مقاله شماره ٨٩ / ٢٦ (٣ شهريور)
واژه راهنما: شرايط عينى براى پايان دادن به تشتت نظرى در حزب توده ايران بوجود آمده است.
تنها پس از ١٦٣ دقيقه، “آشنا”، يكى از مخالفان حرفهاى برطرف شدن تشتت نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى، سراسيمه در ابرازنظرى نسبت به مقاله شماره ٨٩/٢٥ “تودهاىها” درباره ارزيابى «جنبش مردمى، واقعيتهاى عينى و نقش طبقه كارگر» (http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1146) در نامه مردم، ارگان مركزى حزب توده ايران شماره ٨٤٩، ازجمله مىنويسد: «اين مقاله نه پايان تشتت فكرى “نامه مردم”، بلكه شاهدى ديگر بر وجود تشتت فكرى در آن محفل است. …»
او كه توانسته بود ابرازنظر خود را بدون تائيد “تودهاىها” در اين صفحه منتشر سازد، با ابرازنظر خود نگرانىاى را برملا مىسازد كه نگرانى ارتجاع داخلى و خارجى را تشكيل مىدهد. ارتجاع، كه حزب توده ايران و كليت جنبش تودهاى را محفلى بى و كم اثر مىخواهد، مانند مارگزيدهاى، حتى از طناب سياه و سفيد به وحشت مىافتد چه رسد به طليعه صعود ققنوس.
اين در حالى است كه تودهاىهاى صادق بىصبرانه انتظار روندى را مىكشيدند، كه بايد اميدوار بود، با مقاله منتشره شده در ارگان مركزى حزب توده ايران، به طور جدى آغاز شده و «مرواريدى كه گم شده بود» (ا ط) رشد كند.
آنچه كه انتظار آن مىرفت، ايجاد شرايط عينى براى برطرف گشتن تشتت نظرى و سازمانى در حزب توده ايران بود. اين شرايط عينى با انتشار مقاله «جنبش مردمى، واقعيتهاى عينى و نقش طبقه كارگر» كه در آن كارپايه تئوريك- سياسى علمى براى درك شرايط كنونى مبارزه در ايران با زبانى موجز و دقيق ارايه شده، بوجود آمده است.
قتل عام كادرها، دانشمندان و دهها تودهاى مبارزى كه اين روزها سالگرد آن را تودهاىها با دردى بزرگ زنده نگه مىدارند، نمىتوانست پايان برنامه جنايتكارانه ارتجاع داخلى و خارجى باشد. كوشش براى ايجاد كردن و دامن زدن به تشتت نظرى، تداوم “منطقى” اين جنايت را تشكيل مىداد كه بلافاصله به عملى ساختن آن پرداختند.
انتشار مقاله «جنبش مردمى، واقعيتهاى عينى و نقش زحمتكشان» در نامه مردم، به طور عينى نقطه عطف پراهميت و موثرى براى پايان دادن به اين ترفند دشمن طبقاتى بوده و بايد با تمام توان از آن پشتيبانى كرد و به آن پيوست. قطعا روند آغاز شده، روندى بدون تضاد نخواهد بود و اين امرى طبيعى است كه بايد مسئولانه به آن پرداخت. اهميت تاريخى در اين روند، آغاز آنست.
اكنون زمان آن فرارسيده است كه همه تودهاىهاى صادق كه به طور پراكنده به مبارزه خود ادامه مىدهند، به ارزيابى مجدد از خطمشى و سياست خود پرداخته و تمام امكانات خود را در جهت فرارويى و شكوفايى روند برطرف ساختن تشتت نظرى در جنبش تودهاى بكار گيرند. روندى كه با مقاله پيش گفته نامه مردم از زمينه پربار و پرمايه تئوريك و سياسى برخوردار شده است. ترديدى نبايد داشت كه كليه مسالههاى مورد بحث و اختلاف در جنبش تودهاى و نهايتا در جنبش مردمى، مىتوانند با اين كارپايه پراهميت پاسخهاى شايسته و علمى- انقلابى خود را دريافت كنند.
سازماندهى اين بحث و گفتگوها توسط ارگانهاى مربوطه حزبى مىتواند نقش عمدهاى در برطرف ساختن اختلاف نظرها ايفا سازد. اين نكته اما از مسئوليت تك تك تودهاىها در اين زمينه نمىكاهد. بهويژه تودهاىهاى صادق در جريانهاى فعال، براى نمونه در تارنگاشت “عدالت”، بايستى ابتكار عمل را در دست گيرند و جريانهاى ناسالم را در درون خود منفرد سازند. قطع انتشار “راه توده” كه انتشار آن تاكنون به طور غيرقانونى توسط على خدايى عملى شده است، توصيه قاطعانه به نيروهاى صادقى است كه در اين جريان و در اطراف آن حضور دارند.
بايستى توانهاى پراكنده را تجميع و مبارزهى انقلابى را در همه ابعاد آن، ازجمله در بعد آموزشى، بر پايه انديشه ماركسيستى- تودهاى سازمان داد. «اكنون از ماست پريدن» (ا ط)
از اين طريق است كه مىتوان پاسخ ضرورى و دندان شكن را به مخالفان ايجاد شدنِ وحدت انديشه در حزب توده ايران و جنبش تودهاى، مانند “آشنا”ها، داد. بگذار “درد دل” ارتجاع ابدى گردد!
«…
سرود پرتوهاى ناب را
كسى خفه كردن،
از بام سراى افكندن و سوختن
و خاكستر به باد دادن
و كار پايان يافته شمردن
و به سوى خانه شدن،
نيارست.» (ا ط از مجموعه ريگها و الماسها، “شهابالدين سهروردى شهيد”، ص ٧٧)
سلام
دل درد را راحت می توان درمان کرد!
اما درد آپورتونيسم و ژنرال بودن بدون سرباز درد کشنده ای است!
سلام
شما که برای تغيير رژيم در ايران کار می کنيد چرا خود تحمل شنيدن انتقاد را ندارد؟
آخر شما با کدام منطق از اين نوشته اخير نامه مردم د رهمه جوانبش حمايت می کنيد؟ آيا شما هم معتقديد ايران شبيه آفريقای جنوبی رژيم آپارتيد است؟ آيا با نظر نويسنده «نامه مردم» موافقيد که گفته:
« در مقابل، عملکرد موثر و متحدانه نیروهای ضد تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی نشان دهنده نمونه بسیار موفق درک و تشخیص تضادهای اصلی و دیالکتیک تغییرات اجتماعی است که با رهبری هوشمندانهای در تدارک جبهه وسیع ملی متشکل از قشرهای مختلف، از سیاه و سفید، ملی و چپ تا مذهبی و لیبرال، که در نهایت توانست این کشور را پیرامون هدفِ واحد ”گذر از تبعیض نژادی به دموکراسی“ به مرحله کیفی مترقی تری جهش دهد.»
آخر مگر نه اينکه ما 30 سال پيش اين جبهه وسيع مورد نظر اين چپ نمايان را در ايران در مقطع انقلاب و بعد از آن داشتيم ؟ پس چرا اينها به سياست آنروز حزب حمله می کنند؟ اگر ما آنروز با آن برنامه در آن جبهه وسيع شرکت کرديم و روز روزکار چنبش اين شد که می بينيم، حالا با اين برنامه آقای اميدوار اگر در اين جبهه وسيع آنها شرکت کنيم چه به روزمان خواهد آمد؟
کمی فکر کنيد قبل از آنکه دهن باز کنيد!
درود
اگر به خاطر بیاورید در ایمیلم به شما گفتم که من با هر نوع دیکتاتوری مخالفم(حتی دیکتاتوری پرولتاریا و مطمئن باشید که به اندازه شما معنی دیکتاتوری پرولتاریا که مد نظر مارکس بودرا میفهمم)چون کسانی که به دیکتاتوری اعتقاد دارند حداقل تحمل ابراز نظر دیگران را ندارند .افتاب امد دلیل افتاب این نتیجه دیکتاتوری فکر کردن شماست (قطع انتشار “راه توده” که انتشار آن تاکنون به طور غیرقانونى توسط على خدایى عملى شده است، توصیه قاطعانه به نیروهاى صادقى است که در این جریان و در اطراف آن حضور دارند.)قانون!!!!!در قانون شما ازادی اندیشه معنی ندارد؟؟ من راه تودهای نیستم من طرفدار ان عقیده ای هستم که میگوید حاضرم جانم را فدا کنم تا مخالفم نظرش را بیان کند.
سلام
يادداشت مرا از ستون اظهار نظرها حذف کرديد و بعد از آن توهين هم نوشتيد! چرا؟ چون توجه شما را به توطئه ای که اميدوار در حال پيش بردن آن است جلب کرده بودم. طبق اساسنامه حزب توده ايران، حداقل سالی دوبار بايد پلنوم برگزار شود. اين گروه بايد در نشست رسمی پيرامون فعاليت های خود از پلنوم گذشته تا کنون، و ارائه تحليل راهبردی از سياست ها و تبليغات خود رد رعض 16 ماه گذشته، و در ارتباط با آنچه در عرض دو دهه گذشته گفته اند کرده اند، و آنچه در نظر دارند در آينده انجام دهند گزارش بدهد و پاسخگو باشد.
اين گروه در نظر دارد با انتشار اين مقالات فضائی و حقوق بشری و ضد توده ای، در درون تصفيه ديگری را پيش ببرد. هر کس که با اين نظرات مخالفت کند از پلنوم و نشست های مشابه آتی حذف می شود و سالن را از افراد گوش به فرمان که حکم صماً بکمً و هم لايبصرون در باره آنها صادق است، پر کند.
اين نوشته ها اخير «نامه مردم» که شما برای آنها هورا می کشيد، در حالی که پرچم مبارزه درست درون حزبی را برافراشته ايد، مانند ازدواج ايوئولوژک مسعود رجوی است. به ياد دارد ازدواج ايدئوژيک ايشان را؟ آنموقع تحليل اين بود که مسعود رجوی با اين اقدامات دست به تصفيه درونی می زند. چون کودن هائی که در سازمان بمانند و با اين حرکات همراهی کنند را به همه جا می شود برد!
حالا شده حکايت ما و حزب ما! اميدوار و گروهش که خاستگاه طبقاتی مشترکی با امثال رجوی دارند دقيقاً همان تاکتيک خذف همه صاحبان تفکر و شهامت حزبی و سازمانی و حفظ کودن ها را پيش می ببرند و شما برايشان هورا می کشيد!!
دوستان، هر کجا که هستیم، روز قدس را به روزی بزرگ علیه دیکتاتورهای میهنمان و استعمارگران خارجی تبدیل کنیم!