سخن روز شماره: ۱۵ (آدینه ۲۷ اردیبهشت ۱٣۹٨ – ۱۷ مه ۲۰۱۹)
ضرورت توجه به نبرد فرهنگی در ایران را نشریه نویدنو در مقاله ی حضور در برابر «حضور»: طرح بحثی در برآمد چپ، (شماره ۹۹۹، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸) مطرح و مستدل نموده است. در آنجا به کوشش طبقات حاکم برای انحراف توجه از تضاد روز حاکم بر جامعه اشاره میشود که هدف آن توصیه و توجیه صبر و تحمل و رضا به توده ها در برابر نابسامانی های اقتصادی- اجتماعی است.
ارتجاع می کوشد با تبلیغ فرهنگ ٬٬رضامندی٬٬ به مثابه ارزشی طبیعی و هنجاری مبتنی بر فرهنگ، سنت و مذهب در ایران، بر دست و پای رشد و اوج گیری روند عصیان و بپاخاستن توده ها علیه شرایط حاکم سلطه خود بند بزند و از این طریق به تحکیم موقعیت متزلزل خود بپردازد.
ارتجاع حاکم میخواهد به کمک تبلیغ فرهنگ خود به مثابه ٬٬واقعیت٬٬ طبیعی در جامعه ی ایرانی، روند عصیان طبقات زحمتکش را علیه بحران اقتصادی- اجتماعی منحرف سازد. میخواهد ٬٬حقیقت٬٬ مورد علاقه و در خدمت منافع خود را به عنوان واقعیت به توده های بقبولاند. میخواهد منافع خود را با برقراری سیطره ی فرهنگی و ایدئولوژی مورد خواست خود، کماکان به مثابه ایدئولوژی حاکم بر جامعه حفظ کند.
به سخنی دیگر، طبقات حاکم در نظام سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی میکوشند با به خدمت گرفتن رسانههای تبلیغاتی خود، ازجمله در فیلمهای سریال تلویزیونی، ممنوعیت فعالیت آزادِ مدنی- فرهنگیِ توده های مردم را از یک سو، و با القای فرهنگ مورد خواست خود که توصیه به صبر و رضامندی توده های زیر فشار است از سوی دیگر، گویا جایگزین ناپذیر بودن ایدئولوژی خود را به توده های زیر سلطه ی خود بقبولاند و غارت و تشدید استثمار زحمتکشان را در نظام ٬٬بازار٬٬ حاکم کماکان به مثابه ایدئولوژی حاکم حفظ کنند.
بانو بنفشه جمالی با توجه ی موشکافانه به کوشش ارتجاع حاکم برای القای فرهنگ خود به مثابه وضع فرهنگی و هنجار طبیعی در جامعه، روند در جریان را در مقاله ی خود مورد تأیید قرار می دهد. نظریه پرداز فعال مدنی در مقاله ی نگاهی به سریالهای شبکه نمایش خانگی: مردانی که خشونت میکنند، زنانی که عشق میورزند، (اخبارروز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷)، به درستی از «عزمی جدی در بدنه حاکمیت بخصوص بخش فرهنگی آن» خبر میدهد که «با خرج بودجههای آنچنانی و در قالب پروژههای چشمنواز و با خریدن بازیگرانی که گویی غیر از پول، هیچ متر و معیاری ندارند، به ترویج اینگونه خشونتها [می] بپردازند و با رنگ و لعاب دادن به این خشونتها، آنها را امری عادی و طبیعی در هر رابطه عاشقانهای جلوه دهند». بانو جمالی اضافه می کند: «سریال ممنوعه و رقص روی شیشه شاید مثالهای کوچکی باشند از آنچه که این روزها در بسیاری از سریالها به نمایش در میآیند. در دورهای که جامعه بهشدت نسبت به خشونت خانگی، اسیدپاشی و کودکهمسری حساس شده است و جامعه مدنی به دنبال ایجاد فشار برای تصویب قوانینی برای مبارزه با خشونتهای خانگی، خشونت علیه زنان و کودک همسری است»، بودجه های کلان به مصرف میرسد و پروژه های چشم نواز توسط حاکمان تهیه می شود.
دو سوی نبرد فرهنگی حاکمان و انسان زیر سلطه، تضاد فرهنگی حاکم را در ایران قابل شناخت می سازد. نبردی که فعالین مدنی و مردم دوست، با وجود خطرات بسیار برای سلامت خود تشدید کرده اند. آری چنین است واقعیت «فرهنگ» و نبرد در سنگر واقعی در شرایط کنونی در ایران: بیان تضاد برداشت فرهنگی حاکمان و طبقات محکوم!
همین مضمون را بانو پروین ذبیحی، فعال زنان از شهر سنندج در مقاله ی قتل ناموسی ارمغان مردسالاری برای زنان کرد، (اخبار روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸) در ارتباط با خشونت فرهنگی- سنتی- مذهبی در کردستان ایران برملا میسازد که در «مرکزِ» حاکم در ایران نسبت به آن بیتفاوتی نشان داده می شود. «.. بی تفاوتی» نسبت به خودکشی زنان. «قانون از تمام زنانی که خودسوزی و خودکشی می کنند خیلی راحت می گذرد و حتی مذهب ما نیز رفتن بر سر قبر زنی که خودکشی کرده را گناه می داند».
بانو ذبیحی خاطرنشان میسازد که این در حالی است که هرگز «اجازه ندادند که بتوانم ازطریق یک نهاد مدنی به طور رسمی کارم را با سایر دوستانم شروع کنم .. سالها برای تشکیل انجمن زنان تلاش کردم و همیشه با مقاومت مسئولان روبرو شدم .. متأسفانه به ما فعالان زنان در کردستان اجازه فعالیت نمی دهند».
بانو ذبیحی در گفتگو با نشریه «دیگری»، افشا میکند که حاکمان تنها فعالیت فرهنگی ای را مجاز میدانند که فرهنگ را به ابزار تثبیت حاکمیت آنها بدل کند. «به عنوان مثال انجمن های ادبی فرهنگی این مناطق فقط به نقد و بررسی دیوان حافظ ، مولوی و ناری و بزرگمردان عرصه ادبیات و زبان کردی و فارسی پرداخته اند و از این محدوده خارج نمی شوند».
سرنوشت فرهنگی- اقتصادی زن را بانو پروین دبیحی در منطقه کردستان ایران افشا میکند و به عنوان ابزار سرکوب طبقاتی بر ملا می سازد و می نویسد: «در مناطق کماسی و بخش هایی از دیگر روستاهای مریوان زن به لحاظ اقتصادی کمتر مستقل است، بسیار کم درس می خواند و بسیار زود شوهر داده می شود. آموزه های مذهبی نیز به آنان تعلیم می دهد که زن غیرمعترض و مطیع مرد خانه باشند و همچنین ناموس پرستی در این مناطق بیداد می کند. فشار تمامی این معضلات به خودسوزی و خودکشی می انجامد»
«در مناطق کماسی و بخش هایی از دیگر روستاهای مریوان زن به لحاظ اقتصادی کمتر مستقل است، بسیار کم درس می خواند و بسیار زود شوهر داده می شود. آموزه های مذهبی نیز به آنان تعلیم می دهد که زن غیرمعترض و مطیع مرد خانه باشند و همچنین ناموس پرستی در این مناطق بیداد می کند. فشار تمامی این معضلات به خودسوزی و خودکشی می انجامد». او اضافه می کند: «فقر، جنگ، دوران پساجنگ، خشونت خانگی و بسیاری مسائل دیگر زنان را وادار به خودکشی می کند».
دیگر تحقیقات میدانی نیز در زمینههای مشابه ازجمله درباره ی وضع «کودکان کار»، همین نتایج را قابل شناخت می سازد. روند خصوصی سازی آموزش، روندی آگاهانه است از طرف حاکمان. آموزش رایگان و اجباری که قانون اساسی بیرون آمده از دل انقلاب بهمن آن را به عنوان حق کودکان تضمین می کند، در اقتصاد سیاسی امپریالیستی- اسلامی جایی ندارد. شلاق بر پشت زحمتکش خواستار دستمزد عقب افتاده، به خدمت گرفتن فرهنگِ عقب افتاده ی دوران عتیقه ای- قبیلهای توسط مذهب ارتجاعی است که نقش ابزار حفظ سلطه ی حاکمیت نظام بردهداریِ سرمایه دارانه کنونی را ایفا می سازد.
بهم تنیدگی و بهم پیوستگی هستی فرهنگی و طبقاتی در جامعه امروزی ایران جای تردیدی باقی نمیگذارد که افشاگری علیه «ریشه ها زمینی باورهای آسمانی» (مارکس)، جای تردیدی باقی نمیگذارد که روشنگری درباره ارتباط فرهنگ حاکم به مثابه ابزار اِعمال منافع طبقاتی طبقات حاکم، وظیفه عمده و دمکراتیک روز همه ی فعالیت مدنی در ایران است.
نشان دادن رابطه «فرهنگ» حاکم، فرهنگی که ارتجاع میخواهد آن را به عنوان ٬٬حقیقت٬٬ مورد خواست و نیاز خود به توده های زحمتکش بقبولاند، و منافع طبقاتی حاکمان انکار ناپذیر است.
«فرهنگ» شکل عمده ی است از بروز تضاد طبقاتی در جامعه. مبارزان مدنی در نبرد برای گذار از دیکتاتوری، همانطور که نمونههای پیش می آموزد، نبرد فرهنگی را به پیش می برند که ضرورت گذار از نظام سرمایه داری وابسته حاکم بر ایران را به مثابه دورنمای ممکن برای توده ها قابل شناخت و دریافت می سازد.
با تقویت فرهنگ طبقاتی ترقی خواهانه، نبرد طبقاتی را همه جانبه تر به اهرم برای روشنگری و تجهیز توده ها به منظور گذار از دیکتاتوری و نظام سرمایه داری وابسته حاکم کنونی بدل سازیم.