چرا به کنگره می رویم؟

image_pdfimage_print


سخن روز شماره ۸۴

۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰ مارس ۲۰۲۰

حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران برگزاری هفتمین کنگره ی خود را تدارک می بیند. اگر این پرسش مطرح شود که چرا به کنگره می رویم، نیاز به کنگره رفتن در چه واقعیتی نهفته است؟ پاسخ‌های بسیاری دارد. در میان آن ها، برخی از پرسش ها، پرسش های مادر، پرسش هایی هستند که «سنگ زیر بنا» را تشکیل می دهند.

پرسش مادر و پرسش درباره ی مضمـون سنگ زیربنا، از این رو پرسش نخست را تشکیل می دهد، زیرا با طرح آن، از یک سو سرشت ترقی خواهانه ی حزب توده ایران برجسته و شفاف می‌گردد. هویتی که خود را از بقیه ی جریان های سردرگم در طیف چپ جدا می سازد؛ و از سوی دیگر جهت گیری وظیفه های پیش رو را تعیین و جایگاه آن‌ها را در مبارزه ی انقلابی، در نبرد طبقاتی حاکم تعیین می کند.

سنگ زیر بنای حزب طبقه ی کارگر ایران را جانبداری آن از منافع طبقه ی کارگر ایران که انقلابی ترین و پیش رو ترین طبقه ی در ایران است، تشکیل می دهد.

جورج لوکاش، فیلسوف مجارستانی طبقه ی کارگر را از این رو انقلابی ترین طبقه می داند، زیرا تنها از دیدگاه منافع عینی این طبقه است که می‌توان برای دستیابی به تغییر عملی شرایط در جهت ترقی خواهی به نتیجه‌گیری تئوریک پرداخت. لوکلش در اثرش تاریخ و آگاهی طبقاتی می نویسد: «پیش از مارکس و انگلس هیچ تئوریسین سوسیالیستی قادر نبود در هستی طبقه ی کارگر در جامعه، آن روندی را دریابد که در دیالکتیک بود- هستی واقعی طبقه ی کارگر نهفته است. تنها با شناخت و برداشت مارکس- انگلس از عینیت هستی طبقه ی کارگر است که می توان به تئوری عمل‌کرد انقلابی [ابژکت تاریخی، طبقه ی کارگر] دست یافت.» (به نقل از اریش هان، موضع پرولتاریا، جهان جوان ۶ مارس ۲۰۲۰).

هیچ حزب و سازمانی در ایران خود را نماینده و سخنگوی یک طبقه ی اجتماعی، سخنگوی طبقه ی کارگر ایران اعلام نمی کند، جز حزب توده ایران.

 ویژگی خاص دفاع از منافع طبقاتی طبقه ی کارگر ایران، یک برداشت احساسی و عاطفی نیست، گرچه در هر تاروپود آن، ظریف ترین و تُـرد تـرین احساس و عاطفه ی انسانی نهفته است. حزب توده ایران از منافع طبقه ی کارگر ایران دفاع می کند، زیرا زحمتکشان با شدیدترین رژیم استثمار نیروی کارشان رو برو و دست بگریبانند و علیه آن می رزمند تا زندگی حقیرانه ی خود و خانواده ی خود را تأمین کنند.

کدام انسان پایبند به استه تیک انسان دوستی می‌تواند در این نبرد بی‌طرف باشد؟ هیچ کس! شعر زندان زنده یاد احسان طبری با عنوان پیمان، که خطاب به آنانی سروده شده است که رنج می کشند، نمود انقلابی این جانبداری است!

در این شعر که با «بی تفاوت نخواهم زیست» آغاز می شود، سوگند جانبداری حزب توده ایران از منظر سرنوشت سخت زحمتکشان با پراحساس ترین و پرعاطفه ترین واژه‌ها ترسیم می شود: به رنج ها، به دردها، به خانه‌های سرد وحقیرتان، به گناه بی‌گناه کودکان و اشک های پنهانی و آشکار و …، سوگند وفاداری جانبدارانه تکرار و خاطرنشان می شود.

ولی در کنار این سویه ی انسانی و انسان دوستانه، صلابت سنگ زیربنای حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران از  سویه ی دیگری نیز برخوردار است، که بازتاب فعال و پرهیجان و انقلابی وظیفه ی توده‌ای ها و حزبشان است برای شرکت در نبرد طبقاتی طبقه ی کارگر ایران. شرکتی هوشمندانه و هدفمند. به منظور پایان دادن به استثمار انسان از انسان در ایران و فراتر از آن.

این سویه از سرشت حزب توده ایران، سویه مبتنی بر وظیفه ی تاریخی- ضروری است که در برابر حزب طبقه ی کارگر ایران قرار دارد. در این سویه احساس و عاطفه ی انسانی «گم» نمی شود، به سطحی بالاتر و فعال تر ارتقا می یابد. به سخنی دیگر به صحنه ی تعقل علمی- انقلابی ارتقا می یابد. سطحی که در آن ضرورت تاریخی برای پایان دادن به استثمار انسان توسط انسان مستدل می‌گردد که با هدفِ برپایی جامعه ی آرمانی مورد نظر حزب طبقه ی کارگر ایران تحقق می یابد!

در این سویه از نبرد، بدون هر نوع تعارف و خود بزرگ بینی، حزب توده ایران تنها سازمان و حزب سیاسی است که اکنون با ارثیه ی گذشته در چنته، قریب به هشتاد سال در نبردی سخت و پرهزینه و با از دست دادن بهترین جان های خود شرکت دارد.

سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران بر چنین سنگ زیربنایی تاریخی- ضروری استوار است.

چرا طبقه ی کارگر ایران انقلابی ترین طبقه است؟

پاسخ به این پرسش، پاسخی سهل و در عین حال پیچیده است. سهل است، زیرا درک ضرورت شرکت در مبارزات روزمره ی زحمتکشان برای حقوق قانونی و دمکراتیک خود، نیاز به استدلال خاصی ندارد. بی‌نیازی توضیح های اضافی برای ضرورت شرکت در نبرد طبقه کارگر را می‌تواند در «تلخیص دیالکتیکی»ای دریافت که  سندیکالیست قدیمی سندیکای خبازان، رفیق عباس خرم، با بیان این جمله می آموزاند: «تشکیلات کارگرى لازمه زندگى طبقه‏ کارگر است مگر این که کارگر نباشد»! (مصاحبه با سندیکالیست عباس خرم در توده‌ای ها بازانتشار یافت).

حزب توده ایران سویه ی مبارزه ی دمکراتیک را در جامعه، مبارزه‌ای «طبیعی» ارزیابی می کند. مبارزه‌ای که از سرشت دفاع از منافع طبقه ی کارگر توسط حزب طبقه کارگر ایران ناشی می شود.

رفیق عباس خرم در همین مصاحبه از شرکت «وارطان» و «خسروی روزبه» در مبارزات روزمره ی سندیکای خبازان حکایت می کند. نقل می‌کند که مبارزان در گروه «وارطان» توصیه می‌کردند مبارزه سندیکایی و سیاسی را جدا از هم بداریم. مبارزه‌ای که وظیفه ی حزب سیاسی است!

با نقل این گوشه‌ از نبرد هشتاد ساله ی حزب توده ایران، سهل بودن درک ضرورت شرکت حزب توده ایران در مبارزه ی سیاسی در جامعه به اثبات می رسد. از این رو این برداشت که باید حزب توده ایران در مبارزات سیاسی برای هدف های آتی و دورنمایی شرکت فعال داشته باشد، برداشتی شفاف است و درک آن آسان است. گردان های انحرافی و در کلیت آن طیف چپ ایران نیز در شناخت این وضع، با مشکل اساسی روبرو نیستند. آن‌ها نیز به مبارزه ی دمکراتیک و سیاسی می پردازند.

پیچیدگی  پاسخ به این پرسش که چرا طبقه ی کارگر انقلابی ترین طبقه در سرمایه داری است، از این نقطه شروع می‌شود که در ارتباط قرار دارد با رابطــه میان مبارزه دمکراتیک و سوسیالیستی!

این رابطه، رابطه‌ای مکانیکی نیست. برداشت مکانیکی از پیوند میان مبارزه ی دمکراتیک و سیاسی را می‌توان تقریباً نزد همه ی گروه‌های طیف چپ ایران مشاهد کرد. آن‌ها که می‌گویند باید مبارزه ی دمکراتیک را تعمیق بخشید تا در پایان راه سوسیالیسم برپاشود، نظریه پردازانی هستند که رابطه میان دو مبارزه ی دمکراتیک و سیاسی- سوسیالیستی را مکانیکی درک می کنند. آن را روندی «طبیعی» درک می‌کند که گویا بدون شرکت فعال و هوشمندانه ی انسان تاریخی، مانند جریان ساعات روز و یا فصل جریان دارد و تحقق می یابد. آن‌هایی که در انتظار ایجادشدن سطح رشد نیروهای مولده در سرمایه داری به سطحی هستند که دیگر «رمق» آن پایان یافته است، آن طور که مارکس در ارتباط با ظهور شیوه ی تولیدی نو برجسته می‌سازد، نیز ماتریالیست های مکانیکی هستند.

وابسته نمودن مبارزه برای سوسیالیسم به سطح رشد نیروهای مولده، برداشتی مکانیکی و غیردیالکتیکی است، زیرا جایگاه و نقش انسان تاریخی را در روند تغییر و رشد جامعه نفی می کند. این اندیشه ی مکانیکی، با بازگشت به ماتریالیسم فویرباخی، وظیفه ی انسان را به نظاره‌گری و توصیف گری وضع در جریان و یا تحقق یافته تنزل می دهد.

جورج لوکاش در همان اثر ذکر شده، «بر ضرورت گذار از شیوه ی نظاره گری تأکید دارد، زیرا این شیوه ناتوان است برای شناختِ کلیت واقعیت».

نزد برداشت مکانیکی از نقش سطح رشد نیروهای مولده برای مبارزه برای سوسیالیسم، انسان، در مورد مشخص بحث کنونی طبقه ی کارگر ایران، از سوبژکت- انسان تاریخی فعال به ابژکت بدل می‌شود. طبقه ی کارگر را به بازیچه شرایط تبدیل می شود.

رابطه ی دیالکتیکی میان مبارزه دمکراتیک و سوسیالیستی که حزب توده ایران مطرح می سازد، از این رو برداشتی مکانیکی نیست، زیرا مضمون مبارزه ی دمکراتیک را قابل شناخت می سازد. زیرا مضمون رهایی بخش مبارزه دمکراتیک را قابل شناخت می سازد.

هنگامی که «وارطان» و «خسروی روزبه» از سندیکالیست ها می‌خواهند به مبارزه ی صنفی با پیگیری ادامه دهند که در مصاحبه رفیق عباس خرم تبلور می یابد، انگشت بر سرشت رهایی بخش مبارزه ی دمکراتیک می گذارند. زیرا با پیگیری در مبارزه ی دمکراتیک، سرشت انقلابی آن برای تغییر بنیادین سرمایه داری تظاهر می‌کند و قابل شناخت و درک می شود. قابل درک می‌شود که بهبود شرایط زندگی زحمتکشان در سرمایه داری دست‌نیافتنی است و نهایتاً تنها با گذار از سرمایه داری قابل دستیابی است.

 بر این پایه است که زنده یاد ف. م. جوانشیر، یکی از مبارزان توده ای فعال در ایران همزمان با وارطان و روزبه، در کتاب سیمای مردمی حزب توده ایران، برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران را دارای دو بخش تفکیک ناپذیر و بهم پیوسته و بهم تنیده اعلام می کند.

تعریف مارکسیستی از شخصیت انسان، انسان را به عنوان موجودی بیو- پسیکو- سوسیال مشخص می کند. شخصیت انسان تاریخی را تشکیل شده از سه بخش جدایی ناپذیر می داند. زیرا روند جدایی انسان از گذشته حیوانی و رشد آنتروپولوژیکی انسان تاریخی، تنها در بود و تأثیر همزمان و توامان تغییرات در سه عنصر  بدن، روح و روابط اجتماعی نزد انسان ممکن گشته است. رشد انسان بدون تأثیر توامان و بهم تنیده ی سه سویه ی پیش در ایجاد شدن آگاهی و شخصیت انسان تاریخی ناممکن می بوده است.

 برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران، آینه ی سرشت انقلابی طبقه ی کارگر در جامعه طبقاتی سرمایه داری ایران است. این برنامه مرز و خط متمایز اندیشه ی مارکسیست- لنینیستی است با همه کوشش های راست و چپ روانه برای انحراف آن. این برنامه انقلابی اهرم پر توان تجهیز و سازماندهی طبقه ی کارگر و متحدان زحمتکش او در شرایط کنونی در ایران است. نبردی که گرچه می تواند طولانی باشد، ولی تنها برنامه برای پیروزی نهایی است!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *