سخن روز شماره ۴۴/۹۸
۱۱ آبان ۱۳۹۸– ۲ نوامبر
رفیق عزیزی جویا شده است که چرا «میانگین زرین» به عنوان شیوه ی لوبی ایسم تعریف شده است؟
برای بررسی اسلوب کار لوبی ایسم در نظامِ سرمایه داری که درباره ی آن مقاله هایی در تودهای ها انتشار یافته است، اول اسلوب کارکرد اندیشه ی دیالکتیکی، منطق دیالکتیکی را مورد توجه قرار دهیم
هدف اسلوب دیالکتیک ماتریالیستی در بررسی پدیده ی نشناخته، درک مضمون آن است. از این رو باید کلیت ساختار و کارکرد پدیده درک شود. باید با بررسی جزٔهای پدیده، رابطه میان آنها و سوخت و سازشان با محیط پیرامون شناخته شود. از این طریق درک مضمون تاریخی پدیده ی در حال تغییر و شدن ممکن میشود. اندیشه از زیر رنگین کمان عبور میکند و به قله ی استه تیک منطق دیالکتیکی دست مییابد.
ولی برای طی روند شناخت دیالکتیکی از پدیده ناشناخته باید از کجا آغاز کرد؟ از مهمترین جزٔ پدیده! اما مهمترین جزٔ کدام جزٔ است؟ بدین ترتیب روشن میشود که آغاز بررسی با تحلیل یک جز، آغازی موقتی است. از این رو میتوان با هر جزئی بررسی را آعاز نمود. تنها اجازه نیست نقطه ی آغاز را مطلق گرانه مهمترین جز ارزیابی کرد. شخصیت انسان بدون شناخت کارکرد مغز او ممکن نیست. ولی شناخت مغز او، تنها یک جز است از کل شخصیت انسان که هدف استراتژیک شناخت از هموزاپینس زاپینس را تشکیل می دهد. شناخت موجودی بیو- پسیکو- سوسیال!
برداشت مارکسیستی از نبرد طبقاتی، به معنای درک روند ژرفش آن در جریان رشد تضاد اصلی در جامعه ی سرمایه داری است. این هدف، هدفمند است، در چارچوب یک استراتژی تعریف شده حرکت میکند. این هدف ولی هدف از پیش تعیین شده، به معنای هدفی تلئولوژیک و مبتنی بر سرنوشت نیست. یک امکان است. امکانی که انسان آگاه باید با نبرد سخت کوش و هوشمندانه خود آن را به واقعیت بدل سازد.
برای نمونه در انقلاب بزرگ بهمن ۵۷ مردم میهن ما که حزب توده ایران آن را «انقلاب ملی- دمکراتیک» تعریف می کند، هدف استراتژیک تعمیق انقلاب از مرحله سیاسی – فاز نخست – به مرحله تغییرات اقتصادی– اجتماعی تعریف شده است. پیش شرط تحقق نوسازی جامعه – فاز سوم -، تثبیت حاکمیت انقلابی در فاز دوم انقلاب ۵۷ است. حزب توده ایران تمامی کوشش خود را برای تحقق بخشیدن به این استراتژی به حرکت درآورد و کلیه نیروی خود و هواداران خود را در این سو به کار گرفت. موفقیت این سیاست علمی در خدمت استراتژی تعیین شده، آنچنان عظیم و سترک بود که دشمن طبقاتی جز با سرکوب خونین جنبش تودهای نمیتوانست از تعمیق انقلاب به فاز تغییرات بنیادین و نوسازی اقتصادی اجتماعی ممانعت کند. بررسی شرایط و توطئه های رنگارنگ و .. های مشابه که به پیروزی مشترک ارتجاع داخلی و خارجی علیه سیاست هوشمندانه حزب توده ایران انجامید، وظیفه ی این سطور نیست. تنها باید خاطرنشان ساخت که فقط با توجه به هدف استراژیک حزب توده ایران در سالها میتوان درباره ی کلیت استراتژیک مبارزه ی حزب اظهار نظر نمود. چیزی به آن افزود و یا از آن کاست!
برخلاف منطقِ چنین اسلوب دیالکتیکی متکی بر جامعه شناسی ماتریالیسم دیالکتیک، اسلوب جستجوی «میانگین زرین» از نظر متدولوژیک، یک شیوه ی مکانیکی و از نظر فلسفی مبتنی است بر ذهن گرایی که در برداشت «تکثر حقیقت» حرکت میکند. اندیشه ی ذهن گرا – مانند کارل پوپر – موضع فرد– اندیویدم را از این رو با واژه ٬٬دمکراتیک٬٬ تعریف میکند و آن را «عین دمکراسی» قلمداد می سازد، زیرا ساختار طبقاتی جامعه را نفی میکند. از این طریق رشد و تغییر در روند ترقی خواهانه ی جامعه را نفی میکند. فرد و تکثر و بی همتایی فرد را مطلق میکند.
در چنین شرایطی اندیشه ی ذهن گرا برای حل و فصل تقابل ها میان فردها در جامعه سرمایه داری، به جستجوی مکانیکی «میانگین زرین» میرود تا همه را ٬٬راضی٬٬ کند. هدف استراتژیک را از مد نظر دور میدارد. هدف استراتژیکی که باید به آن با شرکت تکثرها- فردهای بی همتا در نبردی هدفمند دست یافت. آن را به «حقیقت» بدل ساخت! اندیشه ذهن گرا حقیقت واحد عینی را که در توجه به «کلیت» روند ترقی خواهانه رشد جامعه ی بشری قابل شناخت است، با حقیقتِ ذهنی زاویه ی دید هر فرد- اندیودیوم تاخت میزند. به جستجوی مثقال هایی میرود که باید در «میانگین زرینی» جمع نمود که همه را شاد و راضی سازد. چنین برداشت و شیوه ی کارکرد، مضمون اسلوب لوبی ایسم در جامعه سرمایه داری ٬٬دمکراتیک٬٬ است!