نام بحران، سرمايه‏دارى‏‏‏ است راه خروج، سوسياليسم است!

image_pdfimage_print

بحران مالى‏‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ در هفته‏هاى‏‏‏ اخير به مركزى‏‏‏ترين و هيجان انگيزترين خبر در رسانه‏هاى‏‏‏ كشورهاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ و در سراسر جهان تبديل شده است. احزاب چپ، ازجمله ايرانى‏‏‏ نيز در اين زمينه مطالب بسيارى‏‏‏ منتشر ساخته‏اند.

براى‏‏‏ درك خصلت واقعه، تنها برشمردن آن كافى‏‏‏ نيست، بلكه جنبش توده‏اى‏‏‏ بايد آن را از دو منظر ويژه نيز مورد توجه قرار دهد. دو منظرى‏‏‏ كه در خدمت مبارزات مردم ايران براى‏‏‏ دستيابى‏‏‏ به حقوق قانونى‏‏‏ و آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دمكراتيك و همچنين گشودن راه رشد اقتصادى‏‏‏ ملى‏‏‏ و دمكراتيك براى‏‏‏ ايران مى‏‏‏باشد.

بحران مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ و راه حل‏هاى‏‏‏ پيشنهاد شده

١- سران و مسئولان دولتى‏‏‏ كشورهاى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏، بوش، مركئل، برواون، زاركوزى‏‏‏ و … و ارگان‏هاى‏‏‏ رسمى‏‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ در جهان، بانك جهانى‏‏‏، صندوق بين‏المللى‏‏‏ پول، اتحاديه اروپا و …، يك صدا اعتراف مى‏‏‏كنند، كه فروپاشى‏‏‏ نظام مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ ريشه در سياست مالى‏‏‏ اسپكولاتيف speculativ و سوداگرانه‏‏ در بورس‏ها دارد، كه نظام مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ به‏ويژه در دو تا سه دهه اخير دنبال كرده است. يعنى‏‏‏ سياست ”نوليبراليسم“، كه خواستار «آزادسازى‏‏‏» بى‏‏‏بندوبار و افسارگسيخته سرمايه مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ در جهان از همه بندها و محدوديت‏هاى‏‏‏ قانونى‏‏‏ مى‏‏‏باشد. سرمايه سوداگر مالى‏‏‏ خواستار آن است، كه هيج بند و قانون و محدوديت براى‏‏‏ ”تحرك“ و ”شناورى‏‏‏“ آن در بازار وجود نداشته باشد و هيج مرجعى‏‏‏ به كنترل آن نپردازد. سياستى‏‏‏ كه خود به آن نام ”توربو كاپيتاليسم“ داده است.

٢- همين محافل همچنين اعتراف مى‏‏‏كنند، كه ”اقتصاد اوليه“، يعنى‏‏‏ بخش توليدى‏‏‏ در كشورهاى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏، از اين طريق زير فشار اين بحران مالى‏‏‏ قرار گرفته است، كه به علت ورشكستگى‏‏‏ بانك‏ها، از دريافت اعتبارهاى‏‏‏ لازم محروم شده است. اين امر به محدود و يا حتى‏‏‏ قطع توليدات و نهايتاً به فروپاشى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏ كشورها خواهد انجاميد. امرى‏‏‏ كه در رشته خودرو سازى‏‏‏ آغاز شده است. مثلاً در آلمان، كارخانه اوپل و همچنين ب ام و، كاركنان خود را به مرخصى‏‏‏ اجبارى‏‏‏ فرستاده‏اند.

٣- از اين‏رو محافل فوق‏ با سرعتى‏‏‏ چشم‏گير دست بكار شده و در طول چند روز صدها ميليارد دلار و يورو براى‏‏‏ تزريق به بانك‏ها و سيستم مالى‏‏‏ فروريخته، به تصويب رساندند. بوش و شركاء ٧٠٠ ميليارد دلار، برووان ٣٦٠ ميليارد پوند، مركئل، ٥٠٠ ميليارد يور و …

اين ارقام نجومى‏‏‏ را «بسته نجات» ناميدند و در اختيار بانك‏ها قرار دادند و مى‏‏‏گويند كه با وضع قوانين، به نظام مالى‏‏‏ «نظمى‏‏‏ نوين» خواهند داد، تا ديگر چنين وضعى‏‏‏ بوجود نيايد.

اميدوارند كه از اين طريق بانك‏ها دوباره قادر به اعطاى‏‏‏ اعتبار شده و زنجيره اقتصادى‏‏‏ گسيخته، دوباره بحركت درآيد.

نام بحران، سرمايه‏دارى‏‏‏ است!

پرسشى‏‏‏ كه مطرح است، آنست كه اين بودجه‏هاى‏‏‏ نجومى‏‏‏ را چه كسى‏‏‏ بايد تامين كند؟ اسكناس به چاپ خواهد رسيد، كه البته چنين خواهد شد، اما در طول زمان بايد مردم و زحمتكشان اين كشورها و به طريق اولى‏‏‏ بايد مردم و اقتصاد كشورهاى‏‏‏ جهان سوم، اين پرداخت‏ها را با مواد خام ارزان خود، با توليدات و با خدمات خود تامين كنند. يعنى‏‏‏ با توليد ملى‏‏‏ كشورهاى‏‏‏ خود، با به حراج گذاشتن ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏ خود. در ايران بايد مردم عمدتاً با نفت خام و حراج بخش دولتى‏‏‏ اقتصاد، هزينه سياست ضدانسانى‏‏‏ نوليبراليستى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ و هزينه عملكرد مجريان اين سياست را در جمهورى‏‏‏ اسلامى‏‏‏ بپردازند!

راه‏حلى‏‏‏ كه توسط دولت‏هاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ براى‏‏‏ بحران ساختارى‏‏‏ نظام مالى‏‏‏ كشورهايشان انتخاب شده است، بازگشت از سياست نوليبراليسم نيست، حتى‏‏‏ اگر براى‏‏‏ دولت‏هايشان حق كنترل عملكرد بانك‏ها‏ را هم به تصويب برسانند. با اين ”راه‏حل“، يعنى‏‏‏ با تقسيم ثروت از پائين به بالا، كه همان ”نبرد طبقاتى‏‏‏ از بالا“ است، بحران ساختارى‏‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ در جهان تعميق مى‏‏‏يابد. براى‏‏‏ تامين اين بودجه‏هاى‏‏‏ نجومى‏‏‏ بايد درجه استثمار تشديد گردد. بايد غارت نوليبرالى‏‏‏ كشورهاى‏‏‏ جهان و محيط زيست فزونى‏ يابد. راه‏حلى‏‏‏ كه بحران بعدى‏‏‏ را تدارك مى‏‏‏بيند! اين، نتيجه منطقى‏‏‏ اين به اصطلاح راه حل مى‏‏‏باشد.

محافل حاكم بر كشورهاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ حتى‏‏‏ نخواستند به جاى‏‏ تزريق پول به نظام مالى‏‏ فروريخته، مثلاً با ارايه مستقيم اعتبارهاى‏‏‏ ضرورى‏‏‏ دولتى‏‏‏ به ”اقتصاد اوليه“، از طريق بانك مركزى‏‏‏ و ديگر‏ بانك‏هاى‏‏‏ دولتى‏‏، بطور مستقيم نيازهاى‏‏‏ اعتبارى‏‏‏ ”اقتصاد اوليه“ را تامين سازند. امرى‏‏‏ كه به معناى‏‏‏ روگرداندن از نسخه نوليبرال سرمايه‏ مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ مى‏‏‏بوده است.

وظيفه ملى‏‏‏ در ايران در شرايط كنونى‏‏‏

ترديدى‏‏‏ نبايد داشت، كه قطع فورى‏‏‏ اجراى‏‏‏ نسخه نوليبرال ”خصوصى‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏“، كه به تلاشى‏‏‏ قدرت متمركز اقتصادى‏‏‏ دولتى‏‏‏ مى‏‏‏انجامد و امكان دفاع از استقلال اقتصاد و ملى‏‏‏ ايران را برباد مى‏‏‏دهد، عمده‏ترين وظيفه در شرايط كنونى‏‏‏ در جمهورى‏‏‏ اسلامى‏‏‏ ايران مى‏‏‏باشد. ايجاد امكان تاراج ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏ ايران توسط سرمايه مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏، از طريق فروش بخش اقتصاد دولتى‏‏‏ در بورس سهام و اوراق بهادار، بزرگ‏ترين نابخردى‏‏‏ است، كه مى‏‏‏تواند در شرايط فروپاشى‏‏‏ نظام مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ انجام شود. به اثبات رسيدن نادرستى‏‏‏ سياست نوليبرال و عليه منافع كشور و مردم بودن نتايج آن، آنچنان برملا و عريان شده است، كه هر قدمى‏‏‏ در راستاى‏‏‏ اجراى‏‏‏ اين برنامه ضدانسانى‏‏‏، خيانتى‏‏‏ عليه مردم ميهن ما و استقلال كشور است.

ازاين‏روست، كه مبارزه براى‏‏‏ قطع اجراى‏‏‏ برنامه ”خصوصى‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏“ در ايران به اصلى‏‏‏ترين صحنه نبرد و به مركزى‏‏‏ترين خواست ملى‏‏‏ و دمكراتيك مردم تبديل شده است. مبارزه‏اى‏‏ كه با بحران نظام مالى‏‏ در كشورهاى‏‏ امپرياليستى‏‏، از امكان و انگيزه مضاعف برخوردار شده است. مبارزه براى‏‏‏ آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ قانونى‏‏‏ و دمكراتيك و موضع‏گيرى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ عليه سرمايه‏دارى‏‏‏ مجرى‏‏‏ نسخه امپرياليستى‏‏‏، جفت توامان و تفكيك‏ناپذير وظيفه‏اى‏‏‏ است، كه در برابر نيروهاى‏‏‏ ملى‏‏‏ و ميهن‏دوست، از زحمتكشان شهر و روستا، زنان و جوانان و همه قشرهاى‏‏‏ بينابينى‏‏‏ و سرمايه‏دارى‏‏‏ ملى‏‏‏در ميهن قرار دارد.

راه حل، سوسياليسم است!

فروپاشى‏‏‏ نظام مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ و تداوم كوشش محافل امپرياليستى‏‏‏ براى‏‏‏ قراردادن هزينه‏هاى‏‏‏ مالى‏‏‏ و اجتماعى‏‏‏ (بيكارى‏‏‏، فقر و درماندگى‏‏‏ توده‏هاى‏‏‏ ميليونى‏‏‏) آن بر دوش مردم كشورهاى‏‏‏ متروپل و پيرامونى‏‏‏، يك بار ديگر ضرورت پايان بخشيدن به نظام غارتگر سرمايه‏دارى‏‏‏ را به اثبات مى‏‏‏رساند. نظامى‏‏‏ كه با استثمار و غارت استعمارگرانه نوليبرالى‏‏‏ خلق‏هاى‏‏‏ جهان، انحطاط اخلاقى‏‏‏ و ناتوانى‏‏‏ ساختارى‏‏‏ خود را براى‏‏‏ تامين نيازهاى‏‏‏ بشريت به نمايش گذاشته است.

”راه‏حلى‏‏‏“ كه محافل حاكمه براى‏‏‏ برطرف ساختن بحران خود‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ ساخته به خدمت گرفته‏اند، يعنى‏‏‏ غارت مضاعف زحمتكشان و خوراندن آن به سرمايه‏داران، تا گويا بحران را مهار كنند، به معناى‏‏‏ بازهم بيش‏تر به بند كشيدن انسان و همچنين تشديد بحران محيط زيست، در خدمت ”اقتصاد“ و در واقع در خدمت سود و انباشت سرمايه غارتگران است.

خروج از اين بن بست تاريخى‏‏‏، تنها با برقرارى‏‏‏ سوسياليسم و آزادى‏‏‏ انسان از استثمار فرد از فرد ممكن مى‏‏‏باشد. راه‏حلى‏‏‏ كه در دوران كنونى‏‏‏ ازاين‏رو از مبرميت خاص برخودار است، زيرا نظام سرمايه‏دارى‏‏‏، نه ”پايان تاريخ“، آنطور كه مداحان نوليبراليسم مدعى‏‏‏ بودند، كه بن‏بست تاريخى‏‏‏ است براى‏‏‏ بشريت، براى‏‏‏ تداوم حيات بر روى‏‏‏ زمين!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *