دونالد ترامپ که برغم سه ملیون رأی کمتر از رقیب انتخاباتی حود- هیلاری کلینتون- از سوی هیأت حاکمه آمریکا (دولت در سایه) به مقام ریاست جمهوری امپراطوری ایالات متحده گمارده شد، در دوره باصطلاح کارزار انتخاباتی بر این نکته تأکید داشت که «آمریکا بعد از این دولت هیچ کشوری را ساقط نخواهد کرد…» و زمانی که همین معنی را عینا در مراسم تحلیف خود نیز تکرار کرد، خیل غربگرایان کجاندیش و دلدادگان دموکراسی آمریکایی با شور و شوق وصفناپذیر فریادها برآوردند: «مژدگانی که گربه تائب شد…»(۱) و با تشدید «کار» و تبلیغات خود به شرح و بسط تغییر ماهیت و خصلت امپریالیسم دست زدند. اما مدت زیادی طول نکشید، که گماشته دولت در سایه اوج وقاحت خود و اربابانش را بطور عیان نشان داد و آب بسیار ناپاکی به دست دوستداران خونخوارترین امپراطوری تاریخ ریخت.
ترامپ با اظهارات عوامفریبانه و با تخلفات بعدی از وعده خود به چهار واقعیت اذعان کرد: نخست این که رژیم آمریکا تا کنون دولتهای زیادی را ساقط کرده است؛ دوم، امپریالیسم پدیدهای نیست که ماهیت و خصلت آن قابل تغییر باشد، مگر با نابودی آن؛ سوم، نشان داد که امپریالیسم نمیتواند به هیچ اصول و موازین انسانی و بینالمللی پایبند باشد. حتی به منشور سازمان ملل متحد که خود یکی از مؤّسسان آن بوده؛ چهارم، اظهارت او چیزی نیست جز تکرار دروغگوییها و حقهبازیهای مکرر همه اسلاف خود و در کل تاریخ بشری!
ترامپ پس از نقل مکان به کاخ سفید، اظهارات عوامفریبانه انتخاباتی خود را بکلی فراموش کرد و با بیاعتنایی کامل به همه ارزشهای انسانی، حق حاکمیت ملی کشورها و تمامی موازین و مقررات بینالمللی مصرحه در منشور سازمان ملل متحد، قبل از همه، جمهوری دموکراتیک خلق کره و کل جمعیت آن را به پاک کردن از صفحه زمین تهدید نمود و از رهبر این کشور خواست «به خلق و کشور خود رحم کند». اما وقتی که سمبه را پر زور دید، پس از چند بار پشتک- واروهای ابلهانه، به دیدار رهبر جمهوری دموکراتیک خلق کره در سنگاپور رفت.
پس از مشت مهلک جمهوری دموکراتیک خلق کره بر دهان یاوهگویان دولت در سایه، ترامپ ایران را مورد تهدید قرار داد و با لغو یکجانبه «برجام» در بهار سال گذشته، سختترین تحریمها علیه میهن ما را اعلام و هدف نهایی خود را «تغییر رژیم ایران» اعلام نمود.
ترامپ سردمدار فعلی خونخوارترین امپراطوری تاریخ در ارتباط با جنگ امپریالیستی بر ضد سوریه نیز اوج وقاحت خود را نشان داد. رژیم آمریکا که از ۸ سال پیش جنگ استعماری علیه سوریه را با همدستی نوچههای منطقهایی و اروپاییاش به دست بخشیهایی از نیروهای ناتو و تروریستهای دستآموز خود آغاز کرد و در تمام این مدت نیروهایی آمریکایی تحت بهانه مبارزه با تروریسم، بخشهای وسیعی از خاک سوریه را به اشغال درآورد و بطور مستمر یگانهای ارتش، شهروندان غیرنظامی و زیرساختهای سوریه را هدف بمبارانهای جنونآمیز خود قرار داد، شهر رقه سوریه و موصل را عراق را بطور کامل ویران نمود، ناگهان ترامپ ادعا کرد آمریکا به داعش پیروز شده، بنا براین، نیروهای آمریکایی را بزودی از سوریه خارج میکند. اما ساعاتی طول نکشید تف سربالای خود را قورت داد و اراجیفی مانند «از سوریه خارج نمیشویم؛ طی زمانبندی خارج میشویم؛ اگر از سوریه خارج بشویم بمعنی پیروزی روسیه و ایران خواهد بود» و اراجیف بسیاری از این قبیل بر زبان راند.
اظهارات و اقدامات ترامپ در رابطه با ونزوئلا نیز نه تازگی دارد و نه یک نمونه منحصر بفرد است. تاریخ نزدیک هنوز فراموش نکرده است که سلف او، باراک اوباما با شعار «ما تغییر میدهیم»، «ما میتوانیم» به کاخ سفید آمد و وعده کرد در نخستین اقدام، پایگاه گوانتانامو را خواهد بست و به جنگ افغانستان پایان خواهد داد. اما در مدت ۸ سال حضور در رأس دولت رژیم تروریستی آمریکا نه پایگاه گوانتانامو را تعطیل کرد و نه اینکه به جنگ افغانستان خاتمه نداد، حتی ٣٠ هزار نظامی دیگر به کشور بیدفاع افغانستان اعزام کرد.
تلاش امپراطوری آمریکا به انجام کودتای دوم بر علیه کشور مستقل ونزوئلا در ۲۶ ژانویه و برسمیت شناختن خوان گوایدو (۲)بعنوان رئیس جمهور این کشور، یکی دیگر از این حقهبازیهای تاریخی- خصلتی امپراطوری جهل و جنایت بود. رژیم آمریکا بموازات مداخلات مستمر در امور داخلی ونزوئلا، در سال ۲٠٠۲ نیز به کودتای ضد دولتی در این کشور بولیواری دست زد، اما، در اثر هشیاری و پایداری خلق و ارتش ونزوئلا و مقاومت دلیرانه فرمانده هوگو چاوز پوزه عموسام بخاک مالیده شد.
دست زدن به کودتا، اقدام به تحریم، محاصره اقتصادی و تحمیل گرسنگی و مجازات عمومی، قتلعام و نسلکشی ملتها و خلقها، برافروختن آتش جنگهای خانمانسوز توسط کشورهای قوی بر علیه کشورهای کوچک و عقب نگهداشته شده بمثابه مصداق روشن جنایت علیه بشریت، تعیین حاکم و فرماندار برای مستعمرات به درازای تاریخ تقسیم جوامع انسانی به طبقات فرادست و فرودست قدمت دارد و همه از خصلت و ماهیت نظامهای حاکم در ممالک مسلط، بویژه رژیمهای امپریالیستی ناشی میشود که بر اساس یک سناریوی واحد، اما به اشکال مختلف و متفاوت به اجرا درمیآید. همان سناریوی تاریخی استعماری- امپریالیستی که طی سی سال اخیر در کلیه کشورهای اروپای شرقی، در یوگسلاوی، لیبی،سوریه و شماری از جمهوریهای سابقا متحد شوروی مانند اوکراین، گرجستان، مولداوی به روی صحنه آمد.
این روش از آغاز دوره استعمار از سوی کشورهای استعمارگر به خشنترین شکل به اجرا گذاشته شد و با دگرگونی ظاهری و تبدیل آن به استعمارنو به حد اعلای خود رسید، که تا کنون ادامه دارد. تاریخ ایران قحطی بزرگ سالهای ١۲۹۶- ١۲۹۸ را بروشنی به یاد دارد. در طی همین سالها رژیم انگلستان با مصادره گسترده غلات و مواد غذایی ایران برای تغذیه حیوانات دو پای خود، ممانعت از وارد کردن مواد غدایی و عدم پرداخت درآمدهای نفتی کشور ما باعث مرگ تقریبا نیمی از جمعیت ایران گردید.
در تاریخ نزدیکتر، فاشیسم آلمان در جنگ جهانی دوم کل اروپا و بخشهای گستردهای از دیگر قارههای جهان را به ویرانه بدل نمود و موجب کشتار دهها میلیون انسان گردید. فاشیسم سرمایهداری بدنبال ویران کردن و اشغال هر کشور، برای آن فرماندار تعیین میکرد. مثلا، پس از اشغال لهستان، آلمان فاشیستی آن کشور را فرمانداری پنجم خود اعلام نمود و در سال ١۹٣۹ هانس فرانک را به فرمانداری آن گمارد. یا در اقدام دیگر، شهر لنینگراد اتحاد شوروی را از زمین و دریا و هوا هدف حملات خود قرار داد، آن را به مدت ۸۷۲ محاصره کرد. بطوری که بیش از نیمی از جمعیت این شهر را فقط با ایجاد قحطی مواد غذایی به کام مرگ فرستاد.
امپریالیسم آمریکا نیز از ابتدای وجود به این روش جنایت علیه بشریت وفادار بوده و در تهاجم سال ۲٠٠٣ به عراق نیز آن را ثابت کرد. رژیمهای آنگلوساکسونی بعد از اشغال عراق و ساقط کردن دولت قانونی آن، ابتدا پل بریمر و سپس، یک افغانی خائن بنام زالمای خلیلزاد را به عنوان حاکم عراق اشغالی منصوب کردند و امروز نیز کوشش میکند خوان گوایدو را بعنوان حاکم ونزوئلا تعیین نماید.
همچنین، عراق سالهای ١۹۹٠تا ۲٠٠٣ نمونه مشابه قتل عام جمعیت ایران در تاریخ معاصر است. طی همین سالها در اثر تحریم و محاصره اقتصادی آمریکا بیش از ۶٠٠ هزار کودک عراقی کشته شد. یمن امروز نیز به همین ترتیب، با هجوم و محاصره مالیخولیایی امپریالیسم آمریکا دست به گریبان است. در نتیجه محاصره اقتصادی و حملات گسترده دیسنیلندهای آمریکا به سردمداری عربستان سعودی دهها هزار کودک یمنی به شهادت رسیده، شمع وجود ۸٠ هزار کودک دیگر یمنی نیز در اثر سوءتغذیه و نبود دارو در حال خاموش شدن است.
اگر در دوره استعمار کهن ممالک استعمارگر مانند انگلستان، آلمان، اسپانیا، ایتالیا، بلژیک، پرتقال، فرانسه، هلند و غیره برای تسهیل و تشدید غارت مستعمرات، حاکمان و فرمانداران آنها را از میان شهروند خود میگماشتند، پس از شروع دوره مبارزات ضد استعماری و موفقیتهای نسبی آنها، استعمارگران بناچار روش نوینی در پیش گرفته، حاکمان و فرمانداران مستعمرات را از میان سلفهگان و خائنان همان سرزمینها برمیگزیدند. بگونهای که به تعبیر شهید خسرو گلسرخی، استعمار را به شکل «احمد آقای آجان» در آوردند.
آمپراطوری آمریکا برای انجام کودتای ضد دولتی در ونزوئلا و به آشوب کشیدن این کشور بولیواری، از یک سو این کشور مستقل را تحت تحریم و محاصره اقتصادی قرار میدهد، از سوی دیگر، در تلاش است با ارسال مجموعا ۹ تریلی حامل «کمکهای بشردوستان»، گویا کمبودهای تصنعی خلق ونزوئلا را تأمین نماید. در همین رابطه، کریستوف هارنیش، مسئول صلیب سرخ در کلمبیا، ادعای ایالات متحده برای ارسال کمکهای بشردوستانه به ونزوئلا را «دلقکبازی» نامید و اعلام کرد سازمان متبوعش در آن مشارکت نخواهد کرد. وی بهصراحت اعلام کرد: «ما هیچ مداخلهای در آنچه ربطی به کمکهای بشردوستانه ندارد، نخواهیم داشت»(٣). باضافه این، نمونههای مشابه تاریخی نیز پشت پرده حقهبازی امپریالیسم آمریکا را روشن میسازد: پائیز خونین سال ١۹۵۶مجارستان را آمریکا در سال ١۹۴۹ طراحی کرد. در طی مدت هفت سال، بموازات مداخلات مستمر در این کشور، محمولههای عظیم سلاح و مهمات جنگی را تحت پوشش «کمکهای بشردوستانه» با صدها کامیون دارای نشان و پرچم صلیب سرخ جهانی به این کشور وارد کرد و بالاخره، آن جنایت تاریخی مجارستان را بنام خود ثبت نمود. در بهار سال ١۹۶۸ در چکوسلاواکی نیز حادثه خونین موسوم به «بهار پراگ» را به همین ترتیب سازماندهی کرد.
البته، قصد یادداشت حاضر بر شماری و فهرست کردن تاریخ سرتاسر جنایت و خونخواری امپراطوری آمریکا نیست. هدف از اشاره گذرا به برخی حوادث تاریخی فقط روشن کردن پاسخ مختصر این پرسش بود، که چرا آمریکا به تهاجمات و مداخلات گسترده خود در سالهای اخیر شدت بخشیده و کف بر دهان بر کشورهای مختلف، از جمله، به ونزوئلا میتازد؟
واضح است که امپراطوری آمریکا امروزه در بدترین شرایط اقتصادی- مالی قرار دارد. بدهی داخلی آن از مرز ۲۲ تریلیون دلار گذشته است. علاوه بر بدهی داخلی، تمام دلارهای سرگردان در خارج از مرزهای ایالات متحده نیز بدهی خارجی آن کشور جعلی محسوب میشوند. با این حساب، پرداخت آنها بطور کلی غیرممکن است. به سبب همین مشکلات اقتصادی- مالی غیرقابل حل، سیاستگزاران امپریالیسم آمریکا بمثابه خشنترین رژیم تروریستی تاریخ مجبور شدهاند سیاست «از این ستون تا آن ستون فرجی» را اتخاذ نمایند. بنا بر این، گیجی متمادی سیاستگزاران آمریکا، وعدههای پوچ و نعرههای مداخلهگرانه آنها بر علیه ونزوئلا و هر کشور دیگر، از جمله ایران، جمهوری دموکراتیک خلق کره، چین، سوریه، روسیه، یمن و غیره نه از موضع قدرت، بلکه، از موضع صعف شدید است و ناشی از بیم فروپاشی امپراطوری. موقعیت جهانی آمریکا بشدت آسیب دیده و دیگر قادر نیست با کاربست دکترین مونرو آمریکای لاتین را به حیاط خلوت خود تبدیل نموده و اروپای نگران را همچنان به مثابه مستعمره امپراطوری حفظ نماید.
نکته مهمی دیگری که در ارتباط با مداخلات جنونآمیز امپریالیسم آمریکا و متحدانش در ونزوئلا و یا هر کشور دیگر باید همواره مد نظر قرار داده شود، این است که توأم با رد و تقبیح مداخلات امپریالیستی- استعماری، کمترین اشاره به ضعفها، کمبودها و نواقص کشور مورد حمله، در واقع، بمعنی توجیه مداخلات امپریالیسم و کند کردن نوک پیکان مقابله با امپریایسم محسوب میشود. چه که همه مشکلات همین کشورها در وهله نخست، معلول یغماگریها و مداخلات مستمر امپریالیسم جهانی بسردمداری آمریکا و حاکمیت طولانی سرمایهداری وابسته در آنها بوده، که خود آن نیز به تحلیل و بررسی جداگانه نیاز دارد. در چنین مواردی، جواب امپریالیسم جهانی بسردمداری امپراطوری آمریکا فقط دو جمله مختصر و قاطع باید باشد: یانکی گورت را گم کن! هیچ کس و هیچ قانونی نمیتواند تو را بعنوان قیم خلقهای جهان تعیین کند و نکرده است!
با همه این اوضاف و با توجه به آسیب دیدگی شدید موقعیت جهانی آمریکا و صفآرایی مجموعه کشورها و نیروهای صلحدوست و مترقی جهان، موفقیت کودتای آمریکا و متحدانش در ونزوئلا کاملا بعید بنظر میرسد. همانطور که نیکولاس مادورو، رئیس جمهور ونزوئلای بولیواری نیز اقدام آمریکا به کودتا در این کشور را بدرستی دیوانگی نامید و کودتا نظامی در این کشور را شکستخورده و تمام شده خواند(۴).
ا. م. شیری
٣۰ بهمن- دلو ۱٣۹۷
https://eb1384.wordpress.com/2019/02/19/
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
١ــ اشاره است به حکایت «موش و گربه» عبید زاکانی:
https://ganjoor.net/obeyd/moosh-gorbe/
۲ــ سفرای ونزوئلا در ایران و روسیه در مصاحبه با رسانههای ایران و روسیه هر دو این موضوع را مورد تأکید قرار دادند که خوان گوایدو مأمور سازمان سیا است و دوره کارآموزی خود را در صربستان گذرانده است.
٣ و ۴ــ کانال تلگرامی «دستها ار ونزوئلا کوتاه»:
سلام
جنایات امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا تا زمانی که یک جبهه ی قانونی و قدرتمند بین المللی از کشورها ،مردم ، احزاب و سازمان های صلح جو و عدالت طلب ، بوجود نیاید هچنان همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. ولی تا آن زمان نباید ساکت نشست ، بسیج مردم و ایجاد جنبشی ضد جنگ درکشورهای مرکزی وپیرامونی و بالاخص مردم امریکا ، علیه جنگ طلبی های جناح هایی در کاخ سفید که رییس جمهور مادرو بدرستی به آن اشاره نموده ، شاید بتواند مهاری بر افسار گسیخته جنگ طلبان باشد.