• حسن صادقی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که از بهمن ماه ۹۴ زندانی است، نامهای سرگشاده با عنوان “من هم شایعه..!!” در حمایت و خطاب به اسماعیل بخشی، فعال کارگری، نوشته است …
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدينه ۲٨ دی ۱٣۹۷ – ۱٨ ژانويه ۲۰۱۹
حسن صادقی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که از بهمن ماه ۹۴ زندانی است، نامهای سرگشاده با عنوان “من هم شایعه..!!” در حمایت و خطاب به اسماعیل بخشی، فعال کارگری، نوشته است. حسن صادقی از بهمن ماه ۹۴ زندانی است. در زمان بازداشت توسط ماموران وزارت اطلاعات مورد شکنجه قرار گرفته است. این شکنجهها عامل بروز بیماریهای متعددی از جمله گلوکوم یا آبسیاه چشم و فشار چشم شده است.
من هم شایعه..!!
با سلام و درود به دوست و درد آشنایم آقای اسماعیل بخشی٬ دوستی که البته هیچ گاه ندیدهام ولی گویا که سالهاست می شناسم و علت آن هم نقطه اشتراکمان یعنی شکنجه و زندان است.
از زندان رجایی شهر (گوهردشت کرج) برایت مینویسم. از آنجا که زندان رجایی شهر را برای زندانیان سیاسی تبدیل به قبرستان مجسم کردهاند از اخبار حکومتی راجع به شما شنیدم و حرفهای قاضی القضات جور که میگفت: “چرا رسانه های داخلی این شایعات (شکنجه) را دامن میزنند…!!!” قاضی که حکم خود را پیشاپیش با نامگذاری «شایعه» صادر کرده٬ الحق که صلاحیت رسیدگی را دارد..!؟؟؟
خواستم که در همراهی و همدردی با شما٬ «شایعاتی» که من هم در زندان تحمل کردهام را بنویسم تا بدانید که تنها نیستید. من سال ۶۰ در حالیکه ۱۶ سال داشتم به جرم داشتن شور و شوق آزادی برای مردم و کشورم دستگیر شده و به اوین منتقل شدم. آن موقع شایعات به بیرون درز نمی کرد و در همان زندان مکتوم میماند.
دفعات متوالی تحت شایعه و هر بار ۱۵۰ یا ۲۰۰ ضربه کابل و چوب به کف پاهایم می زدند. و سپس ۱۲ ساعت …بله ۱۲ ساعت به شکل قپانی٬ آویزان نگه میداشتند.
توضیح اینکه در آن لحظات و ساعت چه بر سر فرد می آید کار سادهای نیست. بعد هم خونریزی کف پا و عفونت و… و عوارضی که در پا و چشم خودش را نشان میدهد.
سال ۶۱ چشم راستم آب مروارید آورد (این در زندان عمومی بود. برای همه که کابل میخوردند) و هر دو کتفم را شکسته بودند. البته همهی اینها شایعه بود ولی عوارض این شایعات برای من آب مرواریدی بود که تبدیل به آب سیاه شد و بینایی چشمم را گرفته و تومورهای استخوان کف هر دو پا که امکان راه رفتن را هم از من سلب کرده…
به همین خاطر وقتی میگویند آنچه که تو گفتی شایعه بوده من و همهی مردم که این حکومت را ۴۰ سال تجربه کردهایم به خوبی میدانیم که موضوع چیست. حتی اگر خودت هم مجبور به تکذیب بشوی بین زندانیان (و الان همه ایران) ولی به ویژه در میان زندانیان سیاسی اصل بر این است که هیچ چیز را باور نمیکنیم مگر اینکه توسط سخنگوی دولت٬ قوه قضاییه و وزارت اطلاعات تکذیب شود و مدعای تو هم تکذیب شد…!
الغرض سال ۹۱ هم دوباره دستگیر شدم ولی اینبار با همسرم (فاطمه مثنی) و پسرم (ایمان). در اتاق بازجویی صدای کتک خوردن پسرم و نالههای همسرم را می شنیدم یعنی میخواستند که بشنوم. البته که اینها شکنجه نبود!!! الان هم در سن ۵۳ سالگی به علت توده های اضافی استخوان های کف پایم نه میتوانم بایستم و نه حرکت کنم. از طرفی خودم در زندان رجایی شهر٬ همسرم در زندان اوین و بچههایم بی سرپرست و آواره. حتی حکم مصادره خانه و مغازه پدریم را هم صادر کردهاند.
با این اوضاع حتی اجازه تلفن زدن و خبردار بودن از بچههایم را هم ندارم. البته که اینها شکنجه نیست رأفت است! ملاقات همسرم را هم ممنوع کردهاند. درمان و اعزام به بیمارستان را هم به دلیل امنیت نظام ممنوع کردهاند. همانطور که می بینی اینها همه شایعه است. اینکه الان در زندان و در همدردی با تو می نویسم هم لابد شایعه است…!!!
هرچقدر میخواهند شکنجه را تکذیب و “شایعه” قلمداد کنند. واقعیت که تغییر نمی کند. شکنجه و زندان و بعد وقاحت تکذیب آن چیزی نیست که ماندگار بماند و اینها علائم ظلم است و جور و ماندگار نمیماند. به این خاطر که من کاسب شکنجه دیده٬ تو کارگر شکنجه دیده٬ معلم و دهقان شکنجه دیده همه یک صدا همراه مردم و جوانان مان یک فریاد بیشتر نداریم که « هیهات مناالذله»…
حسن صادقی جمعه ۲۸ دی ۹۷، زندان رجایی شهر کرج