مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٢٢ (٢٠ خرداد)
واژه راهنما: سياسي. نظري. تاريخي
سياست انقلابي- علمي حزب توده ايران. خط مشي انقلابي حزب توده ايران ستاره راهنماي نبردِ امروز.
يك اطلاع: به دنبال حمله سيبري به توده اي ها در چند ماه پيش كه هنوز نيز هر ده دقيقه انجام مي شود، تنها نگارش توده اي ها بدون خط فاصل ميان ”توده اي“ و ”ها“ عمل مي كند: tudehiha توده اي ها. در صورت لزوم بايد در آدرس هاي الكترونيكي مقاله هاي گذشته خط فاصل (–) (tudeh-iha) خذف شود تا دسترسي به مقاله ممكن گردد!
در ارتباط با مقاله ”به عبث خواستند انديشه اش را بگيرند، بر مرداب تن، نيلوفر انديشه مي رويد“ (٢) كه پيش تر در اخبار روز انتشار يافت (٣)، ابرازنظرهاي متعددي دريافت شد.
رفيق عزيز محمود رفعت به طور فعال در نظرپردازي ها شركت نمود. اين رفيق كهنسال توده اي در فرازهايي در دفاع از حزب توده ايران نكته هاي پراهميتي را مطرح ساخت كه بازگشت به آن ها براي جنبش توده اي ضروري و سودمند است. اين رفيقِ پاقرص كرده و پابرجاي توده اي ازجمله مي نويسد:
اما دوست عزیز … سرور من … من احساس میکنم بجای کند و کاو در مسائل گذشته به این جوان زخم دیده برسید!
آن کودک نازنین در طی سال ها بدلائلی، امروز جوانیست زخمی و دردمند … حزب توده ایران را باید نجات داد، باید تمام خیرخواهان، وطن پرستان جمع شوند، بدور از عاطفه های بی هوده و تعصبات سیاسی ... با واقعیت ها مرد و مردانه روبرو شوند و مرهمی برای زخم های این جوان بیابند. حزب توده ایران اولین و تنها ترین سازمان سیاسی مرام اشتراکی مملکت ماست، حزبی که پایه گذارش آن شرافتمند بزرگ ارانی بود و هست!
با ایستادگی در اعتقادات و پافشاری در انبوه اشتباهات یا سوء تفاهم های گذشته، راه بجائی نمیبریم. فروتنی و صداقت همراه با اتحاد همه آنانی که مانده اند و آنانی که رفته اند … همگی باید یک بار دیگر بدور هم جمع شوند … اتحاد و صداقت و شهامت لازمه امروز ماست … و این جوان، این گوهر گرانمایه ي خراشیده شده و زخمین را … دو باره بر پایش دارند!!
…
آقای عاصمی عزیز، احساس میکنم بشریت به یک امر مهمی نیازمند است، امروز … تمام کارشناسان، سیاست مداران و دانشمندان این خانواده زخم دیده از تمام نقاط جهان باید در اتحادی ناگسستنی و در یک میزگرد و دیدار بین المللی همگی دست در دست هم داده تجربه این ۸۰ ساله را بدقت بررسی کنند و این تنها راه سعادت بشری را از این همه گرد و خاک گرفتگی … نجات بخشند … این تنها احساس یک پیرمرد است … من وقتی در ماجرای نفت … که نوجوانی پانزده شانزده ساله بودم با عموهایم و افراد و آشنایان در آن روزها را بیاد میاورم … جز گریستن در سکوت، یار دیگری ندارم … چه آرزوهای شیرین و لذت بخشی … چه جهانی … اما باز هم امروز: صد بار زهر یاس میکشت مرا … کز پاد زهر من نمیشد این امید!! امیدوارم .. میدانم که نخواهم دید سعادت بشر را اما … اما میدانم که اگر دیوانه گان و وحشیان امروز عالم، جهان را به آتش نکشند … پایان سرنوشت بشر هیچ … هیچ پایانی جز زندگی و مرام اشترامی”سوسیالیسم” نیست و نمیتواند باشد …
…
باید آنانی که جوانند و بعد از آن سال های ۶۰ به مهاجرت آمده اند نیروهای خود را جمع آوری کنند … ضربه، ضربه ي هولناک و سنگینی بود … کیست که بتواند از آن بسلامت، بدر شود؟ … هیچکس … بله، نیروهای خویش را تازه تر کنند … بپا خیزند و گذشته ها را کمی محتاطانه بررسی کنند، اما بیشتر از هر چیزی … نجات دادن این جوان عزیز و نازنین است … حزب توده ایران تنها و اولین سازمان سیاسی اشتراکی ست در خاورمیانه … هیچ سازمانی نیز نمیتواند بر جای این جوان بنشیند … گذشته ها و بحث های گذشته صدمات جبران ناپذیری به حزب توده ایران وارد آورده است … آقای عاصمی … و به جائی هم نرسید، اینکه چرا؟ بحث طولانی ئی ست … باری … من امیدوارم موفق و پیروز باشید در این راه، رفیق!
منظور رفيق محمود رفعت از «بحث طولاني ئي ست …»، بحث در باره سياست حزب توده ايران پس از پيروزي انقلاب بهمن است. اشاره اين رفيق بازمي گردد به ابرازنظر قبلي من به برخوردهاي توده ستيزانه كه چنين است:
حزب توده ایران جانبدار هدف های مردمی و ملی انقلاب بهمن!
دفاع یکپارچه رهبران، اعضا و هواداران حزب توده ایران از هدف های مردمی و ملی انقلاب بزرگ بهمن ۵۷ مردم میهن ما، دفاعی درست و مستدل و عین میهن دوستی تک تک توده ای ها است. دفاعی که تنها امکان برای تعمیق انقلاب بود. آنانی که این سیاست علمی و جانبداری تاریخی را هنوز هم برنمی تابند، آن را «خمینیسم» و غیره می نامند. اما نمی گویند که خود به چه کاری مشغول بودند و هستند؟! توده ای ستیزی و فحاشی آن ها اتفاقی نیست. آن ها حرفی دیگر برای گفتن ندارند، همان طور که اکنون نیز برای گذار از دیکتاتوری ولایی حرفی برای گفتن ندارند. آن ها برای خود وظیفه ای در مخالفت با تبدیل شدن ایران به نومستعمره نظام اقتصادی ”جهانی شده“ امپریالیستی نمی شناسند. سکوت آن ها در برابر سیاست ضد مردمی و ضد ملی وارثان تبه کار انقلاب بزرگ مردم میهن ما، آن ها را افشا می کند. آن ها هیچ گاه مخالفتی با اجرای نسخه ضد مردمی و ضد ملی ”خصوصی سازی و آزادی سازی اقتصادی“ که از طرف سازمان های مالی امپریالیستی دیکته می شود، ابراز نمی کنند. سکوتی که افشاگرِ به اصطلاح ”وطن دوستی“ دروغین آن ها است!
زمان ابرازنظرها در اخبار روز پايان مي يافت. از اين رو نگارنده نوشت:
دوست و رفيق گرامی آقای رفعت، روز بخیر
شما محقید، در چارچوب ابرازنظر در این ستون، بحث در باره مسائل مهم سیاسی/ اجتماعی و تاریخی ناممکن است. اگر موافق هستید، نگارنده در همین ارتباط در صفحه تود ه ای ها مجدد به آن خواهم پرداخت با تمنا برای تدقیق آن توسط شما و علاقمندان دیگر. به نظر من پاسخ به این پرسش که برای تعمیق انقلاب بهمن، سیاست دیگری ممکن و موفقیت آمیز می بود یا خیر؟ هسته مرکزی را در بحث و گفتگو تشکیل می دهد. بدیهی است که آموزش از اشتباه های احتمالی در مبارزه تنها برپایه ی توافق بر سر برداشت مشترک از واقعیت تاریخی ممکن است.
اكنون زمان عمل به تعهد فرارسيده است!
خط مشي انقلابي حزب توده ايران، ستاره راهنماي نبردِ امروز!
مخالفانِ تعريف حزب توده ايران از مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب، چه در جبهه مخالفت از راست و چه از ”چپ“، از اين رو واقع بينانه بودن و سرشت علمي اين موضع را نفي مي كنند، زيرا با نتيجه گيري هاي قانونمند و پيگير از اين تعريف موافق نيستند.
اگر تعريف مرحله ”ملي- دموكراتيك“ براي انقلاب درست است، كه هست، آن وقت بايد سرشت ”ملي“ و ”دموكراتيك“ را تعريف و از آن دفاع نمود. سرشت ”ملي“ هيچ معناي ديگري ندارد، جز جانبداري از حق حاكميت ملي ايرانيان مقيم اين سرزمين در تركيب متفاوت خلق هاي آن. سرشت ”دموكراتيك“ هيچ معناي ديگري ندارد، جز جانبداري از حقوق و آزادي هاي دموكراتيك و قانوني مردم.
در معناي برعكس، سرشت ”ملي“، به معناي مخالفت با هر نوع تجاوز به منظور نقض استقلال و تماميت ايران توسط امپرياليسم، و ”دموكراتيك“ به معناي مخالفت با شرايط و نيروهايي است كه حقوق و آزادي هاي مردم را در كشور پايمال مي سازند.
مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب ايران هنوز از اين رو ادامه دارد، زيرا ايران و مردمان آن، در سطحي ديگر، امروز هم با همان تضادهاي دوران انقلاب بهمن ٥٧ روبرو هستند. خطر تجاوز خارجي- امپرياليستي، چه نظامي و چه اقتصادي، به منظور تبديل ايران به يك كشور پاره پاره شده و نيمه مستعمره و وابسته به اقتصاد امپرياليستي و نقض تماميت ارضي كشور، همان قدر خطر روز را براي ميهن ما تشكيل مي دهد كه فشار ديكتاتوري ولايي، به بدل جنايتكارانه ديگري براي فشار ديكتاتوري سلطنتي تبديل شده است.
مبارزه عليه شرايط خارجي و داخلي حاكم، با وجود تفاوت هاي معين ميان شرايط آن دوران و اكنون و ميان نقش ديكتاتوري ولايي و سلطنتي، مسير ديگري را نمي تواند طي كند. ديكتاتوري ولايي كه كشور را به كشور وابسته به اقتصاد امپرياليستي بدل نموده است و در تعميق آن مي كوشد، همان قدر راه تغييرات دموكراتيك را در كشور مسدود و غيرممكن ساخته است، كه رژيم ديكتاتوري سلطنتي چنين كرده بود. لذا جنبش انقلابي مردم به منظور گذار از ديكتاتوري و دفع خطر امپرياليستي، نيازمند يك اتحاد وسيع اجتماعي در ”جبهه ضد ديكتاتوري“ است كه ضرورت آن را حزب توده ايران با نتيجه گيري از ارزيابي علمي خود از مرحله فرازمندي جامعه ايران، در مصوبه هاي ششمين كنگره خود به اثبات رسانده است.
”جبهه ضد ديكتاتوري“ يك نياز عيني امروز مردم ميهن ماست، همان طور كه در دوران انقلاب بهمن ٥٧ نيز بود. پديدار شدن آن در روند رشد انقلاب، قانونمند و اجتناب ناپذير است. چنانچه اين پديدار شدن، آگاهانه انجام شود كه حزب توده ايران خواستار آن است و براي آن مبارزه مي كند، امكان و اميد پيروزي و به ثمر نشستن كوشش انقلابي مردم وجود دارد. و چنانچه جبهه ضد ديكتاتوري در روند تعميق تضاد ميان ديكتاتور و مردم بدون سازماندهي لازم و آگاهانه و بدون برنامه پا بگيرد، آن طور كه در انقلاب بهمن ٥٧ پيش آمد، عملاً سركردگي آن اتفاقي و امكان ناپيگيري آن سنگين و با هزينه هنگفت براي مردم ميهن ما همراه خواهد بود.
مردم ميهن ما و حزب توده ايران پس از پيروزي انقلاب بهمن ٥٧، با چنين وضعي روبرو شدند. جبهه ضد ديكتاتوري بدون سازماندهيِ ساختاري و مضموني قبلي آن، و در يك روند عمدتاً خودبخودي بر پا شد، و تحت رهبريي اي قرار گرفت كه در طول زمان ناپيگير از كار درآمد. در ايجاد شدن ناپيگيري توطئه هاي دشمن طبقاتي خارجي و داخلي نقشي عمده ايفا نمود. قتل و ترور نيروهاي ”چپ مذهبي“، و به راه انداختن جنگ عراق و ايران، نمونه هايي از توطئه هاي هدفمند دشمنان انقلاب بود. با وجود اين، نبرد عيني طبقاتي در جهان و ايران آن چنان شرايط مساعدي را در ايران ايجاد نموده بود كه اصل هاي ترقي خواهانه و حافظ خواست ها و حقوق دموكراتيك مردم ميهن ما به قانون اساسي راه يافت.
در چنين شرايطي تنها سياست ملي و ميهن دوستانه و در عين حال مدافع منافع زحمتكشان شهر و روستا، يدي و فكري، زنان و جوانان و …، مبارزه براي تعميق انقلاب، به سخني ديگر به ثمر رساندن آگاهانه اصل هاي ترقي خواهانه در قانون اساسي بود. پذيرش داوطلبانه حزب توده ايران، از رهبري تا جوان ترين هوادار براي جانفشاني در اين راه، نشان سرشت دموكراتيك- آزادي خواهانه و ترقي خواهانه- سوسياليستي اهدافِ مبارزاتي حزب توده ايران و همه توده اي ها است.
هيچ پيشنهاد و سياست واقع بينانه ي ديگري از طرف هيچ نيروي ديگر مطرح نشد كه بررسي و كالبد شكافي آن، سايه اي از واقع بينيِ علمي را قابل شناخت سازد. استدلالي كه در طيفي از راست تا ”چپ“ در اين باره مطرح مي شود كه حزب توده ايران ”دنباله روي خميني“ بود و ”خوشبيني زياد از حد به خميني“ داشت، همان قدر پيگير نيست، كه تهي از پيشنهاد سازنده متقابل است. بدون پيشنهاد سازنده، هر انتقادي ناپيگير از كار در مي آيد.
آموختن از گذشته، زمينه اي است براي ارزيابي دقيق و همه جانبه ي شرايط جاري لحظه، كه به منظور ترسيم راهي كه بايد طي شود، ضروري است. انتقادي كه پيشنهادي براي پراتيك انقلابي روز ارايه ندهد، از اين رو ناپيگير است، زيرا از تحليل انتقادي گذشته و شرايط حاكم لحظه، با دست خالي بازمي گردد و قادر به ترسيم ”امكانِ“ مشخصي كه بايد براي تحقق بخشيدن به آن گام عملي برداشت، نيست!
از اين رو نيز مبارزه ي امروز عليه سياست اقتصادي- اجتماعي نوليبرال امپرياليستي، آن هنگام ناپيگير است، هنگامي كه برنامه جايگزين براي آن را طرح نمي سازد و از اين طريق پرچم قشون را به اهتزار در نمي آورد. آن وقت قادر هم نيست، انبوه قشون را به سوي پيروزي راهنما گردد.
پذيرفتن استدلال ”خوشبيني زياد از حد به خميني“، صرفنظر از كمبود پيش گفته، انحراف توجه از علت اصلي يورش ددمنشانه به حزب توده ايران توسط ارتجاع داخلي و خارجي است. يورش به حزب توده ايران، ناشي از نادرستي ارزيابي حزب از شرايط نبود، درست به علت درستي ارزيابي حزب از شرايط و مضمون انقلابي سياست آن ي.رش ددمنشانه انجام شد. هر روز بيش تر روشن مي شد كه رهبري انقلاب قادر به انجام وظايف بيرون آمده از دل انقلاب بزرگ مردم ميهن ما نيست. قادر به دفع هوشمندانه توطئه ها دشمنان داخلي و خارجي انقلاب نيست. قادر به جلب زحمتكشان در دفاع از اهداف ملي و دموكراتيك انقلاب نيست. قادر به ايجاد عدالت اجتماعي نسبي در كشور نيست و …. اين در حالي بود كه پيشنهادها و نظرات حزب توده ايران موقعيت اجتماعي حزب طبقه كارگر را به طور روزانه تحكيم مي بخشيده و با موفقيت هاي چشم گير روبرو مي ساخت.
استدلالي كه يك سويه و مطلق گرانه ”خوشبيني زياد از حد به خميني“ را بر پرچم خود مي نويسد و عليه حزب توده ايران وارد صحنه مي شود، در واقع مخالفت خود را با اين موفقيت ها نشان مي دهد. به ويژه آن هنگام كه انتقاد خود را بدون ارايه پيشنهاد متقابل مطرح مي سازد.
همه اين سخنان در دفاع از خط مشي انقلابي آن دوران حزب توده ايران كه براي شرايط كنوني نيز صدق مي كند، به معناي رد اين نكته نيست كه حزب ما دچار اشتباه، آري اشتباه كلان در اين دوران نشده است. بدون ترديد نقض شرايط ادامه كاري حزب طبقه كارگر در شرايط بحراني كه نزديك شدن و حتي آغاز آن را خود اعلام مي كرد، اشتباهي كلان است. هيچ گاه نمي بايست حزب در وضعي قرار داشته باشد كه يك گروه جانشين رهبري حزب، خارج از دسترسي دشمن طبقاتي وجود نداشته باشد.
بررسي مشخص علل اين اشتباه كلان، موضوع اين سطور نيست. مي دانيم كه كادرهاي درجه اول رهبري مايل به تكرار تجربه مهاجرت نبودند. اما جايگزين لازم و كافي و سازمان داده شده براي آن ها خارج از دسترسي دشمن طبقاتي، وجود نداشت. آموزش از اين تجربه تلخ و جلوگيري از تكرار آن وظيفه امروز و هر روز ديگر است. امري كه نياز به يك پارچگي صفوف حزب طبقه كارگر دارد كه رفيق عزيز محمود رفعت خاطر نشان مي سازد.
بررسي پيامد اشتباه انجام شده نياز به بررسي مشخص دارد كه به طور مجزا به آن پرداخته خواهد شد.
١- نگاه شود به مقاله شماره ١٣٨٨/٣٤ http://www.tudehiha.com/?p=1117&lang=fa
٢- ”به عبث خواستند انديشه اش را بگيرند“، مقاله شماره ١٠ ارديبهشت ٩٥ در توده اي ها http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2735
٣- ١١ ارديبهشت ٩٥، ٣٠ آوريل ٢٠١٦ www.akhbar-rooz