در دوران جنگ سرد و پس از آن، بسیاری از کشورهای جنوب جهانی از نبرد آزادیبخش یکدیگر پشتیبانی کردند. انقلاب کوبا بهویژه با کمک مادی و ایدئولوژیک به جنبشهای آزادیبخش در سراسر آفریقا و آمریکای لاتین راه ضداستعماری این کشورها را آسان کرد. همبستگی جنوب جهانی با فلسطین و نبرد با آپارتاید در آفریقای جنوبی، حس بینالمللی بودن و ایستادگی جمعی در برابر هژمونی غرب را نیرومند کرد.
غرب ایدئولوژیهای سیاسی خود مانند دموکراسی لیبرال، سرمایهداری بازار و فردگرایی را به زور به بسیاری از کشورهای جنوب جهانی فرستاد. ولی این کشورها این ایدئولوژیها را به سود منافع غرب می دانستند و نه برای براورده کردن نیازهای مردم جنوب جهانی. این کشورها ایدئولوژیهای سوسیالیستی، مارکسیستی یا ضدسرمایهداری را به جای سیستمهای سرمایهداری پذیرفتند. برای نمونه، ایدئولوژیهای انقلابی شخصیتهایی چون چه گوارا، مائو تسهتنگ و کوامه نکرومه با احساسات ضدامپریالیستی و ضدسرمایهداری پایهگذاری شد و هدف آنها نابودی سیستمهای بهرهکشی بود که سرمایهداری غرب پدید آوردهبود.
جنوب جهانی همچنین به دیدگاههای جایگزینی از مدرنیته روی آوردهاست که بر ارزشهای جمعی، عدالت اجتماعی و پایداری زیستمحیطی پافشاری دارد و نه با نسخهبرداری از الگوهای فردگرایانه، مصرفگرایانه و نمو صنعتی غربی. این مدرنیتههای جایگزین که بر پایه دانش و ساختارهای اجتماعی بومی پایه گرفتهاند، الگوهای پیشرفت غربی را به چالش کشیدهاند.
در دهههای گذشته، بسیاری از کشورهای جنوب جهانی در برابر الگوهای اقتصادی کشورهای غربی، به ویژه نئولیبرالیسم که خواهان بازار آزاد، خصوصیسازی و آزادسازی بازرگانی است، ایستادگی کردهاند. جنبشها در آمریکای لاتین مانند آنهایی که توسط هوگو چاوز در ونزوئلا و اوو مورالس در بولیوی رهبری میشد، سیاستهای ضدنئولیبرال را گسترش داده و تلاش کردند با الگوهای اقتصادی غیرسرمایهداری با سرکردگی نهادهای مالی بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی نبرد کنند.