نبرد طبقاتی ساخته ذهن مارکسیست‌ها نیست، بل‌که ریشه در تضاد درونی سرمایه‌داری دارد

image_pdfimage_print

آغازگر خط اقتصادی نئولیبرالیستی، دولت “سازندگی” آقای رفسنجانی بود. سپس آیت‌الله خامنه اى در تیرماه ١٣٨۵ با “حکم حکومتى” خود تیری کُشنده به اصل ۴۴ قانون اساسى‏ بیرون آمده از دل انقلاب بهمن ۵٧ زد. پس از آن قانون سرمایه‌گذارى‏ خارجى‏ در ایران از مجلس اسلامى‏ گذشت. جمهوری اسلامی با پذیرشِ برنامه نئولیبرال امپریالیستى‏ به هم‌کاری و اتحاد با امپریالیسم پرداخته است. نقدینگى‏ چند صدمیلیارد دلارى‏ بورژوازی انگلی که با دزدی به دست آمده است، باید با کنش آزاد سرمایه‏ مالى‏ امپریالیستى‏ به کشور بیش‌تر شود. این هم‌کاری با امپریالیسم استقلال اقتصادى‏ راستین کشور را بر باد داده است و استقلال سیاسى را دیر و زود بر باد خواهد داد.

آن‌هایی که پرواز اندیشه‌شان بالاتر از جانشینی ولی‌فقیه با کراوات‌داران نمی رود، می خواهند که دستگاه سرمایه را نگه دارند. طبقه کارگر تنها خواهان سرنگونی ولایت فقیه نیست، بل‌که خواستار جابجایی طبقاتی در دستگاه اقتصادی- اجتماعی جامعه و خواهان دگرگونی‌های بزرگ هست. توده‌های بزرگ رنجبر به رهبری طبقه‌ کارگر چاره‌ای فرای نبرد برای یک جامعه جایگزینی که در آن صلح، آزادی، نان، خانه و کار یک رویا نیست، ندارند.
بورژوازی در همه جای جهان نیروی طبقاتی خود را برای سرکوب طبقه کارگر به کار می برد، ولی هم زمان به “چپ”های شیفته سوسیال دموکراسی می گوید که نبرد طبقاتی یک مقوله کهنه شده‌ای است که پیوندی با زندگی و هم‌زیستی صلح‌آمیز میان طبقه‌ها ندارد. به راستی هم “چپ”های نو با دوری گرفتن از نبرد طبقاتی، از طبقه کارگر می خواهند که آتش بست یک سویه بدهد و زیر یورش مرگبار روزانه بورژوازی تنها بماند و دستمال سپید سرسپردگی بالا برد.
نبرد طبقاتی ریشه در تضاد درونی سرمایه داری دارد و تنها با فروپاشی آن می توان امید زندگی بخش به آینده داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *