فرح نوتاش 25.03.2025
با درود و سپاس از آقای منوچهر صالحی برای نوشتن این مقاله.
چون این نظریات در مقالات اروکمونیست ها و تروتسکیست ها قبلا دیده شده و بجا بود که به فارسی نیز این دیدگاه ها مطرح گردد.
در این مقاله با اشاره به نظریات مارکس در مورد انقلاب سوسیالیستی، مطالبی آورده شده، که در جمع بندی نهایی راه لنین غیر مارکسیستی نتیجه گیری می شود.
دفاع از لنین، در آنچه که انقلاب روسیه را موجب شد، با نگاهی دقیق به رویدادهای آن زمان، و انتخاب نهایی لنین، برای انقلاب روسیه ، برای تمام آنانی که از وجدان پاک سیاسی برخوردارند، کار سختی نیست.
و چه خوب شد که این انقلاب به تنهایی به انجام رسید. تا تمام خائنینی که خود را به دروغ مارکسیست معرفی می کردند، افشا شوند.
لنین چون مارکس خواهان انقلاب سوسیالیستی در کل اروپا بود. و راه پیش نهادی او اتحاد تمام احزاب سوسیالیست و کمونیست اروپا علیه جنگ امپریالیست ها در جنگ جهانی اول، و انقلاب سوسیالیستی در کل اروپا بود. ولی آنچنان که به تفصیل در کتاب کائوتسکی رویزیونیست، به قلم لنین آمده است، تمام احزاب اروپایی، به رهبری کائوتسکی، در حمایت از دولت های امپریالیستی خود برآمده و هیچ اشتیاقی به انقلاب سوسیالیستی در اروپا از خود نشان ندادند. از این رو لنین انقلاب روسیه را رهبری کرد و موفق شد.
لنین هر گز رهبر فراجناهی نبود. او مشخصا رهبر حزب طبقه کارگر بود. که انقلاب
کارگری و زحمتکشان را رهبری می کرد.
و احزاب چپ اروپایی که به دروغ خود را مارکسیست و سوسیالیست و انترناسیونالیست معرفی می کردند، همه در باور های مارکسیستی خود تجدید نظر کردند. و ناسیونالیست و متحد دولت های امپریالیست خود شدند.
و ما امروز، شاهد بازماندگان فلج آنان در عرصۀ سیاست جهانی هستیم. که چطور هنوز دست از این پیوند با امپریالیست ها نکشیده اند و در دفاع از اسرائیل هم پیمان وهمراه با امپریالیست اعظم و دولت صهیونیستی اسرائیل در مقابل نسل کشی و پاکسازی قومی فلسطینیان، سکوت کرده و یا طرف اسرائیل را می گیرند.
زمان ، بهترین داور درستی و نادرستی نظریات لنین بوده وهست.
از اکتبر 1917 تا کنون، 108 سال می گذرد. و در عرض این ایام ، دیدیم که تمام احزاب اروپایی،خبری از انقلابشان نشد، و احزاب شان تحلیل رفت. و نظاره گر جذب طبقه کارگر اروپا توسط فاشیست ها شدند. و اکنون تقریبا بیش از 30% آراء متعلق به احزاب فاشیست اروپاست.
در جنگ جهانی دوم نیز در آلمان این چنین بود. ناسیونال سوسیالیست ها کارگران را جذب کردند. این جذب، بی دلیل نبود. روگرداندن طبقه کارگر کشورهای صنعتی را از احزاب چپ خائن اروپا نشان می داد. و هنوز کارگران اروپا با این احزاب آشتی نکرده اند. آنکه جذب احزاب و سازمان های چپ است، طبقه متوسط است. و فلج کردن جوانان چپ را سازمان های تروتسکیستی به عهده دارند. که همگی بعد از مدت کوتاه واخورده می شوند و سازمان را ترک می کنند. و همگی پشت روضۀ هولا کوست چشم خود را به قتل عام استعماری در فلسطین می بندند.
آنان نه تنها خیال انقلاب در سر ندارند ، بلکه برای فلج نیروی چپ جوان، با هم رقابت شدید نیز داشته و دارند.
تغییر کل جهان، توسط انقلاب کبیر سوسیالیستی در روسیه آغاز شد.
انقلاب بلشویک ها نه تنها روسیه را زیر و رو کرد، بلکه اثرات سهمگین آن نیز با اصلاحات مدام برای پیش گیری از انقلاب سوسیالیستی ، به یاری طبقه کارگر اروپا و سپس جهان شتافت.
احزاب خائن اروپایی ، نه تنها کاری برای مردم ممالک خویش نکردند، بلکه با نفوذ جیره خواران امپریالیست های انگلیس و آمریکا و بقیه اروپا ، احزابشان نیز به زانو نشست.
و حال آنکه لنین، به زندگی خود ادامه داد.
ما جنوبی های جهان ، به لحاظ استعمار مدام و به شکل های مختلف، لنین را تنها حامی خود می دانیم. راه ما از راه لنین جدانشدنی است. چون ما جنوبی ها هرگز شمالی ها را استعمار نکرده ایم. ولی آنان با توسل به شیوه های مختلف و هر روز با فتنۀ نو، دست از سر ما جنوبی ها بر نمی دارند. احزاب چپ شمالی ، خود از جیره خواران استعمارند. و نانشان آغشته به غارت استعماریست. و هرگز نمی توانند از خزانه های مملو از غارت استعماری ممالک استعمارگرشان چشم بپوشند.
اگر لنین این انقلاب شکوهمند را نکرده بود، هنوز زنان با نصف حقوق، و بچه ها با ربع حقوق، جایگزین کارگران مرد در کار خانه ها می شدند. و هنوز کار روزی 16 ساعت بود . و استثمار تا مغز استخوان را می سوزاند.
دیدگاه برابری خواهانه تازه نیست. سه هزار پانصد سال پیش، در شهر افق ،
اوخناتون خانه هایی کاملا برابر ساخت. و درخت هایی برابر در آن خانه ها نشاند و تمام وسائل را برای ساکنان آن خانه ها برابر تقسیم کرد.
درست است که آن شهر و آن خانه ها بعد از مدت کوتاهی توسط دشمنان، با خاک یکسان شدند، ولی برابری خواهی ، جزو نهاد عدۀ بسیاری از انسان ها بوده وهست.
ولی از آن زمان، تا انقلاب اکتبر، ( بغیر از 4 ماه کمون پاریس) ، انسان موفق به ایجاد نماد عینی برابری خواهی نشده است.
این نارس بودن از زمان انقلاب اکتبر تا کنون گریبان جامعه جهانی را ول نکرده است. از زمان مارکس، هیچ انقلابی در هیچیک از کشورهای اروپایی که با لنین دشمنی کردند رخ نداده است. و تنها لنین بود که عملا به انقلاب سوسیالیستی جان داد. و پیروان او که این انقلاب را ساختند.
ترور لنین توسط زن جوان جهودی به نام فانی کاپلان از حزب منشویک ها، که قبلا عضو آنارشیست ها بود، انجام شد. او دو گلوله به گردن لنین در هنگام خروج از کارخانه، بعد از سخنرانی شلیک کرد. ولی بعد از مرگ لنین گلوله سومی نیز از زاویه دیگر در گردن لنین یافت شده است. در پی گیری دولت سوسیالیستی روسیه بعد از این ترور، رد سفارت انگلیس، سیدنی رایلی و رابرت بروس لاکهارت کشف شده است. ولی انگلیس هنوز با انکار، دخالت در هر نوع ترور رهبران ممالک را رد می کند. ولی تاریخ ایران مملو از ترور هایی است که به دستور دولت بریتانیای کبیر بوده است!
انقلاب اکتبردر 1999 فرو پاشید. سه عامل اساسی را نباید از نظر دور داشت.
فتنه مدام و متحد امپریالیست ها، به سر کردگی آمریکا. چها هزار سند فتنه توسط سی آی ای چاپ و در اختیار عموم گذاشت شده است.
همکاری جناح سفید داخلی با فتنه. عکس های میکائیل گورباچف در جمع دشمنان بسیار است.
و سوم، عامل خودخواهی انسان ها ، برای مثال
وقتی نیکیتا خروشف اوکراینی صدر هئیت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی شد، بخش هایی از روسیه، رومانی ، لهستان و بلا روس را به کشورش اوکراین اضافه کرد! و این در تمام رده های شغلی، با کم کاری و… همراه بود.
داروین می گوید سوسیالیسم با نهاد انسان که خودخواهی است، همخوانی ندارد. و این واقعیت را نیز باید از نظر دور نداشت.
تربیت انسان ها از طبقات مختلف ، بطور قطع نمی تواند نتیجه یکسانی داشته باشد. از این روست که مارکس دیکتاتوری پرولتاریا را شیوه حکومتی نظام سوسیالیستی معرفی می کند.
با این که امروز اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشیده ، ولی موج عظیم ان انقلاب جهان را زیر ورو کرده است . و رویدادهای جهان امروز، راهگشای آینده ای روشن به سوی
سوسیالیسم در جهان خواهد شد.
لنین نمرده است لنین در جان تمام پیروانش زنده است و مبارزات ضد امپریالیستی، همچنان تا نابودی امپریالیست های همه خواه و سیری ناپذیر همچنان ادامه خواهد داشت.
womens-power.farah-notash.com
www.farah-notash.com
Women’s Power
دوست من:
باین شاخ واوشاخ پریدی که ربطی به. انقلاب لنین ندارد مثلا موضوع اسراییل ونسل کشی ،.برادر اسراییل را باکمک شوروی تاسیس کردند وشوروی اولین کشور برای برسمیت شناختنش بود.
بعدش انقلاب که شرایطی دارد اگر دراروپا نشد باهمه کوششی که کمونیستا کردند شرایطش فراهم نبود درروسیه هم زورکی بود
نتیجه اش فروپاشی .درچین هم همینطور .تعریف ازلنین ونبوغش بجای خود.خودش اقرار کرد اگر حالا شما منشویکها واکثریت بلشویکها مخالفید بدانید که هرگز انقلاب نخواهد شد.بله او میدانست که روسیه مستعد انقلاب سوسیالیستی نیست ولی ازین فرصت جنگ وبدختی مردم وکارگران استفاده کرد.دهقانان را هم به تیوری اضافه کرد.
نتیجه چه شد:
فروپاشی .حالا شما هنوز همان توده ای های سابق اید که هرچه حرب کمونیست روسیه بگوید درست است.پوتین شده استالین کاری به مافیای قدرت وثروت اون همپالکی هاش ندارید استدلال میکنید جهان چند قطبی شده .چه ربطی دارد.؟
حالا نسخه تان برای ایران هم ملی ودمکراتیک است که ۴۵ساله تجربه میکنیم وشعار مرگ بر امریکا میدیم وسیاست های لیبرالی را پیاده میکنیم.
اقیان ما نیاز به دموکراسی وازادی داریم سوسیالیسم برای ما بجز گرسنگی چیزی نیست.
با درودی متقابل.
یادتان رفت بعد ازجمله آخرتان (سوسیالیسم برای ما بجز گرسنگی چیزی نیست!)،
زنده باد امپریالیسم بنویسید.
جبهۀ جهانی ضد امپر یالیست ـ قدرت زنان ـ فرح نوتاش
سلام خانم نوتاش گرامی،
نقد شما را خواندم و دیدم که شما مثل آن بخش از «سوسیالیستها» بنا بر سنتی که لنین در جنبش کارگری آغاز کرد، هر کسی را که با اندیشه شما در انطباق نباشد، فورأ به ضد انقلاب و عامل امپریالیسم و هوادار اسرائیل و … بودن متهم میکنید. آیا گمان شما بر این است که اینچنین نوشتن کاری آکادمیک و علمی است؟ من چنین باوری ندارم و گمان من آن است که چنین کسانی در حوزه منطق دیالکتیک و فهم ماتریالیسم تاریخی کمبود دارند.
من برای آن که نشان دهم مارکس و انگلس مخالف انقلابهای زودرس بودهاند، هم از مارکس و هم از انگلس نقلقولهائی را عرضه کردهام. شما لطف کنید و بگوئید که آن دو حرف مفت زدهاند و مثل من عامل امپریالیسم بودهاند.
من در نوشتهام یادآور شدم که ۹۰ ٪ مردم روسیه در ۱۹۱۷ روستائی بودهاند و بیسواد و در فقر غوطهور. فرزندان این روستائیان در جبهه جنگ جهانی یکم گوشت دم توپ ارتش روسیه تزاری بودند، یعنی در آن دوران ارتش روسیه همچون نیروهای نظامی ایران در دوران جنگ با عراق، برای اینکه بتواند در برابر سلاحهای مدرن ارتش آلمان از خود دفاع کند، باید از امواج انسانی بهره میگرفت و به همین دلیل چند میلیون کشته داده بود و چون از نیروی کار در روستاها کاسته شده بود، از تولید کشاورزی نیز به شدت کاسته شده بود و در نتیجه قحطی مواد غذائی سراسر روسیه را فراگرفته بود و به همین دلیل بسیاری از سربازان از جبهه های جنگ گریخته بودند و موجب شورشهای کور در شهرها و روستاها گشته بودند. چگونه میتوان در چنین کشوری سوسیالیسم را متحقق ساخت؟ آنچه لنین و تروتسکی در روسیه انجام دادند، انقلابی ارادهگرایانه بود که در نوشتهام یادآور شدم سوسیالیستهای تخیلی نیز دارای چنین باورهائی بودند و حتی میخواستند با کودتا قدرت سیاسی را به دست آورند تا بتوانند همچون لنین سوسیالیسم را متحقق سازند. مارکس وانگلس در رد چنین تلاشهائی بسیار نوشتهاند.
من تا کنون میپنداشتم شما سوسیالیستی بدون تعصبهای کور هستید. اما انقلاب کتبر را انقلابی سوسیالیستی پنداشتن و شکست آن پروژه پس از ۷۲ سال را نادیده انگاشتن واقعأ آشکار میسازد که شما اندیشه مارکس مبنی بر این که «هستی اجتماعی آگاهی اجتماعی را متعیین میکند» را نیز درک نکردهاید. آیا از خود پرسیدهاید چرا پس از تحقق مناسبات سرمایهداری هیچ یک از این کشورها دوباره به دوران فئودالی بازنگشتهاند؟ و چرا دولت سوسیالیستی شوروی از درون فروپاشید و سرمایهداری در روسیه بازسازی شد؟ اگر بتوانید به این پرسشها پاسخ دهید، در آنصورت باید بپذیرید که در روسیه تزاری سرمایهداری وجود نداشت و تازه در روند رشد قرار داشت و بنابراین در یک کشور عقبمانده همانطور که از مارکس نقل قول آوردم، نمیتوان از مراحل تاریخی پرید و از جامعه روستائی فئودالی و یا روستائی مالکیت مشاعی از سرمایهداری جهید و خود را در جامعهای سوسیالیستی یافت.
من به همین چند نکته بسنده میکنم زیرا درباره نکات دگر نوشته شما نقد نوشتن به گونهای آب در هاون کوفتن است. دیگر آن که من این نوشته را فقط برای شما نوشتهام و آن را انتشار نخواهم داد.
برایتان هر چند چند روزی از آغاز سال نو سپری شده است، بهترینها را آرزومندم.
با مهر فراوان
منوچهر صالحی لاهیجی
آقای صالحی گرامی درود بر شما و سپاس از ابراز نظرتان .
متاسفانه استدلال شما به دلیل نقض گفته های من، نیاز به جواب ندارد.
و من با احترام به جمع نویسندگانی که مقالاتم را همواره برایشان ارسال می کنم ، مطلب شما را نیز پخش همگانی می کنم و نوشته خود را بار دگر همراه آن می فرستم تا اگر لازم شد، آن را دوباره خوانده و خود قضاوت کنند.
با احترام
برایتان آرزوی سلامتی و شادی دارم.
فرح نوتاش
سلام دوستان گرامی من به عنوان یک هوادار عدالت اجتماعی، شما بنامید سوسیالیست، هیچ سواد مارکسیستی ندارم و به تجربه متوجه شده ام که رفتن به سمت نظمی عدالت محور نیاز به آگاهی توده ها و پس از برقراری آن نیاز به محافظت از آن در مقابل دشمنان طبقاطی دارد واین جز با یک تشکیلات منسجم هوشیار وبا اراده بدست نخواهد آمد. هدف از این نوشته آن است که بگویم انقلاب کارگری و حفظ آن اراده گرایانه است و در غیر این صورت به شکست منجر خواهد شد. آنان که شکست اتحاد شوروی را به انقلاب اراده گرایانه لنین ربط می دهند، نه از امپریالیسم وسازمانهای اطلاعاتی و پیچیده آن مطلع هستند و نه از دیالکتیک مبارزه آگاهانه طبقه کارگر.