وارونه آن چه که شهنشاهی خواهان می گویند، محمدرضا یک میهن فروش بود و نه یک میهن دوست

image_pdfimage_print

هواداران شاهنشاهی پیوسته سخن از میهن فروشی جمهوری اسلامی می رانند. آن ها این گونه وانمود می کنند که گویا محمدرضا از مرزهای ایران پشتیبانی کرد و خواهان یک پارچگی میهن بود.

توده ها با شور و شیدا به رهبری مصدق و با هم کاری حزب توده ی ایران قانون ملی شدن صنعت نفت را در۲۹ اسفند ماه سال ۱۳۲۹ از مجلس گذراندند. 

پس از کودتا، دربار “میهن دوست” دروازه های کشور را برای دزدی شرکت ها و نهادهای امپریالیستی گشود. پس از  کودتا، نخست وزیر کودتا زاهدی پیوند دربار با دولت انگلیس را بهبود بخشید و پیمان هایی برای بخش سهام نفت با انگلیس بست که به سود میهن ما نبود. محمدرضا پس از کودتا از هندرسون، سفیر ایالات متحده، برای «نجات سلطنت» سپاس گزاری کرد.

روشن است که «نجات سلطنت» هزینه هایی داشته است که محمدرضا می بایست با دزدی از سرمایه ملی آن را می پرداخت. آمریکا برای پاسبانی از منافع استعماری خود در میهن ما، بیست هزار مستشار نظامی داشت که پشتیبان محمدرضا در سرکوب مردم هم بودند، ولی هزینه آن بر دوش توده ها سنگینی می کرد. محمدرضا تنها برای خشنود کردن  شرکت های جنگ افزاری امپریالیستی، میلیاردها دلار جنگ افزار خریداری کرد که بسیاری شان به درد کشور ما نمی خوردند.

محمدرضا در مارس ۱۹۷۰، پس از دو سال گفت و گوی پنهانی با کارفرمایان انگلیسی خود، به ناگهان سپردن بخشی از میهن ما، یعنی بحرین را به گماشته گان انگلیسی آل خلیفه پذیرفت. باید یادآوری کرد که بحرین پیش از این نزدیک به دو هزار سال بخشی از ایران بزرگ بوده است و هیچ یک از شاهان پیشین خواهان جدایی بحرین از خاک ایران نبودند. امیرعباس هویدا برای درست انگاری این دشمن یاری (خیانت) بزرگ در آن زمان گفته بود «دختری بود که به سن شوهر رسیده بود و شوهرش دادیم.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *