چندقطبی بودن که همسنگی نیروها را در جهان فراهم می کند، به همکاری و صلح جهانی کمک میکند.
یک جهان چندقطبی همکاریها و پیمانهای نرمشپذیرتری میسازد. کشورها در یک جهان چندقطبی در بند یک بلوک گرفتار نمیشوند و پویایی قدرت میتواند اگر نیازمند باشد دگرگون شود. این نرمش و پویایی درگیریهای دراززمان را کاهش میدهد و به کشورها زمان اندیشیدن برای حل چالشهای جهانی با استراتژیهای نو و با چشمانداز صلح میدهد.
پس از یک دوره زورآزمایی هنگامی که در جهان چند کشور نیرومند هستند، دشوارتر است که یک کشور به تجاوزگری بپردازد بدون آنکه با ایستادگی دیگران روبرو شود. برای همین کشورهای نیرومند را از پیگیری سیاستهای تجاوزگرانه یا گسترشخواهانه باز میدارد، زیرا آنها پیش از انجام چنین کاری به بررسی واکنشهای دیگر قدرتها میپردازند.
وظیفه چپ
در برابر رژیمهای دیکتاتوری و سیستمهای سرمایهداری، وظیفه چپها همچنان روشن و مهم است. چپها باید با پافشاری بر اصلهای عدالت اجتماعی، آزادی و استقلال ملی، در برابر سیاستهای سرکوبگرانه و نابرابریهای اقتصادی ایستادگی کنند. در برابر رژیمهای دیکتاتوری، که به زورگویی و فشارهای سیاسی و اجتماعی میپردازند، چپها باید همواره سازماندهنده، بسیجگر و پشتیبان جنبشهای مردمی، دموکراتیک و آزادیخواهانه و پیشاهنگ نبرد طبقاتی کارگران علیه پیامدهای سرمایهداری باشند.
در برابر سیستمهای سرمایهداری که به بهرهکشی از طبقههای پایین و دستگاه دولتی در دست اندکی میپردازند، چپها باید راهکارهای اقتصادی جایگزینی را پیشگزاری کنند که چشمانداز روشن غیرسرمایهداری دارد و بر عدالت اجتماعی و رفاه همگانی پافشاری کند. به دینگونه، چپها نه تنها باید در پهنه درونمرزی برای برابری اقتصادی- اجتماعی، حقوق بشر و دموکراسی تلاش کنند، بلکه در سطح بینالمللی نیز باید با همکاریهای جهانی و همبستگی میان جنبشهای اجتماعی، راهحلهایی برای نبرد با ساختارهای استعماری و نابرابر به پیش بگذارند. بزرگترین کمک چپ به جهان چندقطبی با سمتگیری ضدامپریالیستی و ضدسرمایهداری، شرکت در نبرد طبقاتی درون مرزها است.