سخن روز شماره ۳۵
(۶ مهر ۱۳۹۸ – ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۹)
ر
رفقای گرامی شرکت کننده در سمینار، روز بخیر!
سپاس برای زحمات رفقای برگزار کننده ی سمینار کنونی و امکانی که به من برای شرکت در آن داده شده است.
اگر دست من هم می رسید، چنین سمیناری را برگزار می کردم.
رفقا! این جسورانه است پس از شنیدن رساله های سخنوران صحبت کردن. ولی همانطور که رفقا در رساله های خود به درستی بر ضرورت یافتن یک «آلترناتیو» بهتر اشاره داشتند تا مردم بدانند برای دسترسی به چه هدفی باید انقلاب کنند،
ضرورتِ تاریخیِ جستجوی همه جانبه ی این جایگزین به من اجازه طرح برخی نکته ها را می دهد.
در رساله ها سویه های بسیاری از شرایط مشخص حاکم بر هستی مردم و کشور با توانمندی بازتاب یافته است. از این شرایط باید به چه نتیجهگیری نایل شد؟
با اجازه ی شما، من نظراتم را در ۱۱ نکته به صورت تز مطرح میسازم.
با این امید که بتواند برای غنی ساختن مضمون بحثها کمک باشد.
۱– چپ مارکسیستی هستی جامعه را کلیتی یکپارچه ارزیابی می کند
بخشهای متفاوت این کلیت را باید برای بررسی مشخص، جدا جدا در نظر گرفت.
باید به منظور ارایه برداشت دقیق علمی از شرایط حاکم، حاکمیت و نظام اقتصادی، یا روبنا و زیربنای جامعه را یک به یک مورد بررسی همه جانبه قرار داد؛ باید نبرد طبقاتی جاری و شرایط حاکم بر آن را مورد بررسی موشکافانه قرار داد؛
ولی شناخت و درک رابطـه میان بخشها به منظور دستیابی به مضمونِ حقیقت هستی اجتماعی در لحظه ی تاریخی اجتنابناپذیر است.
رفیق گرامی بانو اسدپور با هشیاری در سخنان خود به اهمیت دریافت کلیت به منظور درک حقیقت اشاره داشت!
۲– جایگزین چپ انقلابی ایران برای شرایط مشخص حاکم کنونی، یک نظام ملی– دمکراتیک است.
نظامی که در آن پیش شرط لازم برای جهت گیری سوسیالیستی در تغییرات ترقی خواهانه ی اقتصادی– اجتماعی در ایران ایجاد شده است.
چنین برنامه ای هدف استراتژیک حزب توده ایران برای مرحله کنونی فرازمندی اقتصادی– اجتماعی– فرهنگی جامعه ایرانی است که در اسناد بسیاری در چند دهه ی اخیر مورد تأیید قرار گرفته است.
این برنامه ی ترقی خواهانه را باید در هماهنگی با حفظ محیط زیست و در انطباق با شرایط مشخص و امکان های عینی جامعه در خدمت ایجاد تساوی حقوق میان زن و مرد و خلق های ایران تحقق بخشید.
برنامه اقتصادی مبتنی بر اقتصاد سیاسی مرحله ملی– دمکراتیک انقلاب، آن «آلترناتیوی» است که رفیق شالگونی در سخنانش به آن اشاره داشت. جایگزینی که به توده های زحمتکش و محروم میهن ما «تصوری» را ارایه میدهد که میتوان برای آن «به انقلاب دست زد»!
برای توده های مردم میتواند این برنامه آرمانی باشد که به عنوان پرچم مبارزه بر دوش می کشند!
۳– در مرحله ی ملی– دمکراتیک که رهبری آن به عهده ی جبهه متحد خلق قرار دارد، برشی آگاهانه میان روبنا و زیربنا، میان حاکمیت و اقتصاد سیاسی برقرار است.
در جبهه متحد خلق، هژمونی اندیشه ی رهایی بخش طبقه کارگر ایران برقرار است.
نقش طبقه کارگر در حاکمیت برای تحقق بخشیدن به دو آماج در مرحله ی ملی– دمکراتیک – یعنی حل مساله ی آزادی و تحکیم استقلال کشور – تعیین کننده است.
برش ذکر شده میان روبنا و زیربنای جامعه در این مرحله به این معناست که به طور عمده شیوه ی تولید سرمایه دارای در جامعه حاکم است.
مارکس ادامه ی کارکرد شیوه تولید سرمایه دارای را در این مرحله با این استدلال موجه می داند، زیرا تا آن هنگام که رمق شیوه ی تولید گذشته به پایان نرسیده باشد، شیوه ی تولید نوین، یعنی شیوه ی تولید کمونیستی در جامعه پا نخواهد گرفت.
برای نمونه، این برداشت مضمون برنامه ی اقتصادی نپ لنین و روند کنونی را در جمهور خلق چین تشکیل می دهد.
۴– به طور طبیعی، حل وظایف ملی– دمکراتیک در این مرحله از فرازمندی جامعه، وظیفه بورژوازی– خرده بورژوازی است.
ولی بورژوازی ایران نتوانسته است این وظیفه ی دویست ساله ی را به سرانجام برساند. وظیفه ناتمام مانده است. تجربه ی ناکام انقلاب بهمن آخرین تجربه ی منفی در این مورد است.
۵– حل وظایف ملی– دمکراتیک به وظیفه ی تاریخی طبقه کارگر ایران بدل شده است.
وظیفهای که باید در همکاری و اتحاد با طبقات و لایه های دیگر، ازجمله با بورژوازی میهن دوست به ثمر رسانده شود.
۶– جایگزین ساختن «سرمایه داری بدِ» در شکل نئولیبرال آن، با یک «سرمایه داری خوب» که «سکولار و ارزش افزا» است که برخی ها می پندارند و توصیه می کنند، سرآبی بیش نیست.
در شرایط سلطه ی اقتصاد سیاسی امپریالیستی در جهان نمی توان بدون خروج از سیستم حاکم نظام سرمایه داری، رشد اقتصادی– اجتماعیِ انساندوستانه و رهایی بخش و ترقی خواهانه را در هماهنگی با حفظ محیط زیست برای ایران ممکن ساخت که در آن در کنار توسعه ی همه جانبه ی آزادیهای فردی و اجتماعیِ قانونی برای زنان و مردان و حقوق ملی خلق های ایران، عدالت اجتماعی نسبی و روزافزون برقرار شده و تحقق یابد.
۷– همچنین بدون خروج از نظام اقتصاد سیاسی امپریالیستی نمیتوان شرایط لازم را برای تأمین استقلال ملی ایران و حفظ حق حاکمیت ملی ایجاد نمود. نمیتوان به وابستگی نواستعماری کشور به امپریالیسم پایان بخشید.
رفیق اسدپور گرامی در سخنان خود، در ترسیمی پراحساس و مبتنی بر منطق دیالکتیکی نشان میدهد که تضاد میان کار و سرمایه از مرحله ٬٬طبیعی٬٬ کارکرد خود در هستی نظام سرمایه داری عبور کرده است. این تضاد دیگر نمیتواند برای تثبیتِ نظام سرمایه داری مورد بهره برداری قرار گیرد.
با تغییر شرایط، به ویژه با تشدید تضاد میان شیوه تولید سرمایه داری و سلامت محیط زیست – سلامت ٬٬مادرزمین٬٬، هنگامه ی انکار– و تأخیرناپذیر برای «گشودن دروازهٔ شهرهای ناگشوده» فرارسیده است که زنده یاد احسان طبری در پچپچه ی پاییز خاطر نشان می سازد!
خارج ساختن «طبیعت و نیروی کار انسان» به عنوان «دو منبع ثروت»، آن طور که مارکس و انگلس در مانیفست کمونیستی بیان می کنند، از زیر آوار غارت نظام سرمایه داری به وظیفه مبرم و روز جامعه ی بشری بدل شده است انسان ترقی خواه باید برای نجات مادرزمین به کارکرد نظامی پایان بخشد که هدف آن تنها انباشت سود و سرمایه به نفع «یک درصدی»ها است!
۸– گرچه نباید جایگزین ملی– دمکراتیک را در تزهایی پیش گفته به این معنا برداشت نمود که بدون تسخیر سنگرهای بسیاری بر سر راه، ازجمله سنگر دیکتاتوری ولایی و تصاحب قدرت سیاسی قابل تحقق بخشیدن است؛
و یا تصور نمود که تحقق بخشیدن به جایگزین ملی– دمکراتیک نیاز به تدارک ذهنی و عینی ندارد؛
ولی نمیتوان تردید داشت که بدون داشتن برنامه اقتصاد ملی مبتنی بر چنین جایگزین رهایی بخش و ترقی خواهانه و همچنین، بدون نشان دادن درستی و ضرورت دورنمایی سوسیالیستی در آن به توده ها،
بتوان تجهیز و سازماندهیِ عینی و ذهنی نبرد را در ایران ممکن ساخت و با تحولی انقلابی به ثمر رساند.
نبردی که باید برای پیروزی آن در اتحادهای وسیع دمکراتیک و مدنی کوشید و در مبارزهای پیگیر و جمعی و سراسری به سرانجام رساند!
بدین ترتیب، داشتن جایگزین با دورنمای ملی– دمکراتیک تنها گام نخست است.
ولی گامی ضروری و غیرقابل انکار!
۹– شرایط نبرد طبقاتی در ایران
آیا شرایط عینی و ذهنی برای تحقق بخشیدن به برنامه جایگزین ملی– دمکراتیک با جهت گیری سوسیالیستی در ایران وجود دارد، برقرار است؟ پاسخ تنها آری یا خیر نیست! باید شرایط حاکم بر نبرد طبقاتی را مورد بررسی قرار داد.
بی تردید با برقراری ٬٬مدرن ترین٬٬ شیوه ی استثمار سرمایه داری، یعنی برقراری اقتصاد سیاسی نئولیبرال در ایران در سی سال اخیر، شیوه تولید حاکم در ایران به طور عمده شیوه تولید سرمایه داری با روابط تولیدی و سطح نیروهای مولده ی متناسب با این شیوه ی تولید است.
به طور عینی تضاد اصلی در ایران، عمدتاً تضاد میان کار و سرمایه است.
تضاد میان توده های مردم و حاکمیت دیکتاتوری حافظِ نظام سرمایه داریِ وابسته به اقتصاد امپریالیستی در ایران، که دارای سرشت یک تضاد دمکراتیک است، تضاد عمده ی روز مردم با کلیت حاکمیت نظام سرمایه داری را تشکیل می دهد.
تضاد دمکراتیک با تضاد اصلی در جامعه به وحدت رسیده اند. تضاد مردم با شکل دیکتاتوری ولایی و زیربنای به غایت ضد مردمی و ضد ملی سرمایه داری حاکم به وحدت رسیده اند.
حل یکی، بدون حل دیگری، به تغییرات بنیادین در جامعه منجر نخواهد شد.
پنداشت برای گذار از دیکتاتوری، بدون گذار از نظام سرمایه داری، بی توجهی مجرمانه ای است به کلیت هستی جامعه ایرانی در سال ۱۳۹۸. مجازات آن، بازگشت دیکتاتوری سرمایه با سیمای خشن تر و استثمارگرانه تر خواهد بود!
برخی از رفقا آن را خطر «بناپارتیسم» می نامند!
آیا سطح کنونی نیروهای مولده در ایران ما را مجاز می سازد، رشد نیروهای مولده را در ایران آنچنان ارزیابی کنیم که تضاد اصلی را در ایران، تضاد میان کار و سرمایه بدانیم؟
با تکیه به چه پدیدهای میتوان پاسخ به این پرسش را ارایه داد؟
آیا توجه به نقش «پراتیک انقلابیِِ» طبقه ی کارگر ایران در مبارزات اخیر میتواند کمک برای یافتن پاسخ به این پرسش باشد؟
آیا فرارویدن خواست مطالباتی و دمکراتیکِ زحمتکشان در مبارزات اخیر برای پرداخت دستمزد عقب افتاده به خواست پایان دادن بهخصوصی سازی زندگی اجتماعی، که پراتیکِ رهایی بخش انقلابی را در این مبارزه تشکیل می دهد، می تواند کمک باشد برای نتیجهگیری درباره ی تضاد اصلی در جامعه ی کنونی و حل آن؟
پاسخ شفاف و صریح است.
در تمام مبارزاتِ پیگیرِ دمکراتیکِ زحمتکشان یدی و فکری در سالهای اخیر، سرشت رهایی بخش مطالبات دمکراتیک زحمتکشان قابل شناخت شده است!
سرشتی که به پختگی شرایط عینی و ذهنی دست یافته و با خواست پایان بخشیدن بهخصوصی سازی زندگی اجتماعی جهت گیری سوسیالیستی مبارزه ی انقلابی را نشان می دهد.
آری! سطح رشد ذهنیِ طبقه کارگر و عنصر ذهنیِ انقلابی در تحولات آینده، با یکدیگر و با شرایط عینی در جامعه ی سرمایه داری کنونی در ایران در هم خوانی قرار دارند!
«پراتیک انقلابیِِ» انسان زحمتکش در ایران که مارکس آن را در تز اول فویرباخ برجسته می کند، میتواند و باید راهنمای عمل برای تغییرات بنیادین در هستی اجتماعی ایران باشد.
تعیین «پراتیک انقلابی» توده ها به عنوان محک ارزیابی از شرایطِ نبرد طبقاتی که مارکس همانجا برجسته می سازد، خط فاصل را میان ماتریالیسم دیالکتیکی از ماتریالیسم قدیمی تشکیل می دهد. خط فاصل میان برداشت آگاهانه ذهنیت انسان تاریخی در برابر دترمینیسم ناآگاه از روند واقعیت.
بر ضرورت تکیه به نیروی زحمتکشان و توده های مردم و پراتیک انقلابی آنان، سخنگویان دررساله های خود اشاره کرده اند.
۱۰– باید محدودیت در سطح و در عمق سازماندهی توده ها را در لحظه ی کنونی که واقعیتی انکارناپذیر است، از مضمون ناشی از سرشت نبرد رهایی بخش دمکراتیک جدا نمود.
این دو، دو مقوله ی متفاوت هستند. باید رابطه میان آنها را شناخت و درک کرد.
محدودیت سازمان یافتگی توده های زحمتکش، مبرمیتِ وظیفه ی مبارزاتی نیروی چپ را برای توسعه ی سازماندهی طبقه ی کارگر برجسته می سازد.
وظیفهای که میتواند با توجه به تضاد اصلی در جامعه و تکیه بر سطح رشد ذهنی در آگاهی طبقه ی کارگر ایران، سازماندهی صنفی و سیاسی طبقه ی کارگر را به دور از هر لغزش به چپ و یا راست به پیش ببرد. از لغرش های اجتنابناپذیر باید آموخت. طبقه کارگر ایران از فراز و نشیب های مبارزه برای دستیابی به پختگی ضروری می آموزد، آن طور که مارکس خاطرنشان می سازد.
مقوله ی دوم، یعنی سرشت نبرد رهایی بخش در مبارزات دمکراتیک، کیفیت مبارزه ی انقلابی را برای تجهیز و سازماندهی طبقه کارگر قابل شناخت می سازد.
کیفیتی که در پیوند میان مبارزه ی دمکراتیک و سوسیالیستی در برنامه حداقل کارگریِ حزب توده ایران تبلور می یابد.
۱۱– آنچه که باید برای تحقق آن اکنون رزمید، تبدیل شدن مضمونِ سرشت رهایی بخش خواستِ دمکراتیک، نشان دادن جهت سوسیالیستی در مبارزات کنونی در ایران است؛ باید ضرورت این جهت گیری را به عنوان خواست سراسری به توده های میلیونی در جامعه تفهیم نمود.
باید در جریان «نبرد در سنگر» (گرامشی) برای دستیابی به مطالبات آنی و بی درنگ، رابطه ی سرشت رهایی بخش نبرد دمکراتیک را با هدف دورنمایی و با برنامه ی جایگزینی که به جای نظام سرمایه داری کنونی میخواهیم برقرار سازیم، نشان داد و به توده ها تفهیم نمود.
به این منظور باید تفهیم ضرورت جهت گیری سوسیالیستی برای تغییرات بنیادین آینده و تبدیل آن به اهرم تجهیز و سازماندهی زحمتکشان در مبارزه ی روشنگرانه و ترویجیِ طیف چپ ایران به پیش برده شود.
این نبردِ روشنگرانه و ترویجی با ارایه برنامه جایگزین ملی– دمکراتیک برای مرحله ی کنونی انقلاب، به پرچم ضروری برای تجهیز و سازماندهی توده ها دست می یابد!
با تشکر برای صبر شما و فرصتی که به من داده شد!
رفیق دانشمند توده ای دکترعاصمی عالی بود. دهم مهر سال روز تولد خورشید تابان ایرانیان رابه طبقه کارگر ایران وتمام توده های کار وزحمت، روشنفکران شریف عدالت خواه، رفقای حربی و دانشمندان توده ای تبریک عرض مینمایم. زنده باد حزب توده ایران حزب طرازنوین طبقه کارگر ایران.
جایگزین برای آنچه که نمیخواهیم!
رفیق عزیز آبی، سپاس برای سخنان تشویق آمیزتان.
مساله ی مرکزی در نوشتاری که برای شرکت در یک سمینار تهیه شد که خبر آن در اخبارروز آمده بود، ارایه جایگزن برای دوران پس از دیکتاتوری است. ارایه چنین «آلترناتیو»ی یکی از بندهای کار سمینار را تشکیل می داد. همانطور که در جریان سمینار روشن شد، موضع مشترک میان شرکت کنندگان، موضع ضدتوده ای بود.
قصد ندارم اینجا گزارشی از سمینار ارایه دهم، باوجود این نکتههای قابل تأملی در برخی از رساله ها وجود داشت که ضروری است اشارهای به آنها بشود. برای نمونه رفیق بانو اسدپور با توانایی ضرورت گذار از سرمایه داری را در ارتباط با حفظ محیط زیست در جهان و ایران نشان داد.
این مساله در نظرات حزب توده ایران تنها در عنوان ٬٬حفظ محیط زیست٬٬ محدود می شود، در حالی که صحنه ی پراهمیتی را در مبارزات مردم در ایران تشکیل میدهد.
گرچه پس از آنکه برای برگزار کنندگان روشن شد که با یک تودهای سروکار دارند، و همه ی اهرمها به کار گرفته شد تا از ارایه نوشتار جلوگیری کنند، کوشش آنها تنها با موفقیت نسبی همراه شد. بخشهای اساسی نوشتار توانست طرح گردد، ارایه کل نوشتار از نظر زمانی ممکن نشد. ولی عدهای خواستار ارسال نوشتار به خود شدند. ببینیم آیا واکنشی نشان خواهند داد و حرفی برای زدن دارند، آن طور که برخی ها اظهار داشتند؟
این نکته اما نکته ی عمده نیست که من را واداشت سطور پیش را بنگارم. نکته ی عمده آن است که در گذشته سیاست حزب توده ایران همیشه مبتنی بر تحلیل دیالکتیکی از شرایط مشخص تنظیم شده است.
بارها به آن بخش از رفقای رهبری کنونی که بی مهابا مواضع اپورتونیسم راست را در حزب طبقه ی کارگر ایران پیاده می کنند، پیشنهاد شد سمینارهای علمی در این زمینه برگزار کنند. پاسخ سکوت بود. برای نمونه، کدام استدلال قابل فهم مبتنی بر منطق دیالکتیکی برای توصیه به طبقه کارگر وجود دارد، ٬٬دنبال جنبش آزادی خواهی٬٬ حرکت کند؟ آن طور که از جمله در مقاله ی اخیر نامه مردم در هشت مهر ۱۳۹۸ با عنوان برنامهٔ تعدیل ساختاری و پیامدهای ویرانگر آن برای طبقهٔ کارگر توصیه می شوذ: «.. تلاش خستگیناپذیر برای پیوند پیکار جنبش کارگری و سندیکایی با مبارزه سراسری ضد استبدادی پاسخ طبقه کارگر و زحمتکشان به رژیم ولایت فقیه است.»
واقعیت آن است که جنبش کارگری با شعار «کار، نان، آزادی» چند سالی است در صحنه ی مبارزات طبقاتی در ایران شرکت فعال دارد. بی تردید کارگران در هفت تپه، هپکو و در مراکز دیگر توانسته اند با پیوند خواست دمکراتیک- مطالباتی خود با خواست سیاسی برای پایان دادن بهخصوصی سازی هستی اجتماعی و نابودی حقوق زحمتکشان از مرز تنها یک «جمهوری سکولار» عبور کننند. خواستار چیزی بیش تر از یک «سرمایه داری خوب» هستند. مشخصه این سرمایه داری خوب، تلفیق برنامه مرکزی و بازار با یکدیگر است که ازجمله فرشاد مؤمنی با توانایی ضرورت آن را نشان میدهد.
طبقه ی کارگر ایران اما در جریان مبارزات خود، در جریان «پراتیک انقلابی» خود در سالهای اخیر ضرورت گذار از نظام استثمارگر را دریافته است. چرا باید حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران از کارگران بخواهد خود را به عنوان گردان عقبه ی ارتش بورژوازی در صف مبارزه برای «آزادی» ردیف کند و برای برپایی یک «سرمایه داری خوب» بجنگد؟ سرمایه دارای که در آن گویا حق مبارزه ی سندیکاهای آزاد تأمین خواهد شد؟ هماکنون کارگران با جانفشانی و قربانی دادن، حق تشکیل سندیکاری آزاد خود را به دست آوردهاند. توسعه و پیوند میان سازمان های کارگری وظیفه روز است که به آن کارگران پایبندند!
چرا حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران نباید از جنبش آزادیخواهی بخواهد با پشتیبانی از مبارزات طبقه کارگر که همراه با جانفشانی خون آلود است، بیاری آن بپردازند. به آزادیخواهان نشان دهد که طبقه ی کارگر ایران با خواست خود از منافع کل جامعه دفاع میکند؟ بسختی میتوانست جریان اپورتونیسم راست در رهبری حزب توده ایران در صورت برگزاری سمینارهای علمی، به چنین سیاست ضد کارگری بپردازد.
در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ جنبش کارگری در مصر نیز توانست در مراکز عمدهای به مبارزه ی طبقاتی سمت و سویی موفق و بـرّا دهد. ارتجاع با بهره گیری از همه ی رسانههای فیسبوکی توانست این موج نبرد طبقاتی را به کنار بزند و با کشاندن رهبران کارگری به تظاهرات «دمکراتیک» در یکی دو سال بعد، جنبش پاگرفته کارگری را بی اثر سازد و آن را به گردان عقبه بورژوازی بدل نماید. عواقب این سیاست ارتجاعی در مصر در مقالهای در تودهای ها نشان داده شد.
بخش اپورتونیست در رهبری حزب که به سیاست ٬٬شترمرغی٬٬ پناه برده است، هیچ گاه به این پرسش پاسخی نداده است که چرا باید حزب توده ایران از برنامه حداقل کارگری پیروی نکند؟ چرا باید مبارزه سوسیالیستی را در ترکیب برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران که زنده یاد جوانشیر آن را در سیمای مردم حزب توده ایران ترسیم می کند، نقض کند؟ به آن عمل نکند؟
رفقای عزیزی که ٬٬در جهان انگشت میچرخانند تا گویا کمبود سیاستهای رهبری حزب توده ایران را در دوران٬٬ انقلاب بهمن نشان دهند، چرا در مورد این کمبود و نادرستی وحشتناک در سیاست رهبری کنونی حزب توده ایران سکوت می کنند؟
رفقای تودهای باید حساسیت زمان را درک کنند. سناریوی به فراموش سپردن مبارزات انقلابی حزب توده ایران به شدت دنبال میشود. به جای آن باید ٬٬سیاستچه٬٬ای ناچیز و سوسیال دمکراتیک پا بگیرد!
رفیق عاصمی عزیز،
جمله ای که شما از آن بهانه و برداشت ناروا کرده تا حزب را متهم کنید که از کارگران می خواهد “خود را عقبه ارتش بورژوازی در صف مبارزه برای آزادی ردیف کند و برای برپایی یک سرمایه داری خود بجنگد”، در پایان آخرین پاراگراف از مقاله “تعدیل ساختاری شماره ۸ مهر ۱۳۹۸ ” بوده و به شرح زیر می باشد:
“… مبارزه در راه احیای حقوق سندیکایی و همراه با آن تلاش خستگیناپذیر برای پیوند پیکار جنبش کارگری و سندیکایی با مبارزه سراسری ضد استبدادی پاسخ طبقه کارگر و زحمتکشان به رژیم ولایت فقیه است”.
حال قضاوت را با خوانندکان “توده ای ها” می گذارم، که آیا اتهام مکررتان به حزب – اپورتیونیست راست- صحت دارد یا که ناشی از چیز دیگر است.
به نظر خودم آن جمله پایانی از مقاله نامه مردم به این معناست که تا مبارزه کارگران و زحمتکشان برای واداشتن رژیم از دست برداشتن از سیاست اقتصادی نئولیبرال حاکم بر ایران و مبارزات مدنی ضداستبدادی قشرهای دیکر جامعه با هم پیوند نخورد، نمی توان اعتراضات را سراسری و توده ای کرد و رژیم را در نهایت به زیر کشید. این جیزی است که می توان همه نوع اعتراضات عدالت خواهی و آزادی خواهانه مردم را به هم پیوند دهد و باید و می تواند پاسخ قاطع کارگران و زحمتکشان به رژیم ولایی ایران باشد.
در پایان باید از نوشته شما برای سمینار – که مشخص نیست کجا برگزار شد یا می خواهد شو – دفاع کرد چون همان چیزی است که در برنامه حزب موجود و حزب برای آن مبارزه می کند ولی شما مصر هستید که این طور نیست و کاری هم نمی شود کرد.
موفق باشید
رفیق عاصمی عزیز، می توانم از شما بپرسم چگونه اتهام خود را توجیح می کنید که حزب توده ایران از طبقه کارگر و کارگران معترض و زحمتکشان جان به لب رسید می خواهد “گردن عقبه ارتش بورژوازی…” باشد در حالی که کل همان مقاله طولانی اشاره شده شما در ۸ مهر نامه مردم تماما تلاش دارد، دقیقا همان طور که در برنامه اش تاکید دارد، تعدیل ساختاری یا همان اقتصاد نئولیبرالی را به شدت محکوم کند. مگر نه این است که این سیاست اقتصادی ضدبشری و ضد طبقه کارگر برگرفته از بورژوازی و سرمایه داری نئولیبرال حاکم بر جهان است؟
لطفا این تناقض بین آنچه در نوشته یتان آمده و آنچه در مقاله “تعدیل ساختاری…” نامه مردم آمده، را برای خوانندگان خود توضیح دهید تا برای یکبار هم شده یا اثبات کنید که به واقع حزب توده ایران به اپورتیونیست راست کشیده شده یا که بر عکس اعتراف کنید که به اشتباه مرتکب شده و برداشت تان از حزب و موضع گیری آن در برابری نظام سرمایه داری کاملا ناروا و نابجا بوده است.
از خوانندگان شما خواهش می کنم نوشته شما در واکنش به آقای ابی و مقاله نامه مردم – تعدیل ساختاری…” را بخوانند تا درستی یا نادرستی موضعگیری های شما بر خودشان اثبات شود.
موفق باشید
چه جایگزینی برای نئولیبرالیسم می خواهیم؟
رفیق تودهای عزیز
حق با شماست مقاله ی مورد بحث در نامه مردم «اقتصاد نئولیبرالی را به شدت محکوم میکند»، آن طور که شما می نویسید. ولی جایگزین مورد نظر طبقه ی کارگر را برای آن ارایه نمیدهد.
«تناقض»ی که شما در جستجوی آن در نوشته من با مضمون مقاله ی نامه مردم هستید، در این کمبود و نارسایی کارکردِ نابخشودنیِ حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران تبلور می یابد! حزب توده ایران تنها حزبی در ایران است که قادر است جایگزین ملی- دمکراتیک را برای اقتصاد سیاسی نئولیبرال ارایه دهد، ولی به وظیفه خود عمل نمیکند!
بخش اپورتونیست در رهبری حزب توده ایران میخواهد با انتقاد به نئولیبرالیسم سر و ته قضیه را هم بیاورد. وظیفه حزب طبقه کارگر را در جامعه ی طبقاتی سرمایه داری حاکم در ایران با انتقاد به نئولیبرالیسم به پایان برساند. سکوت پیگیر این بخش از رهبری درباره ی اقتصاد سیاسی سرمایه داری به عنوان عامل اصلی بحران اقتصادی- سیاسی- اجتماعی در ایران و سکوت سمج گونه ی آن در ارایه جایگزینی رهایی بخش – صرفنظر از آنکه بتوان به آن امروز و یا فردا تحقق بخشید -، نشانههای بی تردید برای برداشت اپورتونیستی حاکم بر سرنوشت حزب طبقه ی کارگر ایران است.
در ایران کارگران به خاطر محکوم کردن اقتصاد نئولیبرالی به زندان می روند، به تخته شلاق بسته می شوند، شکنجه میبینند و کشته میشوند. ژرفش نبرد طبقاتی در ایران مساله ی جایگزین برای سرمایه داری حاکم را مطرح ساخته است. مبارزات دمکراتیک- مطالباتی طبقه کارگر و دیگر لایههای زیر ستم، که پیگیرانه ادامه مییابد، سرشت رهایی بخش مبارزات دمکراتیک را قابل شناخت ساخته است. دورنمای سوسیالیستی را قابل شناخت ساخته است. این شرایط تغییر یافته در نبرد طبقاتی ولی بازتابی در سیاست این رفقا ندارد!
اپورتونیست ها کلمهای در باره ی دورنمای رهایی بخش جایگزین ملی- دمکراتیک نمی گویند!؟ مگر در نشست های بینالمللی با احزاب برادر. در چنین نشست ها است که محتاطانه از سوسیالیسم صحبتی به میان آورده میشود. در چنین نشست ها نیز حتی یک بار از جایگزین با سمت گیری سوسیالیستی برای خروج ایران از بحران اقتصادی- اجتماعی سخنی گفته نمیشود.
این رفقا که انگشت در جهان میچرخانند تا «قرمطی» بیابند و مداوم در جستجوی کمبودها در سیاست سترگ حزب توده ایران در دوران انقلاب هستند، سخنی درباره ی جایگزین برای ایران ندارند. کوچکترین واکنشی نسبت به مضمون نوشتاری که عنوان آن بسیار گویاست از خود نشان نمیدهند. شما هم متأسفانه نظرتان را درباره ی مضمون رساله ی چپ انقلابی و «کدام آلترناتیو» برای ایران ابراز نکردید!
هنگامی که من خطاب به رفیق شالگونی در سمینار پیش گفته خاطر نشان ساختم که کلمهای درباره ی موضوع سمینار که «آلترناتیو برای ایران» است در رساله ی او ذکر نشده است و اضافه کردم که در «گزارش سیاسی هیئت اجرائی سازمان به کنگره ۲۴ سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)» نیز کلمهای درباره ی جایگزین طرح نشده است، لااقل خواستار دریافت نوشتار شد و پس از دریافت، نوشت که پس از مطالعه نظر خواهد داد! رهبری اپورتونیست حاکم بر سرنوشت حزب توده ایران حتی در سطح این چپ سردرگم نیز سخنی برای گفتن ندارد!
مبارزات کارگری در ایران در سالهای اخیر و زیر سلطه ی امنیتی- قضایی دیکتاتوری نظام سرمایه داری با سازماندهی گردان های مختلف در محل و بی تردید در آینده در سراسر کشور، به راه انقلابی خود ادامه خواهد داد. در این تردیدی نباید داشت. این دستاورد مبارزات حزب توده ایران در طول هستی انقلابی آن است. بدین ترتیب، وعده ی سرخرمن مقاله ی نامه مردم که پس از گذار از دیکتاتوری کارگران گویا به حقوق صنفی خود دست خواهند یافت، در کلیت آن، انتزاع و وعدهای توخالی است و برای کارگران مزاحی بی مزه و رنگ باخته است.
هنگامی که اپورتونیسم راست میکوشد با چنین وعدههایی، ضرورت تبدیل شدن مبارزات طبقه کارگر را به عنوان گردان کمکی و عقبه ی ارتش بورژوازی توجیه کند و آن را در صف مبارزه برای «آزادی» ردیف کند، از منافع طبقه ی کارگر ایران که شعار «نان، کار، آزادی» را مطرح میسازد دفاع نمیکند!
وظیفه ی حزب طبقه کارگر ایران دفاع از منافع طبقه کارگر ایران است به عنوان تنها نیروی انقلابی که از منافع کل جامعه در دوران ملی- دمکراتیک انقلاب دفاع میکند. تفهیم چنین برداشتی به توده های مردم وظیفه ی عاجل حزب توده ایران است.
رفیق عزیز تودهای نشان دادن انطباق منافع طبقه کارگر و کل خلق در دوران کنونی، محک شناخت سیاست انقلابی تودهای از سیاست اپورتونیسم غیرتوده ای است.
آنچه که مقاله های نامه مردم، کم و بیش موفق با «محکوم کردن اقتصاد نئولیبرالی» دنبال میکنند، سرسوزنی فراتر از مخالفت نمایندگان عاقل بورژوازی به اقتصاد سیاسی نئولیبرال نیست. آنها خواستار یک «سرمایه داری خوب» هستند. لطفن کتاب پرمضمون و نظرگیر عدالت اجتماعی، آزادی و توسعه در ایران امروز را با دقت مطالعه کنید که فرشاد مؤمنی نگاشته است. ارزیابی از آن در تودهای ها انجام شد. این ارزیابی را میتوان بدون کم و کاست درباره ی نظرات رهبری اپورتونیست در حزب توده ایران نیز ارایه داد. از این روست که پیامد سیاست و کارکرد این رفقای گرامی که در پشت شعار درست جبهه ضد دیکتاتوری پنهان شده اند، ولی سیاست طبقاتی و مستقل حزب توده ایران را تعطیل نموده اند، راندن جنبش تودهای به کناره ی شط خروشان نبرد طبقاتی است. حزب توده ایران را به زائدهای در جبهه ی بورژوازی اصلاح طلب ایران بدل ساخته اند. سیاست انحرافی ای که نمونههای دیگر آن را گروههایی از قبیل ٬٬راه توده٬٬ دزدیده شده نیز دنبال میکند.
این رفقای اپورتونیست نمیخواهند که طبقه کارگر به محور و تکانه ی نبرد برای آزادی خواهی بدل شود. توصیه میکنند که به «جنبش آزادی خواهی بپوندد»! تبدیل شدن طبقه ی کارگر به ستون فقرات جبهه ی آزادی خواهی و ضد دیکتاتوری، موجب آن میشود که مبارزان بلافاصله با هفت چکمه ی آهنین و هفت عصای آهنین به جستجوی جایگزین رهایی بخش بروند و رفته اند! شعار «نان، کار، آزادی» نشان جستجوی این جایگزین، نشان نبرد برای جایگزین فراتر از نظام سرمایه داری است!
ژرفش نبرد طبقاتی در ایران سرشت رهایی بخش مبارزات دمکراتیک را برای تودهای ها و توده های زحمت قابل شناخت ساخته است. جامعه در تب و تاب یافتن جایگزینی انقلابی برای کلـیت شرایط حاکم بر میهن همه ی ایرانی هاست. جایگزینی با جهت گیری سوسیالیستی! اقتصاد سیاسی جایگزین در درون نظام سرمایه داری وجود ندارد.
رهبری اپورتونیست حاکم بر سرنوشت حزب طبقه ی کارگر ایران، نه تنها سخنی و برنامهای برای چنین جایگزین مردمی و ملی در مرحله ی ملی- دمکراتیک انقلاب که به آن اذعان دارد، ندارد. بلکه با سماجت عصبی به سکوت خود ادامه میدهد. تعمیقِ مبارزات طبقه ی کارگر که توانسته است راه تجهیز و سازماندهی خود و توده ها را در زیر ضربات جابرانه و جنایتکارانه ی ارتجاع بیاموزد، پاسخ شایسته به اپورتونیست ها داده است و خواهد داد. پاسخی که جدا از کارکرد شما و من به عنوان یک تودهای ادامه خواهد یافت!
تراژدی تاریخی از چنین مضمونی برخوردار است: در حالی که هنگامه گذار «از دروازهٔ شهرهای ناگشوده» فرا رسیده است، بخش اپورتونیست در رهبری حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران را به عقبه ی مفلوک ارتش بورژوازی بدل میسازد!