سخن روز شماره ۲۷
۲۶ تیر ۱۳۹۸
رفیق عزیز احسان می پرسد: چرا باید «اندیشه های آقای جواهریان – که خود را نه تودهای بلکه روشنفکر می داند»، به حزب توده ایران نسبت داد و از آن به نتیجهگیری برای «انحراف در حزب» نایل شد؟
رفیق عزیز احسان، دو دلیل را میتوان ذکر نمود. یکی مضمونی و دیگری ناشی از ظاهر پدیده. نخست به اولی بپردازیم که شکل پدیده را پرسش برانگیز می کند.
درباره ی علت ادعای علنی این رفیق من نمیتوانم نظری نهایی ابراز دارم. بررسی این علل وظیفه ی این سطور نیست. برای نمونه چطور میتوان کوشش برای تطهیر برای ایجاد امکان سفر به ایران را بدون اطلاعات ضروری علت چنین ادعایی دانست؟ و یا آن را تدارک شرایط برای نگارش و انتشار کتابی ٬٬ابریشم گونه٬٬ دانست؟
آنچه اما میتوان خاطرنشان ساخت که برای ارزیابی از وزن صحت ادعای رفیق جواهریان اهمیت دارد، این واقعیت است که او، آن طور که در نویدنو انتشار داده است، قادر به گذشتن از حصار پرسش برانگیزی که به دور رفیق عزیز علی خاوری ایجاد شده است، گذشته است! او توانسته است از سد حصاری که دور رفیق عزیز علی خاوری ایجاد شده است بگذرد و در دیداری سه روزه بکوشد از او فیلمی نیز تهیه کند. میدانیم که این رفیق هنرمند فیلمساز نیز است! بر این پایه است که این پرسش ایجاد میشود که چرا این رفیق عضویت خود را در حزب توده ایران حاشا می کند؟ و چرا رفقای بسیاری توجه به این نکته را به من گوشزد می کنند؟
آنجا که از علل «امنیتی» صحبت می شود، روشن نیست که منظور از آن چیست؟ آیا خطری برخی از رفقا را هنگام سفر به ایران تهدید می کند؟ آن طور که برای بستگان من نیز پیش آمده است؟
تا اینجا، برخی از زاویه ها که به ظاهر پدیده برمی گردد.
رفیق احسان، طرح این نکتهها به طور علنی که حل و فصل آن در درون حزب ممکن نشده است، از این رو ضروری شده است، زیرا راهی به جز این راه باقی گذاشته نشده است. رفقای مسئول حزبی که متکبرانه حتی آماده به پاسخ سلام نیز نیستند، همه ی راههای گفتگو درون حزبی را بسته اند. به منظور تجهیز تودهای ها برای زنده نمودن مبارزه ی سالم درون حربی و عملی ساختن واقعی مبارزه با خطر «انحراف» در خط مشی مستقل حزب توده ایران، رفقای مسئول راه دیگری را باقی نگذاشته اند.
ضرورت مبارزه برای زندن شدن بحث و جدل سالم درون حزبی میان اندیشههای متفاوت در حزب طبقه کارگر، یک خواست شخصی و خصوصی نیست! بدون برقراری چنین گفت و شنفت ها، خطر «انحراف» همیشه وجود دارد. خطر «انحراف» از خط مشی مستقل طبقاتی حزب طبقه کارگر یک خطر عینی است! مبارزه با آن وظیفه همیشگی است و وجود اهرمهای سالم برای آن در درون حزب ضرورتی انکار ناپذیر دارد. بدون برقراری چنین وضعی، همیشه خطر «انحراف»، خطری جدیدی است. ایجاد اکثریت ها در نشست های مسئولیت دار، تنها آن هنگام به طور عینی به اصل لنینی سانترالیزم دمکراتیک پایبند خواهد بود، که قادر شده باشد برای شرایط مشخص تاریخی برگزاری نشست، شرایط چنین بحثهای سازنده را ایجاد کرده باشد. هنگامی که بدون هر نیاز و ضرورت عینی نتوان و یا نخواست شرایط بحثهای ضروری و سالم را در درون حزب ایجاد نمود، حقانیت تصمیم های اکثریت به خطر می افتد.
واقعیت آن است که من قریب به بیست سال است، از امکان دیدار و گفتگو با رفیق خاوری محروم هستم. من از تاریخچه ی سرگذشت رفیق جواهریان با خبر نیستم تا بتوانم درباره شخصیت این رفیق ابرازنظر نهایی بکنم. ولی در مورد خودم میدانم که در کنار رفیق عزیز خاوری تنها مسئول حزبی هستم که رهبری وقت حزب توده ایران او را پیش از یورش ها به حزب، برای انجام مسئولیت حزبی به خارج از کشور گسیل نمود. من با رفیق خاوری و رفیق عزیز ندیم، سه عضو ٬٬کمیته برون مرزی٬٬ حزب توده ایران هستم. تأیید این کمیته برای انجام وظیفه حزبی در نامهای مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است که از طرف رهبری حزب در دوره ی میان دو یورش نگاشته شده است و به دست کمیته برون مرزی رسید.
در آخرین نامه ی زنده یاد رفیق فرج الله میزانی (جوانشیر) که مسئول تشکیلات حزب توده ایران و دبیر کمیته مرکزی و عضو هیئت سیاسی آن است، موضع رهبری وقت حزب با صراحت مطرح شده است. در این نامه که در دوره ی میان دو یورش به حزب نگاشته و ارسال و دریافت شد، ضمن تأکید بر مسئولیت رهبری کمیته ی برون مرزی حزب بر دوش رفیق علی خاوری، توصیههایی برای مبارزه طرح شد. ازجمله با تأیید بر مضمون اعلامیه کمیته ی برون مرزی پس از یورش نخست که از رادیو در آذربایجان/ اتحاد شوروی قرائت شد، رفیق زنده یاد همچنین ارزیابی ای از شرایط در ایران ارایه نمود.
خاطره ای که مانند نکتههای پیش گوشهای از تاریخ حزب توده ایران است که در سطور زیر نقل می شود، مرا بر آن داشت آنها را برای ظبط در تاریخ بر روی کاغذ بیاورم. این خاطره که در ارتباط قرار دارد با بررسی سطور پیش، این خاطره است که روزی پس از یورش دوم و آشکار شدن بیش تر شرایط در ایران و خارج از کشور برای کمیته ی برون مرزی، رفیق عزیز خاوری که هنوز در پراگ اقامت داشت، در نشستی که در خانه ی زنده یاد منوچهر بهزادی در برلین برگزار شد، از آن سخن راند که «علی مانده و حوضش». او این استعاره را در آغاز دستور جلسه برای جستجوی راه حلی به منظور نشان دادن ضرورت جلب برخی از اعضای کمیته ی مرکزی که در خارج از کشور بودند، قرار داد. نتیجه بحث ازجمله دعوت از امیر خسروی برای دیدار بود. او به بهانه بیماری چشم پس از برگزاری پلنوم هفدهم در تهران از ایران خارج شده بود. ولی بازنگشته بود. در آخرین دیدار من با رفیق جوانشیر در ایران پیش از سفر نهایی من پس از برگزاری پلنوم هفدهم که در خانه من برگزار شد، رفیق جوانشیر با اشاره به توصیههای متعدد به خسروی برای بازگشت که بلا اثر مانده بود، شرکت دادن او را در فعالیتهای حزبی تا روشن شدن وضع ممنوع اعلام نمود.
در کمیته ی برون مرزی اکنون تصمیم گرفته شد که از او برای دیداری دعوت به عمل آید که انجام شد. ولی نادرستی خود را زود نشان داد. او خواستار آن بود که «حزب به غرب منتقل شود»! خواستی که با مخالفت شدید رفیق عزیز خاوری روبرو شد. رفیق خاوری با نشان دادن احساس عاطفی شدید خود که همراه بود با قرار دادن دستش به صورت چاقویی بر گردن خود، اظهار داشت «گردنم را هم بزنید، چنین نخواهم کرد»!
امیر خسروی با پیشنهاد خود برای انتقال حزب به غرب، همان برنامهای را در نظر داشت که سالهای پیش در مورد سازمان جوانان توده به مورد اجرا گذاشته بود. او جای نماینده سازمان جوانان توده را که یکی از بانیان سازمان جوانان دمکرات جهان بود، به کنفدراسیون سپرد. زنده یاد رفیق منوچهر بهزادی، دبیر کمیته ی مرکزی و عضو هیئت سیاسی همیشه در گذشته در دیدارها این اقدام را نادرست ارزیابی نمود و آن را به عنوان ابزار او برای ایجاد شرایط انتقال خود از کشورهای سوسیالیستی به فرانسه ارزیابی نمود.
وضع برای جلب رفیق زنده یاد حمید صفری به کار حزبی، بغرنج تر بود. او باوجود دستور حزبی برای بازگشت به ایران، از بازگشت طفره رفته بود. من شخصاً لااقل دوبار حامل پیام برای او از طرف رفیق جوانشیر بودم برای بازگشت. این پیامها که من حامل آن بودم و پیش از برگزاری پلنوم هفدهم منتقل شد، و در سفرهای من برای سرکشی به برخی وظایف حزبی به خارج از کشور انتقال یافت، بی نتیجه ماند. رفیق صفری به ایران بازنگشت و نتوانست در پلنوم هفدهم شرکت کرده و نظرات و انتقادات خود را مطرح سازد. او دیگر به عنوان عضو کمیته ی مرکزی در پلنوم هفدهم انتخاب و برگمارده نشد.
ازاین رو در بحث در کمیته ی برون مرزی درباره ی وضع این رفیق، کمیته به این نتیجه رسید که از او تنها برای نگارش مقاله برای نشریه هفتگی راه توده دوره ی اول که من آن را با کمک یک هیئت تحریریه از رفقای خارج از کشور و مهاجران جدید انتشار می دادم، تهیه کند. رفیق خاوری تأکید نمود که باید نوشتهها در چارچوب سیاست حزب توده ایران باشد و خواست که به این نکته توجه شده و کنترل به عمل آید.
رفیق احسان من در سه نامهای که اخیراً برای رفیق عزیز خاوری و رفیق گرامی امیدوار نوشته ام، که بی جواب مانده اند و من هنوز آنها را انتشار نداده ام، گوشههای دیگری از تاریخ حزب را گوشزد نمودهام و بر ضرورت توجه به خطرات ناشی از «انحراف» اندیشه که رفیق گرامی جواهریان به پرچمدار نفوذ و انتقال آن به حزب بدل شده است، اشاره نموده ام.
یکی از این نکات در نامه اول، این نکته است که کوشش رفیق عزیز علی خاوری برای بازگشت من به فعالیت حزبی توسط برخی از «رفقا» پذیرفته نشده است. تاکنون هیچ دلیلی برای چنین موضعی اعلام نشده است. رفیق خاوری شخصاً متنی را نگاشت و برای من فاکس نمود. من پس از امضای آن، نامه را از طریق فاکس بازگرداندم. تقاضا از رفیق خاوری توسط من برای تهیه متن، از این رو ضروری شد که نامهای که من پیش تر در این زمینه نگاشته بودم، توسط این «رفقا» با اشاره به اینکه «کافی نیست» پذیرفته نشده بود.
من در نامه اول که اخیراً برای رفقا ارسال کرده ام، بر ضرورت برگزاری پلنوم وسیعی پای فشرده ام و برگزاری آن را خواستار شدهام که میتواند به حل گره موجود در مبارزه ی حزب توده ایران بانجامد. گره ای که در مقاله ی اخیر در نامه مردم در ارتباط با سردرگمی چپ نو مورد خطاب قرار گرفته است که باید با مبارزهای جمعی و متمرکز به سرانجام رسانده شود. باید نیروی و توان بسیار بزرگی را که اکنون برای حل مساله برقراری بحث درون حزبی صرف می شود، در این سو و در سوی مبارزه برای گذار از دیکتاتوری در ایران متمرکز نمود. اهمیت برگزاری پلنوم وسیع از چنین ابعادی برخوردار است.
اشاره کردم، که برای تجهیز تودهای ها برای مبارزه در مرحله ی تشدید نبرد طبقاتی در ایران، بدون حل گره و برداشت نظری انحرافی، راه مبارزجویانه گشوده نخواهد شد. از این رو برگزاری پلنوم وسیع ضروری است. از همین دیدگاه نیز ضروری است که به تجهیز نیروی تودهای ها پرداخت. تنها با روشن شدن ابعاد «انحراف» تودهای ها قادر خواهند بود به شناخت ضرورت برگزاری پلنوم وسیع کمیته مرکزی نایل گردند که بایستی با شرکت همه ی سویه های نظری نزد تودهای ها برگزار گردد.
بازهم به موضع پرداخته خواهد شد.
دست شما و همه ی تودهای ها را به گرمی می فشارم
فرهاد عاصمی
۲۳ تیر ۱۳۹۸ ۱۴ جون ۲۰۱۹
۲۶ تیر ۱۳۹۸
فرهاد عاصمی
با سپاس فراوان از رفیق گرامی و ارجمند احسان برای تلاش همیشگی و خستگی ناپذیرش در راه نزدیکی و هم اندیشی توده ای ها.
بی ریب حزب توده ایران انقلابی ترین حزب پهنه کنونی میهن ما است. در میان انبوهی از گرد و خاک ها و فراز و نشیب های بسیار آنچه که همواره همچون ستاره ای در تاریخ حزب ما درخشیده است باور آن به پیروزی کارگران و رنجبران در پیکار میان بهره کشان و بهره دهان بوده است.
نگارنده همواره گفته است که ما زنده بودن کنونی حزب را وامدار همین دست اندرکاران کنونی حزب هستیم.
کار حزبی و آن هم با چارچوبی که حزب طبقه کارگر باید در آن کوشا و دگرگونگر باشد کار آسانی نیست. و رفیقان ما تا اندازه بسیاری به این خویش کاری طبقاتی و تاریخی خود وفادار بوده اند و به آن پرداخته اند.
ولی مانند هر روندی روند بازسازی حزب نیز نادرستی ها و کژروی هایی داشته است. یکی از آنها همین پایمال کردن حق اساسنامه ای برخی از عضوها است.
این پاکسازی اگر چه شاید در آغاز برای جان گیری دوباره حزب و دوری از جدایی درست به چشم می خورد ولی دیگر پس از پایگیری و ریشه دواندن دوباره حزب نیازی به آن نبوده است. پس از گذر از دوران گزار حزب می بایست به روند طبیعی خود بر می گشت و به بهره ورداری دوباره از عضوهای برجسته پس از بازخواست های معمول می پرداخت.
گفتگوهایی که می بایست در درون حزب با پویایی انجام می شد به ناگزیر به برون حزب رانده شد.با آشنایی دیرینه ای که از رفیق عاصمی دارم می دانم که این رفیق ارزشمند در اندیشه انتقام نیست بلکه دل او بسیار پاکتر از این است که با این کارها لکه دار و کینه توز شود. سخن او چه درست و چه نادرست از عشق به رنجبران و به تاریخ حزبشان ریشه می گیرد. اگر به خواست چند ساله ایشان پاسخی داده می شد و یا اگر همان گونه که نگارنده یک بار پیشنهاد کرده بود دست کم تماس فردی و حق عضو آزمایشی به ایشان داده می شد ما دیگر نیازی به این گونه گفتگوها نداشتیم چرا که این رفیق می توانست از راه درست و درون حزبی دیدگاه خود را برای روشن کردن نکته های باریک حزب بیان کند. ما از حق اساسنامه ای رفیقی سخن می گوییم که عضو کمیته مرکزی بوده است، مهمان نواز رفیق فردین در آلمان بوده است، سالها مسول تشکیلات خارج از کشور بوده است، آن هایی که پیش از انقلاب با حزب در برون کشور تماسی داشته اند می دانند که ایشان برای شکوفایی حزب چه رنج ها کشیده است.
رفیق مهربان احسان! با بودن چنین نامهربانی ها اگر شما به جای رفیق عاصمی می بودید برای انجام وظیفه طبقاتی خود چه می کردید؟
دستتان را به گرمی می فشارم
زنده باد حزب توده ایران, حزب کارگران و رنجبران
رفیق سیامک عزیز،
پرسیدید اگر به جای رفیق عاصمی بودم، چه می کردم. باید صادقانه بگویم که نمی دانم. شاید مثل خیلی ها کنج عزلت می گذیدم تا که به رنج خود می مردم. شاید هم باز هم صبوری می کردم تا ببینم سرانجام چه خواهد شد. شاید هم پیگیر می شدم علت واقعی چیست و به عنوان فرد هنوز عضو حزب چه باید می کردم یا بکنم که به جایگاه خود برگردم. شاید هم تنها به وظیفه فردی خود برای هر چه قدرتمندتر شدن حزب می پرداختم و برای این کار به ترویج هر چه بیشتر سوسیالیسم- مارکسیسم و لنینیسم می پرداختم و این کار را با نیت فردی یا نیت توده ای بودن یا با هر دو نیت هم می توانستم انجام دهم. واقعا نمی دانم کدام یکی از شیوه های برخورد بالا را – اگر جای رفیق عاصمی بودم- بر می گزیدم، زیرا نمی توان خود را دقیقا جای دیگری گذاشت. دست کم من نمی توانم خود را جای ایشان بگذارم چرا که در جایگاه ایشان هرگز نبوده و نیستم. من فقط عاشق حزبم هستم و بس و برای من تنها دفاع حزب از تمام زحمتکشان ایران و جهان مهم است، و از بین تمام نیروهای سیاسی داخل و خارج ایران آن را نه بی نقص ترین بلکه بهترین می دانم. ولی اگر مجبور به انتخاب یکی از راه های گفته شده یا دیگری بودم، بی شک آخری را بر می گزیدم که فایده هایش بیش از ضررهایش است.
زنده باد حزب توده ایران
و درود بر همه توده ای هایی که هنوز به حزب خود وفادار مانده اند و بی شک از این پس هم خواهند ماند.