اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
يکشنبه ۲۶ خرداد ۱٣۹٨ – ۱۶ ژوئن ۲۰۱۹

۲ روز پس از جشن پیروزی انتخاباتی «محمود احمدینژاد» در میدان ولیعصر و اعلام خس و خاشاک نامیدن معترضین و پنج روز پیش از اعلان «حکم تیر» و اذعان «تن علیل، جسم ناقص و آبروی اندک خود» از سوی علی خامنهای در نماز جمعهی ۳۰ خرداد ۸۸، قریب به ۳ میلیون و پانصدهزار نفر بنا به آمار رسانههای جریان مسلط با دعوت میرحسین موسوی و علیرغم عدم صدور مجوز از سوی وزارت کشور در روز ۲۵ خردادماه به خیابان آمدند.
بدنهی جریان اطلاحطلبان، پیش از برگزاری انتخابات خرداد ۸۸ و هفتههای پس از آن با پیریزی پلنهای سیاسی خود در قالب کمپینهای انتخاباتی «موج سبز میرحسینی»، حضور شبانه در خیابانها و تزریق نیرو در ستادهای تبلیغاتیْ قدرتِ از دست رفتهی نیروهای سیاسی دوم خرداد ۷۶ را بازسازی کردند.
با مروری بر جریانشناسی سیاستورزی رفرمیستها پس از دوم خرداد، ۱۸ تیر ۷۸ و دور ششم مجلس شورای اسلامی، امر مبرهن حاکی از آن است که سیاستِ ضرورت اعتراضِ قدرتطلبانه و کانالیزه شدهی پیرامون صندوقهای رای در سال ۸۸، به مثابه ادامهی بی چون و چرای جنبش سبز با جریان دوم خرداد ۷۶ است.
پیش از هر چیز میبایست به شعارها و مطالبات، «رهبری» این جنبش، کارگزاران، نیروهای سیاسی مداخلهگر، بدنه و استراتژی آنان رجوع کرد.
کفهی سیاستگذار و مطالبه محور این جنبش با غرضورزی ایدئولوژیکی چون «راهپیمایی سکوت»، مبارزهی مسالمتآمیز و پرهیز از خشونت (آن هم در موقعیتی که معترضین جز چسب بر دهان هیچ چیز دیگری در دست ندارد)، انقلابْ هراسی و اجتناب عیان از پیوند امر سیاسی با مشکلات اقتصادی تودهی خارج از (اعتراضات رای محور)، فرهنگ سیاسی این جنبش را پیریزی کردند.
بر اساس چنین تعریفی، معترضْ کسی بود که با حقانیت به انگشت جوهرین خود، با «خیانت» به انتخاب و شمارش آرای برگهی رای خود مواجه شده بود و حضور با خفگی و سبز او میبایست تنها روایتگر «تقلب در انتخابات» باشد.
ما در کنار حضور چشمگیر معترضان در تهران، شیراز، اصفهان، ارومیه، اهواز، تبریز، زاهدان، مشهد، کرمان، رشت و آمار ۱۹ کشته با شلیک مستقیم نیروهای بسیج و سپاه به معترضین به قرارگیری جمعیت فاقد سرمایه، حاشیهرانده و خارج از گودِ شکست خورده در انتخابات ده سال گذشته نیز خواهیم پرداخت.
ماهیت/منفعت طبقاتی بدنهی اصلاحطلبی، مشارکت سیاسی و حضور معترضین در خیابان را در راستای حفظ استقرار تمامقد نظام جمهوری اسلامی و بازتولید آن در سیاستهای رایْمحور، تئوریزه کرد.
در تمامی سالیان قدرتگیری هر دو طیف ارتجاعی و ضابطین نظام موجود در کرسیهای قوهی مجریه و مجلس شورای اسلامی، شورش تهیدستان و «خانه خراب شدهها» در دههی ۷۰، اعتراضات و اعتصابهای کارگرانِ بی رسانه و محروم از پروموت خبری به موازات بنگاههای ژورنالیستی تماما راست به حیات سیاسی و مبارزهی معیشتْمحورِ خود ادامه داد.
سیاست ورزی حاکم بر جنبش سبز (و در معنای کلی بدنهی اصلاحطلبی) با تکیه بر اصل مطالبهگری (رای من کو؟) و مناسبات تقویمی بر سر ابطال نتیجهی انتخابات، روضهی سکوت و فقدان صد در صدی اعتراضاتی مبنی بر ناکارامدی سیاسی، نابرابری اجتماعی، توزیع ناعادلانهی ثروت و پس راندن شعارهای رادیکال اقتصادی و معترضینِ خارج از دایرهی صندوق رای، ماهیت طبقاتی خود را به عنوان یک پای نگرانِ آبروی نظام تا لحظهی کنونی حفظ کرده است. از همین روست که «مشارکت مردمی» را جایگزین سیاست ورزی انضمامی طبقهی فرودست قرار میدهد.
به راستی که هر دو جریان مسلط با اطلاق مردم، کدام شاکلهی در صحنه را توصیف میکنند؟ مردمی با معیشت متوسط _ و از طبقهی متوسط_ که گذار از بحران را در انتخاب دوگانهی تعریفی احمدینژاد/موسوی تعیین کرد؟ دانشجویان لیبرالی که پیوند عیان جریان دوم خرداد و جنبش سبز موجود را فریاد میزدند؟ اقلیت جریانات چپ که امکان مداخلهگری و اعلام وجود در ضرباهنگ تند اعتراضات خیابانی از آنها گرفته شد؟ و یا جمعیت بیشناسنامهها، حاشیه راندگان و کارگرانی که دولتهای پیاپی مستقر در جمهوری اسلامی برای آنان، جز افزایش گرانیها و تشدید نابرابریها نبوده است؟
غیاب این طبقه و از طرفی بیرون راندگی این جمعیت از سوی سیاست حاکم در جنبش سبز ۸۸ خود را در سلسله اعتراضات اقتصادی و نه مطلقا سیاسی دیماه ۹۶ و مرداد ۹۷ نشان داد. حضوری گسترده از جمعیت فاقد سرمایه که اعتراض آنها همپا با تجمعات اعتراضی معلمان، پرستاران، کشاورزان، دانشآموزان و روزشمار اعتصابهای کارگران، نشانگانی از اعلام حضوری «بی رهبر» در شهرهای ایران بود. بدنهی دانشجویی این اعتراضات نه در پی پیوند مناسبات درونْ حاکمیت که علیه آن سر برآورد. شعارهای معیشتی، سیاسی، نشانه گرفتن عیان حکمرانی علی خامنهای و قدرت مطلقهی سپاه پاسداران به جای پناه گرفتن در آرایش سیاسی مجریان دولتها با اعلام پایان مداخلهگری هر دو جریان اصلاحطلب/اصولگرا و رد دست نشاندههای مشروع حاکمیت و نفْسِ «صندوق رای» خود را نمایان ساخت.
به ۲۵ خرداد ۱۰ سال پیش بازگردیم. با گذاری چند ساعته از راهپیمایی معترضین به سمت میدان آزادی، نیروهای بسیج و لباس شخصی به میان جمعیت آمدند. گویی اعلان سکوت از سوی رهبران جنبش سبز با شعارهای اللهاکبر، یا حسین میرحسین، یا حجتابنالحسن، ریشهی ظلم رو بکن و رای ما یک کلام، نخست وزیر امام، تداخلی نداشت و تنها شعارهایی رادیکال بودند که در بطن اعلام از سوی لیدرها خاموش میشدند.
در ساعات پایانی تظاهرات ۲۵ خرداد، نیروهای بسیج از پشت بام پایگاه بسیج مقداد، اقدام به تیراندازی به سمت معترضین کردند که منجر به کشته شدن ۷ نفر در محوطهی خیابان شد.
بنا به دستور معاون امنیتی/اجتماعی استانداری تهران در ابتدا دستور شلیک ۴۰ دقیقه گلولهی پلاستیکی و مشقی جهت پراکنده کردن جمعیت معترض داده شد که پس از عدم خالی شدن خیابان، دستور رگبار نیز صادر شد.
پنج روز بعد در نمازجمعهی ۳۰ خرداد ۸۸ و حکم حذف معترضین در خیابان از سوی علی خامنهای، سرکوب ۳۱ خرداد و ۱۸ تیر، فاجعهی کهریزک، سهشنبههای اعتراض و تاسوعا و عاشورای ۸۸ رقم خورد.
طی ۱۰ سال گذشته، قطع امید از صندوق رای و انتخابات پیاپی، سقوط ارزش رالا و افول «رفاه» در طبقات متوسط جامعه، سرکوب تمام قد کارگران، فعالین کارگری، معلمان، دانشجویان، مانیتوریزه کردن فضاهای آموزشی، تشدید سیاستهای پولیسازی بهداشت، درمان و آموزش، ارقام سرسامآور اختلاس، چپاول و خالیتر شدن سفرههای کارگرانْ همپا قرارهای بازداشت متصل به دادگاه، وثیقههای میلیاردی و زندانهایی که از آوای معترضان مملو است، هر نوع مماشات و اپورتونیسم دو جریان مسلط از یک سو و مصادرهی حقانیت مبارزاتی کارگران از سوی اپوزیسیون راست را عیانتر کرده است. مبارزهای پیوسته که در بطن روزشمار خود، دامنهی گستردهی ارتجاع را به تمامی رد و علیه آن میایستد.
منبع: گروه نویسندگان سرخط