دوره جدید: مقاله شماره: ۷ ( ۱۷ فروردین ۱٣۹۷ )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
با تشكر از رفیق عزیز ا. امید برای ارسال مقاله ی نظرگیر با عنوان «موانع نظری و عملی تزٍ ”برپایی دو جبهه همزمان“». نگاه شود به مقاله ی شماره ٩٧/٧ در توده ای ها.
كمك رفیق امید به تداوم بحث مضمونی میان توده ای ها به منظور یافتن پراتیك انقلابی و واقع بینانه برای شرایطی كنونی حاكم بر ایران كه حزب توده ایران آن را مشابه سال های ٥٥ و ٥٦ در كشور ما ارزیابی كرده است، كمكی شایسته و امیدوار كننده است.
آن طور كه به نظر می رسد، دو نكته باید گشوده شود تا مضمون مورد بحث ادراك گردد:
یكی- این پرسش است كه آیا مساله ی مرحله ای بودن تغییرات انقلابی باید به معنای مرحله ای بودن مبارزه برای وظیفه ی دمكراتیك- اتحادی- صنفی و وظیفه ی سیاسی- طبقاتی- سوسیالیستی حزب توده ایران نیز درك شود یا خیر؟ و
دیگری- پاسخ به این پرسش است كه آیا به منظور بسیج و سازماندهی «هرچه وسیع تر توده ها» كه در سند حزبی ذكر و در مقاله ی رفیق امید نقل شده است، اكنون نیاز به طرح برنامه اقتصاد ملی مبتنی بر نظام اقتصادی- اجتماعی مرحله ی ملی- دمكراتیك انقلاب وجود دارد یا خیر؟
به سخنی دیگر، و آیا باید تعریف حزب توده ایران را از مرحله ی ملی- دمكراتیك دارای مضمونی بورژوا- دمكراتیك درك كرد و لذا بر سر شرایط نظام سرمایه داری حاكم با برخی تغییرات ”دمكراتیك“ در آن به توافق رسید و آن را برای تجهیز توده ها كافی اعلام داشت؟
چنین برداشتی را همه ی آن جریان های پیرامونی جنبش فدایی مطرح می سازند كه در چند روز پیش ”حزب چپ“ را نیز پایه ریختند. این جریان ها همان قدر برنامه مشابه ی را برای این مرحله ارایه می دهند كه جمهوری خواهان و سوسیال دمكرات ها نیز برای ساختارهای ”دموكراتیك“ سرمایه داری كنونی ارایه می دهند. این جریان ها نیز سال هاست برای پایه ریزی یك حزب دیگر می كوشند.
در مقاله ی ”بز را به باغباتی بگماریم؟“ اشاره شد كه فرشاد مومنی با تكیه به نظرات ”اسلام انقلابی“ نیز به صورت خام چنین برنامه ای را در كتاب ارزشمندش مطرح ساخته است. كمبود مضمون ارزشمند كتاب، سكوت تایید آمیز درباره ی نظام سرمایه داری در نابودی عدالت اجتماعی است.
آیا حزب توده ایران باید این كمبود را در نظر گروهی كه احتمالاً می تواند نزدیك ترین متحد طبقه كارگر در لایه های میهن دوست سرمایه داری علیه دیكتاتوری باشد، در مبارزه ی روشنگرانه- تبلیغی خود جبران كند و یا باید طرح كمبود پیش گفته را در نظرات این نیروها و كوشش برای جبران آن را به پایان مرحله پس از گذار از دیكتاتوری منتقل سازد؟
اگر قرار باشد این روشنگری برای دوران پس از گذار از دیكتاتوری ذخیره شود، استدلال برای درستی این شیوه چیست؟
در مقاله های روشنگرانه در نامه مردم كه اغلب با طرح عام وظیفه كلی در مرحله مشخص نبرد امروزی پایان می یابد، چنین استدلال و دلیل برای ضرورت پایبندی به آن مطرح نمی شود. رفیق عزیز امید نیز در این زمینه مدیون باقی مانده است. آیا این ناروشنی و این برداشت در عدول از وظیفه ی روشنگرانه سوسیالیستی حزب توده ایران برای شرایط كنونی ریشه ندارد؟ آیا این عدول از وظیفه ی مبارزه ی سوسیالیستی كه ویژگی نبرد گذشته ی حزب توده ایران را تشكیل می دهد، مستدل است؟ باید تردید داشت! آن را بشكافیم!
استقلال سیاست حزب توده ایران
آیا باید حزب توده ایران هژمونی لایه های سرمایه داری را برای تغییرات انقلابی پیش رو از هم اكنون بپذیرد؟ و اقتصاد سیاسی مورد نظر آن ها را مورد پشتیبانی قرار دهد؟ كه به معنای تایید نفی ضرورت وجود استقلال سیاست حزب توده ایران است؟!
پذیرشی كه به معنای پیروی از این یا آن لایه های بورژوازی ملی- اصلاح طلب و یا خرده بورژوازی و .. است. آیا نباید در چنین شرایطی حزب توده ایران نیز به ”حزب چپ“ كه دیروز توسط جریان های فدایی پایه ریزی شد بپیوندد؟
متاسفانه برداشت درباره ی ضرورت قناعت به نظام بورژوازی ”دمكراتیك“ در جنبش توده ای هم وجود دارد. با برداشت آن ها نمی توان موافق بود، زیرا موضعی مستدل نیست. زیرا انتظار كشیدن در كوپه قطار برای رسیدن به مرحله بعدی انقلاب است كه در آن گویا مبارزه طبقه كارگر «از منع و سد عمده»، یعنی «دیكتاتوری» عبور كرده است.
با چنین برداشتی چگونه باید به ارزیابی از مبارزه ی اعتصابی امروزی زحمتكشان یدی و فكری را در شرایط سلطه ی دیكتاتوری پرداخت؟
آیا باید به زحمتكشان كه با پشتی خونین از ضربه شلاق و زندان و اعتصاب غذا مبارزه ی خود را پیش می برند بگویم خواست بازگرداندن خصوصی سازی را از خواست خود حذف كنند؟
آیا باید به زنان دلاوری كه برای مباره علیه حجاب اجباری ضربه می بینند و استخوان شان می شكند، و به زندان افكنده می شوند، و مانند بانو ایرایی قریب به شصت روز در اعتصاب غذا هستند، بگویم مبارزه ی خود تا بعد از حذف دیكتاتوری به عقب بیاندازند تا شرایط مناسب تر برای مبارزه دمكراتیك آن ها و «سد عمده» بر طرف شده باشد؟
آیا می خواهیم از طریق طرح نكردن این مبارات گردن خود را از بند پاسخگویی به آن ها آزاد سازیم؟
سكوت درباره ی موضع پوزیتویستی كوشش های جریان های فدایی، جمهوری خواه، سوسیال دمكرات و جریان های انحرافی توده ای توسط حزب توده ایران، حزب طبقه كارگر ایران، به معنای نقض خشن و غیردیالكتیكی پیوند مبارزه ی دمكراتیك- صنفی و سیاسی- سوسیالیستی حزب توده ایران نیست؟
سكوت، به معنای نقض پیوند میان مساله آزادی و عدالت اجتماعی نیست كه نمایندگان ”اسلام انقلابی“ مانند فرشاد مومنی ضرورت آن را در كتاب ارزشمند خود به ثبوت می رساند و توصیف «آزادی میوه ی شیرین عدالت اجتماعی» را در استه تیك شایان توجهی ارایه می دهد؟
سكوت درباره ی موضع پوزیتویستی نیروهای برشمرده شده، به معنای درك مكانیكی و راست روانه از تئوری مرحله ای بودن انقلاب است. زیرا پیوند دیالكتیكی میان دو مرحله و تعطیل ناپذیر بودن نبرد طبقاتی را آن طور كه اكنون نیز در ایران جریان دارد، در زندگی واقعی در هر دو مرحله مورد توجه قرار نمی دهد.
پیوندی كه در شعارهای مطرح شده در مبارزات زحمتكشان یدی و فكری تبلور می یابد كه در همین تتمه تولید داخلی توسط كارگران مبارز فریاد زده می شود، و برای طرح آن كتك خورده می شود و به زندان افكنده می شود.
توصیه برای در انتظار مرحله دوم انقلاب نشستن می تواند نهایتاً به معنای پذیرش پایان یافتن همین تتمه ی رمق تولید داخلی و تنها گذاشتن و خلع سلاح كردن مبارزات طبقه كارگر ایران تلقی شود. آیا توده ای ها می توانند چنین موضعی را مستدل بدانند و با آن موافقت كنند؟
باید میان واقعیت دو مرحله بودن تخریب و سازندگی در انقلاب و وحدت مبارزه ی روشنگرانه- تبلیغی برای هر دو مرحله تفاوت قایل شد. باید رابطه دو مرحله را هم مد نظر داشت. آن وقت می توان امیدوار بود كه برداشت رفیق امید كه در عنوان نوشتارش نیز تبلور می یابد، تدقیق شده درك شود: «[مبارزه برای] برپایی دو جبهه همزمان»!
رابطه تئوری و پراتیك
بحث تئوریك در بررسی تنها آن هنگام مثبت و سازنده است كه با حركت از شرایط حاكم، در خدمت درك شرایط پراتیك انقلابی در لحظه ی تاریخی، و در خدمت شناخت تاكتیك های ضروری برای به ثمر رساندن مبارزه توده ها در مرحله كنونی قرار داشته باشد. ضرورت تئوریزه كردن پراتیك توده ها در چنین بحثی به نوبه خود با هدف بیرون كشیدن رهنمود نظری مبتنی بر شناختِ دیالكتیكی از مبارزه ی روز انجام می شود و باید بشود.
تنها با ایجاد مداوم ارتباط نظری- كاركردی برای بررسی شرایط یكتای كنونی است كه می توان به نتیجه گیری برای پراتیك انقلابی به منظور تداوم موفق مبارزه امروزی دست یافت. نتیجه گیریی كه به طور مداوم باید مورد بررسی و مطالعه قرار داشته باشد تا با تغییر شرایط، بر شرایط جدید انطباق داده شود.
ضرورت گشودن صحنه ی بحث میان توده ای ها در چارچوب سازمان حزب توده ایران، حزب طبقه كارگر ایران، از این ضرورت تاریخی ناشی می شود. توان تئوریك كنونی حزب توده ایران تنها در یك كار جمعی و فعال و خلاق رفیقانه می تواند به تكانه ی حركت انقلابی با جهت گیری ترقی خواهانه در ایران بدل گردد.
بر این پایه است كه مسئولیت رفقای تصمیم گیرنده درباره ی ایجاد ساختن شرایط این بحث خلاق در نشستی كه كمیته مركزی حزب توده ایران برگزاری آن را به عهده گرفته است، تصمیمی تاریخی و ارزشمند است!
در چنین شرایطی است كه انسان آرزو می كند كه افسانه ی ادامه زندگی روح واقعیت می داشت و رفقای در خون خفته، آموزگاران ما، نظرشان را به نحوی مطرح می ساختند. این افسانه خواب گونه و متافیزیكی را اما می توان به واقعیت ماتریالیستی ممكن بدل نمود. این افسانه می تواند با گام جسورانه رفقای مسئول به حقیقت ماتریالیستی بدل گردد. به این منظور باید با تكیه به كار كرد آموخته شده ی فعالیت حزب توده ایران، شرایط لازم را برای تحقق ماتریالیستی آرزوی متافیزیكی ایجاد نمود. «هر آغازی خطر كردن است و آرزو پروردن» (اط، با پچپچه پاییز، ٩).
از این رو باید در بحث تئوریك و هم هنگام طرح پیشنهادهای عملی مشخص برای پراتیك انقلابی، پایبند به فاكت های لحظه ی تاریخی باقی ماند. بازگشت به تجربه ی گذشته و آموختن ضروری از آن، به معنای انتقال دیالكتیكی آن تجربه به شرایط لحظه تاریخی كنونی است و نه پرداشت اسكولاستیكی و حوزوی از تجربه ی گذشته.
با آن چه بیان شد می توان طرح پرسش به جا كه ”چرا رهبران دانشمند حزب در هفته و ماه های انقلابی سال های پنجاه گویا سخنی درباره ی اقتصاد سیاسی بعد از انقلاب نگفتند“، حتی اگر واقعیت را نیز بازتاب دهد – كه بررسی آن وظیفه ی این سطور نیست و باید به طور مجزا به آن پرداخت -، تنها به معنای مستدل ساختن ضرورت طرح این پرسش است كه ”ما اكنون با چه وظیفه و هدف هایی روبرو هستیم“ و ”ما باید اكنون كدام تاكتیك را برای پیشبرد مبارزه ی انقلابی روز توده ها به كار گیرم؟“
لذا با اجازه ی رفیق عزیز امید، بحث را به این نكته منتقل كنیم. در این زمینه برخی نكته های بیان شده است، ازجمله در مقاله ی كه پیش تر و مستقل از مقاله ی رفیق امید تنظیم شده است با عنوان بز را به باغبانی گماردن؟
در این سطور نیز تنها می توان به طرح برخی دیگر از آن ها و تكرار برخی دیگر پرداخت. گفتگو اما تا دستیابی به توافق كامل ادامه خواهد داشت.
چرا باید امروز هم از پراتیك انقلابی توده ها بیاموزیم؟
مگر پراتیك واقعی و ماتریالیستی زحمتكشان ایران نیست كه خواستار پایان دادن به سیاست اقتصاد ”اسلامی“ است كه همان اقتصاد سیاسی نئولیبرال است؟ انتشار روزانه خبرهای اعتصاب ها چند ماهه اخیر كارگران از هفت تپه تا در خیابان های اهواز در روزهای اخیر در رسانه ها، مگر با شعار علیه سیاست ضد مردمی و ضد ملی خصوصی سازی و آزاد سازی اقتصادی همراه نیست؟ مگر نابودی تولید داخلی پیامد اقتصاد سیاسی ی نیست كه ایران را هر روز بیش تر به سوی وابستگی نواستعماری عمیق تر به اقتصاد جهانی امپریالیستی می راند؟
تعمیم این پراتیك انقلابی زحمتكشان چرا به معنای طرح اقتصاد سیاسی ملی- دمكراتیك با جهت گیری سوسیالیستی نباید باشد؟ به این پرسش باید پاسخ داد كه چرا نباید مضمون این پراتیك انقلابی را به معنای ایجاد شدن وحدت میان مبارزه ی اتحادی- دمكراتیك و سیاسی- سوسیالیستی حزب طبقه كارگر ایران درك كرد؟
چشم پوشی كردن از اصل استقلال سیاست حزب طبقه ی كارگر ایران مستدل نیست. برای اثبات ضرورت چنین چشم پوشی ”تاریخی“، می بایست مدافعان ضرورت چشم پوشی پیش تر به ثبوت برسانند كه به طور عینی در شرایط كنونی در جهان و منطقه و ایران، امكان راه رشد سرمایه داری ”دمكراتیك“ وجود دارد؟!
خوب یا بد بودن پذیرفتن تن دادن به مرحله انقلاب بورژوا- دمكراتیك برای ایران، كه ”چپ“ غیرماركسیستی خواستار آن است، موضوع بحث نیست! اثبات امكان تحقق بخشیدن عینی به این خواست، كه پذیرفتن امكان استحاله ی سرمایه داری وابسته حاكم كنونی است، وظیفه ی مدافعان این تز و ارزیابی ذهن گرایانه را تشكیل می دهد!
تنها با نفی چنین برداشتی، تنها با جدایی شفاف و مستدل از این برداشت پوزیتویستی در تایید شرایط حاكم نظام سرمایه داری توسط جریان های ”چپ“ غیرماركسیستی- غیرتوده ای، می تواند سیاست مستقل حزب توده ایران به تكانه حركت انقلابی در ایران بدل گردد!
وحدت تئوری و پراتیك در خدمت مبارزه ی اتحادی
پاسخ به این پرسش را باید زمینه تئوریك به منظور استخراج تاكتیك برای گام بعدی انقلابی قرار داد، آن را به اهرم ایجاد ارتباط میان تئوری و پراتیك بدل نمود!
هیچ پرچم تجهیز و بسیج كننده ی دیگری علیه نظام اقتصادی- اجتماعی وابسته ی حاكم كنونی بر ایران وجود ندارد، جز پرچم گذار انقلابی از دیكتاتوری با جهت گیری سوسیالیستی. به سخنی دیگر، تلفیق مبارزه برای گذار از دیكتاتوری در پیوند با آن چه كه می خواهیم پس از شكافتن سقف در اندازیم و برپا كنیم!
چنین تاكتیكی تنها اهرم پرتوان برای پیشبرد مبارزه ی اتحادی حزب است، زیرا قادر است در شرایط كنونی با روشنگری نزد پیشروترین و ترقی خواه ترین متحدان طبقه كارگر، آن ها را بسیج كند و در جبهه ضد دیكتاتوری سازمان دهد! زیرا قادر است با روشنگری نزد لایه های دیگر میهن دوست ضرورت پیروی كردن از تاكتیك انقلابی توده ها را برای آن ها قابل شناخت ساخته و تفهیم كند.
هنگامی كه لنین در تزهای مارس- آوریل ١٩١٨ و به منظور تجهیز و بسیج «خلاقیت مستقل تاریخی توده های میلیونی»، در نتیجه گیری از صلح دردناك برسك- لیتوفسك – كه سوم مارس ١٩١٨ منعقد شد- به نتیجه گیری می پردازد، و از امكان تنفس برای انقلاب صحبت می كند، به طرح وظیفه ی «مثبت» در برابر طبقه كارگر می پردازد و آن را تحقق بخشیدن به برنامه باز و نوسازی اقتصاد روسیه ارزیابی می كند، كه برای تامین «هستی میلیون ها مردم» ضروری است. لنین این «كار خلاق و مثبت» را آوریل ١٩١٨ برای اولین بار مطرح نساخته است. او آن را پیش تر با شعار نان، زمین و صلح به اهرم پیروزی انقلاب اكتبر بزرگ بدل ساخته است.
لنین این وظیفه ی سوسیالیستی حزب بلشویك را در بیان این نكته خلاصه می كند كه عبارت است از برپای «شبكه ای به شدت ظریف و بغرنج برای سازماندهی تولید با برنامه و هدفمند و تقسیم موهبات»! (نفسی برای انقلاب، جهان جوان، ٣١ مارس ٢٠١٨).
معنای دیالكتیكی این سخن لنین در شرایط كنونی ایران برای حزب توده ایران، برای جنبش توده ای در كلیت آن، تنظیم و مطرح ساختن برنامه ی اقتصاد سیاسی برای مرحله ملی- دمكراتیك فرازمندی جامعه ایرانی است. اقتصاد سیاسی ای كه دیگر اقتصاد سیاسی بورژوازی حتی در دمكراترین شكل آن نیز نیست!
وجود چنین برنامه ای در اندیشه ی حزب توده ایران پیش از انقلاب بهمن و تدقیق آن در جریان آن، زمینه انتقال برنامه اقتصادی حزب توده ایران به قانون اساسی بیرون آمده از دل انقلاب بهمن را تشكیل داد. چشم پوشی بر این واقعیت و نفی عملی آن، مستدل نیست!
آیا انتقال دیالكتیكی سخن لنین به شرایط كنونی ایران به این معنا نیست كه باید از طرف توده های این امر دریافته شود كه حل همه ی وظایف دمكراتیك پیش رو برای مرحله ضد دیكتاتوری منوط به آن شرایطی است كه باید پس از گذار از دیكتاتوری برپا داشت؟
آیا چنین تاكتیكی به معنای طرح برنامه برای این وظیفه در پیش رو نیست؟ كه به نوبه خود به معنای ایجاد رابطه ی دیالكتیكی میان مبارزه برای برپایی جبهه ضد دیكتاتوری و جبهه متحد خلق است؟
مبارزه انقلابی برای ایجاد اتحادهای ضروری اجتماعی علیه دیكتاتوری حاكم بر ایران در شرایط كنونی، تنها با مبارزه ی انقلابی به منظور نفی دیالكتیكی مواضع پوزیتویستی در تایید نظام سرمایه داری ممكن است.
این تنها شیوه ی و مبارزه ی انقلابی ممكن برای زدن مهر سیاست مستقل طبقه كارگر ایران است به روند جاری در كشور كه باید با هدف بسیج و سازماندهی «هرچه وسیع تر توده ها» انجام شود.
پیش تر هم اشاره شد، كه مرحله ای بودن «تخریب» دیكتاتوری و سازماندهی «نوسازی» جامعه را نباید در برابر وحدت «مبارزه ی انقلابی» برای برپایی اتحادهای اجتماعی قرار داد و از آن به نفی عملی سیاست مستقل حزب طبقه كارگر نایل شد و از حزب ماركسیستی- لنینیستی یك جریان رفرمیستی و پوزیتویستی ساخت كه جایش در حزب تازه ساخته ”چپ“ توسط رفقا و دوستان فدایی و دیگران است!
این ارزیابی از شرایط حاكم بر ایران و جهان، هم از موضع تئوریك برای توده ای ها و هواداران و میهن دوستان قابل درك است، زیرا در ارتباط با نقش اقتصاد سیاسی امپریالیستی برای تبدیل كشورها و خلق های وابسته به زائده ی نومستعمراتی برای اقتصاد خود قرار دارد، و هم، در انطباق است با پراتیك موفق در كشورهای متعددی.
خواست مبارزاتی زحمتكشان ایران در تظاهرات و اعتصاب های چند ماهه اخیر علیه پیامدهای اجرای اقتصاد امپریالیستی همان قدر در تایید این تئوری است كه كوشش نیروهای چپ در اتحادیه اروپایی برای یافتن یك برنامه – ب – در برابر اقتصاد نئولیبرال در تایید این تئوری است. در انگلستان سیاست كوربین، رئیس حزب كارگر بریتانیا در سال های اخیر نیز از همین مضمون پیروی می كند و علیه خصوصی سازی ها و نابودی دستاوردهای اجتماعی سندیكاها موضعی شفاف می گیرد كه بازتاب آن دیگر در نامه مردم دیده نمی شود. تجربه منفی حزب سیریزا در یونان نیز در تایید درستی و واقع بینی این «سیاست ظریف و بغرنج» مستقل انقلابی است كه لنین برمی شمرد!
درك رابطه ی دیالكتیكی محك اندیشه ی توده ای
تاكتیكِ انقلابی ایجاد رابطه میان مبارزه ی ضد دیكتاتوری و مبارزه ی ضد سرمایه داری اما همچنین به معنای نفی دو مرحله انقلاب هم نیست. رابطه آن ها را نشان می دهد!
چنین برداشت دیالكتیكی رشد و گذار گام به گام یا مرحله به مرحله از سرنگونی دیكتاتوری – گام نخست -، و نوسازی اقتصادی به منظور ایجاد شرایط عدالت اجتماعی در ایران – گام دوم – را نفی نمی كند.
انتساب نفی گویا «دو مرحله» به اندیشه ی پایبند به رابطه میان آن ها و وحدت مضمون مبارزه برای این دو مرحله، به ناحق انجام می شود.
مفهوم نظری «دو مرحله» چیست؟ مرحله یا گام نخست وظیفه «تخریب»، و مبارزه برای برپایی، كه وظیفه دوم است، وظیفه ی «نوسازی» برپایه اقتصاد ملی- دمكراتیك را داراست. این دو مرحله یا دو گام متفاوت در دو مرحله، با وجود تفاوت ها میان آن دو، تنها تفاوت در شكل بروز و تبلور خارجی یك مضمون واحد در دو مرحله هستند. آن ها توامان از وحدت مضمونی برخوردار هستند.
مبارزه ی برای تفهیم ضرورت گذار از مواضع پوزیتویستی، آن طور كه حتی در كتاب پرارزش فرشاد مومنی نیز كمبود آن چشم گیر است، وظیفه ی امروز است. دو گام كه شـكل و تظاهر صوری كلیت روند انقلابی را در ایران ارایه و قابل شناخت می سازد، از استقلال نسبی برخوردار هستند، اما نباید آن ها را به طور مكانیكی از یكدیگر جدا ساخت، حتی در برابر هم قرار داد و یا در تضاد با هم پنداشت. نباید دو شكل را به مثابه بیان دو مضمون متفاوت درك نمود. آن ها از نظر سرشتی و مضمونی یك روند واحد را تشكیل می دهند. زیرا بدون جهت گیری سوسیالیستی در نوسازی آینده در ایران، نجات از شرایط حاكم دیكته ی نئولیبرال امپریالیستی ممكن نیست! شكل ”دموكراتیك“ اِعمال این برنامه در مضمون دیكتاتوری آن تغییری نمی دهد. تصور امكان به وجود آمدن همین شكل ”دمكراتیك“ برای شرایط ایران، با توجه به تجربه ی در جریان، غیرواقع بینانه و غیرمستدل است. آیا استدلالی برای امكان تحقق آن وجود دارد؟ جز توصیه ی صبر و حوصله ی ”اصلاح طلبان”؟ در یونان نیز برقراری سلطه ی تلطیف محیلانه ی اقتصاد دیكته شده «ریاضت اقتصادی» با همین توصیه به توده ها تحمیل شد.
رابطه ی دیالكتیكی میان مضمون واحد را برای دو شكل تظاهر مرحله دریابیم و برای مبارزان قابل شناخت و درك سازیم!
بندهای ذهنی مبارزه ی طبقاتی را باید در تئوری و پراتیك پاره كرد!
پافشاری غیرمستدل بر روی آزاد شدن بندهای مبارزه طبقاتی تنها پس از گذار از دیكتاتوری، می تواند به عنوان حكم بر ضرورت پذیرش شرایط كنونی توسط زحمتكشان تلقی گردد. چنین برداشتی بسیار خطرناك است.
اگر پیشنهاد برای ”رفراندوم تحت نظارت سازمان ملل متحد“ به منظور گذار از دیكتاتوری راه نفوذ و تاثیر جریان های امپریالیستی و متحدانشان را به مسایل داخلی می گشاید و لذا بسیار خطرناك است، طرح حل و فصل خواست های دمكراتیكِ طبقه كارگر ایران به شرایط پس از گذار از دیكتاتوری نیز می تواند با خطر گشودن چپ روی در جنبش متین اعتصابی كنونی زحمتكشان یدی و فكری همراه باشد و امكان نفوذ انحراف را در مبارزه ی انقلابی توسعه دهد.
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5327
فکر میکنم رفقای ما با مطرح نکردن مسایل اقتصاد سیاسی در سال قبل از قیام بهمن مرتکب اشتباه شدند واز خواست بحق نفتگران جنوب پشتیبانی شایسته نکردند تودهای ها نباید ان اشتباه را تکرار کنند رفیق عزیز شرایط داخل مشابه 57 حتا نارضایتی شدید تر است با توجه به شرایط جهانی راه کار ارائه دهید بدرود
با سپاس از تدقیقِ نظرات پیش گفته توسط رفیق فرهاد؛
قطعا این گفتگوها باید ادامه داشته و خروجی خود را هم بیاید. ازرفقای دیگرهم چشمِ یاری داریم چون نظرهربازدیدکننده حتی درحد دوسه سطرهم موثرخواهد درپیشبرد این مباحث. ضمن اینکه در وادیِ تضارب آراء، هم از یکدیگرمی آموزیم وهم اینکه فقط یک یا دونفر متکلمِ وحده نخواهند بود.
به نظرم خبرِ برگزاری کنگره و تشکیل حزبِ وحدتِ چپ (فدائیانِ خلق) که مورد اشاره مطلب نیزبود، برای توده ای ها از آن جهت میتواند اهمیت داشته باشد که رفقای هیات نمایندگی اعزامی ازسوی رهبری حزب توده ایران دراین کنگره جزو دعوت شدگان حضور وحتی سخنرانی داشته اند.
آگاهی از مضمون سخنرانی ایشان درکنگره ای که با هدف پایه گذاری “حزبِ چپِ ایران!” برگزار شده، اهمیت درجه اول را برای هر توده ای درحال حاضر دارد و قطعا رفقای تحریریه “نامه مردم” درشماره بعدی خود (حدود10روزدیگربه دلیل دوهفته نامه بودن ارگان مرکزی)، گزارش مربوطه را انعکاس خواهند داد اما این انتظارِ نه چندان زیاد هم ازسایت حزب میرود که در صورت صلاحدید، درقالب بیانیه یا اعلامیه ای از سوی هیات مزبور دراین خصوص اطلاع رسانی نمایند و هواداران از بیخبری مجبور به مطالعه از منابع مختلف و دچارِسردرگمی نگردند.
بعنوان نمونه، فرخ نگهدار در سایت “عصرنو” درمطلب97/01/17 خود بهمین مناسبت نوشته است:” می دانم مسئولین فعلی حزب توده ایران گفته اند حاضربه وحدت نیستند اما همکاری را قبول دارند… برداشتن پرانتز{فدائیان خلق} منوط است به تجمیع پایه اجتماعی چپ زیرِ نامِ واحد وتحقق این آرزو وقتی میسراست که چپ ها با پیشینه توده ای هم بپیوندند…”
بنابربرخی اطلاعات،مشابه نظرات ایشان دربین برخی رفقای سه طیف یا تشکلِ فدایی که کنگره را برگزار کرده بودند هم وجود دارد که مایه امیدواری است اما میدانیم هر وحدتی، البته حاملِ تضادها و تناقضاتی هم خواهد بود…
اگر رفقای ساکن شهرهای آلمان بویژه کلن، ازجریان داخل سالن برگزاری کنگره خبر یا شنیده موثقی دارند، دریغ نفرمایند که مزیدِ تشکر خواهدبود.
بحث اصلی خودمان هم پی گرفته خواهد شد.
با سلام به رفقا امید و فرهاد،
از خواندن مقالات شما لذت می برم و هر چه بحث و گفت و گوی شما پیگیرتر و عمیق تر می شود، بیشتر به کنه ی این حزب کهن توده ایران با اعضای کارکشته ی آن می توان پی برد و این خود نشان از فهم عمیق حزب و اعضای راستین از جامعه و طبقات و شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران و نشان از پشتیبانی دلسوزانه و متفکرانه آنها از مردم و نشان از امید و مبارزه راستین با نظام دیکتاتوری ولایی کشور و برپایی یک نظام دمکراتیک و ملی تا به مراحل دیگر یک انقلاب کامل سوسیالیستی است. و این درک را می توان از مقالات رفقا امید و فرهاد دریافت کرد.
به امید آن روز که بار دیگر شاهد گردهم آمدن همه توده ای های راستین زیر یک حزب واحد توده ی ایران و نیز اتحاد همه نیروهای چپ و دمکرات و ملی خواهان ازادی و عدالت راستین برای همه مردم ایران با هر باور، زبان، جنسیت و حتی دین در یک جبهه واحد ضددیکتاتوری و ضدامپریالیستی.
شاد و متحد باشید، چرا که شادی و اتحاد مردم سمی مرگبار برای دشمنان درونی و بیرونی ایران و نوشدارویی برای درمان همه مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و جنسیتی تگ تک مردم ایران زمین و نجات محیط زیست این سرزمین کهن است، که بی شک با زانوی غم بغل کردن، بی کنشی و جدایی سازمان ها و احزاب و گروه های خواهان آزادی و عدالت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، جنسیتی نابود خواهد شد.
پس بیاییم همه با هم بشتابیم