مبارزه برای آزادی های دمکراتیک با افق سوسیالیستی! شب پرستان مشت مشت بر ستاره ها، رنگ شب می پاشند (رفیق احسان طبری)*

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٦٨ (١٩ اسفند)

واژه راهنما: سياسي- نظري

حقيقت، كليت است. ضرورتِ تحليل طبقاتي. پيوند مبارزه روشنگرانه- ترويجي با تبليغي- افشاگرانه.

 

رفيق سيامك مي نويسد:

مبارزه برای آزادی های دمکراتیک همیشه از الویت‌های برنامه کاری احزاب کارگری بوده است. ولی‌ متاسفانه
یکی‌ از ظفر‌های ایدولوژیک نئولیبرالیستی در این است که موفق شده است تا بسیاری از مفاهیم معمول آزادی‌های دمکراتیک را از بار طبقاتی آن تخلیه کند، و در نهایت آن ها را به این شکل، به کلمات ”بی‌ خطر“ تبدیل سازد. كلماتی چون ”حقوق زنان“، ”حقوق بشر“ (**)، ”محیط زیست“ و ”آزادی“ از این دستهِ کلمات هستند.

نئولیبرالیست ها با ترفند و حیله و با تکیه به دوستان محقّق دانشگاهی شان موفق شدند که با تاکید و تحلیل از شکل پدیده‌ها، مضمون آن ها را مخفی‌ کنند. و با این کار به همه کسانی‌ که در عطش ساختن جهانی‌ بهتر، مجنون‌وار و بدون تسلط بر سوسیالیزم علمی‌ پا در راه جاده ي صعبِ تغییرِ وضعیت موجود گذشته اند، آدرس عوضی‌ بدهند.

زیر علم مبارزه برای ”حقوق زنان“ و با راه انداختن جریان های ایدولوژیک بورژوازی، زنانِ مبارز را نه علیه مضمون واقعی‌ ”ستم مضاعف“، بلکه علیه مردان هم طبقه خود تحریک می کنند. موفقیت از این سهل تر؟ زنان بیشماری به جای این که در کنار مردانِ مبارز در صف مشترک و واحد علیه شرایط ناعادلانه تحمیل شده نظام سرمایه داری، که حتا بدن زن را به کالا تبدیل کرده است، قرار گیرند، به مبارزه با آن ها ترغیب می‌شوند.

برای نجات ”محیط زیست“، به مادر کارگری که یادش رفته چراغ خانه را خاموش کند، ناراحتی‌ وجدان می دهند؟ ولی‌ از حرص اشباع ناپذیر سرمایه به سود بیش تر که منجر به این شرایط وحشتناک کنونی براي محیط زیست شده است، صحبت نمی کنند. این طور می نمایند که آب شدن یخ های قطبی ربطی به ساختار بهره‌کشی بربرانه انسان و زمین ندارد.

وقتی‌ که صحبت از ”حقوق بشر می شود، صحبتی‌ از  حق کار، حق مسکن، حق بازنشستگی، حق بیمه‌ درمانی و حق تحصیل نمي کنند. با حیله کاری بی‌ مثالی ”حقوق بشر“ را محدود به آزادی چند روزنامه، روزنامه نگار و فعالان سیاسی می کنند. و حتا با این تعریف محدود، در عمل، بین دوستان و غیردوستان تفاوت قائل می‌شوند. مثلا، وزیر خارجه ي انگلیس بدون خجالت از خانواده سلطنتی بحرین برای یادگیری شیوه نوین کشورداری تمجید می‌کند! و خانواده سلطنتی دانمارک‌، همراه وزیر خارجه کشور به پابوسی خانواده سلطنتی عربستان می رود!

”آزادی“ شاید بیش تر از هر کلمه ي دیگري مورد تهاجم نئولیبرالیست ها قرار گرفته، و در بسیاری از حالت ها، از بار طبقاتی خود تخلیه شده است. آیا درک همه طبقات از مفهوم آزادی، مشترک و واحد است؟ برای مثال: آیا کارگران ساختمانی خواستار آزادیِ تشکلاتِ مستقل کارگری برای تضمین قرارداد دائمی، حق بازنشستگی، حق بیمه‌ و ایمنی‌ شغلی‌ نیستند؟ آیا سرمایه دارانِ ”بساز و بفروش“ خواهان قرارداد آزاد با حق اخراج فوری و قرارداد موقت نیستند؟

به حق می توان گفت که شاید یکی‌ از دلایل ناکامی ”جنبش سبز“ ندیدن این فرق بوده است. و به همین دلیل این جنبش نتوانست میان آزادی طلبیِ طبقه ي متوسط و قشر جوانان و درک زحمتکشان از آزادی، پًل ارتباطی‌ بزند.

مبارزه برای تحقق اهداف بالا، با وجود همه این کژفهمی‌هاي آگاهانه، همواره بخشی از اهداف دمکراتیک احزاب کارگری بوده است. هر چند که در این راه احزاب کارگری مصون از اشتباه نبوده‌اند، و اینجا و آنجا به ”چپ روی“ و ”راست روی“ دچار شده اند. آن جایی‌ که این احزاب موفق نشدند مبارزات دمکراتیک خود را با مبارزه در راه سوسیالیزم پیوند دهند، و مبارزه را به مبارزه برای آزادی های سیاسی محدود کردند، و در نهایت استقلال و هویت طبقاتی خود را فراموش نمودند، به ”راست“ افتادند. و آن جایی‌ که این احزاب به آزادی های سیاسی کم بها دادند و پیوند ارگانیک آن را با مبارزه برای عدالت اجتماعی درک نکردند، به ”چپ“ کشانده شدند.

ولی‌ خوشبختانه تاریخ بشری پر از حوادثی است که این احزاب از تفکیک مکانیکی این دو حذر کرده اند. بطور مثال: اکثر به مطلق جبهه های ضدّ فاشیستی اروپا، با ابتکار احزاب کارگری به وجود آمده بود.

مثال جدیدتر در این مورد سیاست فعلی حزب توده‌ ایران است که با تاکید به مهم بودن آزادی هایِ دمکراتیک و مبارزه برای آن، نه تنها خود را به آن محدود نمی کند، بلکه با افشای برنامه‌های اقتصادی جناح های مختلف، آزادی طلبی دروغین و یا ناپیگیر آن ها را نمایان می‌کند:

  • افشا می‌کند که این جناح ها هر وقت احساس کنند که از طرف آزادی خواهان واقعی‌ تهدید می‌شوند، با هم متحد می‌شوند؛
  • افشا می‌کند که آقای حجاریان، حتا بعد از آنکه با گلوله رقیبان معلول و خانهِ نشین شده است، حاضر نشد از طرفداری نظام دست برداشته و ”راز‌های نهفته“ پشت پرده‌ها را بیان کند؛
  • افشا می‌کند که آقای احمد خاتمی گويا «تغییر آدم ها را هدف استراتژی نظام نمی‌داند»؛
  • افشا می‌کند که آقای توکلی، یکی‌ از خصلت های بارز آقای رفسنجانی را «خارج نشدن از چارچوب نظام» می داند؛
  • افشا می‌کند که آقایان ریشهری و نجف‌آبادی، متهم به قتل بسیاری از زندانیان بیگناه، جزو لیست کاندیداهای اصلاح طلبان هستند؛
  • افشا می‌کند که کسانی که با برقراری حداقل دستمزد مخالفت می کنند تا راه را برای غارت شرکت های فرا ملیتی باز کنند، نمی توانند آزادی طلب باشند؛
  • افشا می‌کند که کسانی که با برنامه‌های اقتصادی خود می خواهند کشور را به نیمه مستعمره و به بازار بی‌ در و پیکر کالاهای وارداتی تبدیل کنند، نمی توانند آزادی طلب باشند؛
  • افشا می‌کند که کسانی که مانند آقایان زیباکلام و علمداری از شرایط دشوار اقتصادی صحبت می کنند، ولی‌ از تحلیل برنامه‌های اقتصادی کماکان مشتركِ جناح ها حذر می کنند، ما را به تحلیل های سطحی عادت می دهند؛
  • افشا می‌کند که کسانی که بدون اشاره به پایگاه طبقاتی نظام و بدون تحلیل برنامه‌های اقتصادی اجرا شده توسط همه ي دولت های بعد از جنگ، صحبت از فساد، اختلاس، رانتخواری و احتکار می کنند، در بهترین حالت در سطح می مانند؛
  • افشا می‌کند که تاریخ بشری پر از نمونه همکاری مستبدان و استثمارگران داخلی با استعمارگران خارجی‌ است؛
  • افشا می‌کند که طبقات حاکم کشورهای منطقه ارتباط آشکار و پنهان با استعمارگران امپریالیستی دارند. بطور مثال وزیر خارجه ي عربستان با افتخار از همکاری عربستان و دوستان غربیش برای تنظیم  هدف های بمب‌افکن های کشورش در یمن صحبت می‌کند؛
  • افشا می‌کند که بورژوازی وابسته این کشورها متشکل از بورژوازی تجاری، بورکراتیک و املاکی، اجرا کنندگان مخلص اوامر ”بانک جهانی‌“ هستند؛
  • افشا می‌کند که دقیقا به خاطر این ارتباط نامقدس روبنای سیاسی این کشورها با اندکی تفاوت، ریشه در ”اسلام سیاسی“ دارد، نگاه کنید به پاکستان، افغانستان، ترکیه، عربستان، بحرین، کویت، ایران و غیره. این ایدولوژی های ”سلفی“ از ”اخوان المسلمین“ تا ”طالبان“، از ”داعش“ تا ”جبهه النصر“، از کجا، چگونه و برای چه منظوری شکل گرفته‌اند؟ آیا هیچ کدام آن ها نتیجه مبارزات زحمتکشان بر علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی هست؟

آیا این گروها محصول مشترک استعمارگران خارجی و مستبدان داخلی، برای تحمیق مردم و آدرس عوضی‌ دادن به آن ها، خلق نشده اند؟ چطور می توان این ارتباط تنگاتنگ را نادیده گرفت و ضربه زدن به یک طرف این ارتباط شوم را کافی‌ دانست؟ چطور می توان از جناحی از رژیم که در کلیت خود با طرح پیوند استثمارگران داخلی و استعمارگران خارجی موافق است، حمایت کرد و این حمایت را مبارزه در راه آزادی خواند؟ آیا این کار به مانند پول گرفتن از ”سلفی های“ عربی‌ برای بر انداختن ”سلفی های“ ‌ایرانی، غلط نیست؟

 

ندیدن مسائل بالا، مطلق کردن بعضی‌ مسائل جزیی، و ندیدن ارتباط آنها با کلّ ماجرا است.

این نوع دید منجر به ”دید تونلی“ می شود که بر اساس تحلیل جامع، همه جانبه و تاریخی استوار نیست، و به همین دلیل، در سطح می ماند و فقط نوک مشهود ”کوه یخ“ را می‌بینند. یک تحلیل علمی‌ خود را محبوس ”واقعیتِ“ لحظه نمی کند، بلکه بر اساس تحلیل قوانین درونی پدیدها، ”امکان“ تحقق تغییر آنها را نشان می‌دهد و بدین ترتیب نشان می‌دهد که چطور ”امکان“ نهفته با بالفعل شدن، به ”واقعیتِ“ فردا بدل می شود.

 

سیامک

*- شعرهاي زندان رفيق احسان طبري با همت رفيق عاصمي انتشار يافته است!

اضافه شد: انتشار كتاب ”ديالكتيك اشعار زندان احسان طبري“ توسط انتشارات ارزان در پايان سال ٢٠١٥ انتشار يافت. ISBN 978-91-88005-20-5 پيش تر كتاب به صورت پ دِ اف در توده اي ها منتشر شده بود www.tudehia.com

**- درود بر مبارزه دلاورانه زنان ايران بر ضد سركوب ضد انساني و خشن حقوقشان و براي تحقق آزادي، عدالت اجتماعي و برابري جنسيتي! (به نقل از) اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران به مناسبت روز جهاني زن (نامه مردم شماره ٩٩٤، ١٣ اسفند ١٣٩٤)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *