تمامی رسانههای اشاره شده در بالا نیز بدانها اشاره کردهاند. اما علت معلولهایی مانند ماشینخوابی، که این رسانهها آن را آگاهانه از مخاطب خود پنهان داشتهاند، درواقع خود نظام سرمایهداری جهانیشده و سیاست اقتصادی نولیبرالی حاکم بر آن است.
معلول ماشینخوابی در تهران ناشی از دو علت اصلی زیر است:
الف- پیامدهای زیانبار کوتاه و بلندمدت حاصل از سیاستگذاریهای اقتصادی نولیبرالی تمام دولتهای پس از جنگ ایران و عراق است، سیاستهایی که بهدلیل تمرکز نکردن بر تولید و نداشتن اشتغالزایی و بهجای آن، تمرکز کردن بر بازار آزاد، تجارت، و رانتخواری، اقتصاد ایران را به سوی نابودی کامل میبرد. این همان سیاستیست که در آمریکا و بریتانیا- یعنی کشورهایی که بیبیسی از آنجا گزارشها و خبرهایی دستکاریشده به سراسر دنیا مخابره میکند- نیز با شدت تمام درحال اجرای آن است. ب- پیامدهای زیانآور تحمیل تحریمهای ضد انسانی کشورهای سرمایهداری اروپا و اربابشان یعنی ایالات متحده است، که تنها بر زندگی چند ده میلیون از زحمتکشان یدی و فکری ایران تأثیر مستقیم و غیرمستقیم داشته است، اما همانطور که ۳۵ اقتصاددان در ایران- ازجمله حسین راغفر و فرشاد مؤمنی- گفتهاند، بخش اعظم مشکلات اقتصادی ایران نه ناشی از تحریم کشورهای امپریالیستی و سرمایهداری جهان، بلکه پیامد مستقیم سیاستگذاری نولیبرال حاکم بر اقتصاد رانتی و خصولتی ایران است، سیاستی که تأثیر بسیار مخرب آن بر زندگی چند میلیارد انسان در سرتاسر جهان انکارناپذیر است. این سیاست اقتصادی استوار بر سه رکنِ “پول، بازار آزاد و رقابت”، ذاتاً با اقتصاد مولد صنعتی و کشاورزی که هم اشتغالزا و هم تأمینکننده حقوق بنیادین و تضمینکننده امنیت شغلی تمام زحمتکشان است، دشمن است. بهواسطهٔ مقرراتزدایی کردن، لغو کردن مادههای مترقی در قانونهای کار ایران و جهان، مخالفت شدید با مشاغل دائمی و پشتیبانی از قراردادهای موقت، سفید یا اشتغال بدون قرارداد بهسود کارفرماها، نولیبرالیسم زندگی چند میلیارد کارگر و کارمند شاغل در کار بیثبات در جهان را بهخطر انداخته است و هرروز خیل عظیمی از آنان درآمدشان کمتر یا بدون درآمد میشوند و درنتیجه بیسرپناه و روانه گوشه و کنار خیابانها و پهنهٔ بزرگراهها میشوند.
نباید در چنبرهٔ عوامفریبی رسانههایی مانند روزنامهٔ “جوان”، بیبیسی فارسی، و جز اینها افتاد، رسانههایی که قصدشان انداختن گناه این پدیده زشت اجتماعی به گردن این یا آن جناح حاکمیت است که کنترل دولت را بهدست دارند. علت به کل نظام ولایی ایران مربوط میشود که مدافع سرسخت اقتصاد نولیبرالی بوده و بقایش با بقا و افزایش منافع جرگهسالاران (الیگارش ها)، کلانسرمایهداران بازاری و تجاری، و رانتخواران وابسته است. همچنین نباید عوامفریبی و قولهای غیرعملی سخنگوی وزارت مسکن دولت بریتانیا را باور کرد که میگوید: “هیچکس نباید هیچوقت خیابانخواب باشد. بهاین دلیل دولت ملزم است تا ۲۰۲۲ خیابان خوابی را به نصف برساند و تا ۲۰۲۷ آن را بهکلی از بین ببرد” [نک: لینک شماره ۸]، زیرا دولتی که قطع خدمات اجتماعی و ریاضت اقتصادی را پیشه خود کرده و تصمیمهای وزیرانش بهگفتهٔ جان هیلی- وزیر مسکن در دولت سایه بهرهبری جرمی کوربین- به “افت شدید سرمایهگذاری برای [ساخت] خانههایی با قیمت مناسب، کاهش گستاخانه کمکهزینه مسکن، کاهش بودجه خدمات به بیخانمانها و قطع کمک مالی به مستأجرهای خانههای خصوصی” [همانجا] منجر شده است، هرگز اراده رفع این معضل اجتماعی را نخواهد داشت، معضلی که خود خالق آن است.
جان اسپارکس، رئیس انجمن خیریهٔ کرایسس، میگوید: “میتوان این وضعیت را تغییر داد”، ولی از چگونگی تغییر دادنش و جایگزینش سخنی نمیگوید. برای از بین بردن بیخانمانی، یعنی “گویاترین گواه نابرابریای پارکشده در خیابانها” [نک: گری بلاسی] است، نباید به امید اقدام نظام سرمایهداری یا اصلاح آن نشست. نمیتوان هم خواهان نظام سرمایهداری نولیبرالی بود و هم خواهان رفع مشکلات زحمتکشان، زیرا منافع اقتصادی این دو طبقه اجتماعی در تضاد با هم قرار دارد. باید به جایگزین آن- سوسیالیسم- اندیشید، که تحقق نخواهد یافت مگر با مبارزهٔ طبقاتی با نولیبرالیسم که با تبلیغ فردگرایی و دامن زدن به حقوق فردی تا حد بسیار زیادی نهتنها مبارزه طبقاتی را از صحنه مبارزات سیاسی چند دهه اخیر زدوده، بلکه تشکلهای صنفی مستقل موجود را از هم پاشیده و مزدبگیران و مزدبران را بهدلیل کشاندن آنان به اشتغالهای بیثبات ( بیثباتکاری) توانسته از چنین تشکلهایی دور کند. بنابراین، تغییر وضعیت موجود تنها با داشتن حکومتی ملی و دمکراتیک امکانپذیر است که بهدلیل داشتن “قدرت و ارادهٔ رفع نقصان نظام سرمایهداری… قدرت و ارادهٔ از بین بردن آن نظام [و جایگزینی آن با سوسیالیسم] را هم دارد” [نک: لینک ۱۱ ].
زحمتکشان برای دستیابی به حقوق بنیادین خود ازجمله حق داشتن مسکن، به مبارزه منسجم و پیگیرانه جمعی با نولیبرالیسم نیازمندند تا هم مانع بربریتی شوند که میرود بر سرتاسر جهان حاکم شود و هم دولتهایی تشکیل دهند که با درپیش گرفتن سیاستگذاریهای اجتماعی و اقتصادیای مردمی و دمکراتیک بهتدریج نظام سرمایهداری را محو و سوسیالیسم را جایگزین آن سازند. برای تحقق این آرمان دستیافتنی و بزرگ در کشوری مانند ایران، زحمتکشان کشورمان باید از اتحاد و حمایت همهجانبه نیروهای سیاسی مترقی و مردمی کشور برخوردار باشند. در مبارزه با نولیبرالیسم مهمترین هدف این نیروهای پیشرو رفتن به میان مزدبگیران و مزدبران است تا بتوانند بدون ورود غیرمنطقی به رادیکالیسم شعاری، صبورانه و با زبانی ساده آنان را از چیستی و چگونگی عملکرد نولیرالیسم- بهویژه نولیبرالیسم ملیگرا- آگاه کرده، خصوصیات نظام جایگزین را ترویج کنند، و سپس زحمتکشان را برای بهدست گرفتن قدرت سیاسی سازماندهی کنند.
——————————————————————
۱. https://bbc.com/persian/iran-49313276
۲. https://www.radiofarda.com/a/30085401.html
۳. https://www.balatarinha.ir/fa/news/491665
۴. https://iranwire.com/fa/features/32481
۵. https://www/tabnak.ir/fa/news/534357
۶. https://news.sky.com/story/hunfreds-living-in-cars-and-caravans-across-uk-as-rent-rises-11534020
۷. www.bbc.co.uk/news/amp/uk-46662909
۸. https://www.independent.co.uk/news/uk/home-news homelessness-rough-sleepers-record-england-stats-homeless-people-2017-increase-a8177086.html%3famp
۹. https://www.theguardian.com/commentisfree/2014/apr/15/ban-sleepin-in-cars-homeless-silicon-valley
۱۰. https://www.counterpunch.org/2019/09/26/no-help-for-the-homeless-please/
۱۱. Patnaik. P (2014). Capitalism, Inequality and Globalisation, Communist Review, Winter 2014-15, PP. (2-8)
———-
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۸، دوشنبه ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۸
استه تیک خدشه دار شده
مقاله ی «ماشین خوابی .. در شهرهای جهان» در نامه مردم (۲۲ مهر ۹۸) با توانایی و با ارایه فاکت های بسیاری پدیدهای را برمی شمرد که مشخصه جامعه ی سرمایه داری در سراسر جهان – متروپل و پیرامونی – است. بی خانمانی و بی سامانی و فقر مشخصه این نظام استثمارگرانه است که با نمونه توصیف شده در مقاله، خشونت ضد انسانی خود را در فاز نئولیبرال بنمایش می گذارد.
مقاله با شفافیت و موفقیت این واقعیت جامعه سرمایه داری را نشان میدهد و تفهیم می کند. ولی هنگامی که اندیشه حاکم بر مقاله از سیر خود به نتیجهگیری می پردازد، یک برش چشمگیر در اندیشه دیده می شود. مبارزه با نئولیبرالیسم را که ضروری است، از مبارزه علیه سرمایه داری جدا می کند.
در پاراگراف نهایی این برش و نتیجهگیری از آن برای خواننده این پرسش را مطرح میسازد که گویا اندیشه حاکم بر مقاله، پدیده ی بی خانمانی، حلبی نشینی، و امثال آن را در جامعه سرمایه داری ناشی از صورتبندی اقتصادی- اجتماعی سرمایه داری ارزیابی نمی کند که شکل جدید آن، یعنی «ماشین خوابی»، نماد فاز کنونی نظام سرمایه داری است! اندیشه واقعیت قدیمی حلبی نشینی را در کشورهای سرمایه داری تنها ناشی از «نولیبرالیسم» و نه ناشی از سرمایه داری می پندارد.
بر این پایه است که نزد خواننده این برداشت زنده میشود که اندیشه ی حاکم بر مقاله گرفتار این پنداشت است که گویا یک «سرمایه داری خوب» وجود دارد، ٬٬سرمایه داری با چهره ی انسانی٬٬ که نماینده ی آن صدراعظم اسبق آلمان است با نام ارهارد. گویا بازگشت به این «سرمایه داری خوب» ممکن است. چنین برداشتی را بانو سارا واگن کنشت از حزب چپ آلمان نیز در کتاب آخرش با عنوان آزادی به جای سرمایه داری مطرح می سازد. این بانو که پدرش ایرانی است و تاکنون هم ستاره ی حزب چپ آلمان است و در فراکسیون کمونیستی این حزب نقش برجستهای دارد، با عدول از مواضع انقلابی اکنون طرفدار کینزیان جدید است که می پندارند میتوان میان برنامه مرکزی برای رشد و توسعه ی اقتصاد جامعه و بازار آشتی برقرار نمود و با موفقیت یک «سرمایه داری خوب» را به ارمغان آورد!
این فکر در پاراگرف پایانی مقاله ی انتشار یافته در نامه مردم که با صغرا و کبراهای مقاله هم خوانی ندارد و استه تیک اندیشه را خدشه دار می سازد، چنین برمی شمرد: می توانند «زحمتکشان برای دستیابی به حقوق بنیادین خود ازجمله حق داشتن مسکن، به مبارزه منسجم و پیگیرانه جمعی با نولیبرالیسم [بپردازند] .. دولت ها .. با پیش گرفتن سیاست گذاری های اجتماعی و اقتصادی ای مردمی و دمکراتیک به تدریج نظام سرمایه داری را محو و سوسیالیسم را جایگزین آن سازند.»
این اندیشه ی سوسیال دمکرات که به گذار گام به گام به سوسیالیسم باور دارد، خط بطلان بر برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران کشیده است. وظیفه ی حزب طبقه کارگر ایران را ایجاد پیوند مداوم میان مبارزه ی دمکراتیک و سوسیالیستی نمی داند. به فرارویی مبارزه پیگیر دمکراتیک به مبارزه ی سوسیالیستی باور ندارد. باور ندارد که تنها با ایجاد پیوند میان دو مبارزه، نقش رهایی بخش مبارزه ی دمکراتیک برای توده ها قابل شناخت میشود و به خاطر دستیابی به آن علیه دیکتاتوری بپامی خیزند و جبهه ی ضد دیکتاتوری را برپا می دارند. این روند بغرنج کوتاه میشود و به انتزاعی توخالی بدل می گردد.
رفیق عاصمی عزیز،
ضمن تشکر از ذکر نقاط مثبت مقاله “ماشین خوابی…” انتشار یافته در آخرین شماره نامه مردم، “نقاط منفی مقاله” را به شکل زیر به نقد کشیده اید تا اثبات کنید که حزب به بیراهه کشانده شده است:
در جایی گفته اید که مقاله “اندیشه حلبی نشینی را در کشورهای سرمایه داری تنها ناشی از نولیبرالیسم و نه ناشی از سرمایه داری می پندارد”.
اول این که نظام سرمایه داری در هر دوره ای به شکل جدیدی خود را می نمایاند و این به قول مارکس از ذات نظام سرمایه داری است که تغییر شکل می دهد. پس برخلاف نظر شما به هیچ عنوان نمی توانم نئولیبرالیسم را از کاپیتالیسم (نظام سرمایه داری) جدا کرد. مبارزه با نئولیبرالیسم دقیقا مبارزه با شاهرگ نظام سرمایه داری در عصر معاصر است.
دوما، در دو پاراگراف مانده به انتهای مقاله، تاکید می شود که “نباید به امید اقدام نظام سرمایه داری (در از بین بردن معضل اجتماعی مانند ماشین خوابی) و یا اصلاح آن (یعنی اصلاح نظام سرمایه داری) نشست و… باید به جایگزین آن – سوسیالیسم – نشست. این جمله بلند خود کاملا گویا است که حزب توده ایران، بر خلاف نگاه بدبینانه شما به حزب- نه تنها زحمتکشان را امیدوار به اقدام یا اصلاح این نظام سرمایه داری نمی کند، بلکه به آنها گوشزد می کند تنها راه نجات آنها سوسیالیسم است، نه سرمایه داری “خوب” که شما الان چندین ماه است این انگ ناچسب را به حزب توده ایران می زنید و گویا قصد ندارید از این شیوه نادرست دست بکشید.
در پایان نقد خود، مضمون مقاله “ماشین خوابی…” را اندیشه سوسیال دمکرات دانسته اید که “به گذار گام به گام به سوسیالیسم باور دارد، و [این] خط بطلان بر برنامه حداقل کارگری حزب… کشیده است..”. اولا بارها در خود نوشته های شما دیده شده است که می گویید ایران در مرحله انقلاب ملی و دمکراتیک است. مفهوم این باور شما این است که جامعه امروز ایران در مرحله سوسیالیسم نیست.
دوم این که خرد جمعی دو هزار کادر و عضو حزب که برنامه حزب توده ایران را نوشته اند به درستی تشخیص داده اند که نمی توان فردای سرنگونی حاکمیت ولایی ایران سوسیالیسم را پیاده کرد و به همین ضمن این که خواهان محو نظام سرمایه داری است، به مرحله ای بودن سوسیالیسم باور عمیق دارد. اگر شما هم مانند سازمان فداییان خلق (اقلیت) خواهان سرنگونی رژیم ولایی و بلافاصله خواهان استقرار سوسیالیسم هستید، جای بحثی وجود ندارد. تا جایی که من از حزب خوانده ام و یاد گرفته ام، هیچگاه بر این باور نبوده است که می توان سوسیالیسم را در ایران پیاده کرد بی آنکه پیش از هر چیز اقتصاد آن به اقتصاد تولیدی و صنعتی بدل شود.
جایی در نقد خود، هم، گفته اید که حزب توده ایران به، وظایف خود را “ایجاد پیوند مداوم میان مبارزه دمکراتیک و سوسیالیستی نمی داند”. این هم انگ جدید شما به حزب است، در خالی که حزب توده ایران نه تنها از تمام مبارزات مدنی و دمکراتیک مردم ایران دفاع کرده و می کند و مردم را به این نوع مبارزه دمکراتیک تشویق می کند، بلکه از تمام مبارزات کارگران، معلمان، پرستاران و دانشجویان و بازنشستگان دفاع کرده و در پایان اغلب مقالات نامه مردم شاهد هستیم که به طور مداوم و پیگیر خواهان پیوند مبارزات دمکراتیک و سوسیالیستی اقشار مختلف جامعه ایران است. کدام مبارزه سوسیالیستی در ایران؟ از نگاه حزب ما تمام خواسته های کارگران، معلمان دانشجویان و بازنشستگان که خواهان لغو خصوصی سازی ها و خواهان سپرده شدن مجدد بنگاه های اقتصادی به دولت هستند، همگی مطالبات سوسیالیستی است، چه این مبارزان سوسیالیسم را به زبان بیاورند چه نیاورند. چه این اقشار خواهان سوسیالیسم باشند چه نباشند، مطالبات آنها سوسیالیستی است.
در پایان مانند همیشه از شما می خواهم، برای نقد یک متن نوشتاری یا کفتاری نباید به این یا آن جمله، به این یا آن پاراگراف توجه کرد. یک متن مجموعه به هم پیوسته ای از جملات و پاراگراف هاست که یکی بدون دیگری یا بی مفهوم است یا مفهوم اصلی را نمی توانند به مخاطب خود برسانند. پس شما هم باید کل یک متن را با هم نگاه و بررسی کنید.
شما مقاله را نقد کردید و من هم نقد شما نقد کردم. بیاییم بقیه را به خوانندگان بسپاریم. یعنی دیگر در این باره بحث نکنیم.
ممنون و موفق باشید