پيشنهاد حزب توده ايران: «برنامه مترقى‏‏ اقتصادى‏‏» براى‏‏ «مرحله كنونى‏‏ انقلاب ملى‏‏- دموكراتيك»

image_pdfimage_print

مقاله شماره ٤٤/٨٩ (٢٢ بهمن)

واژه راهنما: «جنبش مردمى‏‏، لزوم برنامه مترقى‏‏ اقتصادى‏‏ و گذار به مرحله دموكراتيك ملى‏‏»

http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1285

در حالى‏‏ كه خيزش‏هاى‏‏ انقلابى‏‏ در كشورهاى‏‏ عربى‏‏ مانند تونس، مصر، يمن، اردون و … موجب نگرانى‏‏ ارتجاع جهانى‏‏ و حاكميت سرمايه‏دارى‏‏ مافيايى‏‏ حاكم بر ايران شده است، نگرانى‏‏اى‏‏ كه همراه است با كوشش هر دوى‏‏ آن‏ها براى‏‏ پريدن و سوار شدن بر روى‏‏ ركاب جنبش‏هاى‏‏ انقلابى‏‏ مردمى‏‏ در اين كشورها  – با اين اميد كه بتوانند آن‏ها را به سوى‏‏ حفظ منافع خود مهار ساخته و هدايت كنند -، اين خيزش‏هاى‏‏ انقلابى‏‏ سرچشمه خلاقى‏‏ براى‏‏ جنبش مردمى‏‏ ميهن ما جهت يافتن راه پيروزى‏‏ در نبردهاى‏‏ پيش‏رو مى‏‏باشد.

نامه مردم، ارگان مركزى‏‏ حزب توده ايران (شماره ٨٦١، ١٢ بهمن ١٣٨٩) سرمقاله‏اى‏‏ تحت عنوان «جنبش مردمى‏‏، لزوم برنامه مترقى‏‏ اقتصادى‏‏ و گذار به مرحله دموكراتيك ملى‏‏» منتشر كرده است كه در آن با توجه به نبردهاى‏‏ پيش‏رو، به برجسته ساختن علل «تحولات بسيار حساسى‏‏ كه كشور ما دستخوش» آن است، اشاره داشته و نشان مى‏‏دهد كه «باوجود به كارگيرى‏‏ سياست سركوب شديد از سوى‏‏ دولت كودتا، جنبش مردمى‏‏ و ضدديكتاتورى‏‏ نه تنها از پاى‏‏ نيفتاده، بلكه توان‏مندى‏‏ اش را در تطبيق دادن خود با شرايط جديد نشان» داده است. شناخت روزافزون نيروها و شخصيت‏هاى‏‏ سياسى‏‏ از نياز و ضروت براى‏‏ رشد كيفى‏‏ جنبش مردمى‏‏ از اين واقعيت ناشى‏‏ مى‏‏شود «كه جامعه ما نيازمند تغيير و گذار به مرحله دموكراتيك ملى‏‏» رشد ترقى‏‏خواهانه كشور است.

نگرانى‏‏ رسانه‏هاى‏‏ امپرياليستى‏‏ از نوع صداى‏‏ آمريكا، بى‏‏بى‏‏سى‏‏ و … از واقعيت شناخت روزافزون ضرورت پايبندى‏‏ به آماج‏هاى‏‏ ملى‏‏ و دموكراتيك در جنبش مردمى‏‏ ميهن ما در اين امر آشكار مى‏‏شود كه براى‏‏ نمونه، نورى‏‏زاده‏ها در اين رسانه‏ها به “انتقاد” گلايه‏آميز از شخصيت‏هاى‏‏ برجسته در جنبش مردمى‏‏ مى‏‏پردازند. آن‏ها كه انتظار پذيرش اجراى‏‏ برنامه نوليبرال “خصوصى‏‏‏سازى‏‏ و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏”، انتظار تن دادن به “قواعد بازى‏‏” مورد نظر امپرياليسم و تائيد اهداف اقتصادى‏‏- اجتماعى‏‏ مورد نظر امپرياليسم را از اين شخصيت‏ها داشته‏اند، و نمى‏‏توانند سرخوردگى‏‏ خود را از مواضع ملى‏‏ و مردمى‏‏ آن‏ها پوشيده نگه دارند، پايبندى‏‏ به آماج‏هاى‏‏ مترقى‏‏ و دموكراتيك انقلاب بهمن را مورد “انتقاد” قرار مى‏‏دهند.

محسن سازگارا كه تلويزيون صداى‏‏ آمريكا او را به عنوان «مدير سازمان تحقيقات و پژوهش‏هاى‏‏ موسسه جورج دبيليو بوش» معرفى‏‏ و وظيفه او را «تحقيقات و پژوهش درباره مسائل ايران» اعلام مى‏‏كند، در حاليكه دستبند سبز خود را به نمايش مى‏‏گذارد، از اين امر گلايه دارد كه شخصيت‏هاى‏‏ برجسته جنبش مردمى‏‏ ايران با گردن نسپردن به سياست خارجى‏‏ مورد خواست امپرياليسم، «بازگشت» به آماج‏هاى‏‏ ملى‏‏ و دموكراتيك انقلاب بهمن را هدف جنبش مردمى‏‏ اعلام داشته‏اند. امرى‏‏ كه گويا عدم دفاع امپرياليسم را از جنبش قابل توجيه و قابل فهم مى‏‏سازد.

اين در حالى‏‏ است كه بنا به تصريح سرمقاله نامه مردم، جنبش مردمى‏‏ هر روز بيش‏تر بر اين امر آگاهى‏‏ مى‏‏يابد كه «براى‏‏ جذب لايه‏هاى‏‏ گوناگون زحمتكشان كشورمان، بايد فراتر از شكل‏هاى‏‏ موجود دموكراسى‏‏ مرسوم، بتواند بعُدهاى‏‏ مشخصى‏‏ از عدالت اجتماعى‏‏ را كه با خواست‏هاى‏‏ زحمتكشان مرتبط است، در دستور كار خود قرار دهد.» اين شناخت و آگاهى‏‏ به درستى‏‏ راهگشاى‏‏ نبرد جنبش مردمى‏‏ است. واقعيتى‏‏ كه در نبرد كنونى‏‏ مردم مصر با آغاز اعتصاب‏هاى‏‏ كارگرى‏‏ بارى‏‏ ديگر به نمايش گذاشته شده است.

سرمقاله نامه مردم از واقعيت رشد آگاهى‏‏ اجتماعى‏‏ در جنبش مردمى‏‏، نتيجه‏گيرى‏‏ پراهميتى‏‏ را در ارتباط با راه رشد آينده كشور مطرح مى‏‏سازد كه مى‏‏توان به آن از طريق اعمال برنامه اقتصاد ملى‏‏ دموكراتيك نايل شد و مى‏‏نويسد: «تنها نتيجه منطقى‏‏ [شناخت پيش گفته] اين مى‏‏تواند باشد كه جهت‏گيرى‏‏ برنامه اقتصادى‏‏ جبهه متحد ضدديكتاتورى‏‏ بايد لزوما به سوى‏‏ ارتقاى‏‏ كيفى‏‏ و كمى‏‏ نيروى‏‏ كار و سرمايه توليدى‏‏ ملى‏‏ ارزش‏افزا باشد.»

مضمون نبرد آزاديبخش ملى‏‏ در دوران كنونى‏‏

مبارزه عليه برنامه نوليبرال “خصوصى‏‏سازى‏‏ و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏” امپرياليسم، مضمون نبرد آزاديبخش ملى‏‏ كشورهاى‏‏ پيرامونى‏‏ را در دوران كنونى‏‏ تشكيل مى‏‏دهد. هدف برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏، برقرارى‏‏ شرايط حاكميت نواستعمارى‏‏ سرمايه‏دارى‏‏ “جهانى‏‏ شده”، در خدمت منافع سرمايه مالى‏‏ سوداگر امپرياليستى‏‏ مى‏‏باشد. برنامه‏اى‏‏ كه وظيفه آن پايمال ساختن استقلال اقتصادى‏‏- سياسى‏‏ و حقوقى‏‏ كشورهاى‏‏ پيرامونى‏‏ بوده و بايد تحت عنوان “آزاد سازى‏‏ اقتصادى‏‏” در چهارچوب حاكميت “اقتصاد بازار آزاد” و بدون نظارت، از طريق نابود كردن قوانين ملى‏‏ ازقبيل قانون كار، قانون حمايت از صنايع داخلى‏‏، قانون مالياتى‏‏ و گمركات و نهايتاً برقرارى‏‏ موازين ديكته شده توسط صندوق بين‏المللى‏‏ پول و سازمان تجارت جهانى‏‏ عملى‏‏ شود.

در برابر و عليه اين برنامه امپرياليستى‏‏، برنامه اقتصاد ملى‏‏ و دموكراتيكى‏‏ مورد نظر حزب توده ايران مى‏‏باشد كه برپايه سرشت خود، برنامه‏اى‏‏ ملى‏‏ و دموكراتيك است. حزب توده ايران در اسناد بيشمار خود چنين برنامه‏اى‏‏ را تحت عنوان «نظام اقتصادی با خصلت ملی و دمکراتيک» ارايه داشته و آن را «اهرم ايجاد استقلال اقتصادى‏‏‏‏‏ و به تبع آن استقلال سياسى‏‏‏‏‏، فرهنگى‏‏‏‏‏ و … ايران» ارزيابى‏‏‏‏‏ مى‏‏كند. در”مردم”، ارگان مركزى‏‏ حزب توده ايران، شماره ١٢٠، ٢٧ آذر ١٣٥٨ در اين زمينه چنين تصريح مى‏‏‏‏‏شود:

«نظام اقتصادی با خصلت ملی و دمکراتيک

انقلاب ايران بايد در راه چنان پيشرفت اجتماعی سير کند که بتواند نظام اجتماعی- اقتصادی به مراتب پيشروتری از نظام سرمايه‌داری را در کشور مستقر سازد. به نظر ما چنين نظامی عبارت است از نظام سوسياليستی. ولی ما، با در نظر گرفتن شرايط موجود در کشور، بين مرحله رشد اجتماعی- اقتصادی در حال حاضر و سمت کلی رشد اجتماعی- اقتصادی تفاوت قائليم و به همين سبب يک نظام اقتصادی دارای خصلت ملی و دمکراتيک، مرکب از بخش‌های دولتی، تعاونی و خصوصی را مناسب‌ترين نظام مرحله کنونی تشخيص می‌دهيم. …»

بر اين پايه است كه حزب توده ايران در همان سال ١٣٥٨ نيز بر اهميت اصل‏هاى‏‏ اقتصادى‏‏ قانون اساسى‏‏، اصل‏هاى‏‏ ٤٣ و ٤٤ تاكيد داشته و در ادامه مى‏‏نويسد: «آن نظام اقتصادی که در اصل چهل و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی منعکس گرديده – در صورت اجرای دقيق می‌تواند در آينده شرايط گذار به جامعه بی‌طبقه را که خواست اکثريت قاطع زحمتکشان در جمهوری اسلامی است، فراهم آورد.»

در راستاى‏‏ اين ارزيابى‏‏ است كه اكنون در سرمقاله پيش گفته و پراهميت نامه مردم، ارگان مركزى‏‏ حزب توده ايران پيشنهادى‏‏ تحت عنوان «مختصات سياست اقتصادى‏‏يى‏‏ كه در خدمت منافع ملى‏‏ است» ارايه و خواستار  «بحث در درون جنبش درباره» پيشنهاد خود شده است.

محور قرار دادن اقتصاد ملى‏‏ و بحث درباره برنامه آن در درون جنبش مردمى‏‏ و ترقى‏‏خواهى‏‏ (اعم از توده‏اى‏‏ و به طور كلى‏‏ چپ و ميهن‏دوست با نظريات مختلف) كشورما در مقطع كنونى‏‏ به‏ويژه از آن جهت ضرورى‏‏ است كه ارتجاع جهانى‏‏ با تمام توان خود مى‏‏كوشد خيزش‏هاى‏‏ انقلابى‏‏ لايه‏هاى‏‏ وسيع مردم محروميت كشيده در كشورهاى‏‏ زير سلطه حاكميت‏هاى‏‏ سرسپرده و وابسته به امپرياليسم را كه در اثر تعميق تضادهاى‏‏ آشتى‏‏ناپذير و شكاف روزافزون ميان غارتگران ثروت‏هاى‏‏ ملى‏‏ آن جوامع و فقر اكثريت قريب به اتفاق طبقات مختلف جامعه بوجود آمده است، زير پوشش شعارهاى‏‏ فريبكارانه دموكراسى‏‏ خواهى‏‏ و در قالب تغييرات صورى‏‏ روبنايى‏‏ در سطح، در كانال‏هاى‏‏ از پيش تدارك شده و به‏ظاهر مردمى‏‏ و در باطن منطبق با منافع بلند مدت خود، سامان داده، خيزش انقلابى‏‏ آن جوامع را مهار نمايد و در تداوم اين سياست، با ايجاد “انتخابات به اصطلاح آزاد تحت نظارت محافل جهانى‏‏” كه عيار آن براى‏‏ همه روشن است، مهره‏هاى‏‏ دست‏پرورده خود را به‏جاى‏‏ حاكمان آبرو باخته قبلى‏‏ كه منفور توده‏ها هستند، بر مسند قدرت نشانده و از طريق آن‏ها منافع بلامنازع خود را در بهره‏كشى‏‏ و غارت ثروت آن كشورها براى‏‏ آينده بلند مدت‏تر تثبيت نمايد.

هم اكنون شواهد اين عملكرد آشكارا در مورد خيزش انقلابى‏‏ خلق‏هاى‏‏ مصر و تونس و … به‏چشم مى‏‏خورد. اعتراض و خشم انقلابى‏‏ مردم مصر ريشه در آن دارد كه نمى‏‏خواهند زير سلطه حكومتى‏‏ مستبد و سرسپرده به ارتجاع جهانى‏‏ زندگى‏‏ كنند. آن‏ها مانند بسيارى‏‏ از كشورهاى‏‏ ديگر مشابه در منطقه و ساير نقاط جهان مصمم‏اند، به‏عنوان ملتى‏‏ با سابقه درخشان تاريخى‏‏- فرهنگى‏‏، با نابود ساختن بندهاى‏‏ نواستعمارى‏‏ حاكميت سرمايه‏دارى‏‏ جهانى‏‏، در راس آن امپرياليسم آمريكا، خود حاكم بر سرنوشت خويش باشند، اقتصاد ملى‏‏ و دموكراتيك خود را سامان دهند، عقب‏ماندگى‏‏هاى‏‏ ديرينه كشور را كه زير سايه شوم حكومت سرسپرده حسنى‏‏ مبارك گريبانگير آن‏ها شده، عقب بزنند، فقر و بيسوادى‏‏ را ريشه كن كنند و بر پايه برقرارى‏‏ عدالت اجتماعى‏‏، طرحى‏‏ نو دراندازند و جامعه‏اى‏‏ برخوردار از آزادى‏‏ و دموكراسى‏‏ واقعى‏‏، نه كاريكاتورى‏‏ كه دموكراسى‏‏ آمريكايى‏‏ آن‏ را تبليغ و تحميل مى‏‏كند، مستقر كنند. بديهى‏‏ است ارتجاع جهانى‏‏ طرح اين خواست‏ها را بر نمى‏‏تابد و همچنان كه در روزهاى‏‏ اخير شاهد آن بوده‏ايم و آشكارا از زبان سردمداران كشورهاى‏‏ امپرياليستى‏‏ از تريبون‏هاى‏‏ خبرى‏‏ رسمى‏‏ شنيده‏ايم، پرده‏ها را بالا زده و درباره رفتن يا نرفتن اين يا آن حكم مى‏‏دهند و لولوى‏‏ ارتش دست نشانده كه به «سرم كمك‏هاى‏‏ بلاعوض ساليانه بالغ بر ٥ر١ ميليارد دلارى‏‏ آمريكا وصل است» را نيز تحت عنوان همراهى‏‏ با مردم، چون شمشير داموكلس بالاى‏‏ سر آن‏ها نگهداشته و تهديد به به‏اصطلاح “كودتاى‏‏ نرم” (!) مى‏‏كند.

عملكرد يك‏دست و يك‏پارچه سرمايه‏دارى‏‏ نوليبرال جهانى‏‏ در مواجهه با خيزش‏هاى‏‏ انقلابى‏‏ در جوامع پيرامونى‏‏، برقرارى‏‏ عدالت اجتماعى‏‏ و دموكراسى‏‏ و سعى‏‏ آن‏ها در به بى‏‏راهه كشاندن سير مبارزات انقلابى‏‏ از مسير انقلاب و تن دادن و قناعت كردن به تغييرات سطحى‏‏ مانند رفتن اين يا آن مهره و …، اين وظيفه دشوار را در مقابل همه نيروهاى‏‏ ترقى‏‏خواه و ميهن‏دوست قرار مى‏‏دهد كه براى‏‏ مقابله با اين دسيسه و ترفند ارتجاع چه تدبيرى‏‏ بايد انديشيد.

نيروهاى‏‏ ترقى‏‏خواه و ميهن‏دوست ايران، در اين ميان چه نقشى‏‏ مى‏‏توانند ايفا كنند؟

مردم ميهن ما ايران اينك در زير فشارهاى‏‏ مضاعف داخلى‏‏ رژيم سرمايه‏دارى‏‏ مافيايى‏‏ ولايت فقيه و دسيسه‏هاى‏‏ سرمايه‏دارى‏‏ نواستعمارى‏‏ نوليبرال جهان‏خوار خارجى‏‏ اينك قد بافراشته است، تا با حضور خود در صحنه‏هاى‏‏ نبرد عظيم، بغرنج و تاريخى‏‏ خود، جنبشى‏‏ را پايه‏ريزى‏‏ كند كه با نيروى‏‏ آن خود را از چنبره شوم رژيم استبدادى‏‏ برهاند. اين جنبش  بايد بتواند با طرح برنامه اقتصاد ملى‏‏ و دموكراتيك به مثابه چراغ راهى‏‏ كه بايد طى‏‏ شود، راه درست مبارزه جمعى‏‏ را به سمت پيروزى‏‏ بپيمايد. شفافيت طرح بايد با لبه تيز اقتصادى‏‏ عليه برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏، تبليغ و ترويج ضرورت پايبندى‏‏ به نبرد ضد برنامه صندوق بين‏المللى‏‏ پول، سازمان تجارت جهانى‏‏ و …، به مثابه مضمون نبرد آزاديبخش ملى‏‏ در شرايط كنونى‏‏ حاكميت جهانى‏‏ شده سرمايه‏، راه‏هاى‏‏ برون رفت و رهايى‏‏ از اسارت حاكميت مافيايى‏‏ «سرمايه‏داران كلان و سرمايه‏دارى‏‏ (بوروكراتيك)»،  مجرى‏‏ برنامه امپرياليستى‏‏ را نشان دهد.

بديهى‏‏ است كه سنگينى‏‏ اين وظيفه و مسئوليت بيش از همه بر دوش چنبش چپ ميهن ما و در راس آن حزب توده ايران قرار دارد. از اين‏ روى‏‏ شايسته است كوشش نامه مردم، ارگان مركزى‏‏ حزب توده ايران را در اين زمينه بزرگ داشته و ارج نهيم و در بحثى‏‏ سازنده، به پيشنهاد بحث و تدقيق و تكميل كردن طرح برنامه پيشنهادى‏‏ پاسخ مثبت دهيم.

بدون ترديد براى‏‏ سازماندهى‏‏ اين بحث حزب توده ايران وظيفه سنگينى‏‏ بر دوش داشته و مى‏‏تواند در شكل تحقق يافتن آن نير گام راهگشا بردارد.

در ادامه بخش نهايى‏‏ سرمقاله پيش گفته نامه مردم در ارتباط با برنامه اقتصاد ملى‏‏- دموكراتيك پيشنهاد شده، ارايه مى‏‏شود:

مختصات سياست اقتصادى‏‏يى‏‏ كه در خدمت منافع ملى‏‏ است

اين نوشتار در آغاز برخى‏‏ سرفصل‏هاى‏‏ اساسى‏‏ برنامه اقتصادى‏‏ مترقى‏‏يى‏‏ كه لازمه گذر به مرحله دموكراتيك ملى‏‏ است را برمى‏‏شمارد. مسلما اين مختصر كامل نيست و نياز دارد كه در درون جنبش به بحث گذاشته، پرورده و تكميل شود و در بعُدهاى‏‏ بيش‏تر و در ارتباط با خواسته‏ها و منافع قشرهاى‏‏ مشخص مانند: زنان، جوانان، دانشجويان، خرده‏بورژوازى‏‏ شهر و روستا گسترش پيدا كند. آنچه در سرفصل‏هاى‏‏ زير برجسته است، اين واقعيت است كه عملى‏‏ شدن آن‏ها مستلزم اقدامات به‏هم پيوسته‏اى‏‏ است كه تنها با نقش محورى‏‏ حكومتى‏‏ دموكراتيك و شفاف مى‏‏تواند موضوعيت پيدا كند. تجربه جهانى‏‏ و كشور ما در نيم قرن اخير مويد اين واقعيت است كه بخش خصوصى‏‏ در هيچ نقطه‏يى‏‏ از جهان و در هيچ مقطعى‏‏ از تاريخ معاصر نتوانسته است اين وظيفه ملى‏‏ را بدون تحميل صدمات شديد اقتصادى‏‏- اجتماعى‏‏ بر عهده گيرد.

١- شفاف سازى‏‏ و پاسخگو بودن تمام بخش عمومى‏‏ و دولت مركزى‏‏ ك وظيفه محورى‏‏ برنامه‏ريزى‏‏ كلان توسعه اقتصادى‏‏- اجتماعى‏‏ و ايجاد منابع مالى‏‏ به منظور سرمايه‏گذارى‏‏ كلان را بر عهده خواهد داشت. انهدام سرمايه‏دارى‏‏ ادارى‏‏ (بوروكراتيك) كم‏ترين اقدام در اين راستا است؛

٢- بكارگيرى‏‏ سرمايه‏هاى‏‏ خصوصى‏‏ در جهت توسعه و رشد كشور و نه برعكس.

قدم اول در اينجا، تجزيه كانون‏هاى‏‏ تمركز سرمايه خصوصى‏‏ كلان (سپاه، بيت ولايت فقيه و تجار كلان) و تغيير جهت دادن سرمايه‏هاى‏‏ غيرتوليدى‏‏ به سوى‏‏ فعاليت‏هاى‏‏ توليدى‏‏ ارزش‏افزا است. به عبارت ديگر، كوچك سازى‏‏ و تعديل نقش فعاليت‏هاى‏‏ وارداتى‏‏ به عامل تكميا كننده بخش توليدى‏‏ در برآورده كردن احتياجات مصرفى‏‏ جامعه با شرط قيمت پائين. و در كنار آن، رعايت اكيد قانون‏هاى‏‏ مالياتى‏‏ و گمركى‏‏ در حفاظت و گسترش توليد ملى‏‏؛

٣- شفاف سازى‏‏ فعاليت‏هاى‏‏ سرمايه‏هاى‏‏ خصوصى‏‏ با ايجاد نهادهاى‏‏ موثر و پاسخگو در امر مبارزه با فساد اقتصادى‏‏ و مخصوصا تقلب‏هاى‏‏ مالياتى‏‏. هدف در فقط اينجا، تحميل ماليات‏هاى‏‏ كمرشكن به تمامى‏‏ بخش خصوصى‏‏ نيست، بلكه ايجاد آن چنان سازوكارى‏‏ (مكانيسمى‏‏) است كه بر پايه آن بتوان فعاليت و رقابت بخش خصوصى‏‏ را پفاف كرده و از سوداگرى‏‏ آن بر پايه رانت‏خوارى‏‏ و اعمال فشار تنزلى‏‏ بر ارزش نيروى‏‏ كار قاطعانه جكوگيرى‏‏ كرد. واضح است كه تضمين فعاليت كاملا آزاد سنديكايى‏‏ اهرم ديگرى‏‏ است كه در جهت حفاظت از حقوق زحمتكشان و ارتقاء كمى‏‏ و كيفى‏‏ نيروى‏‏ كار عمل خواهد كرد، يا به عبارت ديگر، امكان رقابت سرمايه‏ها در بازار فقط بر پايه ارزش افزايى‏‏ از طريق تحول فنى‏‏‏آورى‏‏ مجاز خواهد بود و نه از طريق تنزل درآمد زحمتكشان و تخريب محيط زيست؛

٤- جايگزين كردن درآمد نفت و گاز – در حكم پشتوانه اصلى‏‏ هزينه‏هاى‏‏ دولت –  با درآمد حاصل از تدوين و اجراى‏‏ دقيق نظام مالياتى‏‏ موثر، اختصاص دادن بخش عمده درآمد نفت و گاز به نوسازى‏‏ ساختارهاى‏‏ راهبردى‏‏ (استراتژيك) كشور مانند: ترابرى‏‏، ارتباطات و فن‏آورى‏‏ اطلاعاتى‏‏، بهداشت و آموزش؛

٥- رونق دادن به فعاليت‏هاى‏‏ ارزش‏افزاى‏‏ بخش‏هاى‏‏ دولتى‏‏- خصوصى‏‏ و تعاونى‏‏ از طريق اعطاى‏‏ وام و امتيازات مالياتى‏‏ در تسهيل كسب و كاربرد فن‏آورى‏‏ پيشرفته و استفاده از منابع سرشار انسانى‏‏ و طبيعى‏‏ كشور؛

٦- اختصاص دادن بخشى‏‏ از درآمد نفت به “صندوق‏هاى‏‏ ثروت ملى‏‏” و مديريت حرفه‏اى‏‏ اين ابزار در جهت ايجاد ثبات اقتصادى‏‏ در برابر بى‏‏ثباتى‏‏ و تعرض‏هاى‏‏ سرمايه‏دارى‏‏ جهانى‏‏. در اينجا، تجربه برخى‏‏ كشورهاى‏‏ داراى‏‏ منابع سرشار طبيعى‏‏ در ايجاد “صندوق‏ يارى‏‏ ملى‏‏” – “ن. س. ف.” قابل توجه است. هدف در اينجا، اعمال هرچه بيش‏تر نظارت و تحت‏الشعاع قرار دادن رابطه اقتصاد با سرمايه‏دارى‏‏ جهانى‏‏ در جهت سياست‏هاى‏‏ مترقى‏‏ بين‏المللى‏‏ و حفاظت از منابع ملى‏‏ است؛

٧- تغيير بنيادى‏‏ در قانون‏هاى‏‏ ارضى‏‏ با سهيم كردن مستقيم دهقانان در مالكيت و سود حاصل از آن، بالا بردن انگيزه كار توليدى‏‏ ارزش‏افزا، توزيع عادلانه ثروت در راستاى‏‏ برنامه ملى‏‏ با هدف راهبردى‏‏ (استراتژيك) كاهش واردات غذايى‏‏ و اعتدال در وابستگى‏‏ كشور به بازار جهانى‏‏. منافع زحمتكشان شهر و روستا و همين طور امنيت كشورمان ايجاب مى‏‏كند كه يك بار و براى‏‏ هميشه مسئله ارضى‏‏ زمين‏داران كلان بنا بر اصل منصفانه “زمين ار آن كسى‏‏ است كه بر آن كار توليدى‏‏ مى‏‏كند”، حل شود؛

٨- تدوين و اجراى‏‏ دقيق قانون كار مطابق با موازين بين‏المللى‏‏ در چارچوب فعاليت صنفى‏‏ مستقل زحمتكشان و مشاركت مستقيم و موثر نمايندگان شاغل‏ها در امور تصميم‏گيرى‏‏ و احرايى‏‏ شركت‏هاى‏‏ بزرگ خصوصى‏‏ و نهادهاى‏‏ بخش عمومى‏‏؛

٩- گسترش فعاليت‏هاى‏‏ اقتصادى‏‏ و توليد كالا‏ها و خدمات مبتنى‏‏ بر “كارفكرى‏‏” با قابليت صدور به خارج و عرضه در بازار داخلى‏‏. در اين عرصه، تجربه كشورهاى‏‏ ديگر نشان مى‏‏دهد كه مشاركت بخش دولتى‏‏ و خصوصى‏‏، مخصوصا سرمايه‏هاى‏‏ توليدى‏‏ خارجى‏‏ (با تاكيد بر انتقال فن‏آ‏ورى‏‏ و مديريت مدبر) مى‏‏تواند تركيب موثرى‏‏ را ارائه دهد؛

١٠- ارزيابى‏‏ دائمى‏‏ موقعيت و توان اقتصادى‏‏ كشور به قصد پيوستن به نهادها و عهدنامه‏هاى‏‏ منطقه‏اى‏‏ و جهانى‏‏ مبتنى‏‏ بر همكارى‏‏ عادلانه و رعايت منافع ملى‏‏ كه مى‏‏توانند چارچوب لازم براى‏‏ گسترش بازرگانى‏‏ كشور فراهم آورد؛

١١- جذب سرمايه خارجى‏‏ فقط به منظور ارتقاء كيفيت و بالا بردن توان توليدو تسهيل انتقال فن‏آ‏‏ورى‏‏ پيشرفته. قانون‏گذارى‏‏ در راستاى‏‏ جلوگيرى‏‏ از فرار سرمايه‏هاى‏‏ كلان؛

١٢- تشويق فعاليت سرمايه‏هاى‏‏ كوچك در سطح روستاها براى‏‏ ارضاء احتياجات محلى‏‏ با در اختيار گذاشتن وام، فن‏‏آورى‏‏، شبكه ارتباطات و آموزش و …؛

شايان توجه است كه بسيارى‏‏ از نكات برشمرده در سرفصل‏هاى‏‏ بالا “آرزوى‏‏ ديرينه” مردم كشورمان بوده است كه از دوران انقلاب‏هاى‏‏ مشروطه و بهمن ٥٧ به دليل استبداد سلطنتى‏‏ و ولايتى‏‏ برآورده نشده‏اند. جنبش مردمى‏‏ در مبارزه با “آرزوى‏‏ ديرينه” نوليبرالى‏‏ ضددموكراتيك ولى‏‏ فقيه، بايد بتواند با ارائه بديل اقتصادى‏‏، قشرها مختلف زحمتكشان و توليد كنندگان ملى‏‏ را پيوسته به سوى‏‏ مبارزه در راه تغييرات به هم پيوسته سياسى‏‏- اقتصادى‏‏- اجتماعى‏‏ بسيج كند. اين تنها راه به جلو در ايجاد اتحادهاى‏‏ وسيع سياسى‏‏ و مبارزه با ديكتاتورى‏‏ حاكم است.

به نقل از نامه مردم شماره ٨٦١، ١٢ بهين ١٣٨٩

در ساعاتى‏‏ كه نگارش مقاله پايان يافت، حسنى‏‏ مبارك زير فشار انقلابى‏‏ مردم از مقام رياست جمهورى‏‏ در مصر استعفا داد و امراى‏‏ ارتش قدرت حاكمه را در اختيار گرفتند. بدين ترتيب خطرى‏‏ جدى‏‏ به شكل يك كودتاى‏‏ نظامى‏‏ “نرم” و تحت عنوان تامين گذار به “دموكراسى‏‏”، روند تعميق ترقى‏‏خواهانه انقلاب مصر را تهديد مى‏‏كند. تيراندازى‏‏ بلافاصله ارتش بر روى‏‏ مردم و كشته شدن يك مبارز، تاكيدى‏‏ است بر اين خطر.

تداوم و تعميق ترقى‏‏خواهانه انقلاب تنها از طريق اجراى‏‏ تغييرات زيربنايى‏‏ اقتصادى‏‏- اجتماعى‏‏ ممكن است. امرى‏‏ كه تحت تاثير كمبود سازمان يافتگى‏‏ طبقاتى‏‏ زحمتكشان در اين كشور با مشكلات و خطرات مضاعف روبروست. بايد اميدوار بود كه نيروهاى‏‏ شركت كننده در انقلاب مصر قادر به دستيابى‏‏ به آماج‏هاى‏‏ ترقى‏‏ خواهانه باشند.

بدون ترديد ضعف نسبى‏ سازمان‏يافتگى‏‏ ضرورى‏‏ طبقه كارگر ايران براى‏‏ تغييرات آينده اقتصادى‏‏- اجتماعى‏‏- سياسى‏‏ در ايران نيز، در سطحى‏‏ ديگر، با همان خطرى‏‏ روبروست كه اكنون در مصر خود را به روشنى‏‏ نشان مى‏‏دهد. از اين روى‏‏ است كه بايد از اقدام حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران براى‏‏ ارايه طرح پيشنهادى‏‏ اقتصادى‏‏ ملى‏‏ و دموكراتيك كه ابزار پرتوانى‏‏ براى‏‏ رشد و سازماندهى‏‏ طبقه كارگر و ديگر لايه‏هاى‏‏ ترقى‏‏خواه و ميهن‏دوست مى‏باشد و از وزن تاريخى‏‏ برجسته‏اى‏‏ برخودار بوده و زمينه پرتوانى‏‏ را براى‏‏ شفاف و روشن سازى‏‏ راهى‏‏ كه جنبش مردمى‏‏ بايستى‏‏ طى‏‏ كند ارايه مى‏‏دهد، با تمام توان پشتیبانی و استقبال نمود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *