نوك نيزه ي نبرد ايدئولوژيك- فرهنگي- مدني!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٣٢ (١٠ تير)

واژه راهنما: سياسي. تئوريك

چگونه مي خواهيم زندگي كنيم؟! ديالكتيكِ فتيشسمِ رشد تكنيك و ادامه زندگي!

 

جهت اصلي مبارزه ي ”در سنگر“، كه آنتونيو گرامشي آن را مبارزه به منظور تغيير تناسب قوا در جامعه به سود ترقي خواهي اجتماعي مي نامد، مبارزه ي فرهنگي- تمدني است (civilisatorisch) به منظور نشان دادن و قابل شناخت ساختن اهميت توجه به منافع جمع، توجه به منافع جامعه و توجه به منافع گونه ي انساني در ارتباط با منافع و نيازهاي محقانه ي تاريخيِ فرد!  

امروز مضمون نبرد رهاي بخش و تساوي حقوق ميان انسان (Emanzipation) در مقياس ملي و جهاني، مبارزه براي تفهيم اين واقعيت است كه بايد به نظام سرمايه داري پايان داد، و يا بشريت با فاجعه روزِ محشر (آپوكاليپس) روبرو خواهد بود!

  • نظامي كه قادر است تنها منافع بخش كوچكي از افراد جامعه را به قيمت فقر و فلاكت بخش قريب به اتفاق اعضاي خود تامين كند؛
  • نظامي كه تنها مي تواند از طريق حيف و ميل منابع، نابودي محيط زيست، تبديل كره زمين به ذباله دان از كف رفته، بقاي خود را تضمين كند؛
  • نظامي كه تنها به خاطر سود و انباشت سرمايه، رشد نيروهاي مولده را به پيش مي راند، بدون آن كه به اين پرسش پاسخي انسان دوستانه بدهد كه ”چگونه مي خواهيم زندگي كنيم“، به سخني ديگر كه همين معنا را مي رساند:
  • نظامي كه به اين پرسش پاسخ نمي دهد كه ”هدف زندگي چيست؟“، به ابزار خطرناكي براي نابودي زندگي بر روي زمين تبديل شده است و بايد از آن گذشت و جايگزينِ شايسته ي انسان دوستانه آن را برپاداشت!

بايد جامعه انسان دوستانه اي را پايه ريخت كه در آن منافع فرد انساني و افراد جامعه، منافع انسان و گونه انساني در هماهنگي و هم نوايي قرار دارد! جامعه اي كه در آن فرد فرد انسان از سلطه ي بندهايي آزاد است كه انسان را به فردي «خوار شده» بدل مي سازد!

 

تضاد ميان فتيشسمِ رشد تكنيك و ادامه زندگي بر روي زمين!

بدون ترديد اشتباه سنگينِ تئوريك- فلسفي كه انديشه راهبردي در اتحاد شوروي و… به آن گرفتار آمد، درك نكردن ضرورت تسريِ به هنگامِ انقلاب علمي- فني به توليد اجتماعي در همه سطوح آن است. انقلابي كه در رشته فضانوردي به دست دانشمندان اتحاد شوروي پيش از كشورهاي سرمايه داري به دست آمده بود. اين اشتباه، يكي از علل عمده عقب افتادگي رشد اقتصادي در اين كشور است. امري كه ريشه در برداشت نادرست در برنامه ريزي براي مرحله رشد اقتصادي در ”سطح“ قرار دارد (١). انتقال اين تكنولوژي به سطح توليد مصرفي در جامعه، به برنامه ريزي ي ديگري نياز داشت، از برنامه ريزي براي رشد اقتصادي در ”عمق“ كه پيروزي اتحاد شوروي را در بازسازي اقتصاد بعد از جنگ جهاني دوم تضمين كرده بود. اين ضرورتِ تاريخي شناخته نشد و متاسفانه در ايجاد شدن زمينه اقتصادي براي پيروزي ضدانقلاب در اين كشور نقشي منفي ايفا نمود! تغيير اين برنامه ريزي منوط بود به اجراي برنامه اقتصادي اي از نوع ”نپ“ لنيني كه ازجمله در جمهوري خلق چين در پايان دهه هفتاد قرن پيش آغاز شد. گرچه اين تجربه تا پيروزي نهايي راهي طولاني در پيش دارد، هم اكنون نيز نقشي عمده در نبرد ميان دو سيستم سرمايه داري و سوسياليسم در جهان به عهده گرفته.

 

اين اشتباه هولناك اما به هيچ وجه پذيرفتن يك فتيشسم رشد تكنيك اطلاعات- ارتباطي را توجيه نمي كند كه با آن، اكنون، براي نمونه، توليد نسل جديد تلفن هاي همراه هر شش ماه عملي مي شود! توليد نسل جديدِ وسايل الكترونيكي- كمپوتر و امثال آن با چنين سرعتي، پاسخگوي كدام نياز انسان است كه بايد منابع پايان يابنده در جهان بي محابا به مصرف برسد، به سه كره زمين براي دفع ذباله نياز باشد، محيط زيست نابود گردد و با تغيير شرايط جوي، طوفان و سيل و ديگر فاجعه ها به طور روزافزون به انسان تحميل شود؟

توليد خودرويي كه بدون راننده مي راند، پاسخ گوي كدام نياز انسان است؟ كدام فقر و گرسنگي، بيماري و بي عدالتي را در جهان برطرف مي سازد؟

كوشش براي تبديل ساختن ”گوگل“ «به يك سوم مغز انسان» كه هدف نابودي انسانيت را دنبال مي كند و «يك مدل اقتصادي» براي سودورزي مبلغانِ فيتيشيسم رشد تكنيك است، در خدمت برطرف ساختن كدام نياز بشريت ترقي خواه قرار دارد؟

مي خواهند انسان واقعيت را با «عينك گوگل» ببيند و پس از گذشتن واقعيت از اين فيلتر، به چشم و مغر انسان منتقل گردد! نابودي انسانيت و گذار از انسان كه آن را  Transhumanismus مي نامند، هدف مورد نظر نظام سرمايه داري دوران افول است! (٢)

 

”چگونه مي خواهيم زندگي كنيم؟“

نياز فرد و جامعه انساني در تضادي هر روز آشكارتر با هدف سودورزانه ي رشد فتيشيستي تكنيكِ اطلاعات- ارتباطي در نظام سرمايه داري قرار دارد. از اين روست كه پاسخ به اين پرسش انسان دوستانه، ”چگونه مي خواهيم زندگي كنيم؟“، پاسخي اجتناب ناپذير است!

نمي توان با ادامه ي سلطه ي نظام اقتصادي- اجتماعي اي موافقت داشت كه بي توجه به تضاد پيش گفته ميان منافع گونه انساني و همچنين فرد فرد انسان، مي خواهد سلطه خود به انسان تحميل كند كه هدف آن ”پول ورزي“ و ”ثروت اندوزي“ است!

خير! در برابر چنين هدفي نمي توان بي تفاوت ماند! «بي تفاوت نخواهيم زيست، …» (٣).

نمي توان در برابر ايجاد نيازهاي كاذب براي انسان توسط نظام سرمايه داري كه به زور تبليغاتِ گيج كننده و همه جانبه به او القا مي كند، سكوت نمود. اين سلطه ي خودخواهانه و ضدانساني، آينده ي هستيِ گونه انسان و فرد انساني را بر روي كره زمين با خطرِ نابودي روبرو ساخته است؟! اين طور نيست؟

 

ضرورت برپايي جامعه فارغ از استثمار انسان از انسان، جامعه سوسياليستي- كمونيستي كه در آن هماهنگي ميان منافع فرد و گونه انساني بر قرار است، از درون  نبرد فرهنگي- تمدني بر شمرده شده، قابل شناخت است! با اين نگرش موافقيد؟

١- نگاه شود به ”اقتصاد سياسي“ مرحله ملي دموكراتيك انقلاب …“، مقاله شماره ١٤، خرداد ٩٥ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2750

و مقاله ”اقتصاد سياسي جايگزين و برنامه اقتصاد ملي، برنامه ريزي در سطح و عمق“، ٢١، خرداد ٩٤، http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2536.

٢- ماركوس يانزن، ”حاكميت ديژيتالي، هژموني حاكميت تكنولوژيِ ديژيتال، نابودي انسانيت و گذار از انسان“ (ص ٢٢٨، ٢٤٨ و …)ISBN 3-89657-076-5

٣- ”پيمان“، شعر زندان احسان طبري: «بي تفاوت نخواهم زيست، به رنج هاتان، به دردهاتان، به خانه هاي سرد و حقيرتان، به دست هاي از فقر بسته تان، به گناه بي گناهِ كودكان يتيم تان، و اشك هاي پنهان و آشكار همسران تان، من بي تفاوت نخواهم زيست، به شادي اندك تان، بي تفاوت نخواهم زيست … به رنج هاتان سوگند، به زخم هاتان سوگند، سوگند به خانه هاي سرد و حقيرتان، سوگند به كودكان تان كه به تكه ناني شاد مي شوند، سوگند به آرزوهاي پاك تان، من هرگز بي تفاوت نخواهيم زيست.»  احسان طبري، ”پيمان“، ”به آنان كه رنج مي كشند“، سروده زندان به نقل از كتاب ”ديالكتيك اشعار زندان احسان طبري“ ISBN 978-91-88005-70-5

One comment

  1. Siamak

    مصرفگرایی یا رفاه اجتماعی

    موضوعی‌ که رفیق عاصمی مطرح کرده است در کنه خود بیان اختلاف بین تولید سوسیالیستی و تولید سرمایه داری کالا است. این موضوعی است اساسی‌ که به نوبه خود باید بطور وسیع و علمی‌ آنرا تحلیل کرد. اما آنچه به اختصار میتوان گفت این است که سرمایه داری برای ادامه حیات مجبور به تولید مداوم است. و برای موفقیت در این کار علم تبلیغات را با پیوند سوداگرنه بین روانشناسی و جامعه شناسی‌ اختراع کرد تا بتواند نیاز به مصرف را از اصل طبیعی نیاز به کالا جدا کند.

    کالاهای زیادی فقط برای رفع روانی اشتیاق به مصرف خریداری میشود. کالاهای زیادیهم برای نشان دادن موقعیت اجتماعی خریدار آنها خریداری میشود. اقتصاد دانان سرمایه داری حتا مدل قیمت گذاری این کالاها را از کالاهای معمولی جدا کرده‌اند. بطور مثال تعداد فروش ساعتهای لوکس رولکس با پایین آمدن قیمت بالا نمیرود بلکه برعکس پایین میاید. چرا که موقعیت خود را برای نشان دادن جایگاه اجتماعی طبقاتی خریدار را

    کمی ا‌ز دست داده است

    برای هم این اصل بر مصرف است نه بر برآوردن احتیاج واقعی‌ مردم برای بهبود شرایط زندگی‌. پارادکس این مصرف این کالاها در این است که حتا در آنجا که شرایط سخت زندگی‌ را بهبود می‌دهد مانند یک ماشین لباسشویی بخاطر اصل مصرفگرایی بعد ا‌ز دو سال باید آنرا با یک ماشین جدید عوض کرد. این یعنی‌ نیروی کار بیشتری باید فروخته شود که در نهایت موجب اضافه کاری و بد شدن شرایط زندگی‌ میشود که استرس، اصطراب و غیره ا‌ز عواقب آن است.

    بر عکس این گونه کالاها در کشورهای سوسیالیستی مدت مصرف تقریبا نامحدود داشتند.
    ولی‌ این دولت‌ها ا‌ز ترس افتادن به دام مصرفگرایی ا‌ز بهبود کالایی شهروندان خود کمی غفلت کردند. می‌بایست خانه یک شهروند سوسیالیستی آنقدر مجهز به این وسائل باشد که او بقول گورکی بتواند فراغت کافی‌ برای ارتقأ بشری خود و لذت ا‌ز زیبایی‌های طبیعت داشته باشد.

    بحث بسیار جالبی است که امیدوارم در آینده بتوانیم آنرا بطور وسیع و علمی‌ ادامه بدهیم.

    سیامک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

One comment

  1. Siamak

    مصرفگرایی یا رفاه اجتماعی

    موضوعی‌ که رفیق عاصمی مطرح کرده است در کنه خود بیان اختلاف بین تولید سوسیالیستی و تولید سرمایه داری کالا است. این موضوعی است اساسی‌ که به نوبه خود باید بطور وسیع و علمی‌ آنرا تحلیل کرد. اما آنچه به اختصار میتوان گفت این است که سرمایه داری برای ادامه حیات مجبور به تولید مداوم است. و برای موفقیت در این کار علم تبلیغات را با پیوند سوداگرنه بین روانشناسی و جامعه شناسی‌ اختراع کرد تا بتواند نیاز به مصرف را از اصل طبیعی نیاز به کالا جدا کند.

    کالاهای زیادی فقط برای رفع روانی اشتیاق به مصرف خریداری میشود. کالاهای زیادیهم برای نشان دادن موقعیت اجتماعی خریدار آنها خریداری میشود. اقتصاد دانان سرمایه داری حتا مدل قیمت گذاری این کالاها را از کالاهای معمولی جدا کرده‌اند. بطور مثال تعداد فروش ساعتهای لوکس رولکس با پایین آمدن قیمت بالا نمیرود بلکه برعکس پایین میاید. چرا که موقعیت خود را برای نشان دادن جایگاه اجتماعی طبقاتی خریدار را

    کمی ا‌ز دست داده است

    برای هم این اصل بر مصرف است نه بر برآوردن احتیاج واقعی‌ مردم برای بهبود شرایط زندگی‌. پارادکس این مصرف این کالاها در این است که حتا در آنجا که شرایط سخت زندگی‌ را بهبود می‌دهد مانند یک ماشین لباسشویی بخاطر اصل مصرفگرایی بعد ا‌ز دو سال باید آنرا با یک ماشین جدید عوض کرد. این یعنی‌ نیروی کار بیشتری باید فروخته شود که در نهایت موجب اضافه کاری و بد شدن شرایط زندگی‌ میشود که استرس، اصطراب و غیره ا‌ز عواقب آن است.

    بر عکس این گونه کالاها در کشورهای سوسیالیستی مدت مصرف تقریبا نامحدود داشتند.
    ولی‌ این دولت‌ها ا‌ز ترس افتادن به دام مصرفگرایی ا‌ز بهبود کالایی شهروندان خود کمی غفلت کردند. می‌بایست خانه یک شهروند سوسیالیستی آنقدر مجهز به این وسائل باشد که او بقول گورکی بتواند فراغت کافی‌ برای ارتقأ بشری خود و لذت ا‌ز زیبایی‌های طبیعت داشته باشد.

    بحث بسیار جالبی است که امیدوارم در آینده بتوانیم آنرا بطور وسیع و علمی‌ ادامه بدهیم.

    سیامک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *