وظیفه کمونیست‌ها در جهان چندقطبی

image_pdfimage_print

تضاد میان بورژوازی ”غربی” و بورژوازی ”غیرغربی” برای چند قطبی کردن جهان برجسته است، ولی این به این معنا نیست که طبقه کارگر و پیش‌آهنگانش در این نبرد، زیر سایه بورژوازی بومی بایستند. تضاد میان بورژوازی ”غربی” و بورژوازی ”غیرغربی”، یک تضاد آشتی‌پذیر است. بورژوازی ”غیرغربی” بارها نشان داده‌است که هنگامی که منافع خود را از سوی توده‌ها در خطر می بیند با امپریالیسم برای سرکوب مردم خود هم‌دست می شود. 

در کشورهای “غیرغربی”، تضاد میان بورژوازی و طبقه‌های رنج‌بر به رهبری طبقه کارگر، یک تضاد آشتی‌ناپذیر است.

در بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری “غیرغربی”، مانند جمهوری اسلامی دست‌گاه فرمان‌روایی در دست لایه‌های گوناگون بورژوازی است که اقتصاد سرمایه‌داری، آن هم با شیوه ددمنشانه نئولیبرالیستی را پیاده می‌کند. در بیش‌تر این کشورها، به ویژ آن‌هایی که به درآمد نفتی وابسته هستند، از طبقه کارگر ددمنشانه بهره‌کشی می‌شود و طبقه کارگر از کم‌ترین حق تاریخی خود، مانند حق داشتن سندیکاهای مستقل و حق اعتصاب برخوردار نیست. شکاف طبقاتی بزرگی میان طبقه‌های پایینی جامعه و طبقه‌های بالایی است که بورژوازی را وا می‌دارد که برای پاسبانی از منافع انگلی خود حتا دموکراسی نمایشی بورژوازی را زیر پای خود لگدمال کند.

امپریالیسم از هژمونی طبقاتی بورژوازی بومی و لایه‌های بالایی خرده‌بورژوازی برای سرکوب نیروهای خلقی و طبقه‌های پایینی جامعه در کشورهای سرمایه‌داری “غیرغربی” بهره‌برداری می کند. نمونه روشن آن را ما در کمک بی‌دریغ دست‌گاه‌های جاسوسی امپریالیسم امریکا و انگلیس به بورژوازی تجاری برای دست‌گیری، شکنجه و به دار آویختن رهبران حزب توده‌ی ایران دیده‌ایم.

نباید گذاشت که بورژوازی بومی در کشورهای ”غیرغربی” از تضاد میان امپریالیسم و خلق ‌به سود خود بهره‌جویی کنند. تضاد خلق با امپریالیسم، یک تضاد آشتی‌ناپذیر است، ولی تضاد بورژوازی بومی با امپریالیسم یک تضاد آشتی پذیر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *