دوران کنونی مانند دوران جنگ سرد نیست. روسیه هنوز به اندازه اتحاد جماهیر شوروی نیرومند نیست. روسیه نمیتوانند بدون پشتیبانی گسترده چین در برپایی یک جهان چندقطبی پیروز شود. همچنین کشورهای بسته و تنها مانند گذشته بختی برای زنده ماندن ندارند. غرب همه چیز را در بارهی چین نمیداند، با این همه در زمینههای اجتماعی و فرهنگی میداند که در این کشور چه می گذرد و به همین دلیل توانایی بسیاری برای چوب انداختن در لای چرخ اقتصادی- اجتماعی چین را دارد.
جنگهای کنونی در اوکراین و غزه و تنشها در دیگر جاهای جهان، به افزایش نظامیگری دامن میزند. اقتصاد روسیه هم اکنون یک اقتصاد جنگی است. به این معنا که اقتصاد با بسیج سرچشمههای مردمی، مادی و پولی رهبری میشود که دامنه آن بسیار گستردهتر از هدف ۶ درصد تولید ناخالص برای هزینههای نظامی پیشنهاد شده در بودجه ۲۰۲۴ است. هنگامی که امپریالیسم امریکا چالش تهیه هزینههای جنگی خود با دزدی از سرچشمههای زیرزمینی دیگر کشورها و را با چاپ بیشتر دلار چارهجویی میکند، کشورهایی مانند چین و روسیه از کاربرد چنین شیوههایی بیبهره هستند. چین و روسیه به ناگزیر باید افزایش هزینههای نظامی خود را از سرچشمههای زمینی، مردمی و پولی خود تهیه کنند.
پیتر ول (Peter Wahl) آلمانی که در رشته روابط بینالملل پژوهش کرده و در شبکه انتقادی Attac کار کردهاست، میگوید که قدرت به ویژه نیروی نظامی بر روابط بینالملل فرمانروا است و هیچ کشور دیگری به اندازه ایالات متحده در زمینه نظامی، اقتصادی، فنآوری، دیپلماتیک و فرهنگی نقش رهبری ندارد. کشورهای دیگر مانند روسیه و چین کم کم در این زمینههای نیرومند میشوند، ولی هیچ کدام به اندازه امریکا در این زمینهها و همآهنگی زمینههای گوناگون با هم، برای پاسبانی از سرکردگی خود نیرومند نیستند.

دیدگاهتان را بنویسید