مقاله ۴۷/۹۹
۱۵ دی ۱۳۹۹، ۴ ژانویه ۲۰۲۱
6 دیماه 1399 – 26 دسامبر 2020
فرهاد عاصمی، سردبیر سایت “توده ای ها”، در مقاله ای تحت عنوان «به ما می گویند در منطقه دخالت نکنیم» (به تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۹۹ برابر با ۱۳ دسامبر ۲۰۲۰) [1]، تحلیلی ارائه داده است که بسیار جای تأمل دارد، تأمل از اینکه ایشان انسان پرمطالعه ای است و تجربه طولانی نیز در صفوف حزب توده ایران دارد. ظاهراً نه آن تجربه ها و نه مطالعات وسیع هیچکدام نتوانست به یاری اش بیایند، و در حالی که به زبان طنز از بی خردی مقامات ایران و در رآس آن آیت الله خامنه ای در سیاست منطقه ای و جهانی می نالد، خود نیز تحلیلی خردمندانه در قوارۀ یک “توده ای” ارائه نمی دهد. قصدم پرداختن به همه مسائل مطرح شده در نوشتۀ ایشان نیست، بلکه پاسخی است به نقد ایشان در مورد سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی.
یکم:
عاصمی می نویسد: «تنها نکتهای که علی خامنه ای با صراحت اعلام داشت، و آن را حتی با توجه به سیاست امپریالیستی [دولت های غربی] در منطقه توجیه نیز نمود، مساله ی “دخالت در منطقه” است! گفته شد: “سه کشور اروپایی … که خودشان بیشترین دخالت های نادرست را در مسائل منطقه دارند، به ما میگویند در منطقه دخالت نکنید”. در این بیان باری دیگر اذعان میشود که ایرانِ ج ا کماکان در گردابی قرار دارد که امپریالیست ها با سیاست تحریک آمیز و نظامی گری خود در منطقه به آن دامن میزنند و آن را به ابزار پیشبرد هدفهای تجاوزگرانه خود بدل ساخته اند. پاسخ هوشمندترین نیروهای زمینی و آسمانی در کشور به توطئه ی امپریالیسم، افتادن مجدد در تله ی سیاست امپریالیستی است! آنوقت برخی ها می خواهند برای این به تله افتادن سرشتی “ضد امپرالیستی” دست و پا کنند!»
عاصمی در سایت “توده ای ها” که شباهتی به ادبیات حزب توده ایران در سالهای فعالیت آن بعد از انقلاب بهمن (پیش از یورش به این حزب در سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲) ندارد، وانمود می کند که رویکردش در قبال سیاست منطقه ای ج اا با رویکرد رهبری کنونی حزب توده ایران که پس از یورشها به این حزب در خارج از کشور شکل گرفت، متفاوت است. حال آنکه هر دو ماهیتاً دارای یک ادبیات هستند، با این تفاوت که نشریه “نامه مردم” آن را “دخالت های ماجراجویانه” تعریف می کند و عاصمی “افتادن به تلۀ امپریالیستی”! و هر دو دارای یک پیام برای امپریالیسم جنایتکار به سرکردگی دولت ایالات متحده هستند، و آن اینکه اطمینان می دهند که “گزندی” به توسعه طلبی های تجاوزکارانۀ امپریالیستی وارد نمی سازند و به خوبی “واقف” هستند که “مزاحمت” ها و “ماجراجویی” های این یا آن دولت است که در طول تاریخ پای نیروهای نظامی امپریالیستی را به مناطق مختلف جهان از جمله در خاورمیانه و شمال افریقا کشانده است. به عبارت دیگر، گویی امپریالیسم غول خفته ای ست که تا زمانی که دولتی “دُمِ آن را لگد نکند”، هیچ خطری برای آنها ندارد!
به عنوان مثال، اگر در فاصله بین پایان جنگ جهانی دوم تا زمان تخریب اتحاد شوروی، دولت های سوریه، ایران، گواتمالا، شیلی، کنگو، غنا، اندونزی و بیشمار نمونۀ دیگر، “دُم” امپریالیسم امریکا را “لگد نمی کردند”، این رژیم دست به کودتاهای خونین برای سرنگونی آن دولت ها نمی زد و یا خون میلیون ها انسان را در جنگ کره و ویتنام نمی ریخت. و یا اگر پس از تخریب اتحاد شوروی، دولت هایی چون یوگسلاوی، افغانستان، عراق، سومالی، سودان، لیبی و سوریه “دست به ماجراجویی نمی زدند” یا “به دام تلۀ امپریالیستی” نمی افتادند، ده ها دولت غربی به رهبری امریکا با چنان شقاومتی به جان این ملت ها نمی افتادند.
با این ادبیاتی که عاصمی عرضه می کند، هیچ بعید نیست که به تقلید از رهبری کنونی ح ت ا (به طور نمونه، نشریه نامه مردم، شمارۀ ٨٧٦)، استدلال کند که «نقش ویرانگر نظام های دیکتاتوری منطقه» است که «شرایط عملکرد و کسب سَروری (هژمونی) امپریالیسم» را فراهم آورده است. در آن صورت باید از ایشان و مؤلفان “نامه مردم” پرسید که، مگر دُوَل امپریالیستی نیروهای “آزادی بخش” هستند که برای “رهایی” ملت های تحت حاکمیت “دیکتاتوری” دست به تهاجم نظامی به این کشورها زده اند؟ و اگر چنین است، پس چرا چنان تهاجماتی علیه رژیم هایی چون عربستان، قطر، امارات، مصر، بحرین، اسراییل و مانند اینها رخ نمی دهد که در دیکتاتوری سرآمدند؟ واقعیت اما این است که تمامی تجاوزات ددمنشانۀ امپریالیستی در سالهای پیش از تخریب شوروی با ترساندن ملتها از به اصطلاح “خطر کمونیسم” و پس از آن تحت نام “مبارزه با تروریزم” و تنها و تنها علیه دولت های “مستقل” انجام شده و تمامی ادعاهای دولت های متجاوز به کشورهای ذکر شده در بالا، از جمله “نسل کشی”، “حمایت از تروریزم”، “داشتن سلاحهای کشتار جمعی”، “نقض حقوق بشر” و مانند اینها، سناریوهای ساختگی و توطئه آمیزی بیش نبوده اند!
لااقل از زبان ژنرال امریکایی، وسلی کلارک، فرمانده جنگهای تجاوزکارانه به بالکان و از رهبران ناتو در افغانستان و عراق، بیاموزیم که به گفته او، هنوز عرق نظامیان در اشغال افغانستان خشک نشده بود که وزارت جنگ امریکا از جنگ علیه شش کشور دیگر سخن می راند، که ایران نیز یکی از آنها بود. و وقتی کلارک علت را جویا می شود، وزیر استدلال می کند که «ما اکنون ارتش قوی و آماده ای داریم»! یا لااقل از اولیور استون، کارگردان امریکایی، بیاموزیم که دولت امریکا در سی سال گذشته (پس از تخریب و تجزیه اتحاد شوروی) ۱۳ جنگ راه انداخت که ۱۴ تریلیون دلار هزینۀ آنها بوده است. آیا علت این دخالت ها و اشغالگری ها و یا به عبارت دیگر، جنگ های بی پایان امپریالیستی، “دخالت های ماجراجویانه” ی کشورهای قربانی و یا افتادن آنها به “تلۀ امپریالیستی” بود؟! و آیا پاسخ مثبت دولت های ایران و روسیه به درخواست دولت سوریه در قلع و قمعِ بیشمار تروریستهای آدمخوار که مورد حمایت امپریالیسم بوده اند، افتادن به “تله امپریالیستی” و یا “دخالت های ماجراجویانه” بود؟! آیا مشخصاً در مورد سوریه، وقتی ایران و روسیه به کمک این دولت شتافتند، به سرزمینی تعرض کرده یا آن را به اشغال در آورده اند؟! آیا تقابل امپریالیسم با چین، روسیه، ونزوئلا، جمهوری خلق کره و غیره برای آن است که آنها در “تله امپریالیستی” افتاده و یا به “دخالت های ماجراجویانه” دست زده اند؟!
در نوشته های عاصمی همانند نشریه “نامه مردم” اثری از غرور ملی و مقاومت طلبی به چشم نمی خورَد. به عکس، سرشار از نصایح تسلیم طلبانه در برابر ددمنشی امپریالیسم امریکا و متحدان اوست. و دقیقاً به همین دلیل است که مقاومت های ملت های منطقه که ج اا نقش برجسته ای در آنها دارد، از سوی اینها “دخالت های ماجراجویانه” و “افتادن به تله امپریالیستی” تعبیر می شوند و مورد شماتت قرار می گیرند. این سیاست هیچ قرابتی با گفتمان انقلابی و میهن دوستانۀ حزب توده ایران در دوران رهبری دکتر نورالدین کیانوری و پیش از آن ندارد و کاملاً با آن در تضاد است. و این نشان از حاکم شدن رویزیونیسم و اپورتونیسمی خطرناک بر تفکر سیاسی این مدعیان به ظاهر “توده ای” دارد.
دوم:
عاصمی ضمن اینکه به درستی سیاست صلح آمیز چین و روسیه را می ستاید، می گوید: «سیاست ضد امپریالیستی، سیاستی صلح آمیز است. سیاست صلح آمیز سیاستی است که از ترفند ایجاد برخورد رو در رو که امپریالیست ها دنبال می کنند دوری می گزیند! شیوه ی دورانی به منظور خنثی ساختن تحریکات امپریالیستی و نه افتادن در تله هایی که آنها برپا می دارند!»
می پرسیم مگر به جز این است که جمهوری اسلامی برای “دوری گزیدن” از “ایجاد برخورد رو در رو با امپریالیست ها” به قرارداد برجام تن داده است؟ از شش کشور امضا کننده این توافقنامه که یک سوی این قرارداد بودند، به جز روسیه و چین، سایر دولت ها که تمامی از بلوک “غرب” هستند، هیچکدام به تعهدات خود پایبند نمانده اند، چه امریکا که در می ۲۰۱۸ خودسرانه و رسماً از آن خارج شد و چه سه کشور اروپایی که فقط در ظاهر در این قرارداد مانده اند و مثل مستعمرات امریکا دائم چشم شان به رهنمودهای ارباب بود. زیرپا گذاشتن توافقنامه ها از سوی دُوَل غربی البته هیچ تازگی ندارد. پس از اشغال سرزمینهای بومیان سرخ پوست امریکا، که به کشتار میلیونها تن از آنان انجامید، بین دولت ایالات متحده امریکا و بومیان بیش از ۴۰۰ معاهدۀ صلح بسته شده بود که تمامی آنها از سوی این دولت زیر پا گذاشته شد. آیا حق جمهوری اسلامی نیست که به این دولتها اعتماد نکند؟ با این حال، مگر به جز این است که جمهوری اسلامی کوشید که در تلۀ امپریالیستی – پذیرش برجام های متعدد برای تسلیم کامل ایران – نیفتد؟ آیا پس از خروج یکجانبۀ دولت دونالد ترامپ از برجام، ردّ مذاکره با آن دولت یک تصمیم کاملاً درست و متناسب با ارزشهای ملت ایران از سوی جمهوری اسلامی نبود؟ مراد از جمهوری اسلامی دولت غربگرای تحت مدیریت حسن روحانی نیست که همانند سایر نئولیبرال ها، در صدد بر باد دادن حیثیت ملی میهن ما در برابر امپریالیسم ریاکار و ددمنش غرب برآمده است. و بسیار حیرت انگیز اینکه، در ادبیات امثال فرهاد عاصمی، همانند “نامه مردم”، تسلیم طلبی و همصدایی با همان نئولیبرال های بی غیرت موج می زند. و لذا، جای تعجب نیست که اینان همصدا با امپریالیسم و عوامل نئولیبرال آن در درون حکومت، درست علیه هسته اصلی مقاومت در درون حکومت، یعنی حلقۀ آیت الله خامنه ای، بسیج شده اند. آیا این یک ننگ پاک نشدنی نیست که یک نیروی سیاسی به صِرف مخالفت با یک نظام سیاسی، دولت بی غیرت و ضدملیِ تیم حسن روحانی را به حال خود رها سازد و هم و غم خود را درست علیه جریانی در درون حکومت بسیج کند که به رغم ضعف هایش دست کم اقتدار و عزت ملی میهن ما را در برابر توطئه ها و تهدیدهای بی پایان امپریالیستی حفظ کرده است؟!
خلاصه کلام اینکه، به اعتقاد نگارنده، جمهوری اسلامی آنجا که نیاز بود، هر چند به ناگزیر، وارد نبرد نظامیِ “رو در رو” با تروریستهای وحشی در سوریه و عراق شد که ساخته و پرداختۀ سازمانهای اطلاعاتی امپریالیستی بوده اند. و آنجا که نیاز به “دوری گزیدن” از برخورد نظامی با امپریالیست ها و روی آوردن به دیپلماسی غیرنظامی بود، این هنر را داشت که چنین کند؛ به طور مشخص قرارداد برجام، صرف نظر از مشکلات آن که مجال بررسی آن در این مقال نیست. [1] https://tudehiha.org/fa/13043
پس از سلام پدرمان چرا سرنا را از سر گشادش باد مسکنی اصل خصوصی سازی با حکم حکومتی است تمام تصمیم ها فردی است مصیبت همین جاست « فتنه ها زیر سر دربار است. این کثافات از آن انبان است» بدرود
آقای گلستانی چطور یک توده ای ها از جنایتکاری مثل خامنه ای دفاع میکنه. هی آقا سیامک میگه برخورد با دیدگاه هیچ کس فکر نمی کنه که پس از چهل سال این حرفا مشکوک نیست.
این آقای گلستانی، از همکاران نزدیک علی خدایی و مبلغ “راه توده”، در ایران نشسته و زیر «سایه برادران» کارش در اینجا و فیس بوک و همه جای دیگر تبلیغ برای خامنه ای، رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و حمله به حزب تودۀ ایران، زیر ماسک دفاع از “مبارزۀ ضد امپریالیستی” است. تبلیغ این خط یعنی تلاش برای بی آبرو کردن حزب تودۀ ایران و تبلیغ همان سیاست دفاع “از خط امام” و خمینی جنایتکار که در انتها به قیمت جان شماری از برجسته ترین و درخشان ترین رهبران و کادرهای حزب تودۀ ایران تمام شد!
جمال حق جو، لطفا پاسخم خطاب به سیاوش را مطالعه کنید.
در ضمن، با بیشتر نظرات آقای “ملی” موافقت دارم.
توجه همگان را به پاسخم خطاب به “سیاوش” جلب می کنم.
پاینده باشید همگان
جناب سیاوش!
آیا افرادی چون من باید چوب بی اطلاعی امثال شما را هم به جان بخرند؟! شما وقتی این قدر به لحاظ تئوریک ناتوانی که قادر نیستی مواضع من و راه توده ی مدافع نئولیبرال ها را تشخیص بدهی، مجبور نیستی دم از “توده ای” بودن بزنی و یا اصلا اظهار نظر بکنی؟! سکوت کنی بهتر نیست؟! دوم، مواضع بنده همان دیدگاه حزب توده ایران در دوران رهبری رفیق دکتر کیانوری است، دورانی که افتخار عضویت در آن داشتم و تاوان سختش را هم پرداختم. آیا رفقای ما که آن زمان از “خط امام” با حفظ انتقاد حمایت می کردند، “در سایه برادران” از نهادی از جمهوری اسلامی “حقوق” دریافت می کردند؟! اگر این پاسخم اقتاع کننده است، حال می توانی این پرسش درست را مطرح کنی که چطور می توان پس از آن همه کشتار رفقای ما، باز هم مثل آن زمان از “خط امام” امروز حمایت کرد؟! آن روز و امروز فرقی نکرده؟ اگر دنبال پاسخ این سوال هستی، باید بگویم همان کسانی که رفقای ما را زیر شکنجه و در جوخه های اعدام کشتند، پیش از آن از راه ترور و انفجار رفقای خامنه ای را کشتند. خود خامنه ای نیز حتی یک روز “قبل” از انفجار ۷ تیر سال ۶۰ ترور شد، یعنی سراغ او زودتر رفتند. اگر او آن روز ترور نمی شد، در انفجار روز بعد حتما کشته می شد، زیرا در انفجار ۷ تیر کسی زنده نماند. حال اصلا فکر کنید اینها همه خزعبلات است. به زبان دیگر می گویم: رفیق کیانوری به نقل از رهبران حزب کمونیست مصر گفته بود که “دولت جمال عبدالناصر رفقای ما دستگیر و حتی اعدام می کرد، ولی هر گاه قدمی در راستای منافع ملی مصر بر می داشت، باز هم از او حمایت می کردیم”!
پایتده باشید
آقای گلستانی! شما که دولت روحانی را نئولیبرال خطاب می کنید تا دامن ولی فقیه و سپاه را از فجایع به بار آمده از اقتصاد آزاد ضدمردمی پاک کنید، می شود توضیح دهید که این دولت و دولت های قبلی و این مجلس و مجلس های دیکر شورای اسلامی از کدام روزنه این حاکمیت دیکتاتوری بیرون آمده و شکل گرفته اند؟ جز از روزنه شورای نگهبان، که از ١٢ عضو آن، ۶ عضوش مستقیم از سوی رهبر، ٣ عضوش از سوی رئیس قوه قضائیه ی منصوب ولی فقیه و ٣ عضو دیگرش از همین مجلس شورای اسلامی پا به پوتین و ملتزم به ولی فقیه؟ اگر نه، چگونه می توانید ثابت کنید که خود ولی فقیه و تمام جناح های حکومتی از جمله اصلاح طلبان مدافع سرسخت این اقتصاد نئولیبرالی تحمیلی و تشویق شده ی نهادهای بین المللی مانند صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و… نیستند؟
شما دولت روحانی را چنان به دلیل نئولیبرال بودن محکوم می کنید که گویی ولی فقیه و نهادهای سیاسی، نظامی و اقتصادی بیت او مدافع اقتصاد کینزی یا سوسیالیستی اند؟
شما وقتی مدعی دفاع از حزب توده ایران سالهای نخستین انقلاب هستید، باید به سوالات بسیار دشوار دیگری پاسخ دهید از جمله پاسخ رفیق سیامک را که از شما مستقیم و غیرمستقیم می پرسد چگونه این حاکمیت دیکتاتوری می تواند ضدامپریالیست باشد یا رویاروی امپریالیسم ایستاده است که در چند دهه گذشته اکثریت زحمتکشان مزدبگیر و حقوق بگیر را در سخت ترین شرایط مالی و اقتصادی قرار داده و قصد هم ندارد پای نحس و نکبتش را از گلوی تک تک این زحمتکشان بردارد؟ چگونه “آیت الله” خامنه ای شما و نهادهاب سرکوبگرش برای توجیه عملکردهای ضدبشری شان خود اعتراف می کنند غالب مشکلات کشور داخلی است، اما با کمال وقاحت می خواهند همه مشکلات را به گردن دولت های منصوب خودشان بیندازند و شما هم به یاری اش شتافته اید؟
شما اگر خود را همان توده ای اول انقلاب می دانید، باید بدانید همان حزب اگر از کارهای مثبت انجام شده چند سال اول انقلاب دفاع می کرد، دست از انتقاد از سیاست ها و عملکردهای غلط حاکمیت بر نمی داشت حتی به قیمت نابودی خودش. مهمترین نمونه آن مخالفت شدید حزب از ا امه جنگ پس از بازپس گیری آخرین شهر اشغال شده از سو عراق. حزب توده ایران از بدو تولد تاکنون همیشه مخالف سرسخت سیاست های تنش زا و طرفدار سرسخت صلح بوده و خواهد بود.
شما چگونه این دیکتاتور و نهادهای سرکوبگرش را ضدامپریالیست می پندارید، که خرید واکسن آمریکایی و انگلیسی را ممنوع می کند، صرف این که ایشان شخصا اعتمادی به آن ندارد. اگر دیکتاتور نیست، می توانست بگوید من از این واکسن استفاده نمی کنم اما هر کس مایل است می تواند از آن استفاده کند. ای ولی فقیه اگر دیکتاتور نیست، پس حق هم ندارد برای چند ده میلیون ایرانی تصمیم بگیرد، و اگر وظیفه اش جلوگیری از خطری است که چند ده میلیون انسان ایرانی آن را نه تنها خطر محسوب نمی کنند بلکه آن را مایه نجات انسان ها می دانند- پس بپذیرید ایشان همان مصباح یزدی پا به پوتین اش است که بر این باور بود که مردم از درک و فهم درستی برای تصمیماتی ندارند که نماینده خدا بر روی زمین یعنی ولی فقیه باید بگیرد.
خسروی گرامی، یک دیکتاتور دینی که می خواهد فرهنگ، دین و اسلام سیاسی بر تمام مردم یک کشور تحمیل کند، نمی تواند ضدامپریالیست یا ضد ستمگران باشد؟ یک دیکتاتور طرفدار سرسخت اقتصاد آزاد و بازار آزاد نه می تواند ضدامپریالیست باشد، و نه عدالت خواه حتی اگر روزی میلیون ها بار از دهان لغش واژگانی مقدسی مانند “عدالت” و “مستضعفان (زحمتکشان)”، “مظلومان (ستمدیدگان)” مثل نقل و نبات ببارد.
موفق باشید
این توپچی های ضد آقای گلستانی چقدر [حذف شد]هستند. همگی اینها خودشون روزی یا حسین میر حسین میگفتند. نخست وزیر امام! رو که نیست. [حذف شد].
جناب آقای عاصمی بدلیل وجود درختان (اخوندها)قادر بدیدن جنگل نیستند
ژیوپولتیک فرهنگی و تاریخی ملتها پروسه و روندی است که در آن از همه دولتها و نظامها و رژیمها و خاندانهای پادشاهی خود تنها به مثابه ابزار استفاده میکند و از هر ایدیولوژی و مذهبی تنها برای دفاع از سرحدات تاریخی و باستانی خود بهره برداری مینماید
تاریخ ایران روسیه و چین به هم تنیده و سرشار از تاثیرات و تغییرات متوازی متقابل هماهنگ و همزمان بوده است از مشروطیت ایران انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و روی کارامدن سون یات سن در چین گرفته تا سرنگونیهای دهه های هفتاد و هشتاد در ایران و روسیه همگی بیانگر ماهیت و بنیاد در هم تنیده این کشورهاست که هر یک سرحدات تاریخی و ژیوپولتیک خود را دارند
از تنگه خیبر تا بلندیهای گولان بخشی از اندام جغرافیایی و ژیوپولتیک ایران میباشند
من شخصا پلستان (فلسطین )را نیز بخش بسیار مهم این سرحدات میدانم
روسیه در همه تاریخ خود در مرکز حسادت و کینه توزی روم غربی به سرکردگی واتیکان و خاندان پادشاهی هلند (ژرمنها) قرار داشته و دارد به همانگونه ایران
کاترین کبیر نخستین تزار آلمانی تبار روسیه بود که صدهاهزار هلندی پناهنده را به خاک روسیه و اوکراین آورد و آنان پس از تصاحب بلامانع تمام زمینهای کشاورزی اوکراین همه ساکنان اصلی اوکراین تاتارها قزاقها و روسها را مورد آزار و اذیتهای نژادپرستانه خود قرار دادند و پس از ریشه دوانیدن با تکرار پناهنده بازی و جنگ های قلابی مذهبی راه امریکا و کانادا را در پیش گرفتند و پس از استقرار در آن دقیقا همین رفتار را تکرار نموده و سپس راهی امریکای مرکزی و جنوبی گشتند
پژوهش تاریخچه کلیساهای منونایت هدورایت جهوزا ویتنس و دهها فرقه مانند را پیشنهاد مینمایم
آنان به جرم کشتار یکدیگر در خاک المان و هلند بدلایل مذهبی و فرقه ای به روسیه پناهنده شدند و پس از تکرار همان اهریمن صفتیها به دیگر نقاط جهان رفته و روز از نو روزی از نو .
در کتاب مهاجرت منونایتها هلندی و اوکراینی آمده است که زمانیکه آنان در سال ۱۹۲۶ میلادی به کانادا رسیدند منونایتهای هلندی اوکراینی که پیش از آنان سرتاسر زمینهای کشاورزی کانادا را در دست داشتند و بخش های بزرگی از آنان درحال مهاجرت به مکزیک و امریکای جنوبی بودند
چند سال پیش در خبرها آمده بود که جمعیت چندهزارنفری منونایتهای کشور بلیتز کل محصولات لبنی و دامداری آن را در اختیار دارند
اینان که به یهودیان سرگردان معروفند تنها کارشان زمین دزدیست
آنان چهارصد سال آفریقای جنوبی تحت کنترل نژادپرستانه خود داشتند تمام نخست وزیران اپارتاید همین هلندیهای نارنجی پوش بودند که اکنون صاحب تمام زمینهای کشاورزی امریکای شمالی میباشند
خود این نکته دلیل بنیادین مانورهای مشترک نظامی آفریقای جنوبی روسیه و چین است
دشمن مشترک استعار و نژادپرستان هلندی آلمانی .
روی کارامدن کاترین آلمانی تبار تبعات خود در ایران را نیز بدنبال خود داشت سرتاسر زندگی سیاستگذاران دوره قاجار پوشیده از وجود جاسوسه ها و معشوقه های هلندیست و اوج گسترش آیین فراماسونری و بهاییت و هدف همه این رفتارها چیزی به جز زمین دزدی و کنترل کامل شرق نبوده و نیست که سرآغاز آن دزدیدن پلستان (فلسطین) است .
هلندی اوکراینیهای روسیه در هردوجنگ جهانی در کنار المانها و فاشیستها میلیونها نفر از میزبانان خود را قتل عام نمودند .
حمایت آلمانیها و آمریکاییها از انقلاب روسیه و شخص لنین غیر قابل انکار است اما این نهایتا استالین بود که با هوش اراده و شخصیت خداگونه خود به داد شرق رسید و به محض ظهور تمام مرام و مکتب و حزب کمونیست روسیه را به خدمت گرفت و میلیونها نفر ازین دزدان هلندی را قتل عام و آواره نمود .
استالین فهمید که موضوع سوسیالیسم نیست و اینان قصد تجزیه و نابودی روسیه را دارند او تمام آلمانیهای نهفته در حزب را بدون سوال و جواب اعدام نمود و تا لحظه مرگ خود مراقب انان بود او حتی نزدیکان خود را نیز اعدام نمود تا روسیه ای را بسازد که امروزه می بینیم .
استالین بزرگترین تزار تاریخ روسیه است و از هر نظر شایسته ستایش .
گاه حقیقت را نمیتوان توضیح داد و تنها باید که با تمام توان حقیقت خود را به پیش برد .
سرتاسر تاریخ شرق پوشیده از تجاوزگری غرب و دفاع شرق میباشد این به این معنیست که اولویتهای دولتها و ملتهای شرق نخست تمامیت ارضی است و سپس دمکراسی و عدالت اجتماعی .
تشخیص ندادن این اولویتها بزرگترین مشکل چپ نماهای ایرانیست و به همین دلیل بسیار بزرگ گاه در کنار استعمارگران و نژادپرستان قرار میگیرند .
انان ناگهان به تحریک رسانههای صهیونیستی یک شبه از بشار اسد هیتلر میسازند و به بهانه دفاع از طبقه کارگر سوریه از دزدیده شدن خاک زیر پای طبقه کارگر سوریه توسط هلندیهای فاشیست و صهیونیست پشتیبانی میکنند .
درست در همان زمانیکه که هلندیهای فاشیست رسما علنا از داعش حمایت مینماید چپ نماهای ایرانی دادگاه حقوق بشر برای بشار اسد تقاضا مینمایند😅😂🤣
آنان همه حقیقت را قربانی نااگاهی خود و رمانتیسم اخوند صفتانه خود مینمایند و در همان حال به اخوندها هم فحش میدهند .
مشکل بزرگ شرق دفاع از سرزمین ملیت و هویت خود میباشد و اولویت بر سر حق بودن است .
شرق اصالت پرست یا غرب نژادپرست؟؟؟؟؟
ظاهرا چپ نماهای ایرانی هنوز هم نمیدانند که در کجای جهان ایستاده اند !!!!!!😂
و همانگونه که گفتم درختان نمیگذارند که جنبش چپ ایران جنگل را ببیند .
براوو، مهرداد.