نبرد توده‌ای‌ها برای بهروزی خلق!

image_pdfimage_print

هنگام مرگ نیز به پیمانی که با خلق بستند، وفادار ماندند و از کوره‌ی آزمایش‌های گوناگون هم‌چون سیاوش تابناک و پاک از آتش‌ها گذشتند.

تن وارطان را پاره‌پاره و دست‌هایش را بی‌ناخن کردند، ولی همان‌گونه که شاملو می‌گوید: «وارطان سخن نگفت؛ سرافراز، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت…چو خورشید از تیرگی درآمد و در خون نشست و رفت».

پس از زمان کوتاهی، دژخیمان محمدرضا، مرتضی کیوان، شاعر توده‌ای، شاعری که آموزگار بسیاری از شاعران بود را، در زندان قصر تیرباران کردند. او با سربلندی نوشت: «درد و رنج و تازیان چند روزی بیش نیست/  رازدار خلق اگر باشی همیشه زنده ای». 

چند سالی پس از آن، دشمنان آزادی فرزند دیگر خلق، روزبه را به تیر بستند. ولی همان‌گونه که طبری می‌گوید: “لرزید دل خصم چو از چوبه اعدام بشنید غریو سخن پر شر و شورش”، “بی مایه شد عربده” دژخیمان “نزد نهیبش، بی جلوه شد طنطنه” شکنجه گران پیش غرورش. به جای خاموشی “تابنده بر اطراف وطن منبع نورش”.  

ما هرگز توان پرداخت بدهی، به چنین مردان یل و زنان دلاوری را که جان را در راه برابری، برادری و آزادی داده اند، را نخواهیم داشت.

رومن رولان می‌گوید که ” قهرمان کسی است که آنچه را که می تواند انجام می دهد.” و این مردان و زنان از خودگذشته، بیش‌تر از ان چه که در توان یک انسان است، برای آزادی و برابری انجام داده‌اند.

طبری درباره‌ی این قهرمانان می‌نویسد: “رفقای شهید ما در بازجویی و دادرسی و به ویژه در بازپسین مرحله حیات و در آستانه اعدام قهرمانی شگرفی از خود بروز دادند. ایران از این قهرمانی تکان خورد. جهان از این قهرمانی آگاه شد. فرزندان مزدک و بابک، حیدر‌عمو‌اوغلی و ارانی، نشان دادند که روح مقاومت و عنادِ انقلابی در ایران نمرده است، کماکان در پرتویی نیرومند در تجلی است.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *