مقاله شماره ١٣٩٠ / ٢٢ (٢٠ اسفند)
واژه راهنما: كليت نبرد طبقاتي در جامعه و به ويژه منافع طبقه كارگر در اين نبرد. بدون وجود يك جنبش «انقلابي» مردمي، تغييرات به سود مردم و همچنين دفاع از حق حاكميت ملي و تماميت ارضي ناممكن است. ضرورت عيني تغيير انقلابي ديكتاتوري حاكم، پيامد اعمال نبرد طبقاتي ”از بالا“ توسط حاكميت سرمايه داري، پيامد پايمال ساختن حقوق قانوني مردم براي آزادي، ازجمله آزادي انتخاب، مي باشد.
همان طور كه در مقاله ”ققنوس مدافع آزادي و منافع زحمتكشان“ (http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1728) بيان شد، وظيفه روز رسانه هاي تبليغاتي امپرياليستي در هفته ها و ماه هاي اخير، سازماندهي ”اپوزيسيون“ ايراني در خارج و ايران است.
تلويزيون صداي آمريكا اين وظيفه را به طور عمده در ارتباط با جريان سلطنت طلب و حواشي آن به عهده گرفته است تا آن ها را در دور محور رضا پهلوي جمع و جور كند. به اين منظور، در بحث ميان به اصطلاح ”كارشناسان“، موضعي شديداً ضد ماركسيستي- ضدتوده اي و ضد موكراتيك دنبال مي شود كه هدف آن ايجاد پلاتفرم براي ”اپوزيسيون“ي واحد است كه مجاز به دريافت كمك و تائيد ”انساندوستانه“ امپرياليسم باشد.
موضع ضدتوده اي اين جريان، خود را تا اين حد آزاد و حاكم آينده بر ايران مي پندارد كه يكي از بلندگويان ساواك، پرويز ثابتي، معاون داخلي ساواك، در اين رسانه امپرياليستي به خود اجازه مي دهد به نفي اعمال شكنجه در رژيم ضدملي- ضددموكراتيكِ سلطنتي- ساواكي بپردازد. نقشي كه احمدي نژاد با نفي ”هلوكاست“ در رژيم ضدملي- ضددموكراتيك ولايي- امنيتي ايفا مي كند.
بي بي سي، دستگاه تبليغاتي ”كهنه كار“ ديگر امپرياليستي، براي دستيابي به هدف سازماندهي ”اپوزيسيون“ پيش گفته، كمي متفاوت تر عمل مي كند. وظيفه آن در به راه انداختن وسازماندهي دو نوع ”چپ“ متمركز شده است!
يكي ”چپ“ ضدكمونيست- توده اي ستيزِ به اصطلاح ”اصلاحگرا“ كه در آن هر دو موضع ”راست روانهِ“ و ”چپ گرانهِ“ سوسيال دموكرات حضور دارند و براي اين مواضع تبليغ مي كنند.
ديگري كوشش براي سازماندهي ”چپ“ گويا ”توده اي“ از وازدگان سياسي كه به خود آب و رنگي ”توده اي“ مي زنند، همانند ”راه توده“ و ”عدالت“ و ديگراني كه سال هاست به بندبازي سياسي مشغولند. همه اين جريان ها نيز داراي مواضع راست و ”چپ“ هستند. براي نمونه ”راه توده“ مدافع مواضع سازشكارانه افرادي از قبيل هاشمي رفسنجاني است. ”عدالت“ از ”خرده بورژوازي“ نوع احمدي نژاد دفاع مي كند و جريان هاي ديگري نيز خود را به ”جنبش سبز“ مربوط مي سازند!
مبارزه نظري- تئوريك و سياسي عليه جريان ضدكمونيست- ضدتودهاي سوسيال دموكرات ”چپ“ و ”راست“ كه در ميان آن ها توده اي هاي سابق نيز جاي دارند، مبارزه اي طولاني خواهد بود. اين، مبارزه اي عليه جرياني بين المللي است و ”نان روزانه“ «ققنوس مدافع آزادي و منافع زحمتكشان»، حزب توده ايران و همه توده اي هاست و به برنامه اي راهبردي (استراتژيك) و مبارزه روز (تاكتيكي) نياز دارد. مبارزه اي هوشمندانه و همه جانبه كه مي تواند از منبع تاريخي وسيع حزب توده ايران و همچنين از تجارب و آموزش هاي جديد در صحنه داخلي و جهاني، ازجمله آن طور كه در بيانيه آخرين نشست حزب هاي كارگري و كمونيستي در آتن در دي ماه گذشته بيان شده است، بهره جويد.
علايم بسياري براي وجود نقاط ارتباطي- همكاري و برنامه ريزي براي اهداف پيش گفته ارتجاع جهاني و داخلي، ميان دستگاه هاي جاسوسي امپرياليستي و وزارت اطلاعات و امنيت جمهوري اسلامي وجود دارد. اين علائم از يك سو اذعان مقامات مسئول جهموري اسلامي در اين وزارتخانه است درباره وجود چنين ارتباطاتي با سازمان هاي جاسوسي امپرياليستي. براي نمونه، وزير اسبق اطلاعات جمهوري اسلامي، علي فلاحيان، كه يكي از عناصر سازمانده قتل هاي زنجيره اي بود، با صراحت و جسارت فرديِ پشت گرم، وجود اين ارتباطات ضدملي را چند سال پيش اعلام نمود.
از سوي ديگر جريان هاي پوزيتويست به اصطلاح ”چپ” از قبيل ”عدالت“ هستند كه دسترسي وسيعي به آرشيو وزارت اطلاعات دارند. اين جريان كه خود را مدافع ”خرده بورژوازي“ اعلام مي كند، مي كوشد دفاع خود از ”خرده بورژوازي“ را برداشتي ”توده اي“ و ”چپ“ بنماياند و به اصطلاح اثبات كند كه مبارزه ضدامپرياليستي را مي توان بدون وجود يك جنبش توده اي و در شرايط سركوب سازمان هاي دموكراتيك و احزاب سياسي- طبقاتي توسط حاكميت سرمايه داري و همين ”خرده بورژوازي“ نيز به سرمنزل مقصود رساند. تجربه منفي ليبي و سوريه هنوز هم براي بازنگري اين پنداشت هاي ذهنگرايانه و به ظاهر ”چپ“ گويا كافي نيست. مواضع نژاد پرستانه چنين مبارزه گويا ”ضدامپرياليستي“، همان طور كه در سخن راني به مناسبت رژه ٢٢ بهمن نيز احمد نژاد اعلام كرد، نفي ”هولوكاست“، پايبندي و تبليغ خرافات مذهبي و نژادپرستي مدرن (http://www.tudeh-iha.com/?p=1395&lang=fa) است.
«حقيقت، كليت است» (هگل)
در سطور زير با افشاي مواضع ”عدالت“ نشان داده خواهد شد كه كوشش ارتجاع جهاني و داخلي به منظور پاره پاره كردن حزب توده ايران و ايجاد جريان هاي به اصطلاح توده اي در خدمت منافع حاكميت سرمايه داري، داراي چه ظاهر و وجهي مشخص مي باشد:
اختلاف سياسي ”خرده بورژوازي“ مورد نظر ”عدالت“ با ”رهبري“ و ”ولايت فقيه“، بر سر اجراي برنامه نوليبرال امپرياليستي نيست. اجراي ”خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصادي“، يعني اعمال سياست نواستعماري نوليبرال سرمايه مالي امپرياليستي مورد توافق و تاكيد هر دو جريان حاكم سرمايه داري در ايران كنوني است. منافع اين لايه هاي سرمايه داري حاكم در اجراي اين برنامه ضدملي يكي و منطبق با منافع سرمايه داري جهاني است. اگر ولي فقيه با حكم حكومتي غيرقانوني (تغيير اصل هاي قانون اساسي تنها از طريق همه پرسي از مردم مجاز است)، شرايط حقوقي اجراي سياست امپرياليستي را ايجاد كرد، دولت احمدي نژاد اجراي اين سياست ضدملي و ضدمردمي را در سال ١٣٨٥ به سياست ”رسمي“ دولتش بدل نمود و به بوسيدن دست ”رهبر“ شتافت! سقوط آزاد ارزش پول ملي، ريال، گراني بي سابقه، تشديد بيكاري و تعطيل توليد داخلي وقايع اتفاقي و ناشناخته نبودند، بلكه پيامدهاي شناخته شده اجراي برنامه صندوق بين المللي پول و … براي حذف يارانه ها مي باشد. احمدي نژاد و شركاء نمي توانند از آن بي خبر بوده باشند. همان طور كه ”رهبر“ نمي تواند نداند كه انتخاب برنامه نوليبرال امپرياليستي براي اقتصاد ايران، خواست و مورد تائيد سرمايه مالي امپرياليستي است!
جريان دست بسته اي در درون ”عدالت“ وجود دارد كه مجاز است هر از چند گاهي با ارايه به اصطلاح ارزيابي اي، توجيهي براي سياست اين گروه دست و پا كند. چنين نمونه ناموفقي، مقاله ”حضور و دخالت پرشور و انقلابي مردم در صحنه مبارزه، ضامن مقابله با دسيسه هاي امپرياليسم و ارتجاع است!“ (تارنگاشت ”عدالت“، ١٤ اسفند ١٣٩٠)، مي باشد. اين مقاله كه به منظور تائيد شركت در انتخابات فرمايشي مجلس نهم به رشته تحرير درآمده است، كليت نبرد طبقاتي در جامعه و به ويژه منافع طبقه كارگر را در اين نبرد از مد نظر دور كرده و نبرد جاري را تنها به صحنه اي محدود مي كند كه صحنه مورد نظر و در خدمت تائيد سياست حاكميت سرمايه داري كنوني است.
همان طور كه پيش تر نيز نشان داده شد، كليت سياست ضدملي اقتصادي و ضدمردمي سياسي- اجتماعي رژيم حاكم سرمايه داري در اين به اصطلاح ”ارزيابي“ اصلاً جايي و محلي از اعراب ندارد. بر زمينه غيرعلمي و ضدديالكتيكي، مقاله پيش گفته دفاع خود از ”خرده بورژوازي“ را از اين طريق گويا مستدل مي سازد كه به تكرار استدلال خامنه اي مي پردازد كه ”شركت وسيع در انتخابات، خطر تجاوز امپرياليستي را لااقل محدود مي سازد“. اين ادعاي فاقد هرنوع زمينه عيني در جامعه است. دفاع بي پرده از منافع سرمايه داري حاكم است كه در پشت گويا دفاع از ”خرده بورژوازي“ پنهان شده است.
بي خردان دست بسته در تارنگاشت ”عدالت“ كه از طريق افراد شناخته شده در آن به بند ناف آرشيو وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي وصل هستند، و خوب مي دانند كه بدون وجود يك جنبش «انقلابي» مردمي، تغييرات به سود مردم و همچنين دفاع از حق حاكميت ملي و تماميت ارضي ناممكن است، مي كوشند برخوردهاي ميان گروه هاي حاكميت سرمايه داري را «مبارزه حاد طبقاتي واقعاَ موجود در بطن جامعه و انعكاس آن در حكومت» قلمداد سازند و با يك چرخش قلم، منافع طبقاتي طبقه كارگر را در اين نبرد طبقاتي «واقعاَ موجود» حذف مي كنند!
براي توجيه اين خيانت به منافع طبقه كارگر، اين دست بسته هاي بي خرد، «نبرد طبقاتي» را به «چگونگي اجراي ابلاغيه اصل ٤٤ توسط دولت» محدود كرده و مي نويسند: «جبهه منتقدين و مخالفين سرسخت دولت شامل طيفي از نيروهاي سنتي و ليبرال است. وجه مشترك آن ها مخالفت با چگونگي اجراي ابلاغيه اصل ٤٤ توسط دولت، ناپيگيري در خصوصي سازي ها و آزاد سازي هاي اقتصادي … نزد دولت مي باشد.»
بدين ترتيب، جرياني كه خود را توده اي قلمداد مي سازد و گـويا از خط مشي انقلابي حرب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران در پس انقلاب بهمن دفاع مي كند، با چشم بستن به واقعيت عينيِ برقراري حاكميت سرمايه داري عميقا ضدمردمي و مجري يك برنامه ارتجاعي اقتصادي كه نواستعمار امپرياليستي دوران ”جهاني سازي“ را به طور عيني بر ايران حاكم مي سازد، به جاي دفاع از منافع طبقه كارگر ايران كه از منافع كل جامعه دفاع مي كند (مانيفست كمونيستي)، به كارگران توصيه مي كند، خواست طبقاتي خود عليه اجراي برنامه نوليبرال امپرياليستي و مبارزه انقلابي عليه نظام سرمايه داري حاكم را كنار گذارند. آن ها به طبقه كارگرِ مبارزه و انقلابي ايران توصيه مي كنند، نه تنها از منافع طبقاتي خود صرفنظر بكند، بلكه به جاي آن، در جنگ بر سر «رقابت هاي سياسي [لايه هاي] مختلف اقتصادي» در اين حاكميت سرمايه داري شركت كند كه بر سر «چونگي اجراي ابلاغيه اصل ٤٤» در جريان است، يعني بر سر سهم هر كدام از آن ها از غارت ثروت هاي ملي مردم!
همان طور كه پيش تر اشاره شد، مقاله پيش گفته در تائيد انتخابات مجلس نهم و در رد ”تحريم“ آن نگاشته شده است. ارزيابي در اين باره كه بايد مردم در انتخابات شركت كنند يا خير نيز در اين مقاله از واقعيت عيني جامعه نتيجه گيري نمي شود، بلكه بر پايه اظهارت خامنه اي استوار است. اين در حالي است كه سرمايه داري حاكم به طور عملي، خود در قريب به سه سال گذشته نهايتاً به اثبات رسانده است كه آماده براي عقب نشيني از مواضع خود از طريق قانوني نمي باشد. وجود ضرورت عيني تغيير انقلابي ديكتاتوري حاكم، پيامد اعمال نبرد طبقاتي ”از بالا“ توسط حاكميت سرمايه داري، پيامد پايمال ساختن حقوق قانوني مردم براي آزادي، ازجمله آزادي انتخاب، مي باشد.
دستگيري و زنداني نمودن غيرقانوني موسوي ها و كروبي نيز توسط حاكميت سرمايه داري و رژيم ولايي- امنيتي نماينده آن، همان قدر در خدمت نزديكيِ توام با اميد اين رژيم گويا ”ضدامپرياليست“ به امپرياليست است، كه اجراي برنامه نوليبرال امپرياليستي با همين هدف به مورد اجرا گذاشته شده است.
براي اجراي اين سياست ضدملي، لگدمال نمودن حقوق قانوني مردم ميهن ما ضروي بوده است. يعني نابودي اصل هاي بخش ”حقوق مردم“، از قبيل آزادي بيان، عقيده، اجتماعات، تشكيل سنديكاي كارگري و سازمان هاي ديگر دموكراتيك و احزاب سياسي- طبقاتي و تظاهرات مسالمت آميز و … تثبيت شده در قانون اساسي. به بياني ديگر، اجراي يك سياست ضدمردمي به منظور اجراي يك سياست ضدملي، با هدف حفظ حاكميت سرمايه داري وابسته به نظام اقتصادي امپرياليستي ضروري شده است، آن هم به اين اميد كه با به مورد اجرا گذاشتن آن، امپرياليسم بقاي اين رژيم ضدملي را مورد تائيد قرار دهد.
اين همان راهي است كه ازجمله رژيم معمر قذافي نيز با برقراري رابطه مستقيم با سيا توسط پسرش طي نمود و بشار اسد نيز با اجراي برنامه نوليبرال اقتصادي در ده سال گذشته به آن گام نهاده است. با چنين سياست هاي ضدملي و ضدمردمي نمي توان برنامه راهبردي (استراتژيك) امرياليسم را تغيير داد كه هدف آن برپايي ”نقشه خاورميانه بزرگ“ به سود منافع خود است. مبارزه واقعي ضدامپرياليستي، به عبارت ديگر مبارزه آزديبخش ملي دوران كنوني از مضموني برخوردار است كه عدول از آن، جز شكست و فاجعه پاياني ندارد.
در همه نكات پيش گفته نيز اين لايه هاي حاكميت سرمايه داري در جمهوري اسلامي هم سو و هم دل هستند.
پوزيتيويسم در خدمت پاره پاره كردن حزب طبقه كارگر
مضمون و هدف برنامه سازماندهي جريان هاي مختلف ”توده اي“ كه ازجمله بي بي سي اكنون سازماندهي آن را به عهده گرفته است، روشن و شفاف قابل شناخته و درك است. جريان ”عدالتِ“ به اصطلاح ”توده اي“، از موضع ”چپ“، همانند ”راه توده“ از موضع راست، صاف و ساده براي حفظ شرايط موجود سينه چاك مي كند و به مجري برنامه ارتجاع براي پاره پاره كردن حزب توده ايران بدل شده است. اين ابلهانه است تصور شود كه طبقه كارگر انقلابي ميهن ما با مبارزه چندين دهه خود، تقلب ارتجاع جهاني و داخلي را تشخيص ندهد و در شناخت خط مشي انقلابي «ققنوس مدافع آزادي و منافع زحمتكشان» دچار سردرگمي گردد!
مبارزه آزاديبخش ملي با مضمون ضدسرمايه داري
مضمون مبارزه ضد امپرياليستي، مضمون مبارزه آزاديبخش ملي دوران كنوني، مبارزه اي است عليه برنامه نواستعماري امپرياليستي با هدف گذار از نظام سرمايه داري. اين مبارزه لزوماَ مبارزه اي با گرايش سوسياليستي است. مبارزه اي است عليه تجاوزگري و نظامي گري امپرياليسم و جانبدار صلح جهاني و آرامش در منطقه است. چنين سياست مردمي و ملي نمي تواند با سياستي ماجراجويانه و با تبليغاتي غير شفاف عملي گردد. به بسيج و تجهيز نيروهاي بين المللي مدافع مبارزات مردم ميهن ما، نمي تواند با موضع نفي ”هولوكاست“ دست يافت. تجهيز بين المللي نيروهاي مدافع حق حاكميت ملي ايران و حقوق مردم آن، مبارزه اي صلح جويانه عليه خطر بمب اتمي و دارندگان آن بوده و با چنين مضموني قابل دسترسي است. تبليغ نظريات ”دانشمندان“ ضد جنايت ”هولوكاست“ خير، نشان دادن سياست نواستعماري و نژادپرستانه امپرياليسم، نشان دادن سياست نقض حق حاكميت كشورهاي مستقل، امكان هاي تبليغي مبارزه ضدامپرياليستي را تشكيل مي دهد و آن را ممكن و موفق مي سازد.
هم اكنون در برابر ديدگان ما ”حق حاكميت مالي“ كشور يونان نقض مي شود. اين كشور موظف است ١٣٠ ميليارد يوروي را كه قرار است دريافت دارد، تا قروض خود را نزد بانك هاي خصوصي تجديد كند، ازجمله از اين طريق ممكن سازد كه درآمد هاي مالي خود را در حسابي بسته واريز كند كه حق برداشت از آن را تنها با اجازه و امضاي ”ترويكا“، صندوق بين المللي پول، بانك مركزي اروپايي و نماينده كميسون اروپاي، خواهد داشت! از رقم سي ميليارد يورو (از ١٣٠ ميليارد) قسط اول دريافتي، بايد يونان ٥ر٦ ميليارد يورو بلافاصله براي سودهاي عقب افتاده به بانك هاي خصوصي پرداخت كند! اين است برنامه اي كه امپرياليسم حاكم در اروپا، آلمان، براي كشور مستقل يونان چيده است. آيا براي ايران برنامه ديگر در سر دارند؟ آيا مي توان به جز با جنبشي مردمي و انقلابي كه از دالان سرنگوني رژيم ولايي- امنيتي مي گذرد، مبارزه ضدامپرياليستي و ملي را به سر منزل پيروزي هدايت نمود؟ پاسخ منفی است!