مضمون بحث هاي مطرح در برابر جنبش توده اي در شرايط كنوني! (١) بازگشت به اسلوب ماركسيستي- توده اي!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٧١  (٢٠ آبان)
واژه ي راهنما: سياسي. تئوريك. «در باره وحدت حزب»!
 
دو صد گفته، چو نيم كردار نيست!

سند كميته مركزي حزب توده ايران به مناسبت ٧٥مين سالگرد تاسيس حزب كه داراي فرازهاي بسيار است، در عين حال با گره هاي نگشوده نظري و عملكردي اي روبروست كه براي ادامه كاري انقلابي مبارزه ي حزب طبقه ي كارگر ايران در شرايط سخت كنونيِ نبرد طبقاتي در ايران، گشودن آن ها اجتناب ناپذير است. وظيفه ي اين سطور شركت در اين  بحث و گفتگوي ضروري است. ظاهراً ايجاد شدنِ شرايط يك “ديالوگ” باز و رفيقانه و سازنده به منظور تغيير انقلابي شرايط حاكم بر ايران نزد برخي از مسئولان حزبي هنوز نياز به زمان دارد. متاسفانه درخواست مجدد من براي شركت در حوزه ي حزبي به تاريخ ٦ آبان خطاب به رفيق گرامي محمد اميدوار تاكنون با پاسخ مثبت روبرو نشده است. بيش از آن، بر خلاف گذشته كه دبيرخانه حزب دريافت نامه ها را با بياني محبت آميز اعلام مي كرد نيز قطع شده است.

در نوشتاري كه خطاب به رفيق اميدوار و ديگر اعضاي كميته مركزي حزب توده ايران نگاشتم، «سند …» را «به مثابه يك ارزيابي ماترياليستي از هستي كنوني نبرد حزب طبقه كارگر براي گذار از ديكتاتوري و به ثمر رساندن مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب ايران!» ارزيابي كرده و ضمن مورد تائيد قرار دادن فرازهاي آن، نكته هايي به صورت انتقادي مورد بررسي قرار گرفته است. تاكنون حتي دريافت نوشتار مورخ ٨ آبان ٩٥، اعلام هم نشده است.

اكنون ضروري به نظر مي رسد، كه بخش هاي مضمون نگاشته ي ارسال شده با تفصيلي بيش تر، و در بحثي وسيع تر مطرح شود، تا شايد كمك باشد براي گشودن گره هايي كه در برابر رشد كمّي و كيفي مبارزه ي انقلابي حزب توده ايران در شرايط كنوني به چشم مي خورد. در اين سطور بخش نخست طرح مي گردد.

١- «دربارهء وحدت حزب»

در بند ٢١ «سند كميته مركزي حزب توده ايران به مناسبت ٧٥مين سالگرد تاسيس حزب توده ايران» با عنوان «دربارهء وحدت حزب» مساله پراهميت «تقويت صفوف حزب» و «انسجام سازماني آن … بر پايه اصل مركزيت دموكراتيك و اعتقاد عميق به حقوق اعضا و هواداران حزب براي بيان آزاد نظرهايشان در ساختارهاي حزبي و حق انكارناپذير آن ها در تعيين سياست و برنامه مبارزاتي حزب …» با شفافيت برجسته مي شود، كه بايد آن را يكي از كليدي ترين فرازهاي پراهميت سند براي رشد شرايط نبرد طبقاتي در ايران ارزيابي نمود.

بيش از اين، اين بند، هشيارارانهِ دورنمايي را ترسيم مي كند و راهِ عملِ پيگيرانه به آن را مي گشايد، كه همان طور كه سند اشاره دارد، به «ارتقا»ي سطح نظري- سياسي و «انسجام سازماني … در تعيين سياست و برنامهء مبارزاتي حزب … كه راز ماندگاري حزب در ٧٥ سال گذشته» بوده است، كمك كمّي و كيفي شايسته اي خواهد نمود: «حزب توده ايران متعلق به همه كساني است كه به وظيفه تاريخي حزب طبقه كارگر، و [به] آرمان ها و برنامهء حزب باورمندند. حزب ما مشتاقانه اميد به بازگشت و فعاليت همهء رفقا و رزمندگان راه طبقه كارگر [را] دارد كه در دهه هاي اخير  و به ويژه پس از ضربه ددمنشانه به حزب در دهه ٦٠، به دليل دشواري هاي پيش آمده از مبارزه در صحنهء سياست ايران با همراهي با تشكيلات حزبي دور مانده اند. حزب ما به همه وفاداران به آرمان هاي طبقه كارگر نياز دارد تا بتواند هرچه قدرتمندانه تر پرچم پرافتخار حزب اراني ها، روزبه ها، رحمان هاتفي ها، و فاطمه مدرسي ها را برافراشته نگه دارد. آغوش حزب توده ايران براي همهء كساني كه اساسنامه و برنامه مبارزاتي حزب توده ايران را در راه طرد رژيم ولايت فقيه و پايان دادن به استبداد در كشور مي پذيرند باز است. حزب توده ايران خانهء تمام كساني است كه جز پيروزي طبقه كارگر و زحمتكشان و رهايي ميهن از بندهاي استبداد قرون وسطايي و استقرار سوسياليسم آرزو و انديشهء ديگري ندارند. قدرت ما در وحدت ماست.»

مواضع شفاف طرح شده و دعوت صميميانه از توده اي ها ترديدي باقي نمي گذار كه «آتش ققنوس بجاست» (اط) و ققنوسِ به پرواز در آمده باري ديگر اوج ها را تجربه مي كند و به ياران هوشمند و فداكار نياز دارد. توده اي ها “جمع سيمرغ”، نشان يك پارچگيِ نظري- سازماني و وحدت هويت تاريخي سيمرغ اند!

سطور پيش، بخش نخست نامه اي بود كه در ٦ آبان ٩٥ خطاب به رفيق گرامي محمد اميد.ار و ديگر رفقاي عضو كميته مركزي حزب توده ايران به منظور  شركت در حوزه حزبي ارسال شد. پاسخ به اين نامه تاكنون سكوت پرسش برانگيزي است كه انگيزه ي آن را بايد شناخت، تا توانست براي تغيير شرايط مبارزه ي درون حزبي به نتايج ضروري در جهت حفظ منافع طبقاتي زحمتكشان دست يافت. اما ارزيابي در سط.ر زير، كه تنها مي تواند بر شواهدي محدود استوار باشد‏‏، با خطر گرفتار آمدن در حدس و گمان روبروست و لذا بايد با توجه خاص و پروسواس در اين زمينه‏ به آن پرداخت.

به اين منظور بايد از اسلوبي بهره برد كه ماركس در “كاپيتال” انجام مي دهد و مي آموزاند. او از پرسشي ساده كه “كالا” چيست آ‎غاز مي كند و به يك پرسش تاريخي كه ارسطور آغازگر طرح آن بود و تنها با ماركس پاسخ نهايي خود را يافت، ساختار و عملكرد نظام سرمايه داري را شفاف و قابل شناخت و درك مي سازد و تنها راه خروج را از بن بست، يعني پايان بخشيدن به استثمار انسان از انسان و تقسيم جامه به طبقات به اثبات مي رساند: اسلوب ماترياليسم ديالكتيك كه مضمون را قابل شناخت و درك مي سازد!

در مورد بحث كنوني ما نيز اين پرسش، پرسشي ساده است!

قتل عام رهبران حزب توده ايران تنها يك انتقام شخصي نبود، هدفي را دنبال مي كرد و مي كند‏ كه وظيفه تعيين شده براي آن توسط ارتجاع داخلي و حاميان امپرياليستي اش، قطع روند رشد انديشه ماركسيستي- توده اي در ايران – و به طريق اولي در همه ي كشورها – است، تا به خيال خود، نظام سرمايه داري را ابدي سازند! چرا بايد اين پرسش عجيب به نظر برسد كه نسخه اي را كه در انگلستان نيز به مورد اجرا گذاشته و در سپتامبر همين سال ٢٠١٦ عليه “كروبي” براي بار دوم به كار گرفتند، تا او را از رياست حزب طبقه كارگر به طور مكانيكي حذف كنند، براي حذف انديشه ي انقلابي- علمي  در حزب توده ايران توصيه نكنند؟ مگر در انگلستان بخش راست رهبري حزب كارگر اين كشور، فعالين سنديكايي را گروه گروه از حق شركت در انتخاب رئيس حزب حذف نكرد؟ توني بلير كه بازگشت خود را به سياست فعال اعلام كرده است، علت را خطر پاقرص كردن جريان “کوربن” مي داند كه آن را «تژادي» ناميده است!

با طرح پرسش ساده ي پيش، آيا آن چه در بند ٢١ «سند …» طرح شده است و ظاهري آراسته و منطقي را به نمايش مي گذارد، ولي در عملكرد راهي ديگر را دنبال مي كند، چيزي ديگر جز يك مضمون “تـزيينـي” داراست؟ مضموني كه با سخناني عام، و با زباني پرطمطراق، اصول خدشه ناپذير اساسنامه حزب توده ايران را مطرح مي سازد، تا در پشت صحنه آن، آن هنگام كه بايد به آن پرسش، پاسخي  دقيق و مشخص و روز داده شود كه چگونه بايد اين اصل را در شرايط مشخص كنوني تحكيم بخشيد، با گمان خود، پاسخ را با سكوت برگزار گرداند! صحبت بر سر اين نيست كه اساسنامه حزب توده ايران چه مي گويد. اين شناخته شده است. پرسش آن است كه راه بر سر حضور فعالِ انديشه انقلابي در درون حزب توده ايران مسدود شده است و كوشش مي شود آن را ابدي سازند! انگيزه ي اين كوشش چيست؟ «تعلق همه كساني كه به وظيفه تاريخي حزب طبقه كارگر، و آرمان ها و برنامهء حزب باورمندند» به يك شوخي زشت بدل مي شود، هنگامي كه “ولايت فقيه”گونه خط كش تعيين اين بارومندي نه در بحث گفتگو و جدل فكري- روشنفكرانه دنبال شود، بلكه در محافل نشناخته اي كه خود را پاسخگو نمي دانند تعيين گردد!

به منظور اِعمال خشن و “ولايت فقيه”گونه چنين سياستي است كه ديگرِ اعضاي حزب بر حذر شده اند، سلام خصوصي انديشه انقلابي را هم پاسخ دهند! در حالي كه رفيق عزيز علي خاوري از امكان هر ملاقات با من منع شده است، رفيق گرامي احمد سپيداري مجاز است سه شبانه روز بكوشد از او فيلم بگيرد و رفيق خاوري به آن تن نمي دهد. خواندن اين ماجرا در نويدنو، خاطره ي ديدن فيلمي را زنده مي كند كه از زنده ياد مريم فيروز گرفته شد است و بي بي سي آن را پخش نمود. فيلمي كه سازماندهي انجام آن را “راه توده”  به حساب “رفقاي خود” گذاشته است و آن را دستاورد خود مي داند. در اين فيلم، موضع و برخورد شفاف زنده ياد مريم فيروز غيرقابل انكار است. اين رفيق افراد را در اين سناريو، محافظان خود ارزيابي و با آن ها برخوردي شايسته نشان مي دهد كه گرفتار سلطه ي آنان است. اگر “راه توده” عكس زنده ياد كيانوري، مريم فيروز و شهرياري را كه به ديدارشان رفته است انتشار مي دهد، تا سيماي داعشي رژيم ولايت فقيه را تلطيف كند، آيا بستن راه ديدار رفيق عزيز علي خاوري بر روي من در چندين سال گذشته، با اين هدف انجام نمي شود كه ادعا شود كه او در جلسات خصوصي چنين و چنان گفته است؟! و آن وقت، اين سخنان را كه از جمله رفيق گرامي س سياوش مطرح مي كند، جايگزين اسناد حزبي نموده كه تنها بر پايه آن ها بايد تاريخ مبارزات حزب توده ايران را نگاشت؟

سندي كه رفيق عزيز علي خاوري چند سال پيش نگاشت و از طريق فاكس منزل خود برايم ارسال نمود را منتشر خواهم كرد. اين يك سند حزبي است كه بايد علني گردد. موضوع، گفتگويي است كه حضوراً در برلين داشتيم در باره بازگشت من به فعاليت درون حزبي. از آن چه همانجا نوشتم، راضي نبود. پيشنهاد كردم، او بنويسد. موافقت كرد، زمان خواست. من مي بايستي بازمي گشتم و رفيق خاوري متن را تهيه و در روزهاي آينده ازطريق فاكس از منزلش ارسال داشت. من آن را تائيد و امضاء كردم. چندي بعد، در صحبت تلفني ديگر، اظهار داشت «رفقا آن را كافي نمي دانند»! اما «رفقا …»، چه مي خواهند را هم نگفتند و هنوز هم نمي گويند! از اين تاريخ، امكان تماس مستقيم من با رفيق خاوري نيز قطع شد. در آن ديدار آخري، هنوز عينكي را كه من در سال ١٩٨٣ براي اين رفيق تهيه ديده بودم و دسته ي آن فنري بود و ديگر «به شقيقه ها فشار نمي آورد» كه با خشنودي بيان شد، برچشم داشت.

اگر از فرهاد عاصمي صحبت مي شود، منظور شخص او نيست و هدف دفاع از او نيست. هر مبارزِ باورمند و پايبند به آگاهي و ارزيابي منطقي ماركسيستي- توده اي خود كه جانبدار “قشون زحمتكشان” است، به وظيفه خود آن چنان عمل مي كند كه آموخته و مي تواند. صحبت بر سر دفاع از مصالح عاليه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران است كه هيچ توده اي مجاز در گذشت غيرمستدل در دفاع آن نيست! اين منافع محك باورمندي است! چشم بستن به اين محك، به ويژه در شرايط سختِ مبارزه ي كنوني كه تناسب قوا ميان انديشه ي راستگرا و انقلابي نامساعد است، گذشتي غيرمستدل است. مسئوليت تصميم گيري به عهده ي هر رفيق است كه بايد برپايه شرايط حاكم بر هستي خود اتخاذ كند. اما در اين كه بايد با استفاده از همه امكان و اشكال براي تحقق بخشيدن به «محك باورمندي» عمل كند، ترديدي هم روا نيست!

همان طور كه اشاره شد، بررسي انگيزه ي نگارش مقاله هاي “تـزيينـي” بدون اطلاع از داده هاي وسيع، با بار خطر دچار شدن به اشتباه حدس و گمان آبستن است. خطري كه بدون ترديد، آن چه را كه در سطور پيش نوشتم نيز تهديد مي كند. اما، در برابر، پيگيري مصممانه ي رفقاي مسئولي كه مي توانند و بايد با توضيح روشنگرانه صحنه بحث را شفاف سازند، و نمي سازند، قرار دارد! اين طور نيست رفيق گرامي محمد اميدوار؟ شما كه سخنگوي حزب توده ايران هستيد، پاسخ مشخص تان به اين سكوت پرسش برانگيز چيست كه نمي خواهيد بشكنيد؟

آيا نبايد ريشه اين انگيزه را در سفري جستجو نمود كه رفيق زنده ياد حميد صفري، عليرغم مخالفت رفيق عزيز خاوري در سال ١٩٩٠ به ايالات متحده ي آمريكا انجام داد، در حالي كه مسئول شناخته شده ي حزب توده ايران و دبير دوم كميته مركز حزب بود؟ سفري كه از برلن دمكراتيك انجام شد، با كدام گذرنامه، با كدام ويزا؟ ارمغانش اما خواست “حذف انديشه ماركسيسم- لنينيسم” از برنامه حزب توده ايران بود! سوقاطي كه به همت توده اي ها در سومين كنگره حزب طبقه كارگر دفع شد.

در ادامه همين نوشتار، در آن بندي كه تعريفِ «سند …» از “اقتصاد سياسي” فرا مي رسد، پيشنهادي در «سند …» مطرح مي شود كه شايان توجه و بررسي دقيق است. در اين پيشنهاد كه گويا بايد نقش جايگزين را براي “اقتصاد سياسيِ” مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب تشكيل دهد، كه تعريف ششمين كنگره حزب توده ايران از مرحله كنوني رشد جامعه ايراني است، شرايطي برشمرده مي شود كه به طور قانونمند يك راه رشد سرمايه داري به اصطلاح “دموكراتيك” را القا مي كند. بررسي موشكافانه اين پيشنهاد كمك خواهد بود براي نشان دادن اين واقعيت كه پيشنهاد نه تنها قادر به ايجاد جبهه ضد ديكتاتوري نيست، بلكه خواسته يا ناخواسته هدف حذف ايدئولوژي علمي از برنامه حزب توده ايران دنبال مي كند. كوششي كه نهايتاً ابدي ساختن تداوم نظام سرمايه داري را در ايران هدف قرار داده است! نظامي كه در آن، همان طور كه در برابر چشمان آگاه در جريان است، براي كشور تركيه «جنگ داخلي» را تدارك مي بيند كه يكي از رهبران حزب زير فشار دموكراتيك خلق كرد ديروز به آن اشاره داشت. دشمن امپرياليستي در تدارك برپايي چنين جنگ داخلي در ايران است. سكوت و مقاومت در برابر حل مساله «وحدت در حزب توده ايران» از چنين ابعادي نيز برخوردار است كه نمي توان ساده دلانه از كنار آن گذشت و در باره اش سخن نگفت!

در كدام آنديشكده اي چنين سناريوهايي تنظيم مي شود، بي اهميت است، شناخت آن عمده است! اين كه نوشته هاي افشاگرانه عليه مواضع ضدتوده اي- ضدكمونيستي افرادي مانند شيدان وثيق در نويدنو كه ايدئولوژي زدايي را تبليغ مي كنند و عناصر سناريوها را ناخواسته برملا مي سازند، پرسش برانگيز نيست؟! با وجود درخواست من براي باز انتشار سه مقاله ي افشاگرانه عليه مواضع اين فرد، در نويدنو با تمنا موافقت نكرد! توضيحي هم نداد كه چرا ضرورتي براي بازانتشار نمي يابد!

ضرورت حفظ استقلال سياست حزب توده ايران در مساله «وحدت حزب»، ضرورتِ بلورين بودنِ شفافي اين سياست انكارناپذير است، تا به جاي حدس و گمان، واقعيت ملموس قابل شناخت گردد و براي توده اي ها به اين پرسش پاسخ دهد، و مضمون آن را قابل فهم سازد كه چرا راه شركت انديشه انقلابي براي مبارزه ي درون حزبي سد مي شود؟امري كه كوشش و دستاورد رفقاي داخل و خارج را در حفظ تداوم مبارزه ي حزب توده ايران به خطر مي اندازد كه در دوران دشوار دو دهه گذشتهِ با موفقيت عملي ساخته اند. اكنون در برابر مشكلاتي كه در برابر مبارزه قرار دارد، حاضر به طرح مواضع خود و مستدل ساختن آن نيست؟ سياستي كه عجيب مي نمايد! و اين سناريو را القا مي كند كه هدف آن، ايجاد شرايطادامه ي كار يك حزب توده ايران بي خطر براي دشمن طبقاتي است!

انتقاد حزب كمونيست ونزوئلا كه دور روز پيش در مطبوعات انتشار يافت (جوان جهان، ٧ نوامبر)، تنها حزبي كه از انقلاب ونزوئلا با همه توان دفاع مي كند و تنها حامي جدي دولت نيكلاس مادورو است، آن است كه چرا او كه براي حل مساله هاي مطرح با راست به مذاكره مي نشيند كه اقدامي درست و مورد تائيد است، تاكنون حاضر به چنين گفتگوها با متحدان اصلي براي حفظ انقلاب در جامعه نيست؟ امري كه يكي از ريشه هاي ناتواني در تجهيز توده ها در انتخابات گذشته بود كه با پيروزي راست تمام شد كه برنامه اش كشاندنانقلاب به ورطه جنگ داخلي است! رفيق گرامي محمد اميدوار، آيا وضع در ايران به نحوي ديگر است؟

مساله ي «وحدت حزب» و تحكيم مداوم آن را در نظر و عمل بايد در لبه پرتگاه بربريتِ امپرياليستي سازمان داد! سازمان دادن راهي كه هنوز در سطح يك امكان است و نه سرنوشت! به اين منظور بايد راه هاي اين تحكيم را روزانه جستجو نمود و به ثمر رساند و نه با نطق هاي تزيني! اين طور نيست رفيق گرامي اميدوار؟!

دّر حزب توده ايران را به طور مكانيكي در برابر انديشه انقلابي بستن، نه راه است و نه ممكن! بايد آن را گشود و در خدمت مصالح عاليه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران به كار گرفت! كوشش براي برقراري هژموني انديشهِ انقلابي- علمي طبقه كارگر كه از منافع كل جامعه دفاع مي كند، و نقش رهايي بخش در برابر نفوذ امپرياليسم ايفا ساخته و تنها سد ممكن در برابر آن است، ضروري است. اين ضرورت از سرشت “اقتصاد سياسيِ” مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب ايران ناشي مي شود، كه ترديد نيست، كه يك مرحله كامل فرازمندي جامعه انساني را به سوي جامعه بي طبقه تشكيل مي دهد. بايد آن را آموخت و گام به گام تحقق بخشيد، تا بتوان خطر سلطه بربريت امپرياليستي را مصمصانهِ برطرف ساخت!

مساله ي «وحدت حزب» را نمي توان با مقاله و سخنراني هاي تزييني حل و فصل نمود. بايد با شفافيت و به طور باز مساله هاي مطرح را مورد بررسي قرار داد و پاسخ هاي اقناع كننده براي مبارزان توده اي ارايه تا با تحكيم واقعي وحدت نظري و سازماني حزب طبقه كارگر، راه دشوار مبارزه ي طبقاتي هموار تر گردد. آيا اين طور نيست، رفيق گرامي محمد اميدوار؟

پيش تر نوشتم كه لابد گزارشي از سفر به آمريكا توسط رفيق حميد صفري نگاشته شده است و در آرشيو حزب توده ايران ثبت است. دريافت چنين گزارش ها از مسولان حزبي يك وظيفه ترديد ناپذير است كه به مرز افراد ختم نمي شود. زيرا تاريخ مبارزات حزب طبقه كارگر بايد بر پايه داده هاي شفاف تنظيم شود و نه از افاه و شايعات مذهب گونه. از اين رو نيز هنگام سفر رفيق علي عمويي به خارج از كشور من خواستار دريافت چنين گزارشي از او توسط رهبري حزب بودم كه دستم به جايي نرسيد. اين نكته را خودم به اين رفيق گوشزد نمودم و باري ديگر ضرورت آن را گوشزد كردم و اكنون نيز مايلم با صراحت و مصرانه از اين رفيق تقاضا كنم كه اگر تاكنون انجام نشده است، انجام دهد و آن را براي آينده باقي بگذارد. گزارشي دقيق و در سطح يك عضو وقت هيئت سياسي كميته مركزي حزب توده ايران از همه آن چه در زندان و خارج از زندان گذشت و او از آن با خبر است. اين وظيفه اي است كه اين رفيق تنها به خود و حيثيت سياسي خود مديون نيست كه به قول زنده ياد منوچهر بهزادي تنها پس از مرگ يك مبارز، حكم نهايي در باره اش داده خواهد شد.  رفيق عمويي اين دين را تنهـا نسبت به همرزمان ٢٥ سال زندانش در زمان شاه نيز مديون نيست. همرزمان افسري كه به قول زنده ياد جوانشير، بعد از ٢٥ سال زندان به دست انقلاب بزرگ مردم ميهن از زندان آزاد شدند و با ادامه راه مبارزاتي خود به پديده اي در سطح تاريخ جهاني بدل و به ستاره اي ابدي تبديل شدند. او اين دين را در برابر تاريخ مبارزات جانفشانانه ي و جنبش عظيم توده اي داراست كه سنگفرش خونين نبردهاي طبقاتي سال هاي گذشته را رنگين كرده اند و بايد آن را براي مبارزه ي نسل هاي آينده حفظ نمود!

«به بانگ قاشقك ها دل خوش نباشيم! دروازهء شهرهاي ناگشوده را بگشايم!» (ا ط، “با پچپچهء پاييز”).

5 Comments

  1. دوست گرامی ، آقای فرهاد عاصمی
    با درود بر شما ، نوشته اید “در کدام آندیشکده ای چنین سناریوهایی تنظیم می شود، بی اهمیت است، شناخت آن عمده است! این که نوشته های افشاگرانه علیه مواضع ضدتوده ای- ضدکمونیستی افرادی مانند شیدان وثیق در نویدنو که ایدئولوژی زدایی را تبلیغ می کنند و عناصر سناریوها را ناخواسته برملا می سازند، پرسش برانگیز نیست؟! با وجود درخواست من برای باز انتشار سه مقاله ی افشاگرانه علیه مواضع این فرد، در نویدنو با تمنا موافقت نکرد! توضیحی هم نداد که چرا ضرورتی برای بازانتشار نمی یابد!”
    برای چندمین بار ضروری می دانیم به اطلاع برسانیم که نویدنو نشریه ای است در چپ . از انتشار دیدگاه های مختلف برای انداختن نوری به صحنه تفکرات سیاسی استقبال می کندو در مورد حضرتعالی هم بارها چنین کرده است . بارها اعلام کرده ایم که نشریه ای “حزبی” نیستیم و سیاست ها وخط حرکتی مارا هیچ حزب وسازمانی تعیین نمی کند. بارها گفته ایم که انتشار مطالب در نویدنو به گزینش و تایید یک نفر نیست و با اجماع نظر منتشر می شود . چنان چه در همین اواخر نوشتاری از رفیق هاتف رحمانی به تایید جمع نرسید و در نوید نو منتشر نشد .(ایشان ترجمه خود را در وبلاگ شخصی منتشر کردند) .
    اما در مورد مطالب شما در باره آقای شیدان وثیق . اولا ما مقاله آقای وثیق را منتشر نکرده بودیم . ثانیا پاسخ شما در اخبار روز که میزان مخاطبان آن اصلا به هیچ وجه با مراجعه کننده های نویدنو قابل قیاس نیست منتشر و در معرض دید افراد بسیار گسترده تر از مراجعین نویدنو قرار گرفته بود . ثالثا عین نوشتارها در سایت خود حضرتعالی بازتاب یافته بود.
    ایا در چنین شرایطی اتلاف وقت نیست که نوشتارهایی این چنین گسترده منتشر شده را دوباره انتشار داد ؟ اصلا ما چه تکلیفی در این باره داریم ؟
    ما تلاش خودرا براین مبنا قرار داده ایم که مخاطبان ما بسی بسیار از ما دانا تر و آگاه تر هستند . ما در حاشیه این دانایی و آگاهی تلاش ایجابی خودمان را برای ارتقا دانش جمعی به کار می بریم . ابایی هم از انتشار دیدگاه های متعارض نداریم . اگر فردی با ذره بین گرایش های خاص نویدنو را مورد نجسس قرار دهد به سادگی می تواند حکم ارتداد آن را صادر و دادخواست تکفیر آن را به بانگ بلند اعلام نماید . اما ما از این حیطه ننگ ونام گذشته ایم و اطمینان داریم که حقیقت تنها نزد ما نیست و باید از منظر های گوناگونی به بررسی وضعیت های معین پرداخت و تصویری مطابق با حقیقت را درک وکشف کرد . با این توضیحات اگر بازهم کوتاهی از ما سر زده است از شما و کسان دیگری چون شما پوزش می خواهیم .
    در خاتمه همچنان که گفته ایم ، برای تاکید دوباره اعلام می کنیم که ما خودرا مخاطب بحثتان با حزب توده ایران نمی دانیم و اکثریت تحریریه ما هم به اتفاق دیدگاه های شما را درست ارزیابی نمی کنند.
    با احترام
    آرش

    1. نبرد طبقاتي در «كوه ساران سنگيده و بي قلب جهان سرمايه»! (ا ط)

      رفيق گرامي آرش وجداني!

      با تشكر براي ابرازنظر انتقادي ٢١ آبان ٩٥ شما. حق با شماست. هر مبارزي، هر نشريه اي حق دارد سياست مستقل خود را منطبق با شرايط نبردي كه در آن مي رزمد، خود تعيين كند. اين حق
      دموكراتيك و انساني اوست. اين حق دموكراتيك نشريه نويدنو است كه آن را بارها نيز اعلام كرده است: «بارها اعلام كرده ايم كه نشريه اي “حزبي” نيستيم و سياست و خط حركتي ما را هيچ حزب و سازماني تعيين نمي كند. بارها گفته ايم كه انتشار مطلب در نويدنو به گزينش و تائيد يك نفر نيست و با اجماع نظر منتشر مي شود. …».
      من به اين موضع روشن شما احترام مي گذارم، آن را تائيد و براي باز انتشار بسياري از نوشته هاي خود تاكنون در آن نشريه “چپ” صميمانه تشكر مي كنم.
      از سوي ديگر، من به عنوان يك توده اي متعهد و پايبند به وظايف خود در نبرد طبقاتي جاري در جامعه ايراني، موظفم بكوشم در روندي روشنايي ايجاد سازم كه زير فشار محدوديت تحميل شده در نبرد طبقاتي حاكم، در آن نشانه هايي از يك سناريويي انكار ناپذير است كه نمي توان با آن موافق بود و به آن تن داد!
      سناريويي كه مي كوشد، حزب توده ايران، حزب طبقه ي كارگر ايران را پاره پاره كرده، به شيري بي يال و دم، به شيري بي خطر براي طبقات حاكم بدل سازد!
      من موظف و متعهد هستم پاسخي شايسته براي اين پرسش بيابم كه چگونه است كه رفيق گرامي محمد اميدوار، سخنگوي حزب توده ايران، با يك نامه “آرش”، هيئت سياسي كميته مركزي حزب توده ايران را بر آن مي دارد در سطح يك مصوبه حزبي در بالا ترين ارگان ميان دو نشست كميته مركزي به اين نشريه پاسخ بدهد، دستاور بزرگ تاريخ حزب توده ايران را در دوران انقلاب كه با برپايي يك رهبري علمي- انقلابي جمعي نمونه اي كم يافت را در سطح جهان ارايه داد، خدشه دار سازد و حزب را پاره پاره كند، اما در باره ي انگيزه ي خود سكوت پيشه كند؟
      «از تقويت وحدت حزب توده ايران» در نطق تزيني دفاع كند، اما درّ حزب را بر روي انديشه انقلابي ببندد و جواب سلام را هم ديگر ندهد!؟

      رفيق گرامي آرش وجداني، شما حق داريد خطاب به من بنويسيد كه «خود را مخاطب بحث تان با حزب توده ايران نمي دانيم [كه من باري ديگر گوشه هايي از آن را در سطور پيش طرح كردم] و اكثريت تحريريه ما هم با اتفاق، ديدگاه هاي شما را درست ارزيابي نمي كنند»، شما و «اكثريت»ي كه از آن سخن مي گويد، حتي حق دارد در اين باره نظري ابراز ندارد و سكوت كند، اين حق دموكراتيك شماست، اما آيا ارزيابي شما مستدل است، بحثي ديگر است!

      من، باوجود همه اين حقوق دموكراتيكي كه شما و هر كس ديگر دارد، به عنوان يك توده اي متعهد، در پايان نبرد آگاهانه ٦٥ ساله خود در حزب توده ايران نيز حق دارم بپرسم، چگونه است كه رفيق گرامي احمد جواهريان- سپيداري كه در امنيت نسبي در كانادا زندگي مي كند، مجاز است در بوق كرناي “نوسازي ماركسيسم” بنوازد كه شيدان وثيق ها تبليغ مي كنند، سه شبانه روز به رفيق عزيز خاوري كه انگار يك زنداني است، به عبث ملاقات داشته باشد، تا با عكس و تفصيلات از او صحنه اي آرايد كه به درد بسياري از برنامه ها بخورد، اما من سال هاست از امتياز ديدار اين رفيق محروم شده ام؟ همان طور كه محروم هستم، در نويدنو مواضع سپيداري ها و وثيق ها را به نقد بگيرم؟
      من موضع درست و محقانه شما را مي پذيرم و حق شما را محترم مي شمارم، سياست خود را خود تعيين كنيد و اكثريتي نيز مواضع و ارزيابي هاي من را نادرست بداند! لابد اين حق را براي من هم قائليد؟

      حقي كه من براي خود قايل هستم، سو و نمايي ديگر از وظيفه و تعهدي است كه به عنوان يك توده اي در برابر حزب توده ايران دارم. نه با انگيزه ي «تصاحب كرسي رهبري حزب» كه رفيق ديگر س سياوش مدعي است و آن را دستيابي به منافع خرد و ناچيز شخصي توسط من قلمداد و «اكثريت»ي كه از آن سخن گفتيد آن را با دست باز در نويدنو منتشر مي سازد!
      انگيزه ي كوشش من براي شفاف سازي وضع حاكم بر حزب توده ايران كه به منظور حفظ مصالح عاليه حزب طبقه كارگر در نبرد طبقاتي جاري در ايران عملي مي گردد، دفع خطري است كه سلامت نظري- سازماني- سياسيِ حزب طبقه كارگر ايران را مورد تهديد قرار مي دهد! نبرد حزبي كه از منافع دموكراتيك، انساني، رهايي بخش و ملي كليه ي خلق هاي سرزمين باستاني ايران دفاع مي كند!
      اين يك هدف والا است كه مي توان لااقل شكوهمندي آن را ديد و درك كرد، اگر هم نمي توان با آن موافق بود!

      من خود را امروز كه در چند گامي مرگ مي بينيم، شاگرد كوچك حزبي مي دانم كه اميدوارم، آن طور كه زنده ياد طبري در ديباچه اثرش “با پچپچهء پاييز” ترسيم مي كند، «پلكاني را، ولو ناشيانه و ناهموار» طي كرده باشم …، «… اگر چون “شاپور نقاش” در “خسرو شيرين” نظامي، نگارگر چيره دستي نبود، لااقل فرهاد كوه كني باشد، با نهيب احساسي بي شائبه و سالوس، در اين كوه ساران سنگيده و بي قلب جهان سرمايه؛ و ما ايرانيان عاطفه و رنج خود را نمي پوشانيم، از تندي و تيزي احساسي كه در ماست»!
      من خود را متعهد مي دانم: «نغمهء خورشيد را در مدارها بشنويم تا به بانگ قاشقك ها دل خوش نباشيم! دروازهء شهرهاي ناگشوده را بگشايم!»
      اين تعهد را مرگ در راه هم از من نخواهد ستاند!

  2. رفیق گرامی
    ما برای شما عمری طولانی آرزو مندیم .
    در همین پاسخ شما چندین نکته وجود دارد که اصلا ربطی به نویدنو ندارد .و نمی دانیم شما چرا و چگونه پای نویدنو را به آن نکته ها می کشانید ؟ در همین ابندا بگوییم که حق طبیعی شماست که دیدگاه های مارا هم درست ندانید. در باره آن چه به امضا نویدنو منتشر شده است هر مطلبی داشته باشید در نقد آن مواضع به جان ودل نه تنها منتشر بلکه قطعا از آن ها خواهیم آموخت .
    اما در مورد پرسش هایتان از رفیق امیدوار ما نه نماینده ایشان هستیم ، نه ماموریتی داریم ونه حتی آشنایی که خود را در مقام پاسخ گویی له یا علیه ایشان قلمداد کنیم . تا کنون کلامی هم در باره پرسش های شما ننوشته ایم . اما مثلا در مورد نامه دریافتی از آقای س. سیاوش باز یک تنه به قاضی رفته اید . ایشان نامه را ارسال کردند و دیدیم در رابطه با این که شما نزدیک به 5 سال است که بی وقفه از گفتگو سخن می گویید مطلب خوبی است بی هیچ توهین وافترایی به نقد دیدگاه و موقعیت های مختلف شما پرداخته بود. ما آن را منتشر کردیم و پاسخ شما را نیز منتشر کردیم . نوشته آقای سیاوش 1804 کلمه بود و پاسخ شما 3924 کلمه یعنی فضایی بیش از دو برابر نوشته ایشان بود که منتشر شد . نقد شما در باره گفتگوی با رفیق سپیداری – که از نظر ما حامل نظر های نادرستی بود و بدان ها در نوشتاری در همان شماره پرداخته شد و شما هیچ واکنشی به نقد نویدنو نشان ندادید- منتشر شد . ما فقط به حق دموکراتیک خود نمی اندیشیم .
    در مورد هشدارباش های “بی شائبه وسالوس” شما اتفاقا در همان نقد نویدنو بر نوشتار شما پاسخ داده شده بود و به صورتی کاملا شفاف با ارجاع به استاد رسمی حزب درستی نظر شما زیر علامت سوال رفته بود بازهم شما واکنشی نشان ندادید .
    در همین نوشتاری که زیر آن این پیام ها رد و بدل می شود ، ما بعنوان نشریه ای چپ ، شاهد افترا و توهین به بالاترین ارگان حزبی هستیم که خود را دلسوز آن می دانید . این مواضع پارادوکسیکال یا ناسنجیده و از روی بی توجهی است یا از روی خراب کردن وایجاد “شائبه” به هر طریق . مثلا در سند رسمی کمیته مرکزی به یکی از مطرخ ترین پرسش ها در باره “وحدت” و پیوستن به حزب توده ایران ، صریح ترین وبی حاشیه ترین پاسخ ها داده شده است . توجه کنید که سند حزبی است ونه مقاله ای در سری مقالات ارگان یک حزب . و گمان می کنم شما مفهوم “سند حزبی” را بیش از ما که تجربه کار حزبی نداشته ایم می دانید ودرک می کنید. شما آن را”تزئینی” قلمداد می کنید و با توسل به “تئوری توطئه” اصرار دارید که کس یا کسانی در جهت تغییر و دگرگون کردن دیدگاه حزب تلاش می کنند . رفیق گرامی آیا در این داوری دچار اراده گرایی نیستید ؟ آیا توده های حزبی را “مشتی” کارگزار “افراد خاص” تلقی نمی کنید ؟ و آیا با این تلقی خود بدترین اهانت ها را متوجه همین افرادی که خودرا رفیق آن ها می دانید و 60 سال عمر خود را در راه حزبی که این رفقا عضو آن هستند صرف کرده اید روا نمی دارید ؟
    رفیق گرامی ، رفقایی که در حزب توده ایران دارید ، خود داوری کنید کدامشان راه پر پیچ وخمی را که شما پیموده اید – و همیشه با بهانه اصلاح در مقابل آن ها قرار گرفته اید – پیموده اند . در بد و خوب گذران حزب هستی خود را فدا کرده اند و امروز در جایگاهی قرار گرفته اند که خود شما دستاورد گرانبهای آن ها یعنی “کنگره ششم” را می ستایید . چه کسی می تواند این رفقای شما را بفریبد و به وادی “سوسیال دموکراسی” بکشاند؟ این رفقا در زمانی که سوسیال دموکرات شدن “مد روز” بود و از همه سو با کف وسوت تشویق می شد ماندند و خار مغیلان مسیر اعتقاد و وفاداری به سوسیالیسم علمی و منافع زحمتکشان جامعه و انتر ناسیونالیسم پرولتری را به جان خریدند، آیا اصلا منطقی است که امروز که ما با خیزش نوین تفکر اصیل انقلابی مواجهیم – در ایران و در جهان- این رفقا دست به عقب نشینی ارتجاعی بزنند ؟ سخن گفتن آسان است وچه خوب است که سخنان خود را با مسئولیت ودر نظر داشت همه جوانب حقیقت بر زبان بیاوریم . در ضمن در حزب کارگر بریتانیا فقط کسانی حق رای نداشتند – که البته تعدادشان هم کم نبود- که در ماه های آخر پس از آمدن آقای کوربین به حزب پیوسته بودند .
    در خاتمه از لحن شاعرانه شما لذت می بریم اما اعتقاد داریم “گشودن دروازه شهرهای ناگشوده” محصول خرد ، تلاش و اقدام جمعی است .
    پیروز باشید
    آرش

  3. سهند

    دکتر عزیز سرپیری خودتون را اینقدر سبک نکنید.
    حزب ما تا امثال محمد امیدوار را از آن بیرون نریزیم آینده ای ندارد. دست به دامن امثال او نشوید برای اعاده عضویت و یا حثیت سیاسی خود!

    1. با تشکر از ابراز محبت شما. ولی
      «بگذار مرا گستاخ بخوانند، بگذار مرا شریر و خام پندار بنامند، من به کارها، از خرد و کلان، بی تفاوت نخواهم گشت، که کلان از خرد می خیزد، وز اندک بی شمار.»(۱.ط )

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *