پول افزایش هزینه نظامیگری اروپا از جیب محرومان آن دزدی می شود

image_pdfimage_print

سخن روز شماره ۵
۹ آذر ۱۴۰۳، ۲۹ نوامبر ۲۰۲۴

افزایش هزینه‌های نظامی به توسعه صنعت دفاعی داخلی اروپا نیز کمک می‌کند. برخی ها از منظر کینیزم میلتاریستی در این فکر هستند که این امر می‌تواند موجب رشد اقتصاد و ایجاد فرصت‌های شغلی در کشورهای مختلف اتحادیه اروپا شود.

نیروی جنگی اروپا با یک تقویت قابل توجه مواجه است. با توجه به درخواست‌های سختگیرانه ناتو که قرار است در سال ۲۰۲۵ اعمال شود، بسیاری از دولتهای  اروپا تصمیم گرفته اند  که پول بیشتری برای دفاع صرف کند. طبق گفته‌های وزیران دفاع، اروپا نمی‌تواند از انتظارات جدید ناتو فرار کند و بودجه دفاعی افزایش خواهد یافت.

اخیراً برخی از کشورهای اروپا مانند دانمارک اعلام کرده اند که حدود سه درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای دفاع هزینه خواهند کرد. اگر اروپا بخواهد به سه درصد برسد، این موضوع سالانه ۳۰ میلیارد کرون هزینه خواهد داشت. وزیر خارجه دانمارک صاف و ساده گفت که پول افزایش نظامی از جیب محرومان جامعه دزدیده می شود. او گفت: نمی‌توان هم بودجه دفاعی را افزایش داد و هم سن بازنشستگی مردم اروپا را کاهش داد.

در مجموع، ۱۹۵ میلیارد کرون پول  (برابر با ۲۶ میلیارد یورو یا ۲۷ میلیارد دلار آمریکا) در ده سال آینده برای تسلیحات جنگی فقط در دانمارک مصرف خواهد شد. با این پول در طول ده سال می شود صد تا بیمارستان مجهز و یا هفت صد مدرسه مدرن در هر کشور اروپایی ساخت. با این پول صد هزار نفر بیکار و بیچاره می توانند کاملا در ده سال با کمک هزینه های اجتماعی زندگی کنند.

اما در حالی که سیاستمداران اروپا برنامه‌هایی برای تقویت موقعیت کشور خود در ناتو می‌ریزند، جای دارد که بپرسیم: چه کسی باید هزینه این تقویت نیروی جنگی ناتو را بپردازد؟

از دیدگاه تاریخی، همیشه مردم عادی بوده‌اند که اثرات هزینه‌های اضافی دولتی برای جنگ و تسلیحات را احساس کرده‌اند. مالیات‌های جدید، عوارض و کاهش‌های رفاهی ابزارهای رایجی هستند که دولت‌ها برای تأمین مالی بودجه‌های دفاعی از آنها استفاده می‌کنند.

بعضی از سیاستمداران اروپا  به تازگی شروع به صحبت در مورد “مالیات صلح” یا “مالیات جنگ” کرده‌اند.

ما همچنین از جنگ‌های پیشین مانند جنگ‌های افغانستان و عراق دیده‌ایم که کسانی که هزینه جنگ‌ها را پرداخت می‌کنند، نه سیاستمداران یا نخبگان اقتصادی، بلکه مردم عادی هستند. به ندرت فرزندان سیاستمداران به جنگ می‌روند و به ندرت آنها با تضعیف شرایط اقتصادی مواجه می‌شوند. این هزینه‌ها اغلب به‌طور غیرمستقیم از منابع عمومی تأمین می‌شود و موجب کاهش بودجه‌های اجتماعی و رفاهی می‌شود. به‌ویژه در دوران بحران‌های اقتصادی، این منابع می‌توانند به جای آنکه صرف تولید سلاح و تقویت نیروی نظامی شوند، به پروژه‌های اجتماعی، بهبود آموزش، بهداشت و زیرساخت‌ها تخصیص یابند. جنگ‌ها نه‌تنها موجب کشته شدن افراد می‌شوند، بلکه پیامدهای روانی و اجتماعی طولانی‌مدت برای بازماندگان دارند.

ما در اروپا می بینیم که چطور نظامی گری باعث سرکوب آزادی‌های فردی، محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی، و برقراری کنترل‌های شدید بر رسانه ها و کل جامعه شده است. نظامی‌گری به جای تمرکز بر حل ریشه‌ای مشکلات اجتماعی مانند فقر، نابرابری، و بی‌عدالتی، تنها موجب بهانه جویی و پیدا کردن دشمن فرضی برای کنترل بیشتر جامعه می شود و گروه های شبه فاشیستی و ضدخارجی را تقویت می کند.

این مردم عادی هستند که بیشترین خسارت‌ها را، هم از نظر اقتصادی و هم انسانی، متحمل می‌شوند. افزایش بودجه نظامی باعث نگرانی‌هایی در خصوص تخصیص منابع به بخش‌های دیگر مانند آموزش، بهداشت و رفاه اجتماعی شد. در بلندمدت این موضوع می‌تواند فشار مالی بر اقتصاد کشورهای عضو وارد کند، به ویژه در زمانی که مشکلات اقتصادی دیگری نیز وجود دارد.

چرا بسیاری از اروپای‌ها این روند نظامیگری را پذیرفته‌اند؟

با وجود این حقیقت، به نظر می‌رسد که بخشی بزرگی از جمعیت اروپا از افزایش بودجه دفاعی حمایت می‌کنند.

آخر چطور ممکن است که کسانی که احتمالاً بیشترین عواقب افزایش نظامیگری را بر دوش خواهند کشید، همان کسانی هستند که به شدت از آن حمایت می‌کنند. چرا ظاهرا بسیاری از اروپای‌ها روند نظامیگری را پذیرفته‌اند؟

یک توضیح این است که اینکار ناشی از ترسی است که سیاستمداران و رسانه‌های جریان اصلی در دل مردم ایجاد کرده‌اند. تصویری از جهانی ترسناک کشیده شده که در آن تهاجم روسیه تهدیدی برای توسعه در سراسر اروپا است. این روایت باعث شده است که بسیاری احساس کنند که تقویت تسلیحاتی تنها راه درست است، حتی اگر در واقع راه‌حل‌های دیپلماتیک اغلب ممکن باشند.

برخی از کشورها و تحلیلگران به بهانه برگشت ترامپ بر این باورند که هنوز کشورهای اتحادیه اروپا در بسیاری از زمینه‌ها به صنایع نظامی ایالات متحده وابسته هستند و برای داشتن یک قدرت نظامی مستقل، باید  سرمایه‌گذاری بیشتری در صنعت جنگی اروپا کرد.

این نگرانی هست که تا زمانی که این ترس بر گفت‌وگوی عمومی حاکم باشد، همچنان مردم از بودجه دفاعی بیشتری حمایت خواهند کرد. و تا زمانی که مردم سوالی از تصمیم گیران سیاسی نپرسند، همچنان به جای رفاه و راه‌حل‌های صلح‌آمیز اولویت به باروت و گلوله داده خواهد شد.

در زمانی که عدم اطمینان اقتصادی و رکود در حال افزایش است و دونالد ترامپ چندین بار هشدار داده که اگر رئیس‌جمهور شود جنگ در اوکراین را متوقف خواهد کرد، تعجب‌آور است که نمایندگان اروپا همچنان بر فشار برای تقویت تسلیحاتی کشورهای خود ادامه می‌دهند.

جالب اینکه اکثر مردم اروپا خود را روشنفکر با نظر انتقادی به پدیده ها و ریدادها می دانند و حتا گاهی اوقات مسلمانان را برای باور مذهبی شان به سخره می گیرند. ولی اکثر مردم اروپا هم اکنون تمام مزخرفات سیاستمداران خود را بدون نظر انتقادی قبول می کنند. لیستی که بیشتر مردم اروپا بدون نظر انتقادی آنرا قبول کرده اند دراز است:

اوکراین، ناتو و امریکا در جنگ اوکراین بی تقصیر هستند این روسیه و رهبر دیکتاتور آن پوتین است که تجاوزگر است

اسراییل حق دفاع از خود دارد و این فلسطینی ها هستند که تروریست هستند

ناتو با حمله خود به عراق، لیبی و افغانستان سعی کرد به انها راه روش دمکراسی بیاموزد

چین در آسیا تجاوزگر است  

وووو

اعتماد راسخ مردم اروپا به سیستم و عدم تفکر انتقادی ممکن است یکی از دلایل تصمیمات نمایندگان مردم باشد. به هر حال زمان آن رسیده است که مردم اروپا به‌طور انتقادی به تصمیمات نمایندگان خود نگاه کنند، چرا که در نهایت این مردم هستند که باید بهای این تصمیمات و هزینه نظامیگری را بپردازند.

نظامی‌گری اروپا مستقیما با دیدگاه توسعه‌طلبی و سرشت امپریالیستی آن رابط دارد. نظامی‌گری ابزاری برای گسترش سلطه و نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اروپا و جلوگیری از  تشکیل جهان چند قطبی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *