مردم ایران تنها بازنده جنگ میان دیوانگان!

image_pdfimage_print

مقاله شماره۳۶
 15 دی ۱۳۹۸-۵ژانویه2020

یک بار دیگر امپریالیسم آمریکا دست به کشتار زد و و این بار سپهبد ایرانی و همتای عراقی او را در کشور عراق کشت. این کار نه تنها با قانون های خود آمریکا در تضاد است بلکه گامی دشمنانه و نشانه برتری جویانه آمریکا در پیوند با کشوری است که دست کم در سخن دوست او خوانده می شود.

بی ریب سپهبد سلیمانی بخشی از پیاده کردن برنامه شیعوی جمهوری اسلامی بوده است که همچون چاکر خامنه ای در راه انجام آن به رژیم ولایت فقیه کمک کرده است. او با همه ی سخن های رنگ‌آمیز و آفرین گویی رژیم چیزی جز مهر ای کوچک برای انجام خواست های طبقه های فرمانروای بورژوازی در ایران نبوده است.

او نه قهرمان ملی بوده است و نه کاری برای مردم ایران کرده است. او تنها مهره ای بوده است برای دزدیدن سرمایه مردم ایران برای سرمایه گزاری در شیعه سازی در کشورهای خاورمیانه. همان برنامه ای که خامنه ای را به ناگزیر به گلوله بستن گرسنگان از پشت بام ها و زندانی کردن زندانیان بی شماری واداشت. بسیاری حتا سخن از این می گویند که سلیمانی دست پرورده آیت الله های واپسگرای فیضیه و انجمن حجتیه بوده است.

آنهایی که جنگ میان این دو (ترامپ و خامنه ای) را جنگ میان امپریالیسم و خلق می دانند بسیار از حقیقت زمان ما بدور هستند.

اگر چه نقش ایران در سوریه در همسنگی میان نیروها در پهنه جهان برجسته بوده است ولی این کار نه از روی برنامه ضدامپریالیستی رژیم بلکه از ناشی سیاست های شیعوی بوده است.

همین جمهوری اسلامی نقشی بسیار واپسگرا در کنار نیروهای امپریالیسم در فروپاشی یوگوسلاوی داشته است و در یورش نیروهای امپریالیسم به لیبی و عراق زیر فرمان سنی بسیار خاموش بوده است. تنها نکته همگون در نقش جمهوری اسلامی در این کشورهای گوناگون برنامه شیعه سازی آن است.

راستش این است که پهنه جهان در همسنجی با گذشته بسیار دگرگون شده است. اتحادهای گذرا و ناپایدار میان کشورهای گوناگون برای به شکست کشاندن سیاست های کشورهای دیگر انجام می گیرد. هیچ یک از این اتحادها نشانه یک جبهه ضد امپریالیستی نیست. ترکیه در برابر عربستان با قطر همگام می شود. ترکیه عضو ناتو برای نشان دادن خواست خود در برابر ترامپ از روسیه موشک می خرد. قطر در برابر عربستان به ایران نزدیک تر شده است. روسیه و چین برای نشان دادن دندان به آمریکا به نزدیکی به ایران نیاز دارند. ترکیه برای سرکوب کردها در برابر امریکا می ایستد. مصر برای پیکار با اخوان المسلمین در کنار عربستان و بر ضد قطر می ایستد. ترکیه برای پای گذاشتن در لیبی در برابر روسیه می ایستد. عربستان برای وابسته نبودن سد در سد به آمریکا برای خرید جنگ افزارهای جنگی با روسیه گفتگو می کند. و چین در قطر سرمایه گزاری می کند. رییس جمهور فیلیپین برای ایستادگی در برابر ترامپ با چین داد و ستد و گفتگو می کند.

حتا عسگراولادی از بلندپایگان بازرگانی ایران گفته است که ما از ناچاری به چین نزدیک شده ایم چرا که فرهنگ و صنعت ما به غرب نزدیک تر است ولی آن ها ما را به سوی چین راندند. داد و ستد با چین به خودی خود تا همراه با یک برنامه کلان برای گریز از چرخه بورژوازی جهان نباشد اگر چه که مثبت است ولی بنیانی نیست. چنین داد و ستدی تنها با در پیش گیری یک راه غیر سرمایه داری می تواند به سود مردم ما باشد و نه از روی ناچاری و برای گریز رژیم از مرگ.

نباید به نادرستی همکاری با روسیه و یا چین در هر زمینه ای را با پیکار ضدامپریالیستی برابر دانست. باید افزود که خبرنگار cgtn چینی هنگام گفتگو با یک خبرنگار ایرانی که چین را متحد ایران در برابر آمریکا خواند به تندی به خبرنگار ایرانی گفت که چین متحد ایران نیست و او را وادار کرد تا سخن خود را به گفتن “ما در صلح خواهی هدف مشترکی داریم” دگرگون کند.

همان گونه که می بینیم در برابر آمریکا ایستادن اگر چه در دوران شکوفایی سوسیالیسم می توانست کنشی در سوی ناتوان کردن امپریالیسم باشد ولی دیگر به خودی خود یک کنش ضدامپریالیستی نیست.

 سیاست مارکسیستی نگرشی یک سویه ندارد. نمی تواند یک سویه و با بزرگ کردن یک رویداد و یا یک سوی یک پدیده پیچیده این گونه وانمود کند که هرگونه تضاد و ایستادگی در برابر امپریالیسم یک نبرد ضدامپریالیستی هست که ما را به ناگزیر در کنار جمهوری اسلامی می گذارد. واکاوی مارکسیستی باید همه سویه و ژرف باشد در این میان باید به سوی گیری اقتصادی کشور نگاه کرد. در دوران جهانی شدن سرمایه پیکار راستین ضدامپریالیستی تنها با گام گذاشتن به سوی یک اقتصاد غیر نئولیبرالیستی شدنی است و نه با سخن گفتن درشت و تندگویی.

کوتاه سخن باید گفت که نشانه های در کار است که رژیم ولایت فقیه از این رویداد برای برانگیختن احساس و اندیشه ضدامپریالیستی توده های ایران به سود خود بهره جوید و در انتخابات آینده دوباره مردم را به سوی چرخه بی پایان گزینش میان “بد و بدتر” بکشاند.

از سوی دیگر ترامپ برای دوری گزیدن از دشواری ها و سختی هایی که در درون آمریکا با آن روبرو است زمان را شایسته دیده است تا همانند بسیاری از دیگر رییس جمهوران پیشین آمریکا نیروی بازوی خود را در برون از کشور نشان دهد تا همچون رهبری نیرومند خود را به مردم نشان دهد.

بی ریب باید انجام کنش های جنگی آمریکا و کشتن ارتشیان دو کشور را در یک کشور دیگر نادرست و غیر انسانی و در برابر قانون های جهانی دانست و آن را سرزنش کرد ولی این به معنای ایستادن ما در کنار نیروهای واپسگرایی که در هفته های گذشته هم میهنان گرسنه ما را به رگبار بستند نیست.

وظیفه یک مارکسیست میهن – و مردم دوست هم اکنون این است که از مردم جهان برای تنش زدایی کمک گیرد و از همه سو به ایران و آمریکا فشار آورد تا از خطر جنگ بکاهد.

همان گونه که یک عراقی به تلویزیون الجزیره به درستی گفت. این جنگ جنگ ما نیست ما نمی خواهیم در جنگ میان ایران و آمریکا با کسی به سود دیگری درگیر شویم. مارکسیست ها هم باید بگویند که جنگ میان ترامپ و خامنه ای جنگ مردم ما با امپریالیسم نیست. تنها راه درست پیکار ضدامپریالیستی دوری گزیدن از وابستگی سد در سد به بورژوازی جهانی و گام گذاشتن در راه اقتصاد ملی و دموکراتیک است و نه گسترش اسلام شیعوی در خاورمیانه. یک نظام ضدامپریالیستی در جهان امروز نمی تواند اقتصاد نیولیبرالیستی داشته باشد و توده های خود را در این راه به رگبار ببندد. به زبانی دیگر پیکار ضدامپریالیستی ما با نبرد ما علیه جمهوری اسلامی سرمایه داری پیوند ناگسستنی دارد.

بیانیه حزب توده ی ایران در این باره از همسنگی خوبی در این باره برخوردار است و مانند بسیاری در گرداب احساسات  ناسیونالیستی فرو نرفته است .

9 Comments

  1. قاسم

    عاصمی سیامک و امثالهم کمونیستهای حرفی هستند که در اماکن امن خود حرافی میکنند. سردار یک ضدامپریالیست واقعی بود که جان خود را فدا کرد. به مفهوم واقعی ضدامپریالیست بود

  2. سیامک

    آقای قاسم گرامی. احساس ضدامپریالیستی شما را ارج می گذارم.

    سخن بر این است که آیا رژیم ولایت توان برآوردن آرزوی شما برای آزادی و خودسالاری (استقلال) میهن ما و توده های آن را دارد. نمی توان با بزرگ کردن یک سوی و یک رویداد سویه های بسیار دیگر را نادیده گرفت. ضدامپریالیسم یک ویژگی از سرشت طبقه های ویژه ای است. اگر ما ساختار کشور را در دست بورژوازی بازرگانی (تجاری) و بورژوازی دیوان سالاری (بوروکراتیک) می دانیم، باید بدانیم که هیچ یک از این طبقه های انگلی دارای این ویژگی نیستند. پس از سال های نخست انقلاب سپاه پاسداران بارها از ریشه پاکسازی شد تا سرشت فرمانبری و مردم کشی خود را نگه دارد. و به نهادی دگرگون شده است که دربست و درجا زیر فرمان آقای خامنه ای است.اگر ما خامنه ای را واپسگرا می دانیم، باید بدانیم که شاگردی را که او برای انجام آماج های بلندپروازانه خود آموزش داد دارای این ویژگی نیست.

    داستان ضدامپریالیستی بودن رژیم از بن بر دو پایه بزرگ پندارگونه سوار است.

    یک- بسیاری سخن از این می گویند که بودن نیروهای پنهانی و آشکار ایران در کشورهای گوناگون خاورمیانه برای جلوگیری از تازش و یورش امپریالیسم یک نیاز است. بیشتر از همه این سخن از سوی خود رژیم برای درست انگاری سیاست شیعه سازی خود به کار برده می شود.
    این داوش (ادعا) با حقیقت به هیچ گونه هم خوانی ندارد. امپریالیسم هم اکنون دیواری بزرگ دوروبر ایران ساخته است. در همه ی کشورهای همسایه ایران امپریالیسم نیروهای نظامی دارد.
    بیاید از ترکیه آغاز کنیم که عضو ناتو و هم پیمان آمریکا است. در کردستان عراق نیز نیروهای بیشمار نظامی آمریکا هست. عراق که هم چنان زیر چکمه امپریالیسم هست. پس از آن بر می گردیم به کشورهای خلیج که از کویت، عربستان، قطر، ابوظبی، عمان و در خود خلیج پارس آمریکا نیروهای نظامی دارد. پاکستان که بزرگترین دوست آمریکا در این بخش خاورمیانه است و آمریکا توان انجام هر کار را در این کشور دارد. افغانستان که هنوز در چنگ امپریالیسم هست. و در همه ی کشورهای پیشین آسیایی اتحاد شوروی آمریکا نیروهای برجسته نظامی دارد. در اینجا تنها به یاد آورده شود که بزرگترین پایگاه جاسوسی آمریکا در خاورمیانه در ارمنستان اروپایی ساخته شده است. خردمند مارکسیست خود باید بیندیشد که چگونه بودن نیروهای پنهان و آشکار ایران در لبنان و یا یمن می تواند این چنبر کمربندی دور ایران را پاره کند.

    دو- بهانه دیگر این است که گویا ایران پیکار ضدامپریالیستی می کند و باید از آن پشتیبانی کرد. ایران گویا مردانه در برابر آمریکا ایستاده است و با سربازان آن در خاورمیانه دلیرانه می جنگد. بی ریب میان برنامه های امپریالیسم و برنامه های جمهوری اسلامی ناسازگاری است ولی هر ناسازگاری با امپریالیسم را نباید نبرد ضدامپریالیستی خواند و در کنار نیروهای ناسازگار با امپریالیسم ایستاد. اگر این کار درستی باشد پس باید در کنار اردغان به نبرد ضدآمریکایی پرداخت و یا در کنار نیروهای واپسگرای آدمکش (داعش، الشباب، القاعده، طالبان) که زیر پرچم سنی گرد آمده اند با آمریکا جنگید. ولی یک خردمند مارکسیست می داند که این کار درست نیست؛ چرا که هر گردی گردو نیست. نمی توان جلوی پیشرفت را گرفت و زنان را تازیانه زد و آنچنان تاریک اندیش بود که روشن اندیشان را به دار بست و همزمان ضدامپریالیست بود.
    بیاد دارم گفتگو با یک رفیق کمونیست آلمانی که آقای محمود احمدی نژاد را بزرگترین ضدامپریالیست جهان می دانست. این رفیق که به درستی تشنه ی دیدن یک گردان نیرومندی که بتواند در برابرامپریالیسم پایداری نشان دهد، بوده است، به نادرستی فریب گنده گویی های احمدی نژاد را خورد و او را که برنامه های بانک جهانی را در میهن ما پیاده کرد و تنگ دستان ما را بدبخت کرد را ضدامپریالیست می خواند.

    باردیگر باید افزود که امروز بزرگترین نبرد ضدامپریالیستی، دوری گزیدن از وابستگی اقتصادی به بورژوازی جهانی و گام گذاشتن در راه یک اقتصاد ملی- دمکراتیک است. و حقیقت این است که سوای همه ی آرزوهای ما، طبقه های فرمانروای کنونی نه خواست و نه توان این کار را دارند.

  3. و.ک

    در اینجا تنها به یاد آورده شود که بزرگترین پایگاه جاسوسی آمریکا در خاورمیانه در ارمنستان اروپایی ساخته شده است.
    بر اساس کدام اطلاع؟ آنهم در چند قدمی پایگاه‌های نظامی روسیه در این کشور؟

    1. سیامک

      رفیق و ک پرسش بجایی می کنند. یکی از دلیل های ساختن این پایگاه بزرگ درست همسایگی آن با روسیه است. بودن این پایگاه که در درون سفارت است راز نهفته ای نیست و می توان به هر زبانی در این باره در گوگل جستجو کرد.

  4. فرهاد عاصمی

    سرشت ملی و دمکراتیک سیاست حزب توده ایران!
    قاسم گرامی
    سرشت ملی و دمکراتیک سیاست حزب توده ایران حکم می کند که توده ای ها وقایع از نوع تروریسم دولتی امپریالیسم آمریکا را از منظر منافع ملی ایران و مردم آن مورد توجه و ارزیابی قرار دهند.
    بر این پایه است که باید آن طور که اعلامیه حزب توده ایران نیز بر آن تصریح دارد، اقدام تروریستی امپریالیسم آمریکا را محکوم نمود.
    همین سرشت ملی و دمکراتیک سیاست حزب توده ایران نیز حکم می کند که باید به مخالفت با سیاست استعماری- امپریالیستی برای دامن زدن به اختلاف های مذهبی و قومی برخاست و آن را محکوم نمود.
    استعمارگران این ابزار را که با عنوان «تقسیم کن و حکومت کن» ابداع نمودند هنوز هم دنبال می کنند. آن ها با چنین سیاستی حتی توانستند مبارزه ی ضد امپریالیستی را از محور اصلی دور کنند. طالبان، داعش و امثال آن، میوه ی تلخ این سیاست استعمارگرانه است که امپریالیسم آمریکا و اروپایی دنبال می کنند.
    اگر این ارزیابی درست است که به نظر می آید شما نیز با آن موافقت دارید، بر پایه ی کدام منطق می توان اجرای این سیاست ضد مردمی و ضد انسانی را توسط حاکمیت مذهبی در ج ا محکوم نکرد؟ کوشید برای آن آب و رنگی ضد امپریالیستی دست و پا نمود؟
    تا آنجا که نیروهای ایران در چارچوب خواست دولت سوریه در این کشور در کنار نیروهای روسی علیه سیاست پاره پاره کردن کشور سوریه توسط امپریالیسم فعال بوده و یا هست، بی تردید کوششی علیه سیاست امپریالیسم است.
    ولی تنها آن هنگام می توان این سیاست را از منظر منافع ملی ایران و حقوق دمکراتیک مردم میهن ما که حزب توده ایران جانبدار بی تردید و تزلزل ناپذیر آن است، بید آن را مثبت ارزیابی نمود که ویژگی ها ضرور دیگری را دارا باشد.
    سیاست ضد امپریالیستی بنا به سرشت خود نمی تواند سیاستی ضد مردمی باشد. سیاست ضد امپریالیستی نمی تواند سیاست اقتصادی دیکته شده امپریالیسم را علیه مردم خود به کارگیرد. سیاست ضد امپریالیستی نمی تواند سیاستی صلح آمیز نباشد.
    سیاستی صلح آمیز در درون کشور و سیاستی صلح آمیز در منطقه و جهان، ویژگی های انکارناپذیر سرشت ضد امپرایالیستی یک سیاست ملی و مردمی هستند!
    هیچ یک از این ویژگی ها را نمی توان در سیاستی بازیافت که حتی در ایران، انسان و ایرانی سنی و دگر اندیش را به انسان درجه دوم بدل ساخته است. این سیاست ضد انسانی، انسان بودن را با محک مذهب می سنجد. محکی به عاریه گرفته از دوران قبیله ای تارسیخ بشری.
    دنبال نمودن چنین سیاستی در خارج از مرزهای ایران می تواند از منظر منافع ملی ایران فاجعه برانگیزتر نیز باشد.

    آن هایی که مورد اتهام گویا پرحرفی کردن در اطاق های امن هستند که شما مطرح می سازید، می کوشند سیاست علمی و میهن دوستانه حزب توده ایران را برای خواننده توضیح دهند و درستی آن را مستدل سازند.
    ایران اکنون در شرایطی قرار دارد که پس از پیروزی و آزادی خرمشهر قرار داشت. آن زمان حزب توده ایران هشدار داد که باید ایران سیاست صلح آمیز را جانشین ادامه جنگ کند. این توصیه ای میهن دوستانه و در جهت حفظ منافع مردم ایران است. حزب توده ایران هشدار داد که ادامه ی جنگ، افتادن در تله دشمن امپریالیستی است!
    وضع اکنون نیز چنین است. ادامه تنش به سود منافع ملی ایران و مردم آن نیست. از این رو باید در کنار محکوم کردن سیاست تروریستی امپریالیسم آمریکا و اعلام مقاومت در برابر آن، خواستار خروج نیروهای ایران از کشورهای دیگر شد. خروجی که علیه برنامه امپریالیستی علیه منافع ملی ایران موثر است و در عین حال در خدمت منافع و نیازهای مردم میهن ما و در مرکز آن زحمتکشان زن و مرد، دانشجویان، معلمان، بازنشستگان و … قرار دارد.
    خروج نیروهای ایران از کشورهای دیگر هنوز سرشتی میهن دوستانه و در جهت حفظ منافع مردم میهن ما داراست. سیاست تروریستی امپریالیسم آمریکا را در انظار جهانی بر ملا می سازد.
    امپریالیسم آمریکا را همانقدر رسوا می کند که خروج او از برجام به رسوایی اش انجامید.
    خروج نیروهای ایران از کشورهای دیگر، حق بازگشت آنان را در صورت لزوم و تقاضای دولت های مربوطه، نفی نمی کند، مسدود نمی سازد.

    ایران می تواند با برخورداری از همکاری چین و روسیه سیاست صلح آمیزی را ادامه دهد که با مانور نظامی- دریایی اخیر آغاز شده است. سرشت ضد امپریالیستی این سیاست ناشی از جهت گیری صلح آمیز آن است. این سرشت در خدمت حفظ منافع ملی ایران و مردم آن قرار دارد.

    آیا به نظر شما در برابر این استدلال ها باید به پرخشگری پرداخت و یا اگر نقدی وجود دارد، مطرح نمود؟

  5. آرمان

    قاسم، عاصمی، سیامک و امیدوار و امثالهم نه تنها کمونیستهای حرفی هستند بلکه اینان مرعوبان و سوسیال دموکراتهای سبز مرتدی هستند که هر سازشی را بجای استواری در مقاومت میپذیرند. در بوق و کرنا کردن دفاع از تجربه چین توسط اینها جا انداختن دریوزگی برای جذب سرمایه خارجی و گردن نهادن بر دیکتات امنیتی امپریالیسم است. ولی اینها از شیائوپینگ هم بدترند و بیشتر یلتسینی هستند (عاصمی مرا یاد وادیم زاگلادین سالهای 90میاندازد) زیرا که رهبری چین حداقل خط قرمزی در مورد تایوان داشت. کسی باور میکند که اینها دیکتات امپریالیسم را در عقب نشینی ایران بپذیرند ولی دیکتات اقتصادی آنرا نه؟ غیر ممکن است.

  6. سهند

    به محمد امیدوار و هم‌فکران او باید گفت «دوباره حماقت نکنید، امپریالیسم آمریکا مشکل اصلی و واقعی است!»

    این‌ها همان سیاستی را دنبال می‌کنند که رهبری واداده و خودباخته کنونی حزب کمونیست عراق از قبل از حمله سال ۲۰۰۳ امپریالیسم به عراق دنبال کرده است. مگر سرمقاله «نامه مردم» شماره ۶۹۰ را فراموش کرده‌ایم که در تأیید حمله امپریالیم به عراق و حمایت از سیاست رهبری حزب کمونیست عراق به مبارزین توده‌ای توصیه کرد:
    «نگرش به تحولات عراق در ابتداي قرن ٢١ ميلادي را نمي‌توان از دريچۀ بينش سال‌هاي بين دو جنگ جهاني که استعمارگران به دلخواه خود نقشه‌هاي جغرافياي سياسي را ترسيم مي‌کردند و يا ديد سال هاي ٧٠ ميلادي و اوج مبارزات ضد استعماري انجام داد. تحولات سياسي دو دهۀ گذشته و تغييرات پايه‌اي که در تناسب قواي بين‌المللي پديد آمده است مهر خود را بر تحولات خاورميانه بر جاي گذاشته است…. واقعيت اينست که مبارزه انقلابي و تحول‌گرانه در ابتداي هزاره سوم بسيار پيچيده و دشوارتر از دهه ٦٠ و ٧٠ و ٨٠ قرن گذشته ميلادي است. در چنين دوره اي بايد از شعارهاي بي‌محتوا و «آتشين» که پايه در ارزيابي عيني از تناسب قوا و درجه آمادگي توده ها ندارد، پرهيز کرد. ضروري است که بر پايه برخوردي واقع‌گرا در قبال تحولات، موضع‌گيري‌هايي را اتخاذ کرد که مطمئنآً مهر شرايط مشخص دوره تاريخي کنوني را بر خود دارد. فقط چنين مبارزاتي مي‌توانند بر گردش سريع و پيچيده تاريخ مهر خود را بزنند و خود را به مثابه سازندگان تاريخ، عرصه کنند.»

    مگر تلاش کودکانه آن‌ها را برای شبیه‌سازی بین عراق و ایران در مصاحبه با سلام علی در «نامه مردم» شماره ۱۰۴۷ را فراموش کرده‌ایم که گفت:
    «کشور عراق این روزها در تدارک برگزاری یکی از مهم‌ترین انتخاب‌های پارلمانی دورهٔ تاریخی پس از اشغال این کشور در ۱۵ سال پیش است. تحوّل‌های سیاسی در تاریخ معاصر عراق، همسایهٔ غربی کشور ما، به لحاظ تسلط نزدیک به ۳۵ سال دیکتاتوری حزب بعث در آن، جنگ‌های خونین با کشورهای همسایه به دلیل جنون قدرت‌طلبی صدام حسین، یا بمباران تأسیسات اتمی این کشور در دههٔ ۱۳۶۰ توسط اسرائیل، مانند تاریخ معاصر کشور ما پُرتلاطم بوده است. رویدادهای سیاسی پانزده سال گذشته در این کشور همسایه، درس‌های مهمی برای نیروهای سیاسی میهن ما داشته است و دارد.»

    رفقای توده‌ای یکبار برای همیشه باید برای خود و دیگران روشن کنند که کدام حزب را آرزو دارند: «حزب روزبه‌ها و سیامک‌ها» را یا «حزب امیدوارها و سلام علی‌ها» را؟

    1. جمال حق گو

      بلاخره سهندخان خودش را لو داد. اول از خدایی دفاع کرد و حالا هم خامنه ای را ضد امپریالیسم میداند. راه توده عدالت پیوندتان مبارک

  7. توده ای ها

    سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران

    زیر فشار ایدئولوژی طبقات حاکم که فردگرایی را نه تنها در جنبش چپ ایران، بلکه در میان بخشی از جنبش توده ای نیز رسوخ داده و حاکم ساخته است، مضمون طبقاتی نبرد حزب توده ایران در سایه ی ابهام قرار گرفته است.
    جریان هایی ازقبیل عدالت ٬٬راه توده٬٬ و ۱۰ مهر به جای دفاع از استقلال سیاست طبقاتی حزب توده ایران، بنا به روابط و اطلاعاتی که در اختیار دارند، سیاستی را به حزب توده ایران توصیه می کنند که از درون تحلیل نبرد طبقاتی جاری بیرون کشیده نشده است. بلکه نتیجه گیری از اطلاعات و داده هایی است که هر کدام از اوضاع در ایران دارند.
    ٬٬راه توده٬٬ هاشمی رفسنجانی را مرجع می داند، عدالت احمدی نژاد و ۱۰ مهر فرمانده قاسم سلیمانی را.

    تنها سیاست حزب توده ایران در مرحله ی کنونی حرکتی در جهت و تایید استقلال سیاست طبقاتی گامی های امیدوار کننده ای برداشته است. باید امیدوار بود که این روند پیگیرانه ادامه یابد.
    شفافیت و صراحت موضع حزب توده ایران در این زمینه پراهمیت است به ویژه برای مبارزه با فردگرایی حاکم بر اندیشه ی چپ ایران.

    ایدئولوژی فردگرایی که زیر سلطه ی اندیشه ی پسامدرنِ «نظر من» و «واقعیت امر» به عنوان محک برای تشخیص «واقعیت»، جایگزین برداشت طبقاتی از جامعه شده است، عامل اصلی برای سردرگمی اندیشه ی چپ است. مانع اصلی است برای نزدیکی مواضع میان گردان های چپ و ازجمله میان توده ای ها.

    طبقات حاکم و ارتجاع داخلی و خارجی توانسته اند برداشت پسامدرن خود را از جامعه به ایدئولوژی حاکم بدل سازند.
    آن ها توانسته اند مضمون طبقاتی «اسلام سیاسی» را در افکار چپ در پرده ی ابهام قرار دهند و آن را به عنوان پدیده ای مرموز و سحرآمیز بنمایانند.
    شناخت مضمون «اسلام سیاسی» به عنوان ایدئولوژی طبقاتی که در دوران «انقلاب اسلامی» (انگلس) نقشی مثبت ایفا نمود، ولی با ایجاد جامعه ی برده داری- فئودالی و اکنون سرمایه داری به ایدئولوژی ارتجاعی طبقات حاکم بدل شده است، راه بازگشت اندیشه چپ را به برداشت طبقاتی از نبرد جاری در جامعه می گشاید.
    اهمیت این شناخت که در مقاله ی اخیر در نامه مردم با عنوان رژیم ولایت فقیه به بن بست رسیده است … مطرح می شود، موجب نگرانی جریان هایی از قبیل عدالت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *