ما كی هستیم و چه هدفی را دنبال می كنیم!
«ما تاك آسمانی هستیم و به سوی فرا زمانی بی سرانجام می رویم» (اط)

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ۱۱ ( ۲۴ فروردین ۱٣۹۷ )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5414

 

ما جانبدار ترقی اجتماعی با سرشتی رهایی بخش برای انسان هستیم. بر این پایه است كه خواستار تغییر كلیت هستی اجتماعی و انطباق شرایط آن با سرشتی انسان دوستانه و در هماهنگی با نیازهای زیست محیطی هستیم. به برداشت ما، درك چنین وحدت میان حقوق و نیازهای فرد انسان و گونه ی انسان و طبیعت، سرشت انسان دوستانه و شناخت تاریخی را برای بهره برداری بهینه از امكان ها برای ادامه هستی انسان ممكن می سازد،شرایط پیوند میان نیاز و حقوق فردی و اجتماعی انسان و گونه ی انسانی را تامین می كند، زیرا به پرسش درباره ی “چگونه می خواهیم زندگی كنیم”، پاسخی انسانی و رهایی بخش می دهد. برای دسترسی به چنین هستی انسانی باید به استثمار انسان از انسان پایان داده شود. سیطره ی طبقاتی در جامعه پایان یابد.

برداشت حزب توده ایران، حزب طبقه كارگر ایران از دورنمای استراتژیك وظایف پیش رو كه در چند سطرپیش خلاصه شد، ضرورت مبارزه ی فرد فرد توده ای ها را برای هدف میهن و انسان دوستانه حزب ما مستدل می سازد. هدف استراتژیك طرح شده در شرایط مشخص كنونی ایران در آغاز سال ١٣٩٧ با دو آماج روبروست.

باید رژیم دیكتاتوری ولایی را به ذباله دان تاریخ انداخت و با طرح اقتصاد سیاسی جایگزین اقتصادی-اجتماعی و مطابق با شرایط مشخص ایران در لحظه ی كنونی، مبارزه برای تحقق بخشیدن به برنامه حداقل كارگری حزب توده ایران را در نبرد طبقاتی جاری به پیش برد.

مرحله ای بودن “تخریب” كهن و “نوسازی” انقلابی شرایط مشخص در مرحله ی ملی- دمكراتیك انقلاب،ضرورت وحدت مبارزه ی دمكراتیك و سیاسی- طبقاتی حزب توده ایران را مستدل می سازد كه مصوبه ششمین كنگره آن در سال ١٣٩١ است. وحدتی كه باید به طور مداوم در مبارزه ی روشنگرانه- تبلیغی حزب طبقه كارگر ایران تبلور یابد، تا پرچم راهبردی برای نبرد طبقاتی در جامعه باشد.

وحدت مبارزه و تاكتیك انقلابی در خدمت استراتژی گذار از دیكتاتوری و نوسازی جامعه ایرانی در مرحله یپیش رو مستدل است. آن را نمی توان با هیچ تجربه گذشته “یكی” پنداشت، گرچه باید از همه ی تجربه های گذشته در جهان و ایران آموخت. آموزشی كه انتقال دیالكتیكی “مضمون” تجربه در شرایط متفاوت را برای شرایط مشخص كنونی در ایران قابل شناخت می سازد.

برای انتقال تجربه ی انقلاب “بورژوا- دمكراتیك” ١٩٠٥ روسیه به شرایط كنونی در ایران، باید انتقال دیالكتیكی عنصرهای “عام” و “خاص” در آن به شرایط مشخص ایران انجام شود.

شرایط “عام” را لنین در انقلاب “بورژوا- دموكراتیك” در “دو تاكتیك” با «تقویت دموكراسی انقلاب بورژوازی» و برجسته ساختن «اهمیت مبارزه سیاسی» مشخص می كند كه مضمون «مبارزه ی طبقاتی .. [و] تكامل این مبارزه، بسط دامنه ی آن، بالابردن سطح آگاهی و تشكل و قطعیت آن می داند». (به نقل از مقاله ی رفیق جوانرود)

این شرایط عام در وضع كنونی در ایران به قوت خود باقی است.

شرایط “خاص” در انقلاب بورژوا- دمكراتیك ١٩٠٥ روسیه و انقلاب در پیش در ایران دارای تفاوت هستند. باید آن را با دقت مورد بررسی قرار داد تا بتوان انتقال دیالكتیكی آن تجربه را به شرایط مشخص ایران در مرحله ی كنونی ممكن ساخت.

شرایط “خاص” در آن انقلاب، نسبی بودن «نبرد سیاسی .. طبقاتی پرولتاریا» در برابر «تقویت دموكراسی انقلاب بورژوازی» است، زیرا هنوز در روسیه “امپریالیستی” آن دوران روابط نیمه فئودالی و ماقبل آن،عنصر تعیین كننده تری را در جامعه روسیه تشكیل می داد كه “حل” آن وظیفه انقلاب بود. بورژوازی در روسیه هنوز از توان نسبی انقلابی علیه شیوه تولید فئودالی برخوردار بود.

در ایران كنونی، گرچه بقایای روابط فئودالی و بزرگ زمین داری هنوز وجود دارد، از قبیل “موقوفه” وغیره، اما شیوه ی تولید حاكم در نظام سرمایه داری كنونی، شیوه ی اقتصاد سیاسی نئولیبرال جهانی است كه جا افتاده و پاقرص كرده است. تجربه خانمان برانداز سی ساله اخیر نشان این امر است. بانو فرنگیس بیات در نوشتاری با عنوان “اقتصاد ثانی و رهاشدگی زنان”، گوشه هایی از واقعیت سلطه ی هژمونی سرمایه مالی را بر اقتصاد ایران نشان می دهد (به طور مجزا با آن پرداخته خواهد شد).

لذا می توان با جسارت گفت كه توان “انقلابی” لایه های عمده ی بورژوازی حاكم بر ایران در سی سال گذشته نه تنها پایان یافته، كه با تبدیل شدن به مجری دستورات سازمان های مالی امپریالیستی به توانی ارتجاعی بدل شده است.

نباید نادیده گرفت كه اخیراً حركت هایی در برخی از لایه های حاكمیت و به ویژه در پیرامون آن، با تكیه به«بازگشت به اندیشه ی بهشتی و مطهری» نشانه هایی از تحرك به چشم می خورد، بدون آن كه توانسته باشد بار برداشت “پوزیتویستی” را بر زمین بگذارد و به سطح توان انقلابی برای گذار از اقتصاد سیاسی نظام سرمایه داری رشد كند.

كتاب ارزشمند فرشاد مومنی نمونه ای برجسته از این نشان است.

در چنین شرایطی است كه وظیفه ی دفاع از “آزادی و دمكراسی” به وظیفه ی طبقه كارگر ایران بدل شده است. وظیفه ای كه بدون گذار از نظام سرمایه داری حاكم و پیروزی موازین انقلاب ملی- دمكراتیك بر اقتصادسیاسی آینده ی ایران، قابل دسترسی نخواهد بود. جایگزین اقتصاد سیاسی ملی- دمكراتیك برای شرایط كنونی در ایران یك “ضرورت تاریخی” را تشكیل می دهد. در این امر تردیدی روا نیست!

لذا، سهم وظیفه ی مبارزه ی «سیاسی- طبقاتی» در ایران كنونی از وزنی به مراتب سنگین تر برخوردار است. وزن تاریخی مبارزه ی ضد امپریالیستی- ملی در ایران، ناشی است از ضرورت مبارزه علیه اقتصادسیاسی دیكته شده توسط امپریالیسم. “حل” این تضاد در چارجوب یك انقلاب “بورژوا- دمكراتیك” نمی گنجد.

لذا انتقال دیالكتیكی شرایط “خاص” از انقلاب ١٩٠٥ روسیه به ایران، در ضرورت توجه به تغییر نسبیت میان دو وظیفه ی دمكراتیك و سیاسی- طبقاتی نهفته است.

شرایط برشمرده شده ی اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی در چند سطر پیش، تنها با اسلوب مبتنی بر جامعه شناسی علمی قابل شناخت است كه در آن، شناخت و درك جایگاه مقوله ی “كلیت” هستی اجتماعی در مركز اندیشه ماركسیستی- توده ای قرار دارد. تنها با شناخت جایگاه “كلیت” در اندیشه و پراتیك انسانی كه انكارناپذیر است، می توان مانع گرفتار آمدن در خرده كاری، در «سوزن دوزی بی انتها» شد. امری كه پیش شرط شناخت پراتیك انقلابی به منظور تحقق بخشیدن به وظیفه پیش روست.

مبارزه برای تغییر ترقی خواهانه و رهایی بخش اجتماعی تنها با پایبندی به اصل توجه به “كلیت” هستی پدیده ممكن می گردد. بدون چنین برداشتی، شناخت ما نمی تواند به سطح شناخت دیالكتیك ماتریالیستی فرا روید و لذا قادر نیست با توجه به برداشت علم ماتریالیسم تاریخی به پرسش های در پیش رو در هر لحظه و مرحله ی تاریخی پاسخی ماركسیستی- توده ای بدهد. پاسخی انقلابی بدهد، كه پاسخ به چگونگی تغییر مشخص بنیادین شرایط است كه ششمین كنگره ی حزب توده ایران خواستار آن است.

پاسخ واقع بینانه و انقلابی به پرسش درباره ی وظایف روز در مبارزه ی طبقاتی در ایران نیز تنها در چارچوب شناخت دیالكتیكی پیش قابل دسترسی است. هر تزلزل در پایبندی به این برداشت علمی، انتقام خود رادیر یا زود می گیرد.

برای نمونه فرخ نگهدار كه فعلاً لندن نشین است و به “چپ” توصیه می كند از «تلاش ناموفق برای جذب طبقات محروم» دست بكشد، خبری را در سخنان ١٩ فروردین ٩٧ خود پخش می كند كه تاكنون توده ای ها از آن بی اطلاع هستند. او خبر می دهد كه «مسوولین فعلی حزب توده ایران هم حاضر به وحدت [با حزب چپ ایران (فداییان خلق) نیستند».

خب، این خبر خوب نشان ارزیابی به جای رهبری حزب توده ایران از جایگاه تاریخی جریان ایجاد شده است. جریانی كه “كلیت” هستی جامعه ایرانی را از دورنمای دید و مبارزه ی خود حذف كرده است. عجیب هم نیست كه «خط مشی سیاسی» آن كه نگهدار همانجا بر می شمرد نیز جز پرداختن به خرده كاری تعمیراتی برای نظام سرمایه داری حاكم از كار در نیاید و نباشد.

نكته ی جالب در خبر از موضع درست حزب توده ایران در ارتباط با كوشش فداییان خلق برای تشكیل حزب جدید، در طرح نشدن این خبر در نامه مردم است. امری كه به طور منطقی به معنای انجام نشدن بحث درحوزه های حزبی درباره ی موضع حزب در این زمینه است. شاید گفته می شود كه چنین بحثی ضروری نیست، زیرا موضع حزب روشن و مورد تایید توده ای ها است.

اما آیا چنین است؟ آیا پیشنهادهای حزب توده ایران برای دوران بعد از دیكتاتوری با پیشنهادهای حزب چپ تازه تاسیس از نظر مضمونی متفاوت است؟ آیا در این پیشنهاد ها تغییر بنیادین “كلیت” هستی اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا این پیشنهادها بازتاب دهنده ی مصوبه ششمین كنگره ی حزب توده ایران درباره ی«پیوند» میان مبارزه دمكراتیك- صنفی و سیاسی- طبقاتی است؟

باید امیدوار بود كه در نشستی كه كمیته مركزی حزب وعده ی برگزاری آن را داده است، پاسخ به این پرسشها دریافت شود. مضمون مشخص برنامه برای دوران پس از دیكتاتوری در این نشست، سند استدلالی خواهدبود برای درستی تصمیم رهبری كنونی حزب در رد خواست وحدت با حزب چپ ایران.

٢١ فروردین ١٣٩٧ – ١٠ آوریل ٢٠١٨

نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5414

One comment

  1. mohsen

    رفیق دانشمند ما پایدارباشی برنامه چهار شنبه سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر) ارژنگ بامشاد تحلیل جالبی دارد به رفقای عزیز توصیه میکنم انرا در سایت این گروه بخوانندخدا شما را برای ما نگهدارد بدرود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *