مرحله ی گذار و تضادی که حزب کمونیست ونزوئلا نشان می‌دهد

image_pdfimage_print

سخن روز شماره ۴۵/۹۸
۱۲ آبان ۱۳۹۸– ۴ نوامبر

دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا، رفیق اسکار فیگوئرا، در سخنان پرمضمون و همه جانبه ای تضادی را در ونزوئلا برجسته می‌سازد که انقلاب بولیواری با آن روبروست. همانجا او مواضع حزب کمونیست این کشور و مصوبه های حزب کمونیست را برای خروج از بحران برمی شمرد و مستدل می‌سازد.

رفیق فیگوئرا ریشه ی «بحران جدی در ونزوئلا» را «وابستگی تولید به نظام سرمایه داری» اعلام می‌کند که با «الگویِ رانتی انباشت سرمایه مشخص می‌شود.» دبیرکل حزب کمونیست خاطرنشان می‌سازد که پس از آغاز انقلاب بولیواری به این «الگو .. برخوردی» صورت نگرفته است؛ نه در زمان چاوز و نه زمان ریاست جمهوری نیکولاس مادورو. باوجود این حزب کمونیست ونزوئلا مدافع انقلاب بولیواری است، زیرا این انقلاب «در مسیر رهایی بخش ملی» حرکت می‌کند. چاوز خواستار «جبهه ی متحدی از مردم قارهّ ما است.» او سرشت «رهایی بخش» انقلاب را «اسلوبی» ارزیابی می‌کند که حزب کمونیست ونزوئلا «از دیرباز به کارش گرفته .. واز دیدگاه ما بنیادین است.» (ص ۱، از حالا تنها شماره ی ص)

در ادامه گفتگو، رفیق فیگوئرا به مسایل فاز کنونی انقلاب که دور تثبیت حاکمیت انقلابی است می‌پردازد و پیش شرط آن را یافتن و به مورد اجرا گذاشتن برنامه ی اقتصادیِ منطبق با نیازهای جامعه در شرایط کنونی در ونزوئلا می‌داند. او از «بحث های موشکافانه و ادامه داری درباره ی سمت و سوی اقتصادی دولت» توسط حزب کمونیست سخن می راند که هدف آن «جستجوی رهیافتی انقلابی به منظور خروج از بحران ناشی از الگوی رانتی سرمایه داری [است]. باید بر برآوردن نیازهای مردم به وسیله فراهم کردن خدمات اجتماعی تمرکز» نمود. (۲)

برای دسترسی به این هدف است که حزب کمونیست ونزوئلا خواستار جبهه متحد خلق می‌شود و آن را «اتحادی گسترده بر ضد امپریالیسم» می‌نامد. گامی که باید با «سازماندهی و تشکیل جبههٔ طبقهٔ کارگر، دهقانان، مردم بومی و نیروهای مردمی» (۳) به ثمر رسانده شود. وظیفه ی «جبهه .. یک اتحاد گستردهٔ ضد امپریالیستی برای رو در رویی و شکست دادن تهاجم خارجی .. رو در رو شدن با اصلاح طلبان داخلی و جریان های تسلیم طلبی است که با گفتمان انقلابی ای دروغین، سرگرم تشکیل اتحادهایی اند که مخالف فرایند جنبش رهایی بخش ملی بوده و چشم اندازی مخالف با مسیر سوسیالیستی دارند.» (۴) باید در این جبهه گسترده «جایگاه طبقه کارگر، دهقانان و بومیان مشخص گردد». این جایگاه نمی‌تواند «تنها به یک گفتمان منطقی [پایان یابد]، بلکه [باید] با مشارکت واقعی در روند سازندگی نهادهای تولیدگر [عملی گردد]، به همین دلیل است که ما باید اتحادی گسترده بر ضد امپریالیسم را با همهٔ بخش ها، ازجمله دولت رئیس جمهور نیکلاس مادورو برپا کنیم. همهٔ آن‌هایی که خواهان دگرگونی جدی اجتماعی هستند، حتا بخش بورژوازی ملی را باید همراه ساخت.» (۳)

رفیق اسکار فیگوئر، دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا با اشاره به تضاد کنونی در جنبش انقلابی، وجود تضاد را امری طبیعی ارزیابی می‌کند و آن‌ها را «مشکل آفرین» نمی داند، و اضافه می‌کند «بروز تضاد می‌تواند سازنده باشد.. مساله این نیست که در درون جنبش تضادهایی می‌توانند وجود داشته باشند، چگونگی رویکرد ما با این تضادها است که می‌تواند مسأله سازد باشد!» (۳)

مساله های دیگری نیز در این گفتگو که در نامه مردم ۶ آبان ۱۳۹۸ بازانتشار یافته است، از طرف رفیق دبیرکل حزب کمونیست مطرح می گردد مانند مساله سرمایه‌گذاری خارجی. او برجسته می‌سازد که «ونزوئلا .. در عرصه ی رشد نیروهای مولده که در برپایی ساختارهای ملی مستقل امری کلیدی است، پیشرفتی نداشته است» (۱) او برجسته می‌سازد که «ما بر این باوریم که سیاست‌های اقتصادی لیبرالی نمی‌تواند ما را از بحران بیرون بیاورد.» بر این پایه است که او سرمایه‌گذاری خارجی را تنها در چارچوب برنامه ی اقتصاد ملی مفید می‌داند و برجسته می‌سازد که هدف «سرمایه گذاری خارجی .. حضورش را تنها به هدف سودبری مستقیم از ثروتی که فروش نفت با خود همراه می‌آورد توجیه خواهد کرد. سرمایه داران هرگز برای پیشرفت ونزوئلا از خود مایه نگذاشته اند، آن‌ها هرگز یک پشیز سرمایه‌گذاری نکرده اند.» (۲)

او در این راستا مخالفت حزب کمونیست ونزوئلا را با «سازش طبقاتی» اعلام می‌کند و مخالفت حزب کمونیست را با «مزایا و امتیاز [در خارج از برنامه اقتصاد ملی] به سرمایه‌گذاری خارجی» برجسته می‌سازد. رفیق دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا خواستار آن است که «پیشنهادها و نقش طبقهٔ کارگر و دهقانان و جمعیت های بومی برای برون رفت از بحران در نظر گرفته شود. (همانجا)

علاوه بر آن، رفیق اسکار فیگوئرا وجود سیاست برتری جویانه «خودی و غیر خودی» را در ونزوئلا توسط حزب حاکم و دولت مادورو مورد انتقاد قرار می‌دهد و سرشت برتری جویانه آن را محکوم می‌کند.

 

وضعی که دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا، رفیق اسکار فیگوئرا از شرایط حاکم بر کشور خود ترسیم می‌کند و تضادی را که برجسته می‌سازد که در تغییرات در روبنا و توسعه «سیاسی» محدود می‌ماند و به تغییرات در زیربنا، در اقتصاد سیاسی حاکم ایجاد نمی‌سازد. این تضاد در کشورهای دیگر مانند برزیل نیز وجود دارد، گرچه حزب کارگر برزیل و لولو رهبر آن نیز خود را مانند جنبش چاوزیسم، مبارزان راه سوسیالیسم می‌دانند. حزب کارگر نتوانست در طول ده سال حاکمیت در برزیل تغییرات بنیادین را در زیربنای جامعه پی ریزی کند. علت را باید سردرگمی و ندانم کاری درباره ی برنامه جایگزین برای اقتصاد نئولیبرالی است. بازگشت ارتجاعِ فاشیست به برزیل از طریق رأی مردم نشان «غیبت» اندیشه و کارکرد چپ ترقی خواه است، در مرکز آن چپ انقلابی در این کشورها.

«غیبت» مستمر اندیشه ی انقلابیِ حزب توده ایران، بی‌تفاوتی مزمن برای بحث درباره ی یک برنامه جایگزین برای تغییرات بنیادین در آینده در ایران توسط بخش اپورتونیست رهبری حزب طبقه کارگر، بی تردید به سردرگمی جبهه ی ضد دیکتاتوری دامن زده است. موضع حزب طبقه ی کارگر و دورنمایی که نشان می دهد، تنها برای طبقه کارگر از اهمیت قطعی برخودار نیست. متحدان دور و نزدیک نیز از آن بهره مند می‌گردند.

سخنان سرمداران اصلاح طلب که نامه مردم در مقاله ی دیگر همین شماره بازتاب می دهد، پیامد این «غیبت» و کمبود در سیاست حزب توده ایران است. چانه زدن‌های تاج زاده و امید او به استحاله رژیم، پیامد چنین «غیبت» غیرمجاز توسط حزب توده ایران در صحنه ی مبارزه ی انقلابی است! چنین وضع مبهم و دو دل، بازگشت دیکتاتوری بعدی را صیقل خواهد داد.

وضع در ونزوئلا، برزیل و کشورهای عربی و امثال آن نشان می‌دهد که حتی هنگامی که نیروهای ترقی خواه و ضد امپریالیست نیز – صرفنظر از شکل آن – قدرت حکومتی را در اختیار می گیرند، آنچنان در زیر فشار شرایط تشدید شونده ی نبرد طبقاتی قرار دارند، که زمان و فرصت تنظیم یک برنامه مردمی– دمکراتیک و ملی- ضدامپریالیستی برای اقتصاد کشور بوجود نمی‌آید. دشمن طبقاتی با توطئه های رنگارنگ خود فرصت لازم را برای تنظیم یک برنامه دقیق و منطبق با شرایط و امکانات نخواهد داد. فشار از درون و بیرون، این دولت ها را مجبور می سازد، به طور عمده نقش آتش نشانی ایفا سازند. آیا شرایط بعد از انقلاب بهمین ۵۷ میهن ما تداعی نمی شود؟

بر این پایه است که باید با توجه به تغییرات انقلابی در پیش در ایران، بر اهمیت اندیشیدن و ارایه برنامه‌ای جایگزین برای شرایط بعد از گذار از دیکتاتوری پای فشرد. نسل های آینده این کمبود را به سیاست حزب توده ایران نخواهند بخشید. کوشش برای تنظیم برنامه اقتصاد ملی به عنوان جایگزین برنامه امپریالیستی نئولیبرال می‌تواند در جامعه و میان نیروهای ترقی خواه در طیف چپ با پیامدهای مثبت بسیار همراه باشد و به ایجاد پایه‌های اتحاد نیروها کمک رساند.

برنامه برای مرحله ملی– دمکراتیک انقلاب، که هنوز یک برنامه ی سوسیالیستی نیست، آن طور که حزب کمونیست ونزوئلا نیز آن را ارزیابی می کند، دارای ویژگی ضد امپریالیستیملی است که در خدمت حفظ و تحکیم استقلال ایران وایجاد شرایطی است که حفظ سرشت دمکراتیک تغییرات اقتصادیاجتماعی را در ایران تضمین می کند.

واگذار نمودن انجام این وظیفه به شرایط مبهم آینده، کمبود وحشتناکی را در سیاست کنونی حزب توده ایران تشکیل می دهد که پیامد آن می تواند رشد راستگرایانه ملی گرایی و سیاست‌های برتری جویانه امثال خارجی ستیزی و مدهب ستیزی و زن ستیزی بیش تر باشد و حتی به کودتای بناپارتی بیانجامد!

بخش اپورتونیست و تسلیم طلب رهبری حزب توده ایران که پرچم و ستاره ی راهنما را به دست توده ها ی مبارز نمی دهد، جنبش مردمی- دمکراتیک و ملی- ضد امپریالیستی ایران را خلع سلاح می‌کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *