مـن انقـلابـم!استه تيكِ ديالكتيكِ جانبداري متعهد و پاسخگو

image_pdfimage_print

سخن روز شماره: ۴۳ (۱۷ تیر ۱٣۹۷)

 

آن ها كه با “پجپجه ي پاييز”، اثر جاوداني زنده ياد احسان طبري زندگي مي كنند، هر روز و هر بار كه كتاب كوچك را در دست دارند، سويه هاي جديدي از مضمون عميق ديالكتيكي آن را درمي يابند و شگفت زده مي شوند.

در ارتباط با گفت و شنفت ها ميان توده اي ها در اطراف مبارزه براي ايجاد شرايط وحدت نظري و سازماني در حزب توده ايران، سويه ي ديگري از مضمون اين اثر در بخش ٩ توجهم را جلب كرد.

كوشش كنوني به منظور نشان دادن استه تيكِ ديالكتكي است كه در اين بخش در ارتباط با جانبداري انقلابي و لوازم آن با زباني شاعرانه ترسيم مي شود.

موضع جانبدار متعهد و پاسخگوي «موران خردمند»ي كه آموزگار توده اي ها در شعر زندان خود، پيمان، با «بي تفاوت نخواهم زيست» ترسيم و يكي ديگر از «كاكل بلند» انديشه ي ديالكتيكي خود را مانند «كاكل بلند كوه ها كه اولين تماشاگر سپيده دمانند و اولين آشيانه زميني خورشيد» مي نمايد. (به آن كس كه به او مي انديشم، شعرزندان)

 

احسان طبري در اين بخش، فاصله ي كيفي و معنوي ميان «شورش گران كنجكاو، موران خردمند» را با «دست فروشان بازارهاي تنگ ..» و با «سفيران خويش»برجسته مي سازد كه سوداگراني هستند كه «شعرك هاي خود را نوازش مي كنند». صف سودبران از شرايط حاكم و آن ها كه براي تغيير شرايط حاكم مي رزمند جدامي شود.

طنين غرور جانبدارانه و متعهد و پاسخگوي سفيران ترقي خواهي در فرياد «من در دكانچة نزول خواري شما نخواهم نشست» بازتابي سهمناك دارد: «پيامي سهمناك دارم تا همة ابعاد واژگون شوند. همة خوار شدگان بالا بيفزايند .. به بساط گسترده مي تازم تا شما را به خود آورم. .. در وجودم ستاره هاي عشق و دلبستگي، گوهرسازندگي و همبستگي است. من انقلابم! سنگلاخي خارگين در آستانه مرغزار كبود»!

***

 

مي دانيم كه گفت و شنفت ميان توده اي به منظور حل تضادي در جريان است كه جنبش توده اي اكنون و به دنبال گام تبه كارانه ي دشمن طبقاتي در سال ١٣٦٧ با آندست بگريبان است. چند پارگي نظري و سازماني!

تضادي كه بقاي آن خواست ارتجاع و مبارزه براي رفع آن وظيفه ي توده اي ها و همه نيروهاي ترقي خواه در ايران است.

پرسشي كه مطرح است درباره ي اسلوب حل اين تضاد، موضوع اصلي گفت و شنفت ها را تشكيل مي دهد. براي حل تضاد دو اسلوب پيشنهاد مي شود. يكي اسلوبي كه حزب توده ايران مطرح مي سازد و ديگري برخي از فعالين منفرد و يا جانبدار اين يا آن گردان جدا مانده از حزب طبقه كارگر ايران.

اسلوب پيشنهادي حزب توده ايران براي حل تضاد موجود، بر حركت از تعريف سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران استوار است كه متكي است بر برداشت ماترياليسم تاريخي از مرحله رشد جامعه كنوني ايران. تعريفي كه در آن از پلنوم شانزدهم و به ويژه پلنوم وسيع هفدهم كه بعد از پيروزي انقلاب بهمن در ايران برگزارشد و در آن رهبران حزب از خارج و داخل كشور شركت فعال و جمعي داشتند، مورد توافق كليت رهبري و بدنه حزب است. تعريفي كه در ششمين كنگره ي حزب تودهايران در سال ١٣٩١ مورد تاييد قرار گرفت و با مصوبه هايي مشخص به روز و اعلام شده است.

 

اسلوب پيشنهادي ديگر، ايجاد شرايط گام به گام نزديكي ميان گردان هاي متفاوت در جنبش توده اي است. اين نظر از اين موضع حركت مي كند كه به طور پراگماتيستي و در جريان رشد شرايط انقلابي در ايران، اختلاف هاي موجود حل مي گردد و شرايط براي وحدت سازماني ايجاد مي شود. وحدتي كه مي تواند نهايتاً در يك نشست مسئوليت دار با به هم پيوستن گردان ها عملي شود. براي آن نمونه هايي نيز در جهان ذكر مي گردد، ازجمله در ناپال.

 

به سخني ديگر، اسلوب دوم متكي بر دو انديشه است. متاسفانه اين انديشه و پيشنهادهاي برآمده از آن به طور صريح و شفاف طرح نمي گردد. تنها اينجا و آنجا، رفقاييكه خود را مسئول احساس مي كنند و مي دانند، به طور ضمني و گذرايي و يا در مقاله هاي طولاني و مبهم توضيحاتي در اين زمينه مطرح مي سازند.

دو نوع پيشنهاد نمي تواند خارج از دو وجهي باشد كه برمي شمرم. يا بايد حل مساله ي توافق بر سر ضرورت پايبندي و جانبداري از استقلال سياست طبقاتي حزب توده ايران را به كلي از تصميم گيري حذف كرد و يا بايد اين توافق را در پايان روند نزديكي مواضع در جريان رشد شرايط انقلابي در ايران به ثمر رسانند.

بديهي است كه با تصور نخست حزب توده ايران و توده اي ها نمي توانند و مجاز نيستد هيچ گاه موافقت داشته باشند. توافق بر سر موضع ضروري و اجتناب ناپذيرارزيابي نمودن پايبندي جانبدار و متعهد و پاسخگو نسبت به استقلال برنامه طبقاتي حزب توده ايران، از اين رو جايي براي چانه زني باقي نمي گذارد، زيرا هويت حزب طبقه كارگر ايران با آن تعريف و شناخته مي شود.

هويتي كه مبتني است بر برداشت ماترياليسم تاريخي و مسلح است با اسلوب ديالكتيك ماترياليستي براي تجزيه و تحليل شرايط مشخص در جامعه. چانه زني در باره يايدئولوژي ماركسيستي- توده اي حزب توده ايران ممكن و مجاز نيست. زيرا كه به معناي نفي ضرورت فعاليت مستقل حزب طبقه كارگر ايران مي بوده است.

بدون ترديد مي توان در روندي پراگماتيستي زمينه ي همكاري هاي مشخص را ميان توده اي ها به پيش برد. اما نمي توان با مطلق ساختن اين اسلوب به عنوان تنها شيوه براي وحدت نظري و سازماني، عملاً به نفي تاييد ضرورت استقلال سياست طبقاتي حزب توده ايران پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *