مبارزه با پرخاشگری امپریالیسم!
ونزوئلا و ایران!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ۲۶ ( ۲ خرداد ۱٣۹۷  )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5919

 

استاد دانشگاه کانادا و سردبیر مجله تحقیقاتی و ضد امپریالیستی Global Research، میشل چوسودوفسکی، می گوید که جنگ  ایالات متحده علیه تروریسم اهرم  راهزنی امپریالیسم است.

او تأکید می کند که هدف امپریالیست  به دست آوردن سرزمین های جدید نیست بلکه هدف در هم شکستن قدرت دولتی  و باز کردن کشورها به سوی “بازار آزاد” و نئولیبرالیسم بی حد و حصر است.

سیاست نئولیبرالیسم بی حد و حصر دیگر مرز نمی شناسد و حتا در مورد کشورهایی مانند کامبوج نیز اعمال می شوند. هدف اولیه امپریالیسم بی ثباتی این کشورها و نابود کردن اقتصاد ملی آنها است. پیش شرط این استثمار شدید از بین رفتن زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی اینگونه کشورها به هر  شیوه از جمله جنگ های فرسایشی طولانی است. پس از آن با وارد کردن برای نمونه کامبوج به توافقنامه تجارت آزاد  TPP، کامبوج به عنوان بخشی از حاشیه اقتصاد جهانی محسوب می شود. این کشور در ردیف اول استثمار نیروی کار ارزان توسط امپریالیسم قرار دارد که در آن دستمزد متوسط تنها سه دلار روزانه است. بدین گونه شرکتهای فراملی می توانند محصولات خود را با قیمتی کمتر از سه درصد دستمزد نیروی کار غربی در کامبوج تولید کنند. افزون بر این بیکاران گرسنه در کامبوج حداقل دستمزد سه دلار روزانه را از این سطح هم پایین تر می آورند و با موافقت نامه های تجارت آزاد، سطح دستمزد در کامبوج به طور مستقیم دستمزد کارگران در بوستون و برلین را کاهش می دهد.

هدف اصلی امپریالیسم وارد کردن همه کشور به “بازار رقابت آزاد” و “عرضه آزاد” نیروی کار ارزان است. بنابراین برای مبارزه با هدفهای شوم  امپریالیسم  اول باید اقتصاد ملی را تقویت کرد و پس از آن از هر بهانه ای برای رودررویی نظامی که به هدف بی ثباتی و در نهایت به زیر یوغ کشیدن اقتصاد کشور بکار برده می شود خودداری کرد.

با توجه به این موضوع دو خبر نظرها را به خود جلب می کند. یکی لحن آمرانه و دستوری وزیر امورخارجه امریکا است که در آن او خواست تبدیل میهن ما را به نو مستعمره ی آمریکا با صراحت به نظام سرمایه داری حاکم در ایران اعلام می کند. و دیگری پیروزی مادورو در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا است.

 

ونزوئلا

 

انتخابات پارلمانی ۲,۵ سال پیش برای سوسیالیست های ونزوئلا فاجعه آمیز بود. پیروزی اپوزیسیون راست که دو سوم کرسی های مجلس ملی را در اختیار خود دارد موجب شد که رئیس جمهور نیکولا مادورو اکثریت خود را در پارلمان کشور از دست داد. ولی درسی که سوسیالیست ها و دیگر نیروهای چپ از آن گرفته اند این بود که در مقابل سیاست تهاجمی امپریالیسم نباید به راست رفت. این بار رئیس جمهور با اتحاد با حزب کمونیست  ونزوئلا و دیگر نیروهای مترقی جبهه متحد خلق را برپا کرد.

یکشنبه گذشته، ونزوئلا به استقبال انتخابات ریاست جمهوری رفت. این انتخابات در وضعیتی برگزار شد که ایالات متحده، اتحادیه اروپا، کانادا، و ۱۱ کشور آمریکای لاتین پیش از برگزاری انتخابات مشروعیت آن را زیر سوال برده بودند.

مبارزه بین نیکولا مادورو، رئیس جمهور و هنری فالکون، طرفدار سابق چاوز و نئولیبرال جدید بوده است. فالکون، وکیل نئولیبرال ۱,۸ میلیون رأی آورد. نیکلاس مادورو از (PSUV) حزب سوسیالیست  ۵,۸ میلیون رای و در نتیجه ۶۸ درصد آرا را در انتخابات ریاست جمهوری در ونزوئلا بدست آورد.  پیروزی ای که با انتخاب سیاست اقتصادی- اجتماعی روشن و قاطع تر به مورد اجرا گذاشته شده است. سیاستی که برای اولین بار گام درست برای برپایی جبهه متحد خلق در آن برداشته شده است و میان حزب کمونیست ونزوئلا و سوسالیست های در حاکمیت تبادل نظر و تصمیم گیری برای انتخابات ریاست جمهوری انجام شده و اکنون ثمره آغازین آن دیده می شود.

هنری فالکون برون رفت از چالش کنونی را اجرای سیاست های اقتصادی نئولیبرالی می دانست. یکی از نقشه های فالکون برای نجات کشور حذف ارز ملی ونزوئلا و جانشین کردن دلار بجای آن بود. پشتیبانهای فالکون در این انتخابات  از جمله نیروهای  راست گرا  و دموکرات های مسیحی بوده اند. فالکون رئیس جمهور مادورو را متهم کرد که از راه رشد سرمایه داری خارج شده است. او می خواست که شرکت های ملی شده را به صاحبان سابق بازگرداند و کنترل خرید و فروش ارز را از میان بردارد. و نقشه خصوصی سازی خدمات عمومی با حمایت و وام از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی داشته است.

نیکلاس مادورو می خواهد که اقتصاد کشور را از تک محصولی و وابستگی به ذخایر نفتی نجات دهد، و به منظور کاهش واردات مواد غذایی می خواهد تعاونی های کشاورزی را گسترش دهد. او خواهان حفظ ارز کشور بولیوار است. برنامه های اجتماعی او دسترسی به آموزش عمومی، افزایش مراقبت های بهداشتی با یک شبکه توزیع دارو جدید و برنامه مسکن و ایجاد پنج میلیون خانه جدید برای فقرا است. جنبش های اجتماعی و  حزب کمونیست ونزوئلا از پشتیبانان نیکلاس مادورو بوده اند.

در دو سال گذشته شوراهای شهر تقویت شد و اکنون بسیاری از شوراهای شهر نبض انقلاب بولیوار در سرتاسر کشور هستند، و در آینده می توانند در پارلمان شهرداری جمع شوند و مبارزه را برای دفاع از دستاوردهای اجتماعی علیه حمله قریب الوقوع اکثریت دست راستی  در مجلس انجام دهند.

حقیقت این است که ونزوئلا نه تنها مواجهه با یک محاصره اقتصادی بلکه با یک محاصره رسانه ای نیز مواجه است. وضعیت در ونزوئلا جدی است. به خاطر محاصره اقتصادی طولانی مدت کمبود غذا و دارو وجود دارد ولی اینطور نیست آنگونه که رسانه های غربی ادعا می کنند مردم  از گرسنگی می میرند.  با این حال سرنوشت انقلاب بولیواری هنوز ناروشن است و بستگی به نیرومندی جبهه خلق و توانایی دولت در اجرای برنامه های اقتصادی غیرسرمایه داری دارد. انقلاب ونزوئلا نیز باید با صراحت و با برنامه ای دقیق و همه جانبه در جهت تغییرات بنیادین به پیش برده شود. این درسی است که نه تنها باید از سرنوشت انقلاب بهمن آموخت، بلکه همچنین از مبارزه ی  سال های اخیر و نتایج منفی آن در برزیل، آرژانتین، افریقای جنوبی و .. در غیر این صورت راه برای آقایی امپریالیسم و سیاست اقتصادی نئولیبرال آن گشوده خواهد ماند. باید رمق و امکان رشد شیوه ی تولید سرمایه داری را در کشورهای در حال رشد در دست پرتوان جبهه متحد خلق به اهرم ترقی اجتماعی و مبارزه ی ضد امپریالیستی- ضد سلطه ی سرمایه مالی در جان و ایران بدل نمود.

 

جمهوری اسلامی

 

مایک پمپئو، وزیر خارجه جدید آمریکا، می گوید که اگر حکومت ایران رفتار خود را عوض نکند فشار تحریم‌ها افزایش خواهد یافت. آقای پمپئو فشار این تحریم‌ها را برای تسلیم رژیم ایران لازم می داند چرا که این فشارها رژیم را مجبور به گزینش بین حفظ اقتصاد خود و یا حمایت از گروه‌های شورشی می کند. بطور خلاصه شرط تسلیم عدم دخالت ایران در منطقه است. همزمان آقای  پمپئو انقلاب مخملی را فراموش نکرده است و می گوید که “امید آمریکا این است که تلاش‌مان به سوی صلح و امنیت برای مردم ستمدیده ایران ثمربخش باشد”.

خط تسلیم جمهوری اسلامی با سخنان آقای ظریف در باره برجام و تصمیم دولت برای الحاق ایران به کنوانسیون تأمین مالی تروریسم مشخص شده است. آقای ظریف اعلام کرد که اروپایی‌ها تعهد داده‌اند که منافع ایران را تضمین کنند، ولی مایوسانه ادامه می دهد که اما مشخص نیست که اروپایی‌ها چقدر بتوانند در برابر تحریم‌های آمریکا مقاومت کنند، زیرا سهامداران شرکت‌های اروپایی، آمریکایی‌ها هستند.

نمایندگان مجلس شورای اسلامی از توضیحات وزیر امور خارجه در خصوص الحاق ایران به کنوانسیون تأمین مالی تروریسم قانع نشدند، زیرا می ترسند که در صورت پیوستن به این کنوانسیون آمریکا می‌تواند از ایران به دادگاه لاهه برای حمایت ایران از حزب‌الله شکایت کند.

امپریالیسم امریکا سالهاست که با قلدری بر علیه ایران و ونزوئلا به تحریم های اقتصادی دست زده است. در حالیکه دولت دموکراتیک- ملی ونزوئلا برای مبارزه با زورگوی های امریکا به تحکیم پایه های دموکراتیک نهادهای تصمیم گیری و شرکت مردم در نهادهای دموکراتیک پرداخته است و با تشکیل جبهه متحد خلق راه اقتصادی ضد نئولیبرالی و ملی را در پیش گرفته است. دولت ایران که نماینده بورژوازی انگلی تجاری و اداری است به راهی دیگر رفت.

در حالیکه دولت ونزوئلا با درک درست از سیاستهای امپریالیستی امریکا در منطقه خود و جهان با آن مبارزه می کند. رئیس جمهور مادورو بارها در سخنرانی ها گفته است که یکی از خصلت های امپریالیسم دزدیدن تولید خلق های دیگر به نفع شرکت های فراملی است. دولت مداران ایران به خاطر وابستگی طبقاتی خود به بورژوازی انگلی نه تنها امپریالیسم را نشناخته اند (رئیس دانا) بلکه برای نجات جان انگلی خود در سیاست داخلی با اجرای بی چون و چرای اوامر بانک جهانی پول و صندوق بین المللی پول مردم میهن ما را تا مرز گرسنگی کشاندند و افزون بر آن  نه تنها به نیروهای مردمی برای تجهیز علیه حمله احتمالی امپریالیستها میدان ندادند بلکه برای خفه کردن اعتراض های مردم به جان آمده از هیچ قساوتی پرهیز نکردند.

دولت مداران ایرانی نه تنها برای مبارزه با تهدیدهای امپریالیسم به رشد اقتصاد ملی و نهادهای دموکراسی و مردمی نپرداخته اند بلکه راه نجات خود را در ماجراجویی های منطقه ای دیده اند. ماجراجویی هایی که با ضعیف کردن توان اقتصادی کشور راه ورود سیاستهای نئولیبرالی امپریالیستها را در داخل کشور آسان تر کرده است. هزینه این ماجراجویی هایی می توانست صرف ایجاد یک اقتصاد ملی و قوی شود.

راه نجات ایران در عزایم داری برای فرجام نیست، بلکه راه یافتن استقلال اقتصادی- اجتماعی کشور است که از عهده ی این رزیم ارتجاعی و بریده از مردم بر نمی آید. ضرورت انتخاب راه انقلابی هر روز بیش تر به ثبوت می رسد. توضیح این نکته یکی از وظیفه های اصلی  حزب توده ایران است.

 

نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5919

5 Comments

  1. احسان

    با نظر رفیق سیامک موافقم
    راه نجات ایران، نه تنها، همان طور که در آخرین اعلامیه حزب توده ایران آمده است، عقب نشینی هر چه سریع تر حکومت ولایی از سوریه و دست کشیدن از دخالت در کشورهای منطقه است، بلکه، همان طور که رفیق سیامک به خوبی شرح داده است، کنار زدن اقتصاد نئولیبرالی در ایران و جایگزینی آن با اقتصاد جمعی و مشارکتی و تعاونی است، با این شرط که قوه قضائیه کاملا مستقل هم در کنار این نوع اقتصاد جمعی باشد تا با قدرت تمام در برابر اقتصاد فعلی نئولیبرالی ایران بایستد.
    به نظرم باید در اینجا و همه جا ویژگی خاص اقتصاد سیاسی نئولیبرال را برای همگان و بویژه طبقه مزدبگیر و زحمتکش ایران، از جمله کارگران، معلمان و کارمندان دولتی تشریح کنیم تا با شناخت بهتر بتوانیم در کنار هم با نئولیبرالیسم شوم و خطرناک قرن ۲۱ پیکاری بی وقفه کتیم. به عنوان یک فرد، سعی کردم مقاله ای را تهیه کنم به نام “چرا نئولیبرالیسم شوم و خطرناک است؟ “، که به زودی در نوید نو و اخبار روز امیدوارم چاپ شود. در این مقاله، سعی کرده ام نئولیبرالیسم را تعریف، ویژگی های خطرناک آن را که بر سه عنصر اصلی “پول، بازار آزاد و رقابت” است را بیان کرده، فردگرایی نئولیبرالیسم در برابر طبقه گرایی شرح دهم و سپس چگونگی ورود نئولیبرالیسم به ایران را توضیح دهم. بعد برای درک بهتر اقتصاد نئولیبرالیسم چند ویژگی آن، از جمله چرایی رونق آموزشگاه‌های خصوصی زبان و گسترش زبان انگلیسی به عنوان کالای ارزشمند در این عصر جهانی سازی در ایران امروز باز و بررسی کنم.
    هدف از نوشتن این مقاله شناخت عمیق تر با ذکر مثال در ایران است تا راحت تر این معضل بسیار پیچیده را درک و بدانیم چگونه باید همه اقشار جامعه را بسیج کنیم تا با این پدیده بسیار خطرناک اقتصادی و سیاسی مبارزه پیگیرانه کنیم.
    به نظرم باید با زبان بسیار ساده و قابل فهم برای عموم مردم ایران توضیح داد که نئولیبرالیسم چیست و چرا خطرناک است. مبارزه بدون آگاهی و بدون درک رابطه دیالکتیک بین پدیده ها نمی توان مشکل را از ریشه حل کرد.
    دست تان را می فشاریم در این مبارزه پیگیرانه تا محو این حکومت دیکتاتوری و ارتجاعی و سیاست به غایت ضدطبقه ی کارگر و همه طبقات مزدبگیر آن در ایران.
    در کنار هم باشیم و بمانیم

  2. احسان

    یک پیشنهاد به “توده ای ها”،
    در صورت امکان، سه صفحه خاص جداگانه برای سه موضوع بسیار مهم امروز ایران باز شود تا نظرات و پیشنهادات رفقای توده ای و هر انسان خواهان آزادی و عدالت و استقلال ایران را بشنویم و پس از یکی دو دو هفته نهایتا به یک جمع بندی جمعی برسیم و راه کارهای آن را لااقل به اطرافیان و دوستان خود انتقال دهیم:
    صفحه یک : چرا باید با نئولیبرالیسم اسلامی ایران پیکار کتیم؟
    صفحه دو: چگونه از امروز، که ایران در خطر بسیار جدی امپریالیسم و کشورهای ارتجاعی منطقه ای است، جمهوری اسلامی را به عقب نشینی از سوریه و عدم دخالت در کشورهای منطقه وادار کنیم؟
    صفحه سه: چگونه می توان از درون و بیرون ایران، شناخت و آگاهی لازم را به میان کارگران، دانشجویان، کارمندان و کشاورزان ببریم و آنها را به یک وحدت حول چند محور مشترک سیاسی برای ایجاد یک حکومت دمکراتیک و ترقی برسانم؟

    صفحه سه را به دلیل زیر ذکر کردم:
    امروز داشتم با یکی در داخل ایران صحبت می کردم که هم کارگر صنعتی و هم دانشجو در شمال ایران است. دو نکته ی بسیار مهم را از لا به لای حرفهاش شنیدم که برایم بسیار مهم و نیز از یک خوشایند و از سوی دیگر تلخ بود:
    ۱) الان تمام کارگران کارخانه نا از اعتصابات و اعتراضات کاری و کشاورزی شهرهای دیگر باخبرند. (خبر خوش)
    ۲) ولی کارگران و مردم شمال ترسو هستند و به این اعتراضات نمی پیوندند، چون همه گرفتار گرفتن وام و پس دادن اقساط وام هستند. برایش توضیح دادم که این مساله در اروپا هم بسیار رایج است که بانک ها سعی می کنند همه را بدهکار نگه دارند، و توضیح دادم چرا این گونه است و کمتر اعتراض می کنند. (خبری نه خوش و نه خیلی تلخ و امری معمولا رایج)
    ۳) متاسفانه کسی نیست این اعتراضات را هدایت کند (خبری تلخ). فقط هرازگاهی پسر شاه پیام هایی می دهد که چون سابقه و کذشته ی بدی دارد کسی به حرفهاش نه اعتنایی دارد و نه دلخوش می کند (خبری خوش).
    ۴) بنابراین کارگران و مردم باید رهبر واقعی شان مثل رضا شهابی را از داخل خود ایران پیدا کنند (خبر خوش دیگر).
    این حرف های یک کارگر و دانشجوی بدون مارک سیاسی است که برای تان خلاصه کردم و با هم کلی حرف زدیم و نظر دادیم چه باید کرد.
    منظورم، از بیان چهار مساله ی مهمی که ایشان در بالا مطرح کردند، این است، “رفقا! خلق [واقعا] در انتظار شماست”.

  3. احسان

    چرا این احتمال هست که مانند کشورهای اروپایی مانند اتریش، ایتالیا، آمریکا، …، در ایران هم نیروهای “مذهبی” بسیار افراطی با سواستفاده از نارضایتی ناشی از بحران اجتماعی و اقتصادی موجود و نیز تحریم های در راه و تهدیدات نظامی امپریالیسم و کشورهای ارتجاعی منطقه قدرت را در دست بگیرند؟ برای یافتن پاسخ به این سوال، چکیده ای از چند پاراگراف پایانی متن سخنرانی دبیر کل حزب کمونیست هند (کمونیست)، رفیق سیتارام یچوری را با هم مرور می کنیم :
    “در دوره کنونی، شاهد چرخش بیش از پیش به سیاست های راستگرایانه در بسیاری از بخش های دنیا هستیم. در متن بحرانی کنونی، امپریالیسم با در پیش گرفتن مجدانه ی نئولیبرالیسم همراه با سیاست های تفرقه افکنانه و مزورانه در سطح جهانی، در پی برانگیختن تنش های داخلی، محلی و منطقه ای است…. این روند، موجب رشد نژادگرایی، بیگانه هراسی و گرایش های نئوفاشیستی راستگرایانه افراطی شده است. ”
    بحران سرمایه‌داری هر چقدر هم که شدید باشید، سرمایه‌داری هرگز به‌خودی‌خود فرو نخواهد ریخت…، مگر آنکه بدیل سیاسی مؤثری در مقابل آن قرار بگیرد. از این روست که گزینهٔ سیاسی سوسیالیستی را باید هرچه توانمندتر کرد….

    بنابراین، سرمایه‌داری را باید برانداخت، و رسیدن به این هدف، به طور قطع به توانمند کردن آن نیروی مادّی در جامعه بستگی دارد که طبقهٔ کارگر در پیشاپیش آن است، و … ساختن این نیروی مادّی و قدرتِ این نیرو، ”عامل ذهنی “در این روند است که تقویت آن امری لازم و ضرور است. عامل عینی، یعنی وضعیت مشخص بحران کنونی، هر چقدر هم که عاملی مؤثر برای پیشبُرد انقلاب باشد، بدون تقویت عامل ذهنی نمی‌تواند به ضربهٔ انقلابی به حاکمیت سرمایه فراروید.

    طبقهٔ کارگر بر اساس تحلیل مشخص از شرایط مشخص در هر کشور،…، باید “شعارها و اقدام‌ها و تاکتیک‌های مرحله‌یی گوناگونی” را به کار گیرد تا بتواند ”عامل ذهنی “را قوی‌تر کند و از آن راه، فرایند دگرگونی انقلابی را در هر کشور به پیش ببرد. تناسب و توازن قوای سیاسی در میان مردم باید به سود چپ تغییر کند و این امر “فقط از راه شدّت بخشیدن به مبارزات توده‌یی رزم‌جویانهٔ بر پایهٔ یک خط‌مشی سیاسی جایگزین در برابر نولیبرالیسم امکان‌پذیر است”. “در نبود چنین مبارزاتی، نیروهای سیاسی راست خواهند توانست از نارضایتی مردم به سود خود بهره‌برداری کنند”.

    امروزه مارکسیسم به‌تنهایی شالوده‌های اندیشگی و ستون‌های نظری تقویت ”عامل ذهنی “و در نتیجه تشدید مبارزهٔ طبقاتی را در اختیار ما می‌گذارد. بنابراین، تا زمانی که سرمایه‌داری از سر راه برداشته نشده است، “تنها نیروی مؤثر و پُرتوان برای ایجاد تغییر در جهان واقعی امروزی، برای تغییر دادن این دنیا و ایجاد دنیایی بهتر، و برای پایان دادن به استثمار انسان از انسان و ملّت‌ها از ملّت‌ها، مارکسیسم است و خواهد بود”.
    به نقل از نامه مردم، شماره ی ۱۰۵۱، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷.
    با توجه به هشداری که مستقیم رفیق یچوری به همه نیروهای چپ و مارکسیست واقعی می دهد، باید هشیار بود که اجازه ندهیم نیروهای مذهبی افراطی تر به قدرت برسند. برای این کار باید به طبقه کارگر کمک کرد که به دو سوال حیاتی زیر پاسخ دهد اگر به فکر نجات طبقه ی خود و فرزندان خود در آینده هستند: یک) چه راهی را باید در پیش گیرد تا تهدیدات خارجی منجر به به قدرت رسیدن نیروهای مرتجع تر و فاشیست تر نشود و نیز همزمان چه کند به حقوق ازدست رفته یا در حال از دست رفتن خود دست یابد؟
    دو) چه شعارها، اقدامات و تاکتیک های مرحله یی گوناگون را برگزیند تا بر موجود شوم و نجس زمانه ی خویش نئولیبرالیسم فائق آید؟
    وظیفه عاجل نیروهای چپ و مارکسیست واقعی این است که “عامل ذهنی” این طبقه ی کارگر را هرچه توانمندتر سازد. اینجاست که باز همان جمله بسیار معنادار “رفقا! خلق در انتظار شماست” مفهوم واقعی پیدا می کند. در حین این کمک، باید با طبقه کارگر “تا آخر باشد و بماند”.
    رفقای توده ای وظیفه ی اول و مبرم امروزشان این باید باشد که “با هم اندیشه کنند چه شعارهایی مناسب ترین هستند”. شعارها باید “طبقه-محور” باشد تا بتواند طبقه ی کارگر و مزدبگیر را رودروی طبقه قلدر سرمایه” قرار دهد. در مرحله ی دوم “اندیشه کنند چگونه می توانند این شعارهای نابودگر نئولیبرالیسم را به میان طبقه کارگر و همه نیروهای زحمتکش مزدبگیر ایران ببرد”. برای این کار حتی با یک نفر هم شد باید صحبت کرد و آموزش اش داد و آن یک نفر هم وظیفه ی بعد از آموزش را ادامه دهد و الی آخر، این شعارهای نجات‌بخش طبقه ی کارگر باید دقیقا مثل یک شایعه در همه جای جامعه بپیچد. و در مرحله ی سوم “کنارشان باشد و بماند”، یعنی برزمد، بزی اد و بمیرد. چاره دیگری، نظام سرمایه برای ما و بشریت نگذاشته است.
    دست تان را در هر کجای دنیا که هستید می فشاریم.
    احسان

  4. aby

    با سلام به رفقای بزرگوار و زحمت کش توده ای. رفیق احسان من با نظرات شما کاملن موافقم، ولی باید بگویم که بخش عمده ای از مردم ایران مشکلاتشان را ناشی از اقتصاد نولیبرلی نمیدانند بلکه از سیاست های ضد آمریکایی حاکمیت و اجرای خصوصی سازی غیر واقعی توسط آنها میدانند . همگامی ایران با روسیه و چین و دیگر کشورهای درگیر با آمریکا را عامل بی ثباتی کشور فرض می کنند. یکی از کارگران تحصیل کرده می گفت ما که زیر بلیط روسیه شدیم ، بهتر نبود که زیر تسلط آمریکا باشیم؟ رفیق احسان همانطور که میدانید، امروزه بخش زیادی از طبقه کارگر مزد بگیران جوان را فارغ التحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهندکه مجبور شده اند با مدارک پایین تری بکار مشغول شوند، آنها متاسفانه آلودگیهای تربیت نولیبرالی ،ناشی از جنبش ۸۸ را با خود حمل میکنند و آنرا وارد محیط کار کرده اند.

  5. احسان

    با سپاس از any و واکنش او
    چند مساله را طرح کردید.)سیاست ضد آمریکایی رژیم و اجرای خصوصی سازی. در این بخش باید گفت که جمهوری اسلامی ایران به دلیل ذات درونی اش هرگز نمی تواند ضدآمریکایی و ضدامپریالیستی باشد و این از اوایل انقلاب تاکنون ژستی بیش نبوده است و از این طریق تنها در پی اهداف و صدور اسلام سیاسی خود بوده است. خصوصی سازی یک بعد بنیادین از اقتصاد نئولیبرالی است. می توانید به مقاله “چرا نئولیبرالیسم شوم و خطرناک است؟ در بخش مقالات اخبار روز رجوع کنید.
    علت سوق یافتن جمهوری اسلامی به روسیه و چین دقیقا باز به علت فشار سیاسی و اقتصادی کشورهای امپریالیستی آمریکا و اروپاست وگرنه شک نکیند کینه ی این حکومت از کمونیسم بی نهایت است گرچه روسیه حاضر هیچ سنخیتی با کمونیسم ندارد و داستان چین اندکی متفاوت است.
    به اون جوان که می گفت ما زیر بلیط روسیه هستیم باید گفت، برای رژیم هیچ تفاوتی ندارد زیر سلطه کی باشد، مهم حفظ قدرت شان در کشور است.
    اما در مورد طبقه کارگر و دانشجویان: شک نکیند تمام مشکلات از این دست ناشی از دو عامل ۱) سیاسی و اقتصادی حکومت ارتجاعی ایران و ۲) سیاسی و اقتصادی امپریالیسم به سرکردگی آمریکا است. شما لحظه ای چشم تان را ببینید و تصور کنید حضور یا سایه ی این دو نیروی اهریمنی در سرزمین ما نبود؟ چه می بینید؟
    ما باید به طور همزمان با هر دوی این نیروهای مزاحم بجنگیم. فعلا بهترین گزینه ایستادگی در برابر سیاست نئولیبرالی حاکمیت ( یعنی خصوصی سازی هر چه تمام تر و استثمار هر چه بیشتر تمام طبقات مزدبگیر) و در پس آن دیکتاتوری جوری اسلامی برای سرکوب دانشجویان و هر نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی و… است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *