کشورهای بزرگ خاورمیانه دارای منافع اقتصادی گوناگون هستند. آنها برای دستیابی به این منافع به برپایی اتحادهای درهم و پیچیده و گاهی گذرا میپردازند. اگرچه که با دید سطحی درگیریها و تنشها رخت مذهبی و ایدیولوژیک بر خود میپوشانند، ولی این درگیریها ریشه در تنشهای ژئوپلیتیکی دارند که در شکاف مذهبی بازتاب مییابند.
”چپ” نباید به دام رومانتیسم سیاسی بیفتد و یکی از این بازیگران را نجات بخش خلقهای خاورمیانه بداند و به روی آن سرمایهگذاری کند. روشن است که گناه جمهوری اسلامی در آن چه که هم اکنون در خاورمیانه میگذرد به اندازه گناه کُشتار بیش از ۴۰ هزار فلسطینی که ۷۰ درصد آن زنان و کودکان بودهاند، نیست. ولی به این دلیل نمیتوان از منافع اقتصادی بورژوازی انگلی در خاورمیانه چشم پوشید و آنرا رهبر “محور مقاومت” خواند. چنین نقش رومانتیستی به جمهوری اسلامی دادن با دادهها و رخدادها همخوانی ندارد.
با این همه، نمیتوان باور کرد که یک ایران پیشرو و سکولار در آینده با جاهخواهیهای کشورهایی مانند اسراییل، ترکیه و عربستان درگیر نشود. همچنین نمیتوان هم باور کرد که چنین ایرانی از حق خود برای فرمانروایی در تنگه هرمز بگذرد و یا خواهان راه زمینی از ایران تا به لبنان و انرژی هستهای نباشد. این هم به دور است که چنین ایرانی برای پاسبانی از منافع ملی ما از ریشههای تاریخی، فرهنگی، مذهبی ووو برای برپایی اتحادها با دیگر کشورها و گروهها سود نجوید.
ولی آنچه که آشکار است چنین ایرانی به دنبال حل آشتیجویانه و صلحآمیز تضاد منافع ملی خود با دیگر کشورها است و با تنشآفرینی پای نیروهای جنگی امپریالیسم آمریکا را در خلیج فارس باز نخواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید