سخن روز شماره: ۷۰ (۱۹ مهر ۱٣۹۷)
رفیق عزیز مهرگان
جمله ی پایانی شما در نوشتارِ نظرگیرتان که برای عنوان این سطور انتخاب شد، راهگشاست برای ادامه گفت و شنفت میان تودهای ها. زیرا همانطور که اشاره دارید، میتواند «برنامه حداقل حزب توده ایران .. بنا به تحلیل مشخص از شرایط مشخص» به روز شود تا شرایط «دسترسی به وسیعترین توده های مردم» را تسهیل کند. چند نکته در ارتباط با این به روز شدن که برای فعالیت ترویجی- روشنگرانه و تبلیغی حزب طبقه کارگر امری بسیار عاجل را تشکیل می دهد. نیاز روز نبرد طبقاتی در ایران است.
بنوبه خود من هم مانند رفیق عزیز سیامک، مضمون نوشتار شما را مورد تأیید کامل قرار می دهم. با شما موافقم که برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران از دیدگاه نظری و سیاسی، همه جانبه است و به نیاز روز نبرد طبقاتی- انقلابی در ایران پاسخگو است. تنها به نظر میرسد که میتواند با خارج شدن آن از شکل عام که در توصیف شده است، و طرح آن با مضمونی مشخص منطبق بر شرایط مشخص، به حربه پرتوانی برای نبرد کنونی علیه رژیم دیکتاتوری بدل گردد و با نشان دادن دورنمای نبرد طبقاتی، امر تجهیز و سازماندهی توده های مردم، در مرکز آن طبقه کارگر ایران را در نبرد طبقاتی امروز رهبری کند.
به نظر میرسد مضامین صلح خواهی و استقلال و دیگر پنج آماجی که در شعار تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری نهفته است، و اکنون نیز در فعالیت ترویجی- روشنگرانه و تبلیغی حزب مطرح می گردد، باید در فعالیت رسانه ای از شکل عام خارج شود و به طور مشخص برای توده ها شکافته شده و مضمون آن قابل شناخت و درک گردد.
این آماج ها در مضمون «جبهه ضد دیکتاتوری» در شکل طرح شده، مفاهیم عامی را تشکیل میدهند که تنها طرح مشخص و ملموس آن، آنها را به شعارهای مبارزاتی بدل می سازد.
برای نمونه شما به درستی اشاره دارید که «استقلال، یعنی پایبندی به استقلال زمینی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و .. در برابر هر نیروی خارجی و هر نیروی داخلی که این استقلال را نقض می کند. یعنی امپریالیسم و وابستگان به آن که برای نقض استقلال همه جانبه ایران تلاش می کنند.»
استقلال اقتصادی را مورد توجه قرار دهیم. تبلور نقض استقلال اقتصادی ایران آیا در اجرای اقتصاد سیاسی امپریالیستی- اسلامی، یعنی سیاست «تعدیل اقتصادی» تظاهر نمی کند؟ آیا دیکتاتوری ولایی و امپریالیسم دو عنصری نیستند که مشترکن قریب به سی سال است در جهت نقض استقلال اقتصادی ایران عمل می کنند؟ آیا میتوان نقض استقلال اقتصادی ایران را به عنوان منافع مشترک دیکتاتوری ولایی و امپریالیسم جهانی ارزیابی نمود؟ و از آن به این نتیجهگیری رسید که سرشت ضد دیکتاتوری و سرشت ضد امپریالیستی «جبهه ضد دیکتاتوری» دو روی یک سکه را تشکیل میدهند که باید آن را به طور مشخص برای توده ها توضیح داد و قابل درک نمود، تا گرفتار شعار «دشمن ما همینجاست، عوضی میگن آمریکاست» نشوند؟ تردید ندارم که هم رأی هستیم.
هنگامی که بتوانیم وحدت منافع دیکتاتوری و امپریالیسم را برای توده ها قابل شناخت سازیم، بدون تردید با این پرسش روبرو خواهیم بود که پادزهر آن چیست؟ چه سیاستی را باید علیه این خطر دوگانه، که در آن خطر دشمن خارجی عمده است، به کار گرفت؟ آیا برنامه جایگزین نباید ارایه برنامه اقتصا ملی- دمکراتیک باشد که مضمونی مردمی و ضد امپریالیستی دارد، یعنی خواستار خروج از نظام جهانی شده ی سرمایه داری است؟ سیاستی که پاسخ انقلابی است به وحدت منافع دشمن داخلی و خارجی؟ تردید ندارم که هم رأی هستیم.
برنامه حزب توده ایران در این زمینه برای توده ها از صراحت و جسارت انقلابی ضروری برخوردار نیست. مخالفت با اقتصاد سیاسی امپریالیستی- اسلامی، بدون ارایه طرح جایگزین مردمی- دمکراتیک و ملی- ضد امپریالیستی، مخالفتی «تجریدی»، برای توده های انتزاعی «توخالی» خواهد بود. نمیدانند با آنچه باید بکنند؟ بدون ارایه برنامه جایگزین، آنها جایگزینی «مشخص» برای تحلیل «مشخص شرایط» حاکم دریافت نمی کنند.
رفیق مهرگان عزیز، توان حزب توده ایران برای ارایه چنین جایگزینی محدود است. این یک واقعیت است. اما مگر راه دیگری برای تقویت توان وجود دارد، جز طرح موضوع و کمک خواستن از توده ها برای حل بغرنج؟ طرح موضوع خود اهرم پرتوان تجهیز و سازماندهی توده ها برای یافتن راه حل و تحقق بخشیدن به آن است! این تجربه را کوبایی ها با موفقیت پشت سر گذاشتند. در جلسهای سفیر کوبا درباره ی وضع کشور سخن گفت. ازجمله گفت که ارسال یک حلقه لاستیک کامیون کمک بزرگی است، زیر میتواند یک کامیون را به حرکت درآورد. در این جلسه که پس از پیروزی ضد انقلاب در اتحاد شوروی برگزار شد، او تجربه پیش را تعریف کرد و گفت، وقتی به فیدل گزارش شد که بنزین برای به حرکت درآوردن یک تراکتور هم نداریم، فیدل گفت «خب، از روستاییان بپرسید، چه باید بکنیم؟» پاسخ آنها صراحت داشت، گفتند، «کاری که پیش از دریافت تراکتور می کردیم» و دست به کار شدند.
بدون پرچم اقتصاد سیاسی جایگزین، دست توده ها برای تغییر رژیم خالی است، زیرا نمیدانند که پس از گذار از تجاوز اقتصادی دیکتاتوری و متحد خارجی آن امپریالیسم، چه چیزی را باید جانشین آن کرد! این جانشین، که اکنون برایشان مبهم و توخالی است، تنها با کوشش برای شناخت و درک آن، به اهرم انقلابی تبدیل می شود. این است مفهوم «برپایی سوسیالیسم- کمونیسم» مورد نظر مارکس، در تعریف او از «کمونیسم».
میدانیم که مارکس کمونیسم را «یک آرمان» نمیداند که باید برای انطباق واقعیت به آن رزمید. او کمونیسم را پراتیک برای تغییر شرایط میداند و چنین تغییری به جز با برنامهای که در سر داریم، ممکن نیست. سخن انگلس که تفاوت هر استادکار از زنبور تنها در آن است که او آنچه را که میخواهد بسازد، پیش تر در اندیشه ساخته است، برای مبارزه امروز کارگران در هفت تپه نیز پراهمیت است. ارایه ی تعریف از «شورای آزاد» کارگران که امروز اطلاعیه درباره ی آن را خواندم، برنامه جایگزین برای کارگران است در نبرد علیه «شورای اسلامی کار» دولتی که میخواهند به آنها تحمیل کنند!
در ارتباط با صلح، آزادی و عدالت اجتماعی در مضمون «جبهه ضد دیکتاتوری برای طرد رژیم ولایت فقیه» نیز میتوان توضیحات مشابهی ارایه کرد. «عدالت اجتمای، یعنی مبارزه با هر نمودی از ستم طبقاتی که ناقص عدالت اجتماعی است» که بخش چهار را در مضمون مبارزه با دیکتاتوری در برنامه حزب تشکیل می دهد، در شکل طرح شده، مفهومی عام است.
برای تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی باید شرایط مشخصی را ایجاد نمود که گام نخست آن دست یابی به قدرت سیاسی در جامعه است. این نکته را باید به طور مشخص برای توده ها توضیح داد تا بر ضرورت گذار انقلابی از دیکتاتوری پی ببرند و برای دستیابی به آن جانفشانی کنند.
رفیق عزیز مهرگان، برای جلوگیری کردن از طول سخن، به آنچه گفته شد، بسنده می کنم. تنها اضافه کنم که سطور بالا را برای آموزش به شما ننوشتم و پوزش میطلبم که در ارتباط با نظر شما نوشتم. ولی نوشتن آن ضروری است برای رفقا و هواداران جوانی که برای اولین بار با موضوع بحث میان تودهای ها روبرو هستند. پیش تر هم در این زمینه نکتههای انتشار یافته است، ازجمله در توضیح برداشت مارکس- انگلس از ماتریالیسم دیالکتیک و تفاوت ماهوی آن با ماتریالیسم قدیمی- فویرباخ.