مقاله شماره ١٣٨٩ / ٧ (هفتم ارديبهشت)
واژه راهنما: شناخت منافع طبقه كارگر توسط خيزش انقلابى مردم. طبقه كارگر از منافع كل جامعه دفاع مىكند. نوكلونياليسم و حصار مدافع منافع ملى. بازتعريف وزن و نقش بخش دولتى اقتصاد در شرايط امروز ايران. سرشت ملى بخش دولتى اقتصاد در دفاع از سرمايه و توليد داخلى. سرمايهگذارى خارجى و غارت ثروتهاى ملى و استثمار نيروى كار. در جمهورى خلق چين بلنداى اقتصاد كلان ملى تحت نظارت دولت ملى. دولت ملى و مساله ملى در كشور پيرامونى. آزادى و عدالت اجتماعى- راه رشد، آماجهاى انقلاب بهمن ٥٧ و خيزش انقلابى كنونى.
يكى از موفقيتهاى خيزش انقلابى مردم ميهن ما در ماههاى اخير، دستيابى به شناخت وحدت ديالكتيكى ميان منافع طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان شهر و روستا با برپايى يك اقتصاد ملى و دموكراتيك است. وجود اين وحدت منافع، نه پديدهاى اتفاقى بوده و نه داراى ريشهاى مبهم و غيرقابل شناخت است. ماركس و انگلس در مانيفست كمونيستى ريشه اين اشتراك منافع را در دفاع طبقه كارگر از منافع كل جامعه مىدانند و آن را بر اين پايه مستدل مىسازند.
دفاع از منافع كل جامعه توسط طبقه كارگر، يعنى دفاع از منافع لايههاى مختلف، زنان، مردان، جوانان، لايههاى ميانى، پيشهوران، كسبه، بورژوازى ملى و ميهندوست، از اين روى مستدل است كه پيامد بار نابودى استقلال اقتصادى كشور در يورش سرمايه مالى امپرياليستى، در وحله نخست بر دوش طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان شهر و روستا قرار دارد. فقر، بىخانمانى و نابودى همه دستاوردهاى مبارزه گذشته در وحله نخست دامنگير طبقه كارگر مىگردد. بيكارى، گرسنگى، بيمارى، فحشا و … اولين قربانيان خود را از طبقه كارگر مىستاند. لشگر روزافزون بيكاران در وحله نخست از اين طبقه سيراب مىگردد و زنان اولين قربانيان آن هستند.
رئيس كانون هماهنگى شوراهاى اسلامى كار استان همدان از رشد ٢٥ درصدى بيكارى كارگران در اين استان خبر مىدهد و نگرانى خود را از اخراج دستهجمع كارگران بدنبال حذف يارانهها ابراز مىكند. دبيركل خانه كارگر از «بدتر از قبل» شدن وضع كارگران زير تاثير سازمان تجارت جهانى صحبت مىكند و «مهمترين نگرانى كنونى تشكلهاى كارگرى [را] بيكارى تدريجى كارگران در ماههاى آتى» اعلام مىدارد.
اين سرنوشت طبقه كارگر در كشورهاى پيرامونى، سرنوشت طبقه كارگر در كشورهاى متروپل نيز مىباشد. ويژگى مضاعف اين سرنوشت براى طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان در كشورهاى پيرامونى كه زير ستم سياست جهانىسازى امپرياليستى قرار دارند، ريشه در نابودى حصار ملى دفاع از منافع كل جامعه دارد.
نقض قوانين ملى يكى از عمدهترين دستورات سازمانهاى امپرياليستى ازجمله سازمان تجارت جهانى و صندوق بينالمللى پول و … مىباشد. كوشش سرمايهدارى مافيايى براى لغو رسمى قانون كار مصوب سال ٦٩ در ايران، يا «مسكوت ماندن اجراى قانون بيمه اجبارى كارگران ساختمانى» (دبيركل خانه كارگر، همانجا)، تمكين حاكميت سرمايهدارى مافيايى به دستورات امپرياليستى است، تا تداوم سيطره خود را بر مردم ايران تضمين كند.
شعار لنينى ضرورت وحدت كارگران جهان و خلقهاى زير ستم امپرياليسم كماكان شعار روز مىباشد، زيرا سياست نوكلونياليستى امپرياليستى مبتنى بر حق برونمرزى كاپيتولاسيون براى سرمايه مالى امپرياليستى بوده كه از طريق تحميل برنامه نوليبرال “خصوصى و آزادسازى اقتصادى” عملى مىشود. هدف برنامه امپرياليستى ايجاد رفاه براى مردم كشورهاى پيرامونى نيست، همانطور كه سياست استعمارى گذشته چنين هدفى را دنبال نمىكرده است. هدف تنها و تنها دستيابى به سود حداكثر و انحصارى براى سرمايه و تداوم انباشت سرمايه از طريق استثمار نيروى كار ارزان در كشورهاى پيرامونى است. سود و انباشتى كه قطب ثروت در جهان را تشكيل مىدهد و شركتهاى فراملى امپرياليستى و در راس آن شركتهاى سرمايهاى را به غولهاى آدمخوار مالى تبديل ساخته است. نقدينگى ٦٥ بليون يوروى در اختيار سرمايه مالى امپرياليستى از سالهاى ١٩٩٧ تا ٢٠٠٧ ده برابر شده است. در برابر آن قطب فقر، بيكارى، بىحقى و درماندگى در جهان است، كه قربانى اصلى آن طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان شهر و روستا در كشورهاى پيرامونى ازجمله ايران مىباشند. در بيانيه دانشجويان دانشگاههاى تهران و آزاد خرمآباد در حمايت از كارگران به مناسب روز جهانى كارگر، درآمد كارگران «با حقوقى كمتر از ٢٥٠ تا ٣٠٠ هزار تومان» ذكر مىشود، درحالى كه دولت سرمايهدارى مافيايى «خط فقر را ٨٠٠ تا ٩٠٠ هزار تومان در ماه اعلام كرده است». «سبزهاى اصفهان، ١١ ارديبهشت را روز پيوند جنبش سبز با جنبش كارگرى و دفاع از حقوق كارگران كه در مشقت و سختى كار مىكنند، ولى مزدى نمىگيرند» اعلام مىكند.
در چنين شرايطى است كه وحدت منافع طبقه كارگر و ديگر نيروهاى مردمى و ميهندوست براى برپايى يك اقتصاد دموكراتيك و ملى بوجود آمده و مستدل مىگردد. اقتصاد ملى و دموكراتيك مىتواند در شرايط مشخص ميهن ما تنها از طريق پايبندى به اصلهاى اقتصادى٤٣ و ٤٤ قانون اساسى برپا گردد. بدون ترديد ضرورى است كه تغييراتى در نقش بخش دولتى اقتصاد و در ايجاد توازن آن با بخشهاى ديگر ايجاد نمود. اين اما به معناى به مورد اجرا گذاشتن برنامه نوليبرال امپرياليستى نمىباشد.
بخش دولتى اقتصاد از امكان و وظيفه حفظ شرايط استقلال اقتصادى براى ايران همانقدر برخودار است كه از وظيفه حمايتى از سرمايه و توليد داخلى در برابر سياست جهانى سازى امپرياليستى برخودار است.
نابسامانى اقتصاد كنونى در ايران كه يكى از تظاهرهاى آن، واردات بىرويه است كه با نابودى توليد داخلى همراه شده است، ناشى از سرشت بخش دولتى اقتصاد ملى نبوده، بلكه به علت برقرارى سطله حاكميت مافيايى سرمايهدارى رآنتخوار بر آن بوجود آمده است.
بدون حضور فعال بخش دولتى پرتوان اقتصادى در اختيار حاكميتى مردمى و پايبند به قانون، “سرمايهگذارى خارجى” ابزار چپاول ثروتهاى مردمى و ملى خواهد بود. بدون ترديد نمىتوان شرايط حاكم بر جمهورى خلق چين را با شرايط حاكم بر ايران مقايسه كرد؛ نمىتوان سرشت برنامه اقتصادى آن را يك به يك به ايران منتقل ساخت؛ مردم ايران بايد راه رشد ويژه براى كشور خود را برپايه شرايط ويژه ايران تنظيم سازند، اما مىتوان ازجمله از اين واقعيت آموخت كه بلنداى اقتصاد كلان ملى در جمهورى خلق چين كماكان تحت كنترل دولت ملى قرار دارد. واقعيتى كه در سال ١٩٩٧ و در جريان بحران اقتصادى- مالى كنونى كشورهاى امپرياليستى موجب تقويت قدرت اقتصادى چين شد. اين واقعيت را هلموت پترز در اثر علمى خود درباره وضع اقتصادى- اجتماعى چين تحت عنوان “در جستجوى راه” برمىشمرد (نگاه كن به http://www.tudeh-iha.com/?p=1148&lang=fa). مارك لئونارد، يكى از كارمندان انگليسى «اطاق فكر» ايجاد شده توسط تونى بلر، نخست وزير سابق انگلستان نيز در كتاب خود تحت عنوان “آلترناتيو چينى در مقابل نظم جهانى آمريكايى”، وزن پرتوان بخش اقتصاد دولتى در چين را مورد تائيد قرار مىدهد «كه كماكان بر اقتصاد كشور حاكم است» (نگاه كن به ترجمه نقد كتاب توسط هلموت پترز در تارنگاشت “عدالت” اول ارديبهشت ١٣٨٩). لئونارد در كتاب خود مورد تائيد قرار مىدهد كه حزب كمونيست چين بر ضرورت حفظ نقش پرتوان «دولت ملى» در برخوردار شدن كشور از توان مقاومت در برابر فشار «جهانىسازى» امپرياليستى پاىمىفشرد. پترز در نقد كتاب لئونارد اضافه مىكند: «آنچه كه لئونارد متوجه نمىشود، اينكه تكيه بر دولت ملى يك جنبه تاريخى را نيز در بر مىگيرد؛ چون برعكس كشورهاى صنعتى سرمايهدارى، روند تبلور مليت (مدرن) در كشورهاى در حال توسعه هنوز به پايان نرسيده. در نتيجه مساله ملى در اين بخش از جهان داراى ارجى بالا و ويژه در تكامل كنونى تك تك كشورها است.» (همانجا)
بخش دولتى اقتصاد در ايران در شرايط كنترل دموكراتيك و شفاف مردمى، ازجمله از طريق حضور و فعاليت آزاد سنديكاها، احزاب طبقاتى، در مركز آن حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران و نشريات آزاد مدافع هدفهاى مردمى و ملى انقلاب بهمن ٥٧، عنصر تعيين كنندهاى را براى يافتن و طى راه رشد ترقىخواهانه كشور با جهتگيرى سوسياليستى تشكيل مىدهد.
شرايط ويژه حاكم بر ايران، ضرورت بحث، گفتگو و ارزيابى دموكراتيك شرايط برپايى اقتصاد ملى و نتيجهگيرى از آن را براى كشور ضرورى مىسازد. بايد شرايط بحث و گفتگوى دموكراتيك و علمى در ايران بوجود آيد. وحدت خواست برقرارى آزادىهاى قانونى دموكراتيك در خيزش انقلابى مردم با سرنوشت اقتصاد ملى، از اين ريشه علمى و واقعبينانه سيراب مىگردد.
جلب طبقه كارگر به خيزش انقلابى مردم توسط مبارزان انقلابى مىتواند از طريق برقرارى وحدت شعار “آزادى” و “عدالت اجتماعى”، كه همان دفاع همزمان از منافع صنفى و آتى طبقه كارگر در برپايى اقتصاد ملى و ترقىخواهانه است، بدست آيد.
بايد خواست “آزادى” را از “انتزاع آسمانى”، مطلقگرا، خيالپردازانه و متافيزيكى مدافعال “حقوق بشر” آمريكايى، به صحنه آزادى واقعى انسان زحمتكش، به صحنه “حقوق دموكراتيك” طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان يدى و فكرى، زن و مرد، متعلق به هر خلق و همه ايرانىهاى ميهندوستى منتقل ساخت كه همگى در برابر منافع سرمايهدارى مافيايى و رآنتخوار از يكسو و منافع آزمندانه امپرياليسم از سوىديگر، داراى منافعى مشترك هستند. سرمايهدارى مافيايى با اجراى سياست نوليبرال امپرياليستى به “متحد طبيعى” امپرياليسم تبديل شده است. يعنى داراى منافع عينى مشترك با آن مىباشد. نبايد به علت جنجال ايجاد شده درباره “مساله اتمى”، واقعيت اشتراك مناقع آنها را نديد! هيچ يك از گروههاى سرمايهدارى مافيايى در حاكميت يكدست شده، به طور عينى، مدافع منافع ملى ايران و مردم آن نيستند!
سلام
واقعاً که از همين جند جمله پايانی مقاله شما می شود فهيمد شما در جه عالمی سير و سياحت می کنيد و چه نوع «چپی» هستيد:
سرمایهدارى مافیایى با اجراى سیاست نولیبرال امپریالیستى به “متحد طبیعى” امپریالیسم تبدیل شده است. یعنى داراى منافع عینى مشترک با آن مىباشد. نباید به علت جنجال ایجاد شده درباره “مساله اتمى”، واقعیت اشتراک مناقع آنها را ندید! هیچ یک از گروههاى سرمایهدارى مافیایى در حاکمیت یکدست شده، به طور عینى، مدافع منافع ملى ایران و مردم آن نیستند!