زینب جلالیان (زادهٔ ۱۳۶۱ در ماکو) فعال سیاسی کرد ایرانی است که در سال ۱۳۸۸ به اتهام محاربه از طریق عضویت در گروه پژاک به اعدام محکوم شد. محکومیت وی در سال ۱۳۹۰ به حبس ابد کاهش یافت. زینب جلالیان، از سال ۱۳۸۶ در زندان به سر میبرد و سنگینترین حکم محکومیت (حبس ابد) را در میان زندانیان سیاسی زن دارد.
او بیش از ۹ سال است بدون مرخصی در زندان به سر میبرد و خانوادهاش میگویند که پیگیریهای آنها برای مرخصی فرزندشان تاکنون بینتیجه بودهاست. زینب جلالیان در حال حاضر در زندان خوی زندانی است.
عفو بینالملل در خرداد ۱۳۹۳ اعلام کرد که زینب جلالیان در خطر از دست دادن کامل بینایی خود به سر میبرد و به درمان فوری نیاز دارد. خانواده جلالیان تأکید دارند که مشکل بینایی زینب جلالیان پس از شکنجه آغاز شدهاست.
عفو بینالملل در فراخوان دیگری در ۲۵ اوت ۲۰۱۷ (۳ شهریور ۱۳۹۶) برای زینب جلالیان که در زندان به شدت بیمار است اعلام کرد که وی به مراقبت پزشکی تخصصی در خارج از زندان نیاز دارد. با این حال، مقامات زندان سرسختانه انتقال او را به یک بیمارستان رد کردهاند.
او به مناسبت اعتراضات سراسری آبان ماه نامه ای نوشته است که در زیر می خوانید:
دولت تکفکر هزارچهره جمهوری اسلامی همچنان فریاد آزادیخواهی ایرانیان را با گلوله جواب داده است، اما تاریخ این را نشان داده است که هیچ گلولهای نمیتواند فریاد برحق مردم ایران را سرکوب و خاموش بکند.
من دو هفته است که به دلیل شرایط زندان تنها از طریق رسانههای جمهوری اسلامی در جریان اخبار اعتراضات سراسری این مدت بودهام، در این مدت بارها دیدم که چطور مسئولین جمهوری اسلامی با بیشرمی تمام در رسانههایشان اعلام کردند که تظاهراتکنندگان ایرانی نیستند و با عوض کردن صورتمساله سعی در انحراف افکار عمومی از مساله اصلی دارند که سالها انکارش میکنند.
متاسفانه مسئولین جمهوری اسلامی از سال ۸۸ تا به حال به مردم معترض ایران که چندین بار برای طرح مطالبات برحق خود به خیابانها آمدهاند، برچسپهای بیشرمانهای مانند آشوبگر و داعشی و غیرخودی زدهاند.
این مسئولین تکلیفشان با خوشان معلوم نیست، یک بار میگویند حق مردم است که اعتراض کنند اما نه مردم ایران بلکه مردم کشورهای دیگر، و زمانی که مردم به خیابانهای میآیند با باتوم و دستبند و زندانیکردن و از همه اینها دردناکتر با گلولهباران کردن مردم بیگناه به پیشواز آنها میروند. مردمی که به خاطر شرایط سخت زندگیشان و بهتر شدن این وضعیت فریاد زدهاند اما با گلوله جمهوری اسلامی روبرو شدهاند. بدبختانه مسئولین جمهوری اسلامی نمیخواهند باور بکنند که الان قرن ۲۱ است و نمیشود با جهالت و خرافات، ریا و دروغ بر مردم حکومت کرد.
من به خاطر آن کسانی که در این تظاهراتها بازداشت و شکنجه شدهاند و به خصوص کسانی که جانشان را از دست دادهاند بسیار غمگین و متاثر هستم، بطوریکه این غم بزرگ هرگز از دلهای ما پاک نخواهد شد. من با بند بند وجودم با شما همدردم، چون از سال ۸۶ تا به حال به خاطر آزادی، عدالت و برابری در زندان این ستمگران بهسر میبرم. اما درد من این نیست، درد من از دست دادان عزیزانیست که دیگر فریاد آزادیخواهیشان را نخواهم شنید و هرگز آنها را نخواهیم دید، تنها به این دلیل که با این حکومت خونخوار همراه نشدهاند و با افتخار و سربلندی جان عزیز خویش را فدای آرمانهای آزادیخواهانه کردهاند.
ما تا زمانی که نفس میکشیم نمیگذاریم خون این جوانان پایمال بشود. من هم تا رسیدن به پیروزی در جبهه زحمتکشان و علیه ظالمان خواهم بود.
بدرود
زینب جلالیان – آذرماه ۱۳۹۸، زندان خوی