مقاله شماره: ۲۵ ( ۲۸ اردیبهشت ۱٣۹۷ )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5869
بمان تا شب غم سراید همی زمانه به نیکی گراید همی! (فردوسی)
از زبان عربی دو واژه “وحدت” (وحدة) و “اتحاد” به زبان فارسی رسیده است که سوای معنای آن ها در زبان عربی زندگی جداگانه خود را در زبان ما یافته اند. واژه نامه دهخدا “اتحاد” را به یکی شدن، یگانگی داشتن و یگانگی کردن برگردان می کند. و همان واژه نامه “وحدت” را یگانه شدن، یکتایی و یگانگی برگردان می کند. بنابراین این دو واژه در بررسی نخستین معنای بسیار نزدیک به هم دارند.
اما آنهایی که در جریان انقلاب با حزب توده ایران بوده اند و گوش به واکاوی های گوناگون در باره برخورد با سازمانهای دور و نزدیک داده اند می دانند که در فرهنگ آن زمان ما ناهمسانی معنای این دو واژه از زمین تا آسمان بود. واژه “اتحاد” در باره ی آندسته از نیروهای سیاسی بکار برده می شد که ازبرای خصلت های طبقاتی خود بخشی از نیروهای جبهه متحد خلق بوده اند. این گروه ها را ما دموکرات های انقلابی می نامیدیم که هم در درون و هم در برون حکومت تازه به قدرت رسیده جمهوری اسلامی بوده اند.
اما تنها سازمانی را که ما برای وحدت زیر ذره بین داشته ایم سازمان چرک های فدایی خلق بود. نخست اینکه این سازمان ایدیولوژی مارکسیست- لنینیستی داشته است و دوم اینکه این سازمان آرام و پیوسته و هر روز بیشتر از روز گذشته به درستی سیاست حزب توده ایران پی می برد و تشنگی شگفت انگیزی برای یادگیری اصول مارکسیست- لنینیست توسط دانشمندان توده ای از خود نشان می داد.
در این دوره سخن از وحدت با سازمان چرک های فدایی خلق (پس از اندک زمانی به نام “اکثریت” ) در پهنه های گوناگون از جمله وحدت ایدیولوژیک، وحدت نظری، وحدت سیاسی، وحدت عملی بود که می بایست در پایان روند پیروزمندانه خود به وحدت تشکیلاتی فرجام یابد.
مقایسه کردن آن روند وحدت که با وسواس و با مطالعه و شکیبایی برنامه ریزی شده بود و با طی کردن روند نزدیکی بین حزب و سازمان پاسخ ضروری به نیاز زمان بوده است با وحدت با ” حزب چپ ایران ” که گویا برخی از توده ای ها به آن گرایش دارند از ُبن متفاوت است. برخی از این رفیقان دلبسته به وحدت به دور از هرگونه واکاوی از برنامه و پایگاه ایدیولوژیک ” حزب چپ ایران ” حتا تا آنجا به پیش رفته اند که از آقای نعمت پور برای گناهان رهبری حزب توده ایران در رد درخواست وحدت طلب آمرزش می کنند.
اگر ما نوشته های برون آمده از ” حزب چپ ایران ” را بخوانیم به آسانی پی می بریم که از ُبن سخن از یک حزب مارکسیست- لنیینستی نیست و خود این دوستان نیز با افتخار مارکسیست را تنها بخشی از جعبه افزار واکاوی خود می دانند. بر کسی پنهان نیست که این حزب به عمد از رنگ ایدیولوژیک مارکسیستی خود کاهید و افزون بر زحمتکشان هدف آن جذب نیروهای اجتماعی بینابینی است تا به فراگیر شدن “حزب چپ” یاری دهد.
نگارنده از ته دل برای ” حزب چپ ایران ” در راه رسیدن به هدفهای والای خود آرزوی پیروزی دارد. “حزب چپ” با جایگاه خود در سمت “چپ” سوسیال دموکراسی شرایط عینی و ذهنی خوبی برای رشد دارد. این حزب در صورتی که پاگیر شود و جای خود را در جامعه ما باز کند بی رب تا زمان درازی به یکی از متحدان اصلی ما تبدیل خواهد شد.
ولی هدف والای حزب توده ایران حزب فراگیر شدن نیست. اگر این هدف برای حزب ما مهم می بود ما بیش از بیست سال پیش می توانستیم زیر فشار سوسیال دموکراتهای آنزمان درون حزب به دگرگونی ایدیولوژیک بپردازیم و اکنون به یقین مهمان هفتگی بنگاه های رسانه ای غربی همچون بی بی سی، رادیو امریکا، رادیو فردا ووو بوده ایم و “روزگار خوشی” را با تشویق آنها می گذراندیم.
برای حزب توده ایران هیچوقت فراگیر شدن به هر قیمتی هدف نبوده است. هدف پاکیزگی ایدیولوژیک و جانبداری طبقاتی ماست. هر هدف دیگری کژراهه است.
کسانی دانشمندانه می پرسند که چرا با دگرگونی جهان ما به دگرگونی ایدیولوژیک برای پاسخ گویی به نیازهای نو جامعه نمی پردازیم ؟ من پاسخ جامع به این پرسش را در نوشته دیگری به نام “نوگرایی یا نفی گرایی؟ نوگرایی بر چه اساس؟” داده ام. در اینجا تنها کوتاه می گویم که هنوز جهان بینی جایگزینی درخور و شایسته ای برای مارکسیسم- لنینیسم که هم همه جانبه، انقلابی، سازمان گر و هم با روش واکاوی دیالکتیک مجهز باشد به وجود نیامده است.
ولی این به این معنی نیست که حزب توده ایران چون از ایدیولوژی انقلابی دست بر نمی دارد پس هرگز به یک حزب فراگیر و تاثیر گذار تبدیل نخواهد شد. تجربه انقلاب ملی- دموکراتیک ما نشان داد که این کار به آسانی برای حزب توده ایران شدنی بوده است. ولی برخلاف دوستانی که تصور می کنند “راست گرایی” کلید رمز پیروزی است رهبران اندیشمند حزب توده ایران با دفاع جانانه از ایدیولوژی و جانبداری طبقاتی حزب به راه دیگری رفتند.
رمز پیروزی و فراگیر شدن حزب پس از انقلاب چه بود؟
پاسخ بسیار آسان است. حزب توده ایران نه با سازش ایدیولوژیک و خیانت به منافع زحمتکشان به آن جایگاه والا رسیده بود. حزب توده ایران با پایبندی ایدیولوژیک و وفاداری به زحمتکشان موفق شد که دیگر طبقه ها و قشرهای اجتماعی جامعه را به درستی برنامه حداقل کارگری حزب قانع کند. حزب موفق شده بود که دیگر نیروهای متحد را قانع کند که پیروزی انقلاب به ارتقا آن به دگرگونی های طبقاتی و پیشگیری راه اقتصادی ملی و غیرسرمایه داری به نفع زحمتکشان وابسته است.
حزب با کوشش های روشنگرانه شبانه روزی خود به نیروهای مترقی جامعه تفهیم کرد که اقتصاد سرمایه داری جز بدبختی، بیکاری و نداری برای هم میهنان ما دستاورد دیگری نخواهد داشت. حزب دفاع از منافع کشاورزان بی زمین را با عمومی کردن بند “ج” و “د” به بخشی از برنامه نیروهای مترقی بدل کرد. با کوشش حزب نظرهای واپسگرایانه “حجتیه” در متن جامعه تا آن اندازه قابل شناخت شد که برای دوره ای عضوهای آن برای ابراز عضویت خود شرم داشتند.
به سخنی دیگر حزب توده ایران برای فراگیر شدن خود به “راست” نرفت بلکه جامعه را به “چپ” کشاند. این مانند آفرینش یک اثر هنری بزرگ و برجسته ای است که تنها از هنرمندان با تجربه و پایبند به هدف مردمی هنر برای دگرگونی جامعه برمی آید. این تفاوت مهمی است که رفیقانی که آرزوی فراگیر شدن دوباره حزب را دارند به فراموشی می سپارند. فراگیر شدنی که حزب به آن دست یافته بود تنها با برنامه درست، کار اقناعی همیشگی، جلب اعتماد و پیشگامی و پیشاهنگی و تکیه بر سیاست مستقل حزب طبقه کارگر شدنی است نه با کرنش در برابر نیروهای “راست”. “راست روی” اگر چه ممکن است در کوتاه مدت موجب رشد ما شود ولی در دراز مدت با دور کردن ما از پایگاه طبقاتی ما، ما را بی ریشه و بی شناسنامه می کند.
پرسش پسین این است که اکنون که به درستی نباید با “حزب چپ” وحدت کرد پس چرا سخن از وحدت می کنیم؟
پاسخ روشن است. وحدتی که در آینده نزدیک حزب توده ایران باید آن را به سر منزل مقصود برساند یک وحدت درونی است. مبارزه برای وحدت نظری و عملی میان توده ای ها نیاز مبرم حزب توده ایران, در راستای منافع زحمتکشان و به سود جنبش ضددیکتاتوری و ضدسرمایه داری و ضدامپریالیستی است.
برخی ها می پرسند با این همه تفاوت نظری میان توده ای ها آیا سخن گفتن از وحدت به هذیان بیشتر نمی ماند تا به یک برنامه قابل اجرا؟
ارزیابی سیاسی گوناگون از پدیده ها و رویدادها همواره در میان توده ای ها وجود داشته است. چه در دوران پس از بنیانگزاری، پیش از کودتا ۲۸ مرداد، پس از کودتای ۲۸ مرداد، پیش از انقلاب، پس از انقلاب و پس از ضربه همواره بین رهبران کلیدی حزب ارزیابی های متفاوت وجود داشته است. این تفاوت در دوران های گوناگون موجب پویایی حزب شده است. هر چه ما واقعیت را از زاویه های گوناگون، در سطح های گوناگون و با چشم اندازهای گوناگون واکاوی کنیم تصویر گرده آوری شده ما از آن به واقعیت نزدیک تر می شود.
آنچه که در این روند مهم است نه توافق نظری کامل (که این در عمل نشدنی است) بلکه کاربرد روش شناخته شده ماتریالیستی- دیالکتیکی در واکاوی واقعیت است. آنچه که دل یک توده ای را از پشتیبانی “عدالت” از شارلاتانی مانند آقای احمدی نژاد بدرد می آورد نه تفاوت نظر با دیگر توده ای ها است. درد از آنجا سرچشمه می گیرد که این رفیقان با دانش در واکاوی رویدادها دیالکتیک مارکسیستی را در کتابخانه جا گذاشته اند و با نهادن هرم بر نوکه تیز آن همه چیز را وارونه دیدند. اگر این رفقا برای واکاوی پدیده ها و رویدادها از اقتصاد سیاسی شروع می کردند آنگاه به آسانی در می یافتند که دولت احمدی نژاد نه نماینده خرده بورژوازی رادیکال بلکه دارای شدیدترین سمتگیری سرمایه داری در تاریخ نوین ایران بوده است.
پس اگر هنگام نگرش به پدیده ها و رویدادها اسلوب تحلیلی دیالکتیکی رعایت شود تفاوت نظری نمی تواند به خودی خود مانع وحدت عملی شود. چه بسا در جریان عمل زاویه های دیگری از پدیده ها کشف شود که از قبل هیچ کدام از ما آن را ندیده بود. چه بسا روند رویدادها به سمتی برود که هیچ کدام از ما به آن از قبل نیاندیشیده بود.
بنابراین بگذارید آرام آرام پایه های همکاری عملی را بسازیم تا از این پل به سر منزل مقصود برسیم.
می خواهم این نوشته را با درخواست مسئولانه رفیق احسان به پایان ببرم (این درخواست را رفیق عاصمی برای من فرستاد. نگارنده آنرا تلخیص کرده است).
“رفقای رهبری!
با توجه به شرایط موجود ایران و تهدیدات خارجی کشورهای امپریالیستی و سرمایه داری، و با توجه به دعوت مستمر شما از طبقات زحمتکش مزدبگیر، گروه های سیاسی و اجتماعی فعال در درون و بیرون ایران به اتحاد ما از شما مصرانه می خواهیم که آغوش گرم تان را به سوی تمامی طرفداران قدیم و جدید و اعضای سابق حزب که مجدانه مايل اند تا با رهبری حزب در تماس تنگاتنگ باشند، بگشایید و همه ما را تحت هر نامی که خود صلاح می دانید سازماندهی و رهبری کنید تا بتوانیم قدمی هر چند کوچک برای سرافرازی مردم و سرزمین عزیزمان برداریم.
همان طور که هر بار در “نامه مردم” به درستی تاکید مصرانه می شود، بدون سازماندهی و تشکیلات آشکار و پنهان نمی توان کوچکترین تغییری در حاکمیت ولایی – که با سیاسیت اقتصادی نئولیبرالی و پیروی محض از سازمان های مالی فراملی همچون صندوق بین المللی پول و نیز با جلوگیری از توسعه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که زحمتکشان و کارگران و تمامی طبقات مزدبگیر را زیر فشارهای به غایت دشواری قرار داده است – ایجاد کرد، چرا که رژیم با ترفندهای مختلف آنها را به طرزی ناجوانمردانه و نابرابر سرکوب می کند.
همه ی توده ای ها به یک “سازماندهی” نوینی نیاز دارند که بتواند یک “وحدت نظری و سازمانی” ایجاد کند.
باشد که این خواسته و نیاز به حق ما در صورت امکان حزب برآورده شود.”
در این شب بنفش که ساحرِ هستی امواجی دیوانه رها می کند و بادهایی دگرگون و هراسان با آفریده هایی بالدار بر بام خانه می نشیند، تا بامداد چشم به راه یک زایش هستم. (ا.ط)
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5869
رفیق سیامک عزیز
دو نکته را میخواستم با شما در میان بگذارم.
اول آنکه لطف کنید و نظر خویش را درباره معیارهای «وحدت تودهایها» بنویسید.
دومین نکته، پارگراف پایانی مقاله قبلی شما به شرح زیر است:
«در این میان اما خاموشی و بیعملی “۱۰-مهر” و “عدالت” درباره یکپارچگی تودهایها نیز شگفتانگیز است. آیا این رفیقان با داشتن دکهای کوچک در بازار مجازی واژه فروشان خوشنود شدهاند؟»
اولاً لحنتان رفیقانه نیست. ثانیاً ظاهراً اطلاعات شما از سابقه امر نزد دو سایت مذکور محدود است. در این زمینه تنها به یک مورد اشاره میکنم:
۵ تن از رفقای تودهای در ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۴، یعنی دو سال و سه ماه پیش، نامهای با عنوان «درباره مسأله وحدت تودهایها» در سایت «۱۰ مهر» منتشر کردند، نظرات خود را در میان گذاشتند و در عینحال آمادگی خویش را برای نقد نظراتشان اعلام داشتند.
رفیق گرامی
لطف کنید و در صورت تمایل نقد خویش را بر نظرات مطرح شده در نامه مذکور درباره «وحدت تودهایها» بنویسید. با این کار خویش، به سهم خود، راه دیالوگ را با تعدادی از رفقا گشودهاید.
جهت اطلاع لینک نامه یاد شده را در زیر مینویسم. موفق باشید.
http://10mehr.com/maghaleh/22111394/1317
با تشکر فراوان از رفیق درویش.
و با پوزش از جمله نیش دار ذکر شده که تنها به انگیزه ایجاد واکنش به کار برده شده است.
رفیق عزیز!
من منظورم به شرکت “۱۰-مهر” در گفتگوی کنونی میان توده ای هاست.
و گرنه نامه سرگشاده “۱۰-مهر” را بیش از دو سال پیش خواندم و از آن لذت بردم.
به نظر من نامه رفقای “۱۰-مهر” مسولانه، دلسوزانه، در راه یکپارچگی، در راه حفظ پاکیزگی ایدیولوژیک و جانبداری طبقاتی حزب است. افزون بر این رفقای نویسنده با هشیاری بی نظیری موفق شدند که در عین حفظ نظر انتقادی خود به دام کارزار ضدتوده ای دشمنان طبقه کارگر نیافتند. همانطور که در نوشته حاضر من می خوانید من هم با مطلق کردن خط مشی سیاسی در امر وحدت مخالف هستم.
تنها معیار درست برای وحدت همانگونه که نگارنده بارها نوشته است پایبندی به جهانبینی مارکسییسم- لنینیسم و اسلوب تحلیلی آن و حفظ ماهیت طبقاتی حزب است.
معیارهای دیگر مطلق نیستند و می توانند نقش تکمیلی داشته باشند.
دستتان را به گرمی می فشارم
اکنون که “گفتگوی سازنده میان توده ای ها” بعنوان یک ضرورتِ انکارناپذیرموردتوجه اکثریت رفقا قرارگرفته، ابرازنظر رفیق “درویش” به نظرم راهبردی و مهم است! دراین باره یک ماه پیش نوشتاری را تهیه کردم اما زمان انتشارش را مناسب نمی دانستم اما بزودی آنرا با اندکی تغییرات تقدیم رفقا میکنم.
به جرات میتوان گفت که این روزها تنها و تنها سایت توده ای هاست که درکنار تحلیل وقایع اتفاقیه روز، بحث وحدت توده ای ها را پیگیرانه به موضوعی محوری تبدیل نموده است. کافی است به آمار تولید مقالات در دوسه ماهه اخیر رجوع کنیم که به تازگی با ابتکار رفیق عاصمی با منوئی تحت عنوانِ “گفتگو میان توده ای ها” گردآوری شده و در دسترس قرار داده شده و منبعد میتوانیم گفتگوهای سازنده جاری را در زیراین پست پی بگیریم: https://tudehiha.org/fa/5849
امّا رفقا! قرارو لازم نیست هرجریان و سایت و نشریه توده ای به تنهایی “چرخ” را ازنو”اختراع” کند! به شهادت نوشتارهای سایت “مهر”، این رفقا نیز مدتهاست که با احساس مسئولیت تاریخی درمسیر “وحدت اصولی توده ای ها” گام های اولیه نظری را برداشته اند که در وقت خود مورد توجه وحمایت قرارنگرفته است. مشابه همین گام را رفیق سیامک اخیرا درمقاله بسیارارزشمندی با عنوان “چگونگی یگانگی نظری میان توده ای ها- تصورکن اگرحتی تصورکردنش سخته!” برداشت که ضمن توجه به جایگاه “همه توده ای ها” وازجمله رفقای سایت مهر، متاسفانه به روح و محتوای آن هم کم توجهی شد هرچند درزیر نظرات جدی بین رفقا رد وبدل شد: https://tudehiha.org/fa/5418
اشاره امروز رفیق سیامک به کم کاری رفقای سایت مهر صرفا درماههای اخیراست که بعنوان نمونه ازانتشار منظم نشریه ماهنامه خود دراسفند96 خود بازماندند وخود من از بهمن96 تا امروز جز مصاحبه ارزشمند پروفسورآبراهامیان، مقاله یا تحلیل مشخصی از تحولات پرشتاب روز میهن به قلم رفقای تحریریه مهر ندیده و یا نخوانده ام.
عرصه فعالیت و کارِ سیاسی اصولاعرصه آزمون و خطاست و این “کم کاری” درشرایط مشخص امروزجامعه ایران، آری میتواند به سکوت هم تعبیر شود! شرایط امروز حاکم برمیهن و مردم بسیار بغرنج تراز گذشته شده است و وظایف حزب توده ایران و توده ای ها درقبال آن نیز، بس خطیرتر و دشوارتر. باید با فعالیت شفاف، تلاش مداوم و همدلی و همگرایی، نگذاریم شمعِ فعالیت توده ای که نیازِمبرمِ امروز جامعه ایران است، به خاموشی وغفلت بگراید…
وای اگر که غفلتی؛ غفلتی و انهدامِ ملّتی!
(نقل ازشعر: ازرسولِ رنج به امامِ خلق- زنده یاد سیاوش کسرایی)
رفیق سیامک عزیز، سایر رفقای گرامی
قبل از هر چیز لازم است از پاسخ رفیقانه و مسئولانه رفیق سیامک به کامنت قبلی خود سپاسگزاری کنم.
مقالهها و کامنتها درباره مبحث «وحدت تودهایها» که در ماههای اخیر در سایت «تودهایها» منتشر شده است را خواندهام.
واقعیت تلخی است که حدود دو دهه شاهد پدیدهای هستیم که در تاریخ حزب توده ایران بیسابقه است. یعنی وجود افراد، گروههاو سایتهایی که توسط تودهایهای مومن به آرمانهای حزب اداره میشود که ارتباطی با تشکیلات حزب توده ایران ندارد. تلاش برای نزدیکی این افراد، گروهها و سایتها نیز به همان اندازه قدمت دارد، که در اینباره در صورت لزوم در آینده خواهم نوشت. آنچه همواره در مبحث مهم «وحدت تودهایها» ضرورت داشته و دارد، این موضوع است که گفتوگو و بحث درباره امر «وحدت» از یکسو میبایست براساس معیارها و اصولی مشخص و مبتنی بر ماهیت و هویت، تجارب تاریخی و سنن حزب توده ایران باشد و از دیگر سو میباید با درنظرداشت واقعیات زندگی حزبی در طول سالهای پس از یورش جمهوری اسلامی صورت گیرد.
در اکثریت موارد، بحثهای مطرح شده در سایت «تودهایها»، دارای ایرادهایی بوده است که میتوان چنین برشمرد: دادن درس اخلاق؛ برخورد احساسی؛ نبودن معیار و اصول علمی در بحث درباره وحدت (نزد برخی از رفقا)؛ ارایه تصویر نادقیق از واقعیت زندگی حزبی؛ و متأسفانه برخورد از بالا و بهنوعی انحصارطلبانه به سایرین.
مسلماً در حال حاضر قصد ورود به جزییات و مصادیق مشخص ایرادهای مذکور را ندارم، چون قصد من از شرکت در بحث «وحدت»، کمک در حد توان خویش به پیشبرد اصولی آن است و چنانچه در آینده انتقاد رفیقانه و شفاف از موارد فوق به بحث «وحدت» کمک کند، آنها را بازگو خواهم کرد. در حال حاضر ذکر کلی موارد فوق از دیدگاه من فقط تذکری است رفیقانه که امر «وحدت» با این ایرادات پا نخواهد گرفت و تلاش ارزشمند سایت «تودهایها» میتواند تبدیل به بحثی محفلی بین تعدادی محدود از رفقای تودهای گردد.
برای ادامه گفتوگو پیشنهاد میکنم معیارها، اصول و اولویتها در سه زمینه ایدئولوژیک، سازمانی و سیاسی به بحث گذاشته شود. من نیز معتقدم که هویت ایدئولوژیک و طبقاتی حزب توده ایران معیار اصلی و تعیینکننده امر «وحدت تودهایها» است و بدون آن، این امر ناشدنی است. با توجه به آنکه از برخی از نوشتههای یکی از رفقای شرکتکننده در بحث (رفیق امید) تردید در صحت این معیار اصلی نتیجه میشود، پیشنهاد میکنم در گام اول، رفقا به این پرسشها پاسخ دهند که یک ـ آیا معتقدند که هویت ایدئولوژیک و ماهیت طبقاتی حزب توده ایران، معیار اصلی «وحدت تودهایها» است؟ دوم ـ براساس این معیار کدامیک از سایتهایی که خود را «تودهای» معرفی میکنند، در موضوع «وحدت» جای دارند؟ مسلماً توافق درباره معیار اصلی، راه را برای گفتوگوی بیشتر هموار میکند.
با آرزوی موفقیت
باتشکر از رفیق درویش وبیان صادقانه و روشنگرانه ایشان در ورود به بحث “گفتگو میان توده ای ها” با هدف “پیشبرد اصولی” آن. این خود نشانه ای از صحت و ضرورتِ روندی که مدتی است که با ابتکار دکترعاصمی کلید خورده است. با ابراز نظرِاین رفیق ایمان دارم که راه 76ساله ای که توده ای ها با پاهای آبله دار و خونین تا امروز پیموده اند، امروزمیتواند با اراده و همدلیِ همه “توده ای های مومن” به حقانیت تاریخی حزب طبقه کارگر ایران، به سرانجامِ خود برسد و تلاشهای رفقای صادق و آگاه ومتعهد پیشگام در امر “وحدت” به باربنشیند.
درپاسخ به ابراز نظر رفیق درویش درخصوص “برخی نوشته ها”خودم، اگراشاره ایشان صرفا به مقاله انتقادی”به بهانه انتشارسند بزرگداشت 76مین سالگرد تاسیس حزب” میباشد، به ایشان وهمه رفقایی که آنرا مطالعه و بویژه مورد نقد قرارداده اند، حق میدهم. من با اینکه درطول عمر کم ثمرِخود، گهگاهی در برخی روزنامه های داخل میهن مقالات و مطالبی را به چاپ رسانده ام و بعضی نیزمنتشرنشده اند، اما در اسفندماه1396 اولین بار بود که برای حزبم (که مثل رفیق احسان به هزارویک دلیل آنرا دوست دارم) وهمچنین درراه پیشبرد اعتقادات سیاسی و ایدئولوژیکم قلم به دست گرفتم و البته کمی شتابزده و ژورنالیستی، دران نوشتارانتقاداتی را مطرح کردم که امروزمعتقدم که میشد ملایم تر وازمسیری درست تر آنها را مطرح کرد.
دلیل دیگرم برای این انتقاد ازخود، واکنش اولیه رفقای عزیز نویدنو بود که ادامه مجادله ازسوی من سرانجامِ خوبی نداشت تا جایی که درنوشتاری “امید” فردی بی هویت وتحت تاثیرِتبلیغات وزارت اطلاعات ج.ا.ا قلمداد یا تصویرشد! بگذاریم وبگذریم…
دراین میان اما برخورد بزرگوارانه و کمک رفیق فرهاد از یکسو، وراهنمایی صبورانه وپرحوصله رفیق سیامک، “امید” را به وادی و مسیری رهنمون شد که بدون هیچ عنوان یا ادعایی اکنون هستم وبا تمام کژی ها وکاستی ها، خودم را فرزند حزب توده ایران میدانم.
به تعبیرِ سعدیِ: اگرچه دوست به چیزی نِمی خَرَد ما را؛ به عالمی نَفُروشیم موئی از سرِ دوست!
جهت رفع هرگونه شک و شبهه درذهن رفیق درویش ورفقایی که این دونظر متوالی را مطالعه می کنند، درپاسخ به پرسش نخست این رفیق، به باور من هویت ایدئولوژیک حزب توده ایران اعتقاد وپایبندی به مارکسیسم – لنینیسم و پایگاه مستقل طبقاتی آن، طبقه کارگرایران بعنوان انقلابی ترین و پیشروترین اقشاروطبقات جامعه ایران است و برداشتهای سیاسی متفاوت نباید مانع برقراری وحدت توده ای ها گردد. ضمنا تنها تشکیلات یا سازمان رسمی توده ای ها “حزب توده ایران” و ارگان مرکزی آن “نامه مردم” از دید همه توده ها معتبر و پذیرفته میباشد.
درپاسخ به پرسش دوم این رفیق، من هم مانند رفیق سیامک معتقدم درفاز نخستِ گفتگوها،همه توده ای هایی که مانند امید پاسخ آنها به پرسش نخست مثبت است، بدون هیچ پیشداوری وسخت گیری و مرزبندی ذهنی وحتی با حفظ مشی سیاسی ودیدگاههای فعلی خود باید بتوانند در فاز نخست این گفتگوها مشارکت نمایند و حتی با دسته بندی پیشاپیشِ آنها براساس “درجه غلظت مارکسیستی- لنینیستی” جریانات ونشریات توده ای موافق نیستم. من با کلیت نظر رفیق سیامک درمقاله “چگونگی یگانگی نظری…” با لینک https://tudehiha.org/fa/5418 هم رای هستم.
بخصوص درایت این رفیق را می ستایم آنجا که می گوید:”روند یگانگی وپای گذاشتن در راهِ ناهموار و پرخارِ سازگاری و آشتی، روندی سخت، دردناک و پرتضاریس است و درمرحله اعتمادسازی(پیش مرحله نخست)، بدون شک ما تعدادی از شرکت کنندگان را ازدست خواهیم داد”
وبه قول لنین: “مسأله اساسی اين است که يخ از جا کنده شده و بحرکت درآمده است، جاده باز شده، راه نشان داده شده است…”
امیدوارم پاسخی کوتاه وروشن به پرسش های به جای رفیق درویش گرامی داده باشم. اگر موارد ابهام دیگری نیز وجود دارد میتوانید ازهمین طریق و یا ایمیل مطرح نمایید.
از دور دست مهربان شما را به گرمی می فشارم – امید
با سپاس از رفیق درویش، با دو سوال پایانی متن موافقم ۲) چرا که بدون پذیرش هویت مارکسیستی لنینیستی حزب نمی توان خود را توده ای نامید و ۲) اساس و معیار وحدت باید سایت “حزب توده ایران و نشریه آن یعنی “نامه ی مردم” باشد.
این میان گویی چیزی کم است، چیزی مانند رابط بین افراد خواهان وحدت و خود حزب، که می تواند با سختگیری هایی بسیار جدی افراد علاقمند و خواهان وحدت را طبق قوانین خاص جذب کند، چرا که به واقع نمی توان با توجه به ضربه ی هولناکی که حزب، بویژه در دهه ی ۶۰ تجربه کرده است، احتیاط بسیار ضروری است با توجه به آن چه که رفیق خاوری چند سال پیش در مصاحبه اش با نامه مردم گفته و هشدار داده است.
وقتی مصاحبه رفیق خاوری دیشب خوانده ام، الان بیشتر به سخت گیری و احتیاط حزب حق می دهم. واقعا نمی توان به هر کس که خود را توده ای می نامد، توده ای نامید. حق با رفیق درویش است.
دیشب همچنین به سایت حزب کمونیست بریتانیا رفته ام و دیدم به عضویت در آمدن این حزب به دلایلی سخت نیست، چرا که هرگز ترجمه حزب توده ی ایران را در طول تمام حیاطش نداشته است.
برای عضویت در حزب کمونیست بریتانیا ابتدا باید یک پوند پرداخت شود تا هزینه بررسی اداری فرم عضویتی شود که باید دانلود، پرینت و امضا و بعد به آدرس مربوطه ایمیل یا پست شود. بعد باید ماهانه حق عضویت بدهید و نیز متعهد شوید در حد امکان در فعالیت های منطقه ای حزب مشارکت فعال داشته باشید.
خوب می توان شرایط این دو حزب کمونیست را با هم قیاس کرد؟ مطمئنا پاسخ شما هم منفی است. ولی باید اطمینان کنیم که حتما راهی وجود دارد تا این وحدت نظری و سازمانی که ابتدا از سوی رفیق فرهاد مطرح شد، رخ دهد. فعلا باید صبور بود و از هر گونه گمانی زنی نادرست خودداری کرد تا از سوی دشمنان خونین حزب تصویر نشود که حتی بین طرفداران حزب هم اختلاف های جدی وجود دارد.
امیدوارم باشیم این اتفاق میمنون بزودی رخ دهد.
در ضمن دیشب یک مقاله از نامه ی مردم به نام مارکسیسم در قرن ۲۱ را خواندم. با خواندن این مقاله دریافتم که برخلاف آن طور که پیش از این تصور می کردم، حزب در بسیاری از این مقالات به طور مستقیم و غیر مستقیم به ما راه چگونگی برخورد با رویدادها را به ما نشان می دهد. به عنوان مثال همین “مارکسیسم فرن ۲۱” به ما می گوید که ۱) چگونه با مذهب باید تا کرد و ۲) چگونه باید در مقابل جنگ طلبی های امپریالیسم در جهان واکنش نشان داد و…
با این حال نامه ی مردم به دلیل نشریه بودنش نمی تواند در هدایت و راهنمایی طرفدارانش بگوید وارد جزئیات بایدها و نبایدها برود.
در حال حاضر باید همین طور پیوسته و رفیقانه با هم باشیم و بمانیم و با هم به گفت و گو و نه تعامل بپردازیم.
شاد باشید
نخست سپاس از سیامک عزیز جهت مقاله خوبشان ونظر محترم رفقای گرامی من فکر میکنم احسان عزیز همان مارکسیسم و رهنمود های لنین بزرگ جهت وحدت کافی است نامه مردم و نوید نو وغیرو نبایستی شرط وحدت ایدولوژیکی قرار دهیم پاینده باشید بدرود