مقاله شماره: ١٣٩۵ / ٧۸ (١١ آذر)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
سهند: دكتر عزيز اميد دارم اين چند سطر را منتشر كنيد.
در بين مورخين بحثي است در اينمورد كه از حمله چنگيز و تيمور كدام براي رشد آتي سرزمين و جامعه ي ايران مضرتر بود؟ يك نظر مي گويد حمله تيمور. چون تيمور به كشوري حمله كرد كه در پي حمله چنگيز ويران و همه ساختارهاي اجتماعي آن ويران شده بود.
پرسشي كه مدت ها (تا بحث علني آن و يافتن پاسخ منطبق براي آن) در برابر ما [؟] خواهد بود، اين است كه از حمله جنايتكارانه جمهوري اسلامي به حزب توده ايران و رهبري آقايان خاوري- اميدوار و جماعت «بادمجان دور قابچين» و معتقدين به ولايت فقيه سكولار، كدام براي آينده حزب توده ايران مضرتر بوده اند؟
به كساني كه مسبب وضعيت امروز هستند براي بهبود اوضاع اميد نبنديد- نه در جامعه و نه در حزب …
اميد شما پاسخ مثبت يافت!
اما شما به عنوان يك فرد سياسي كه خود را توده اي نيز مي نمايد، سخن سياسي براي گفتن نداشتيد!
شما كلمه اي در سطح سياسي- نظري در باره تغيير شرايط به سود نبردِ جنبش توده اي در جهت وظايف روز و آينده آن بر زبان نياورديد! توصيه شما به من در باره «اميد نبستن» از اين رو تقليل و مطلق گرا و لذا ذهن گرا است، زيرا عنصر مبارزه جويانه و روشنگرانه و فعال و سازنده ي انتقادي را در «اميد» مورد انتقاد خود نمي بيند! در برابر آ” «كور» هستيد!
هدفِ انتقادِ در ظاهر دلسوزانه، نفي استدلال پرصلابتي است كه براي ايجاد رابطه ي ديالكتيكي ميان دستاورد بزرگ رهبري كنوني حزب در ارايه تعريف علمي از مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب و وظايف ناشي از اين برداشت علمي در شرايط نبرد طبقاتي كنوني در جامعه دنبال مي شود!
به همين منظور نيز نگرش شما و “عدالت” به نبرد طبقاتي در جريان در ايران از «روزني تنگ» (اط) عملي مي گردد. فاصله اين نگرش ظاهربين كه تنها نظاره گر و به پنداشت خود توصيف گر صحنه باقي مي ماند، تا نگرش ماترياليست ديالكتيكي به بغرنجي و پيچيدگي نبرد طبقاتي در جريان، يك فاصله ي كيفي است!
دلسوزي شما دروغين است، زيرا غير سياسي است! از جنس دلسوزي “رزمين مهرگان”هاست كه پرسش ها مطرح مي سازد، اما همگي غيرسياسي. حاضر به پاسخ به پرسش سياسي نيست! موضع سياسي- نظري خود را پنهان نگاه مي دارد!
آشنايي من با شما و برادرتان در جريان سازماندهي سازمان ها حزبي در ايالات متحده در سال ٨٢ مثبت بود. همكاري هاي اوليه شما با راه توده را مثبت ارزيابي نمودم. شايد علي خدايي نقشي تخريبي ايفا كرد و من آن را درنيافتم. اما سقوط كنوني شما به منجلابي كه حزب توده ايران را پاره پاره مي خواهد، مبارزه براي تقويتِ تحكيم نظري- سياسي و كمك به يك پارچگي سازماني حزب توده ايران، حزب طبقه ي كارگر ايران را نفي مي كند، به جاي سخن مستدل در باره آنچه مطرح مي سازد، به تيمور و چنگيز و «مورخين» پناه مي برد، اين حق را از شما ساقط مي سازد نسبت به «آينده ي حزب توده ايران» ابراز نظر كنيد!
من هم به نوبه خود، اين “حق” را از شما تا آن هنگام سلب مي كنم، تا به دو پرسش مشخص، پاسخ مشخص دهيد:
١- موضع شما در باره ي “استقلال سياست حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران” چيست؟ آن طور كه آن را زنده ياد جوانشير، در جزوه ي باليني هر توده اي، “سيماي مردمي حزب توده ايران”، تعريف مي كند؟! به سخني ديگر، تعريف شما از “خط مشي انقلابي” حزب توده ايران چيست؟ خط مشي كه مبتني بر سه جز “نبرد ايدئولوژيك- اقتصادي- سياسي”ي مورد نظر لنين است!
٢- موضع شما در باره ي “برنامه حداقل كارگريِ حزب توده ايران” كه رفيق جوانشير، دبير كميته مركزي حزب توده ايران همانجا تعريف مي كند چيست؟ اين برنامه در شرايط كنوني، يعني در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب از چه مضموني برخوردار است؟
در برخورد غير سياسي و سكوت در باره ي پرسش هاي فوق، “عدالت” و شما تنها نيستنيد. مدعيان در “مهر” نيز هنگامي كه با اين پرسش ها روبرو شدند، صلاح خود را در سكوت و نه موضع گيري دانستند. “راه توده” در اين زمينه نقش تخريبي ويژه اي را دنبال مي كند!
همه اين جريان هاي انحرافي مدعيان دورغيني هستند كه ضعف نظري و سياسي خود را در پشت هدف پاره پاره كردن حزب توده ايران مخفي مي كنند! افشاي اين جريان ها وظيفه روز همه توده اي ها همان قدر است كه مبارزه براي تفهيم ضرورت ارايه “اقتصاد سياسي” در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب ايران توسط حزب توده ايران، به عنوان جايگزيني مردمي- دموكراتيك و ضدامپرياليستي، در برابر “اقتصا سياسي” نوليبرال ضروري است!
تنها با چنين اهرمي مي توان هژموني انديشه دفاع از منافع طبقه كارگر را كه از منافع كل جامعه دفاع مي كند، براي زحمتكشان، متحدان نزديك و دور آن در مرحله پيش رو قابل شناخت و درك ساخت!
تنها با چنين اهرمي مي توان برپايي يك جبهه ضدديكتاتوري گسترده را با تجهيز توده ها از “پايين” بر پاداشت.
زنده ياد رحمان هاتفي در اثرش “انقلاب ناتمام”، «تاريخ» را به نقل از كارل ماركس «اقتصاد در پويه ي شدن» برمي شمرد. صراحت سخن بي ترديد است! طرح “اقتصاد سياسي”اي كه بايد به آن در مرحله مشخص فرازمندي جامعه ي ايراني پرداخت، جايگزيني مردمي- ملي و ضد امپرياليستي است كه اهرم ايجاد شدن هژموني مصوبه ي ششمين كنگره حزب تو ده ايران را تشكيل مي دهد.
مبازه ي درون و بيرون از حزبي براي تفهيم اين وظيفه ي خطير در برابر حزب طبقه كارگر ايران، روندي پرتضاريس است كه تعطيل بردار نيست!
«بر ما عجب شگفتگي اندر بهارهاست. … گاه نياز، باز آن هيمه ام كه شعله برانگيزم، آن ريشه ام كه جنگل از آن خيزد»! (سياوش كسرايي، ريشه و جنگل)
«آسمان را به آيش رها كنيد! زمين را به موران وامگذاريد! اي باد بدستان! طوفان در دستتان خانه دارد، زمين بر دو عمودتان استوار است، خورشيد از نگاهتان مي زايد، …» (احسان طبري، فرسايش در خزان، شعر زندان)
«دروازهء شهرهاي ناگشوده را بگشايم!» (ا ط با پچپچهء پاييز، نهم)
فيدل به ابديت پيوست، پرواز ادامه دارد!
سلام
منزل نو مبارک