پوست‌اندازی حاکمیت در خدمت تمدن اسلامی

image_pdfimage_print

نگاهی به دو تحلیل پوست اندازی حاکمیت… و چپ و تحولات پیش رو

کسرا فروهی

به تازگی یادداشتی در سایت “10 مهر” با عنوان “پوست‌اندازی سیاسی حاکمیت در طوفان نارضایتی عمومی[1] “منتشر شده  که در آن نویسنده با تکیه بر برخی شواهد اقتصادی و سیاسی و تحلیل اوضاع طبقه کارگر و طبقه متوسط و اشاره به نمایش خامنه‌ای در زمینه مبارزه با فساد و زمینه چینی برای ظهور جریان عدالت خواه سوای دو جریان شناخته شده اصول‌گرا و اصلاح‌طلب این‌گونه نتیجه گرفته که حکومت تلاش دارد برای مدیریت بحران جانشینی خامنه‌ای و آشوب‌های احتمالی جریان سومی را به نام جریان عدالت‌خواه از چهره‌های گمنام مطرح کند. در پاسخ یا شاید بتوان گفت تکمیل این تحلیل، یادداشت دیگری در سایت نویدنو  به نام “چپ و تحولات پیش رو[2]” منتشر شده که نویسنده ضمن تایید کلی مدیریت بحران توسط حکومت این سیاست را ناشی از اجرای 3 دهه سیاست‌های نولیبرالی در کشور دانسته و در نهایت پیکان مبارزه جریان چپ را ضمن برشمردن وظایف سرشتی چپ در دفاع از مطالبات طبقه کارگر و همچنین طبقه متوسط، به سمت همراهی با خواسته‌های جامعه همچون مخالفت با حجال اجباری نشانه‌رفته است.

به طور قطع در درستی استدلال‌های هر دو یادداشت در زمینه بحرانی بودن اقتصاد کشور و له شدن طبقه کارگر و فرودستان و مزدبگیران در زیر آوار اجرای مستمر و پیگیر 3 دهه سیاست‌های نولیبرالیسم اقتصادی تردیدی نیست اما در باره موضوع پوست‌اندازی حاکمیت یا مدیریت بحران با ایجاد الترناتیو عدالت‌خواهی توسط بیت نمی‌توان چندان موافق بود! و همچنین این نتیجه گیری شتابزده که اکنون وظیفه جریان چپ در قبال تحولات پیش رو چیست؟ زیرا نه تنها شواهد و مستنداتی در جامعه و در حاکمیت در جهت تایید تحول دیده نمی‌شود، بلکه می‌توان گفت شواهد در جهت سخت‌تر شدن هسته اصلی قدرت است.

دولت زدایی سیاست کانونی نولیبرالیسم

می‌توان ادعا کرد سیاست‌های خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی، پولی ‌سازی بهداشت، درمان، آموزش و صنعت‌زدایی و… همان‌گونه که موجب فشل کردن و بی اثر کردن نهاد دولت رفاه می‌گردد، دولت بی اعتبار خود بهترین زمینه را برای اجرای این سیاست‌ها فراهم می‌آورد، تا جایی که  دولت‌زدایی در جامعه‌های پیرامونی برای اجرای سیاست‌های نولیبرالیزم معمولا با توسل به زور ناتو و امپریالیسم جهانی انجام شده است. در هیچ یک از کشورهای افغانستان، عراق، سوریه، یوگسلاوی، لیبی که مستقیما توسط ارتش‌های امپریالیستی اشغال شدند دولت به عنوان یک نهاد قانونی سراسری نتوانسته است اعمال قدرت کند و شاهک‌ها و کوتوله‌های نظامی ‌جای دولت مرکزی در اقلیم‌ها و ایالت‌ها و سرزمین‌های قومی جایگزین دولت مرکزی قوام یافته شده‌اند. این جوجه مستبدها که نه به سازمان‌ها و نهادهای قانونی جهانی به دلیل نداشتن وجاهت قانونی پاسخگو نیستند در منطقه تحت حاکمیت نیز با سرکوب شدید طبقه کارگر و توده‌های مردم با زیر پا گذاشتن تمام اصول و موازین انسانی و قانونی به اجرای منویات شرکت‌های فراملی مشغولند.

در ایران از فردای پیروزی انقلاب شاهد تلاش برای ایجاد یک دولت موازی غیر پاسخگو، نامریی، متکی بر ارگان‌های نظامی تحت نظارت ولایت فقیه در کنار دولت‌های رسمی و قانونی بوده‌ایم. پایه‌های اقتصادی و سیاسی این دولت موازی دست پخت مشترک اعضای انجمن حجتیه ذوب در حزب موتلفه، بقایای ساواک، بازاریان به نمایندگی از سرمایه‌داری ضد تولیدی و فقهای قم است که در جریان جنگ ایران و عراق فضای مناسبی برای ثروت‌اندوزی و خارج شدن از زیر ضرب چپ‌های اسلامی یافت. در دولت سازندگی با باز شدن پای سپاه و وزارت اطلاعات به تدریج این دولت به دولت تفنگ به دست تبدیل شد (برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به یادداشت “تحریم‌های ترامپ، پیشروی دولت تفنگ به دست”[3] در نویدنو مراجعه کنید) این دولت که همواره از تنش‌های خارجی حکومت با آمریکا و منطقه سود برده در برهه‌هایی مانند حمله به سفارت و کنسولگری عربستان، یا موشک پرانی و فرستادن بمب و موشک به کشورهای دیگر آشکارا در کار دولت رسمی کارشکنی کرده و همواره از آبشخور جریان‌های مشکوک حجتیه‌ای و امپریالیسم ساخته تغذیه شده و مورد حمایت نهادهای فراقانونی زیر قبای بیت رهبری بوده است. نقطه عطف این کشمکش‌ها کودتای سال 88  بود که با موفقیت دولت غیر رسمی برای غارت اموال ملی و انتقال آن به اقتصاد غیر رسمی همراه شد و طی آن با غارت میلیاردها دلار درآمد نفتی و سایر ثروت‌های ملی موجب فربه شدن اقتصاد غیر رسمی و متلاشی شدن ارکان بوروکراسی و قرار گرفتن اقتصاد و دولت رسمی زیر سایه اقتصاد رفاقتی غارتی شد.

پوست‌اندازی یا عروج خامنه‌ای!

همان گونه که انتظار می‌رفت روی کار آمدن دولت روحانی نه تنها مانع روند برآمدن دولت غیررسمی از دامن اقتصاد غیررسمی نشد بلکه زمینه را برای خیز بلند بیت برای حاکمیت بلامنازع بر تمام ارکان جامعه و تمام کردن کار دولت رسمی و احیانا معامله قرن با آمریکا فراهم کرد.

با کنار هم قراردادن رویدادها و تغییراتی که در ارکان قدرت به ویژه در دوسال اخیر و پس از دیدار تاریخی فرماندهان سپاه با روحانی و ظریف پدید آمده، شاهد پوست اندازی حاکمیت در جهت فشرده‌تر شدن هسته سخت حکومت هستیم. رسیدن به دروازه‌های تمدن اسلامی در گام دوم، شو مبارزه با فساد بیت رهبری خاک پاشیدن در چشم توده‌های به تنگ آمده از فساد سیستمی حکومت و البته تصفیه حساب‌ درون حکومتی به شیوه ملک سلمان (باج گیری از شخصیت‌ها) و یادآور مبارزه با فساد “سازمان بازرسی شاهنشاهی” در سال 1355به ریاست ارتشبد فردوست است که می‌خواست نشان دهد شاه در زمینه مبارزه با فساد تا چه حد حساس و بی گذشت است!  آن هم درست در زمانی که ضریب جینی به حدود0.5 (نیم) رسیده بود. بیت همزمان با راه انداختن جریان‌هایی مانند دانشجویان عدالت خواه و دیدارهای آن‌ها با امام خامنه‌ای! برای نمایش مظلومیت و تنها بودن خامنه‌ای، تلویحا تمام ارگان‌ها و شخصیت‌های قلابی راس حاکمیت را متهم به فساد می‌کند و به جان یکدیگر می‌اندازد و درگرماگرم این نمایش سایه‌بازی فسادستیزی، بیت با برکشیدن رییسی به راس قوه قضاییه به نیروی های دگراندیش و تخول‌خواه چنگ و دندان نشان می‌دهد و با جنبش دانشجویی چپ که از مدت‌ها پیش زمینه‌سازی شده بود تصفیه حساب می‌کند.

حاکمیت با پیش‌بینی اعتراض‌های کارگری در اثر اعمال سیاست‌های نولیبرالیستی اقتصادی و همراهی جنبش چپ دانشجویی با طبقه کارگر پیش از آغاز سال تحصیلی 1397 برخورد با دانشجویان از طریق استمدادخواهی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل برای حمایت از این انجمن در برابر ظلم دانشجویان چپ! کلید زد. طولی نکشید که در اقدامی هماهنگ نشریات خلق‌الساعه‌ و مشکوک (از نظر تغذیه مالی) خطر چپ را مطرح کردند. سایت بی نام و نشان “اقتصادنامه” کل روی جلد ویژه نامه اینترنتی‌اش را به عکس لنین با رنگ سرخ و تیتر : «ظهور نوچپ‌ها- خطر بزرگ بیخ گوش نظام سیاسی و اقتصادی ایران!» اختصاص داد. سپس جهانگیری که میلیاردها دلار جهانگیری را در حلقوم رانت خواران ریخته بود در نشریه «راهبرد» چپ‌گرایان را مهم‌ترین مانع بخش خصوصی اعلام کرد. گفتگو با دبیر انجمن اسلامی دانشجویان مستقل سیگنال‌های لازم در باره ظهور نوچپ‌ها در دانشگاه‌ها را به حکومت رساند و چندی بعد روزنامه سازندگی و مجله فرهنگ امروز از یمین و یسار به چهره‌های چپ در دانشگاه‌های ایران تاختند. همین قلم در یادداشتی به نام: “مارش تاچریست‌های اسلامی برای سرکوب دانشجویان[4]” که در سایت “10 مهر” منتشر شد همان موقع به این موضوع پرداخت.

تاریخ خونبار ایران سرشار از خباثت و کینه توزی حکمرانان سنگدلی است که برای ادامه حکومت خود و غلبه بر ترس و وحشت از اطرافیان حتی از ریختن خون فرزندان خود یا کور کردن آن‌ها روی گردان نبوده و از کشته مخالفان خود پشته ساخته‌اند. سیر رویدادهای جهانی، منطقه‌ای و داخلی به همان میزان که نشان دهنده سخت شدن هسته قدرت است اما به همان میزان نشان از تکثر تضادهای حاکمیت قرون وسطایی با توده‌های مردم ایران دارد. حال که خامنه‌ای در حال برداشتن خیزی بلند برای تکمیل و تثبیت حکومت ولایت مطلقه خود و تاسیس تمدن اسلامی و فرو رفتن در اوهام و تخیلات دم مرگ یک دیکتاتور دیوانه است، حزب توده ایران گردان پیشرو خلق نیاز دارد با وارسی حساب خود با جنبش‌های مردمی در سه دهه اخیر و هم چنین بهره‌برداری از تجربه‌های گران‌سنگ جنبش‌های توده‌ای نهضت ملی کردن نفت و مبارزه ضد دیکتاتوری در روزهای انقلاب بهمن 57 به جای ور رفتن با سازمان‌ها و گروه‌های چپ پراکنده، و به دور از منزه طلبی پرچم جبهه واحد ضد دیکتاتوری را با حضور توده‌های مردم و در دل جنبش متکثری که در جامعه در حال تکوین است برافرازد!


 

[1] http://10mehr.com/maghaleh/22051398/3353

[2] http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-1013-98-205-980612.htm

[3] http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-1002-98-103-980311.htm

[4] http://10mehr.com/maghaleh/12081397/3154

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *