بنفشه جمالی
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدينه ۷ ارديبهشت ۱٣۹۷ – ۲۷ آوريل ۲۰۱٨
بیدارزنی: تکراری نمیشوند. عادی هم نمیشوند. دیدن چهره کودکان زجر کشیده، شکنجه شده پشت چهاردیواری خانههای ناامن که گه گاه به لطف شبکههای مجازی رسانهای میشوند و در صدر اخبار قرار میگیرند و برای ساعاتی افکار عمومی را تحت تأثیر خود قرار میدهند همیشه آزاردهنده است. انگار قلب و روح آنهایی که هنوز ذرهای انسانیت و وجدان در وجودشان باقیمانده است را دستی خراش میدهد. مگر میشود چهره درهم شکسته این کودکان را دید و در هم نشکست و لعنت نفرستاد بر هرچه باعث و بانی آن است؟
نامشان فاطمه است، امالبنین و علیاکبر. دوازدهساله، هشتساله و پنجسالهاند. آرام گوشهای از حیاط، آنجایی که زیر آفتاب پیدایشان کردهاند نشستهاند. می گویند چند روزی است آب و غذا نخوردهاند. جای جای بدنشان جای اتو و میلهی داغ مانده است. دستانشان با چکش خرد شده است. شکنجه شدهاند توسط پدری که میگویند بر جان و روح و روان کودکانش قیمومیت دارد. ولایت دارد. نامشان فاطمه است، امالبنین و علیاکبر.چهره آفتاب سوختهشان مبهوت است. نمیدانند چه خبر است. آرام به دوربینها چشم دوختهاند. به آنهایی که دورهشان کردهاند. نمیدانند کودکی کردن یعنی چه. بازی کردن چه حالی دارد. نمیدانند سهمشان از کودکی نه این زخمهایی ست که بر جان و روانشان نقش بسته است که حقشان نوازش شدن است، محبت دیدن است. کودکی کردن است، خندیدن، شادی کردن و به مدرسه رفتن است. نامشان فاطمه است، امالبنین و علیاکبر. شکنجه شدهاند در محیط خانهای که آن را چهاردیواری اختیاری میدانند. محیط خانهای که باید امن باشد برای کودکان بیدفاعی که پناهی جز آغوش والدینشان ندارند. نامشان فاطمه است، امالبنین و علیاکبر و هزاران نام دیگر است. کودکانی که در محیط خانه آزار و اذیت میشوند. شکنجه میبینند. کودکانی که در بسیاری از موارد حتی صدایشان از پشت دیوارهای بلند خانههای ناامن به بیرون درز نمیکند و در بسیاری از موارد زمانی اسمشان شنیده میشود که در گوشهی بیمارستانی براثر شدت جراحات وارده جان میدهند. کودکانی که نامهایشان بر روی پروندههای کودکآزاری نقش میبندد و بعد به فراموشی سپرده میشوند. کودکانی که در نبود قوانین حمایتی هر روز پشت دیوار خانههای ناامن شکنجه میشوند، زجر میکشند و میمیرند.
نامشان فاطمه است، امالبنین و علیاکبر و هزاران نام دیگر است. کودکانی که زجر و شکنجهشان هنوز برای نمایندههای مجلس و قانونگذارانی که باید مدافعی باشند برای دفاع از حق و حقوق آنها«فوریت» پیدا نکرده است. چند فاطمه، امالبنین و علیاکبر باید قربانی شوند تا لایحه حمایت از کودکان که سالهاست در مجلس بلاتکلیف مانده است تصویبش ضرورت پیدا کند؟ چرا صدای ناله این کودکان را نمیشنوید و چه طور بهت و درماندگی این کودکان را نمیبینید؟ آیا سهم کودکان این سرزمین از تمامی قوانین این کشور حتی یک قانون حمایتی جامع از آنها نیست؟