نخستین سرخ- سبز

image_pdfimage_print

 

یو. ن. گالوبچیکوف

(Yu. N. Goloubchikov)

http://www.sovross.ru/articles/1750/41293

ا. م. شیری

https://eb1384.wordpress.com/2018/10/10/

١۸ مهر- میزان ١٣۹۷

نوشتاری در معرفی یکی از پیروزیهای شگفتانگیز اتحاد شوروی برهبری استالین، که اساسا هیچ یادی از آن نشده است.

                                                     «مترجم»  

بمناسبت ۷٠ سالگی «طرح استالینی تسخیر طبیعت»

واقعیتهای سالهای پس از جنگ: قریب ۲۷ میلیون نفر از شهروندان میهن ما قربانی دهشتناکترین جنگ تاریخ شدند. ۲۵ میلیون نفر از شهروندان اتحاد شوروی بیخانمان گردیدند. نیروی قادر به کار روستایی به یک سوم کاهش یافت.

همزمان با ویرانیهای ناشی از جنگ در مناطق دارای خاک سیاه بخش اروپایی کشور خشکسالی وحشتناک سال ١۹۴۶ رخ داد. مضاف بر این، خشکسالی تمامی کشورهای حوزه رود دانوب (رومانی، مجارستان، بلغارستان، یوگسلاوی، اطریش) را در کام خود فرو برد. در سیبری و شرق دور، برعکس، بارانهای ممتد موجب خرابی محصولات کشاورزی گردید. بزبان کنونی، همه علائم گرمایش سرتاسری ظاهر شد. در نتیجه، تولید محصولات کشاورزی در سال ١۹۴۶ حتی به نصف میزان قبل از جنگ نرسید.

قحطی سال ١۹۴۶ پیامد خشکسالی بود. ۷۷٠ هزار نفر (بر اساس برآوردهای دیگر، تا یک میلیون نفر) اساسا از میان ساکنان روستاهای روسیه و روسیه کوچک در اثر گرسنگی جان سپردند. قحطی باعث سرازیر شدن جمعیت روستایی به شهرهایی گردید که در آنها مایحتاج عمومی حداقل از طریق جیرهبندی عرضه میشد. در همین حال، نزدیک به ١٠ درصد غلات برداشتشده را دولت اتحاد شوروی به کشورهای در حال ساختن سوسیالیسم میفرستاد. بخش قابل ملاحظهای از محصولات نیز از روی احتیاط از شروع جنگ دیگر، به ذخیره دولتی افزوده میشد.

رهبری کنونی کشور  ممکن بود با شرایط مشابه چگونه مقابله کند؟ واضح است که قبل از همه قیمت خواربار را افزایش میداد. هر شاگرد مدرسه ما میفهمد که در صورت فقدان یک کالا، اگر قیمت آن افزایش بیابد، فورا «پیدا» میشود. سپس انواع مالیات را به جمعیت تحمیل میکرد. برای غلبه بر کسری منابع کاری، سن بازنشستگی را و با شروع اعتراضات گسترده تودهای، حقوق کارکنان نهادهای انتظامی را افزایش میداد…

اما «استبداد استالینی» آن سالها چگونه رفتار میکرد؟ درست برعکس و در جهت مخالف. از قیمت خردهفروشی مواد غذایی هر سال کاسته میشد. و این کاهش قیمت شرایط زندگی را برای همه تسهیل مینمود. اما افزایش حقوق تنها اقشار معینی از جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد و حتی موجب رواج رشوهخواری برای احراز مقام و منصب با حقوق بالا میگردد.

اما مبارزه با فساد را رهبری استالینی چگونه پیش برد؟ نه، این مبارزه فقط نامطلوبان جداگانه را در بر نگرفت، جنایتکاران را به دو گروه خودی و به کسانی که نباید سرقت کنند، تقسیم نکرد. «استبداد استالینی» شامل حال همه سوداگران و ثروتمندان گردید. تنها در عرض یک هفته (١۶- ۲۲ سال ١۹۴۷) همه نقدینههای جمعیت را به نسبت ١٠ به ١ مبادله نمود. اگر پولها در بانکها نگهداری میشدند، تا ٣ هزار روبل بطور کامل (١ به ١)، از ٣ تا ١٠ هزار روبل به نسبت ٣ به ۲  و بیشتر از ١٠ هزار، ٣ به ١ مبادله گردید. به سخن دیگر، اگر موجودی شما در بانک ١۶ هزار روبل بود، میتوانستید ١۲ هزار روبل بگیرید. اما اگر همان ١۶ هزار روبل را در ظرف شیشهای در طاقچه خانه نگهداری میکردید، میتوانستید ١۶٠٠ روبل دریافت کنید.

در اینجا سؤال پیش میآید: این روبلها از چه راهی تحصیل شده بود؟ کسب آنها از طریق کار در سالهای جنگ ممکن نبود.

پدرم تعریف میکرد، که هواپیماهای آلمانی بانک انتقالی از راستوف را چگونه هنگام عبور از رود دون بمباران کردند. اسکناسها در هوا پخش شدند، بسته آنها زیر پای سربازان ماندند. اما هیچ کس، حتی بدون هیچ دستوری به طرف آنها خم نشد و چیزی برنداشت. ولی به هر حال، کسانی این پولها را جمع کردند، آنها را به یک جایی منتقل کردند… پدرم حادثه دیگری را تعریف میکرد، که چگونه در آستانه عید سال نو ١۹۴۸، در شهر لواُف (اوکراین. م.) همسایه او را بخانه دعوت کرد و تشک پاره شده را به او نشان داد که پر از پولهای بستهبندی شده بود. حالا او آنها را چه کار کند؟

در جنگ، دیگران هم سرمایههای بیشماری بدست آوردند. حتی در لنینگراد در سالهای محاصره، خرید همه چیز بازای پول کلان در بازار سیاه ممکن بود. در نوار نزدیک به خط مقدم جبهه روبل با مارک رایش مبادله میشد و برعکس. غنائم (اتوموبیلها، مبلمان، خوراکیها، نقره) به حراج گذاشته میشد.

کشاورزان، عمدتا آنهایی که پساندازها را در خانه نگهداری میکردند، از مبادله آسیب دیدند. اما در میان آنها بودند کسانی که در شرایط قحطی با فروش خواربار به قیمتهای سرسامآور به ثروت دست یافتند.

تبادل استالینی پول به نفع اکثریت زحمتکشان خلق تمام شد. این، کاری عادلانه بود! و این امر، زمینه عرضه پول جدید به پشتوانه ذخایر واقعی طلا را فراهم ساخت. این نه فقط موجب تقویت روبل در عرصه جهانی، حتی مبنای کاهش قیمتها گردید. تبادل پول در شرایط تحریمهای ضد شوروی بعدی آن سالها باعث سرمایهگذاری داخلی در تولید ملی گردید. و بالاتر از همه، اعتقاد تودهها به عدالت اجتماعی را تحکیم بخشید.

طرح تسخیر. قحطی سال ١۹۴۷ دولت را به اتخاذ تدابیری برای پیشگیری از بروز فجایع مشابه تشویق نمود. شورای وزیران اتحاد شوروی و کمیته مرکزی حزب کمونیست سراسری (بلشویک) در تاریخ ۲٠ اکتبر سال ١۹۴۸ قرار مبنی بر تصویب «طرح ایجاد جنگلهای حفاظت از مزارع، مراتع کشت نوبتی، احداث حوضچهها و برکهها برای تأمین بازدهی بالا و پایدار محصولات در مناطق جلگهای و  جلگههای جنگلی بخش اروپایی اتحاد شوروی» را صادر کردند. این طرح بینظیر در تجارب جهانی تا آن تاریخ، یعنی برنامه ١۵ ساله تنظیم علمی فرایندهای طبیعی، «طرح استالینی تسخیر طبیعت» نام گرفت.

این طرح را گروه متشکل از دانشمندان ادارات مختلف تحت رهبری آکادمیک ترافیم دنیساویچ لیسنکو که بسیار مورد تحقیر دشمنان واقع گردید،تدوین نمود. هنگامی که به دلایلی روی موضوعی ممترکز میشوی، انگار برای هیچ است. درست است که او بلوطها را به روش لانهای کاشت و آنها خشک شدند، اما امروز نوارهای حفاظ بلوطی زینتبخش دشتها و جنگلهای جلگهای ما هستند، در تصاویر گوگل آنها بهترین شمرده میشوند. سپس او روند باردهی سریع غلات و حبوبات را تدقیق نمود. اما جوهر باروری دانه، عبارت است از خیساندن بذر قبل از کاشت. این کار، بیتردید، در مناطق خشک کشور مفید است. البته، استالین هم که در امر گزینش کادرها نسبتا دقیق بود، ممکن نبود یک حقهباز را به سطح یک آکادمیک ارتقاء دهد.

دیدگاههای و. و. داکوچاییف و و. ر. ویلیامس پیرامون مبارزه با خشکسالی پایه کار کمیته لیسنکو قرار گرفت. همان کمیته در سال ١۹۵۲ به تدوین طرح مشابه ۲٠ ساله برای اجرا در مناطق ماورای قفقاز، آسیای میانه و اورال- سیبری دست زد.

مقصود طرح عبارت از تطبیق برای هر منطقه، و در شکل ایدهآل، برای هر مزرعه، با ایجاد تناسب مطلوب بین مساحت زمین زیر کشت، نوار جنگلی، علفزار، بخار و حوضچه بود. در طرح پیشبینی میشد: ١- ایجاد شبکه جامع نوارهای جنگلی به عرض ۶ تا ۲٠٠ متر برای تقسیم دشتهای بیدرخت به شکل مستطیلهای جدا از هم و  محصور با جویها و خندقها؛ ۲- احداث انبوه حوضهای آب؛ ٣- ایجاد ساختار علفزارهای کشاورزی که در این صورت، بخشی از زمینهای زراعی بواسطه گیاهان دانهدار چند ساله و بوتهای، یعنی رستنیهایی که مبنای تغذیه و وسیله طبیعی ارتقاء باروری خاک میباشند، مشغول میگردید. کشاورزی در روسیه بدون دامداری، بدون کود حیوانی قابل تصور نیست، و دامداری نیز بدون وجود مراتع و حوضچههای آب ممکن نیست.

باتکاء نوارهای جنگلی اقداماتی برای مبارزه با خشکسالی به روش انتقال آبهای سطحی به داخل زمین بعمل آمد. گونههای مختلف نوارهای جنگلی حفاظت از مزارع ایجاد گردید: نوارهای جنگلی دولتی در آبریزها و سواحل رودها، نوارهای حفاظتی خاص درهها و مسیلها، حفاظتیهای کاشته شده بر روی شنها. علاوه بر نوارهای حفاظتی دولتی، کاشت جنگلهای حفاظت از مزارع تعاونیهای کشاورزی دولتی و غیردولتی لازم بود. احداث ۴۴ هزار و ۲۲۸ دریاچه و سد برنامهریزی شد. بسیاری از سدهای رودخانهها نقش نیروگاه کوچک برق آبی برای مزارع اشتراکی ایفاء کردند.

بر خلاف ادعایهای نویسندگان تبهکار امروزی، هیچ کس متوقف کردن طرح ایجاد نوارهای جنگلی حفاظتی برای مقابله با گردبادهای شدید آسیایی را برنامه ریزی نکرد. کاشت جنگلها  میبایست فقط روانآبهای سطحی و آبهای ناشی از باران را جذب کند و بکمک آنها با بادهای گرم مقابله نماید. هر قطره رطوبت میبایست برای رسیدن به دریا هر چه بیشتر نفوذ کند، برای این امر، هیچ تدبیری بهتر از مهار برف و سدسازی اندیشیده نشده است. ایجاد ۵٠٠٠ کیلومتر نوار جنگلی در چهار آبریز دنپر و دونتس، دونتس و دون، دون و ولگا برنامهریزی شد. همه اینها واحدهای بومشناسی در مقیاس جهانی بودند. تا کنون آنها مناطق اصلی غلات کشور را از گزند بادهای هلاکتبار محافظت میکنند. ایجاد نوارهای جنگلی و پهنههای آبی میبایست به تنوع قابل ملاحظه گونههای گیاهی و جانوری منجر گردد. به این ترتیب، محتوای این طرح عبارت بود از حفاظت از محیط زیست و بدست آوردن سطح بالا و پایدار محصول مستقل از تحولات طبیعی. این طرح در عین حال موجب تزیین اراضی و افزایش تنوع زیستی آن گردید. نوارهای جنگلی و تالابها نقش دستگاه تنفسی را ایفا کردند. نوارهای جنگلی میتوانستند منبعی برای چوبهای ساختمانی در آینده باشند.

ولادیمیر چیویلخین نویسنده نامدار نوشت: «جهان در مقابل شکوه و عظمت این طرح انگشت به دهان ماند». فکر اصلی طرح نه فقط قابل پیشبینی بود، حتی بر ساخت و ساز  معاصر برای توسعه پایدار بومشناسی بر مبنای متد شبکه اسکلتی ساماندهی اراضی پیشی گرفت. معمولا آنها بشکل میدانهای «هسته» (زیستی) و خط ممتد ارتباطی راهرو زیستی بین آنها ترسیم میشدند. در آمریکا، آفریقا، چین، کانادا این عناصر «طرح استالینی» ما، معمولا بدون استناد به آنها اجرا میشود. اگر ما از آن یاد نمیکنیم، اگر ما آن را لگدمال میکنیم، چرا آنها یاد کنند؟

«طرح استالینی تسخیر طبیعت» نه تنها خودکفایی مطلق خواربار اتحاد شوروی را، حتی تبدیل آن به عظیمترین صادرکننده غلات و محصولات گوشتی از نیمه دوم سالهای ١۹۶٠ را مد نظر داشت. زیرا، از منظر تصورات ایدئولوژیکی آن سالها، سرمایهداری پوسیده و میبایست در نتیجه بحران دهشتناک، نوع نوبتی همان رکود بزرگ از هم بپاشد. آنگاه تمام جهان به راه سوسیالیسم قدم خواهد گذاشت. در چنین شرایطی کشاورزی اتحاد شوروی میبایست برای سیر کردن نیمی از ساکنان کره زمین آماده باشد.

سناریوی دیگر توسعه در جنگ ظفرمند به جلو صحنه آمد. مهم نیست که امپریالیستها بمب هستهای دارند. جنگندهها و دفاع هوایی ما به هیچ بمبافکن حامل اینگونه بمبها اجازه نزدیک شدن به مرزهای ما را نمیدهند. ما بر آنها، البته، پیروز خواهیم شد. اما پس از آن، در وهله اول باید شهروندان ساده همان کشورهای متجاوز سابق را تغذیه کنیم.

حذف طرح. خروشچوف هر آنچه را که نشان از استالین داشت، دیوانهوار نابود ساخت. همینطور هم امروز، هر آنچه را که نشان از سوسیالیسم دارد، از صفحه روزگار پاک میکنند. بدستور خروشچوف همه کارهای دایر بر ایجاد نوارهای جنگلی جدید متوقف گردید. ۵۷٠ مرکز جنگلهای حفاظتی ایجاد شده در سالهای ١۹۴۹- ١۹۵١ تعطیل شد. بریدن درختان نوارهای جنگلی آغاز شد، با این وجود، بقایای آنها در بسیاری از مناطق تا کنون باقی مانده و هنوز هم نقش حفاظتی خود را ایفاء میکنند. برکهها و حوضچهها برای پرورش گونههای مختلف ماهی متروکه شدند. امروز هم میتوان خرابههای سدهای سابق نیروگاههای برق آبی تعاونیهای کشاورزی و آسیابها را در رودخانههای کوچک دید (سد مدئو “MEDEU” در نزدیکی آلماآتا پایتخت سابق قزاقستان یکی از همان سدهای مخروبه را به چشم خود دیدم که کف سد را درختان و بوتههای جنگلی پوشانده است. م.)

توأم با استالینزدایی، نگرش شدیدا منفی نسبت به طرح انجام شده تسخیر طبیعت در دوره استالین امکان ظهور یافت. این نگرش تا کنون بر ادبیات علمی مسلط است. نظام  زمین علفزار کشاورزی مستقر در شالوده طرح تسخیر طبیعت، مورد انتقاد شدید قرار گرفت. بموازات این، ساختار علمی در این باره که جلگههای معاصر هیچوقت قبلا پوشیده از جنگل نبوده و امر جنگلکاری در جلگه از پیش محکوم به شکست است، گسترش یافت. امروزه جنگلهای برگپهن مرزهای جنوبی با جنگلهای مرز شمالی خاکسیاه همطراز است. اما در این باره، که جنگلها هر چه بیشتر در جنوب گسترش یافته، کسی تردید ندارد. با این وجود، در علم و کتابهای درسی مفهوم ایجاد جلگه در خاکسیاه مورد تأئید قرار گرفته است.

مباحث مربوط به طبیعت خاکسیاه، برغم در حد تئوری بودن آن، از اهمیت عملی زیادی برخوردار است. اگر خاکسیاه با مشارکت جنگلها، هر چند کوچک، شکل میگیرد، در این صورت، خصوصیات آن با از بین بردن جنگلها، حتی تا شخم زدن بدتر میشود. بنا بر این، برای احیای باروری آن، احیای جنگل لازم است. نوارهای جنگلی برای حفاظت از اراضی در این حالت نه تنها رطوبت گرمایشی خاک را بهبود میبخشد، حتی به عنصر ضروری موجودیت اراضی دارای خاکسیاه و کود آن بدل میشود. برعکس، اگر خاکسیاه دارای منشاء مرتعی- دشتی میباشد، اگر آن تحت رطوبت شکل گرفته باشد، و سپس  با علفزار شور، بطوری که اکنون اثبات شده قلمداد میشود، در این صورت آبیاری، احداث کانال، زهکشی و کود احیا لازمه باروری آن است. در حال حاضر، زمانی که خاکسیاه زیادی از این طریق به مالت بدل شده، یادآوری تاریخ پیدایش جنگل در جلگه مفید است. در تاریخ شکلگیری خاک نه فقط زمان حال، حتی آینده نیز نهفته است.

خروشچوف توسعه کشاورزی را نه با بهینهسازی خاک، بلکه با شخم زدن تمامی آن، «حتی تا ایوان» مرتبط میدانست. این گونه شخم زدن منجر به فرسایش خاک شد و باعث شکست برنامه احیای زمینهای بایر گردید. در اثر کاربست این روش، اتحاد شوروی به صادرکننده غلات تبدیل نگشت. در سال ١۹۶٣ یک چهارم ذخیره طلای اتحاد شوروی (۶٠٠ تن) برای خرید غلات صرف شد. آن را خروشچوفیهای «حامی» کشاورزی ویران کردند و با آن زمینه سقوط اتحاد شوروی را فراهم ساختند. مسابقه تسلیحاتی هرگز نمیتوانست موجب نابودی اتحاد شوروی بشود. کمر کشور را کمبود خواربار شکست، حتی اگر هم بصورت تصنعی، آنهم نه نه بدلایل طبیعی.

در روسیه  چگونه جنگل زراعتی ایجاد کنیم؟ امروزه اراضی بسیار وسیعی از کشور را بیابانهای دستساز فراگرفته است. همه این سرزمینهای بیحاصل، روستاهای متروکه، زمینهای لمیزرع، مالتهای خشک شده نیز بیابان مصنوعی هستند. صفت مشخصه بیابانزایی امروزی عبارت از این است که بطور کاملا غیرعقلانی، حریم جنگلها به بیابان بدل میشود.

با نوزایی «طرح استالینی» آیا احتمال دارد بر بیابان در حال پیشروی و خطر گرمایش جهانی غلبه کرد؟ آیا حتمال دارد با انتخاب نسبت مطلوب بین زمینهای زراعی، نوارهای جنگلی، مراتع، بخار و برکهها برای هر مزرعه، هر ملک یک برنامه ملی برای تزیین روسیه تنظیم نمود؟

در زندگی هر خانوار زیبایی دارای اهمیت زیادی میباشد. در هر فعالیت تولیدی اهمیت بزرگی به تبلیغ محصول داده میشود. اما در این کشور بزرگ جهان هیچ نهادی بفکر تزیین آن، در اندیشه ترفیع وجهه آن نیست. جنگلهای روسیه، جایی که همراه با زغال سنگ، معادن فلزات و نفت تاراج و نابود میشود، به وزارت منابع طبیعی واگذار شده است. اما سازماندهی صحیح جنگلداری باید به تولید کشاورزی نزدیک باشد و بر مبنای طراحی شاعرانه تحقق پذیرد. وزارت کشاورزی و جنگلداری، در ارتباط مستمر با چنین مدیریت تحققی در تعدادی از کشورها وجود دارد: در فنلاند، آلمان، اطریش، فرانسه، ایتالیا، لتونی، بلغارستان، در شیلی، نیوزلاند، در جمهوری کره. درختکاری بطور فزاینده به بخشی از فعالیت زراعی تبدیل میشود. بریدن درختان نباید از تعداد سالانه درختان در حال رشد بیشتر باشد. همینطور هم در دامداری، کشتار سالانه حیوانات باید با افزایش سالانه آنها متناسب باشد. مناطق جنگلی نوعی از زمین هستند، و بهرهبرداری از جنگل نیز بمعنی استفاده از زمین است. در پشت نام جنگل، مفهوم اجتماعی- تنفسی آن، اغلب مرتبط با محصولات غذایی پاک بلحاظ بومشناسی نهفته است (قارچها، میوههای بوتهای، محل شکار).

شاید لازم به یادآوری به خود ما باشد، که در چهارچوب «طرح استالینی تسخیر طبیعت» چگونه امور جنگلکاری و زمین، مرتع و برکه، استراحت و ماهیگیری، زیبایی روسیه و تبلیغ آن در یک نظام مدیریتی واحد محقق گردید. این عظیمترین برنامه کشاورزی- بومشناسی همه دورانها بود که به واقعیت پیوست. و آن میتوانست طلیعه یک دوره جدید رابطه خردمندانه انسان با طبیعت باشد. اما فقط روی گردانی غمانگیز از آرمانهای کشاورزی- اقتصادی ما تحت تأثیر حوادث فاجعهبار اواسط دهه ۶٠ و آتشسوزی جنگلها در سالهای ١۹۷۲ و  ۲٠١٠، آن را در زیر گرد و خاک مدفون ساخت.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *