برخی از ”چپ”ها بر این باور هستند که سپاه نقش پیشرو در اقتصاد و سیاست خارجی بازی میکند و تنشآفرینی آن را در منطقه را دفاعی پیشگیرانه میخوانند. اینها از ”چپ” و نیروهای میهندوست میخواهند که زیر عبای ”ضدامپریالیستی” خامنهای گرد هم آیند. این دیدگاه از هرگونه واکاوی طبقاتی پرهیز میکند و سخنی از ماهیت طبقاتی حاکمیت و اقتصاد نئولیبرالیستی نمیگوید.
این گروهها گزینش بورژوازی نظامی در برابر بورژوازی بوروکراتیک و مالی را از بزرگترین و برجستهترین وظیفه ”چپ” میدانند.
این گروههای میخواهند با بزرگکردن یک رویداد یا یک سوی یک پدیده پیچیده، درستی سیاست سربزیری و زیر سایه بورژوازی ماندن را به ما نشان دهند. آنها فراموش میکنند که اگر کنکاش درباره دادهها و دریافتها بخواهد از منطق روزمره به منطق دیالکتیکی فراروید، باید تکرویدادها را در پیوند با یکدیگر و با پیرامون خود و در زمینه کلیت آن پدیده و در روند تاریخی آن بررسی کرد. بدینگونه، دیدن یک روی یک پدیده یا نمای برونی آن، سرشت درونی آن را آشکار نمیکند. راستش این است که حاکمیت با همه شعارهای ضد امپریالیستی خود، یک دیکتاتوری دینی است که با خصوصیسازیهای گسترده، سیاستهای نئولیبرالیستی و انباشت پول در دستان بورژوازی انگلی به پیاده کردن ددمنشانهترین گونه سرمایهداری پرداخته است. وابستگی رژیم به سرکوب و افزایش نابرابری اقتصادی بخشهای بزرگی از مردم، مانند کارگران، دانشجویان و گروههای پیرامون نشین، را از پایگاه اجتماعی حاکمیت به دور کردهاست و مشروعیت آن را کاهش دادهاست.
ساختار طبقاتی جمهوری اسلامی دربرگیرنده بورژوازی نظامی، بورژوازی بوروکراتیک، بورژوازی تجاری و بورژوازی مالی است که اقتصاد کشور را در چنگ خود دارند. این ساختار پیچیده، اقتصاد ایران را به اقتصاد جهانی وابسته کرده و تولید داخلی را نابود کرده است. بورژوازی نظامی با اقتصاد “سپاهی” و بورژوازی بوروکراتیک در دستگاه دراز دولتی در هم تنیده شده و یک شبکه بزرگ رانتخواری و فساد آفریدهاند.