مقاله ی شماره ۲۳ / ۱۳۹۸
(۱۷ مهر ۱۳۹۸ – ۹ اکتبر ۲۰۱۹)
شناخت کارکرد تضاد در جامعه از این رو ضروری و پراهمیت است، زیرا نیروی آگاه تاریخی را در وضعی قرار میدهد که بتواند با پراتیک هدفمندِ خود بر روند حل تضاد تأثیر بگذارد. پراتیک هدفمند انسان تاریخی عنصر تعیین کننده در برداشت ماتریالیسم دیالکتیکی برای تغییر شرایط است. تفاوت آن را از ماتریالیسم قدیمی تا فویرباخ تشکیل و نشان می دهد.
پراتیک هدفمند انسان، واکنش ذهنی و احساسی انسان است برای انتخاب آگاهانه و هدفمند میان امکان های پیش رو؛ پاسخ اندیشه ی مارکسیستی است به برداشت دترمینسم مکانیکی در ماتریالیسم قدیمی که مارکس در تزهای فویرباخ تفهیم می کند.
به منظور بررسی دیالکتیک این روند باید تفاوت قایل شد میان شرایطی که در بود پدیده، شرایط ٬٬طبیعی٬٬ را تشکیل می دهد، از شرایطی که سرشت ٬٬طبیعی٬٬ برای بود پدیده دارا نیست و یا دیگر دارا نیست.
برای نمونه، تضاد میان کار و سرمایه از یک سو تضای طبیعی را برای بود و موجودیت نظام سرمایه داری تشکیل می دهد. بدون وجود امکان استثمار نیروی کار، بازتولید سرمایه داری ناممکن است. حل این تضاد آشتی ناپذیر در دوران طبیعی رشد سرمایه داری، راه حلی پوزیتویستی را تشکیل میدهد در جهت ثبات نظام. این دوران، دوران تغییرات تدریجی در سرمایه داری است. در این مرحله، تضاد کار و سرمایه میتواند ضمن ایجاد ثبات موقتی در کل نظام، از طریق تعدیل آثار مخرب این نظام بر روی هستی طبقه کارگر، به بهبودهایی به سود نیروی کار دست یابد. دستاورد برای زحمتکشان در این مرحله ولی تنها با حضور فعال و مبارزه جوی سندیکاهای آزاد کارگری ممکن می شود.
با تغییر شرایط ولی زمانی فرا میرسد که حل تضاد میان کار و سرمایه در جهت تثبیت و بازتولید سرمایه داری با آنچنان ضایعاتی همراه میشود که به نتایج فاجعه آمیز می انجامد. خطر ایجاد روز محشر(آپوکالیپس) و نابودی هستی بر روی زمین به خطری ملموس بدل می گردد!
در این مرحله است که راه حل تضاد آشتی ناپذیر میان کار و سرمایه تنها به مثابه ی یک راه حل انقلابی به منظور تغییرات بنیادین در سرمایه داری به مساله ی روز مبارزه ی طبقه کارگر بدل می گردد. در این مرحله تنها گذار انقلابی از سرمایه داری و برقراری شرایط به منظور برپایی جایگزین انسان دوستانه ی پساسرمایه داری، جایگزین سوسیالیستی- کمونیستی به مساله روز در جامعه تبدیل می شود. محدود ساختن مبارزه ی طبقاتی در این مرحله به مبارزه تنها برای مطالبات به منظور تعدیل ضایعات، کوششی ارتجاعی از کار در می آید.
جامعه ی بشری و همچنین جامعه ی ایرانی با تغییر شرایط بازتولید سرمایه داری که در آن ازجمله وضع فاجعه انگیز محیط زیست نقشی محوری یافته است، اکنون در چنین وضعی قرار دارد. وقایعی مانند سیل و بی آبی در آغاز امسال در سراسر ایران نشانههایی از چنین وضع هستند. خواست بازتولید سرمایه داری با آثار غارتگرانه نسبت به مادرزمین، و تشدید استثمار نیروی کار خواستی ارتجاعی را تشکیل می دهد.
از این روست که باید بحث درباره ی وظایف روز نیروهای ترقی خواه را در ایران درباره ی جایگزین برای شرایط حاکم دیکتاتوری سرمایه داری در میهن ما، به عنوان بحثی ارزیابی نمود که کلیت هستی اجتماعی مردم میهن ما را در بر می گیرد. در این بحث باید در کنار توجه خاص به همه ی جنبههای عمده در ارتباط با هستی اجتماعی در ایران از قبیل مساله فقر، عدالت اجتماعی، تساوی حقوق زن و مرد و حقوق ملی خلق های ساکن ایران و امثال آن، مساله حفظ محیط زیست را به عنوان نکته محوری در این بحثها طرح نمود.
با چنین برداشت است که باید بحث درباره ی جبهه ضد دیکتاتوری را به عنوان اهرم برای گذار تنها از دیکتاتوری ولایی، برداشتی غیرمارکسیستی ارزیابی نمود. بدون بحث درباره ی اقتصاد سیاسی جایگزین برای دوران بعد از دیکتاتوری، محدود ساختن هدف تنها به گذار از دیکتاتوری ولایی با حفظ دیکتاتوری نظام سرمایه داری، بی توجهی به رشد تضاد اجتماعی در شرایط تغییر یافته ی حاکم است، بی توجهی است به کلیت هستی اجتماعی در ایران.
توجه به کلیت هستی جامعه ایرانی که در آن نظام سرمایه داری حاکم است، حکم بر ضرورت ایجاد رابطه میان جبهه ضد دیکتاتوری و جبهه ی متحد خلق میکند. وظیفه، ایجاد رابطه میان دو بخش از هستی در جامعه ی اکنونی ایران است که در ترکیب آن می تواند برقراری و تضمین آزادیهای فردی و اجتماعیِ قانونی و شرایط رشد روزافزون عدالت اجتماعی تحقق یابد.
نظام کنونی سرمایه درایران که حفظ آن توسط طبقات حاکم به جز با اِعمال یک رژیم دیکتاتوری خشنِ امنیتی- قضاییِ ارتجاعی و واپس نگر ممکن نیست، کلیتی را تشکیل میدهد که نفی آن تنها با طرح جایگزینی ممکن خواهد شد که کلیت هستی کنونی جامعه ی ایرانی را مورد توجه قرار دهد. تنها با چنین نگرش به واقعیت است که میتوان سرشت رهایی بخش جایگزین ملی- دمکراتیک را برای شرایط کنونی به توده های زحمتکش و محروم و همچنین لایههای میانی میهن دوست تفهیم نمود.
هگل این نگرش را گذار از توجه به ریزه کاری در ظاهر پدیده، گذار از «سوزن دوزی بی انتها» (اط)، و نگرش به تمامیت یک پارجه ی مضمون پدیده می نامد. هگل آن را در درسهای فلسفه، با درک رشد «نطفه .. به میوه» توضیح میدهد (به نقل از آنته شلم، دیالکتیک به مثابه منطق کدام تکامل؟، دفاتر مارکسیستی ۵/۲۰۱۹).
رفیق عاصمی عزیز،
نوشته اید “باید بحث درباره ی جبهه [واحد] ضد دیکتاتوری را به عنوان اهرم برای گذار تنها از دیکتاتوری ولایی، برداشتی غیرمارکسیستی ارزیابی نمود. بدون بحث درباره ی اقتصاد سیاسی جایگزین برای دوران بعد از دیکتاتوری، محدود ساختن هدف تنها به گذار از دیکتاتوری ولایی… بی توجهی به رشد تضاد اجتماعی در شرایط تغییر یافته حاکم است”.
تنها ماندن حزب پس از “فتح سنگر اول” یعنی” گذار از دیکتاتوری ولایی” دقیقا به همین است که کمترین نیروی سیاسی مترقی در ایران حاضر خواهد شد با جایگزین اقتصاد سیاسی مورد نظر حزب (نک برنامه حزب) کنار بیایند. همین امروز هم همه نیروهای سیاسی نسبتا مترقی داخل و خارج کشور دقیقا با شناختی که از برنامه حزب دارند، حاضر به اتحاد تاکتیکی تا روز گذار از دیکتاتوری ولایی نمی شوند، چرا که می دانند این حزب طبقه کارگر نه تاکنون و نه در آینده دست از آرمان های مارکسیستی و سوسیالیستی اش دست نکشیده و نخواهد کشید.
بله، همان طور که نوشته اید “[نفی حقیقی] نظام کنونی سرمایه حاکم در ایران… تنها با طرح جایگزین [طرح پیشنهادی حزب در باره اقتصاد مردمی، نک همانحا] ممکن خواهد شد”. مانند شما، حزب توده ایران هرگز از این خواست به حق طبقه کارگر مطالبات دمکراتیک دیگر طبقات اجتماعی ایران دست نخواهد کشید.
باز هم درباره ی برنامه ی حداقل کارگری حزب توده ایران
رفیق عزیز با سپاس برای ابرازنظر شما.
تودهای ها می کوشند برای درک مضمون هر نوشتار و نشان دادن آن، تضادی را که در مضمون وجود دارد، بیرون کشیده و قابل شناخت سازند. شما در ابرازنظر خود تضادی را برمی شمرید که عبارت است از: تضاد میان «کنار نیامدن .. نیروهای سیاسی مترقی در ایران ..» با برنامه حزب برای دوران بعد از گذار از دیکتاتوری. حتی اضافه میکنید که: «همین امروز هم همه نیروهای سیاسی نسبتاً مترقی داخل و خارج کشور دقیقاً با شناختی که از برنامه حزب دارند، حاضر به اتحاد تاکتیکی تا روز گذار از دیکتاتوری ولایی نمی شوند، ..».
صرفنظر از این که این اذعانی است برای ناموفق بودن کارکرد حزب در زمینه ی مبارزه ی اتحادی آن در دوران کنونی، شما برای برداشت خود علت پایداری حزب توده ایران بر موضع مارکسیستی عنوان می کنید.
رفیق محمد امیدوار علت این موضع ضد تودهای این نیروها را در مصاحبه ی رادیوی خود چندی پیش، «ضعف فرهنگی» آنان ارزیابی نمود. رفیق سخنگوی حزب، ظاهر فرهنگی مواضع ضد تودهای را که ریشه طبقاتی دارد ذکر نمود، ولی اشارهای به جایگاه این نیروها در لایههای خرده بورژوازی و بورژوازی نکرد و ریشه ی طبقاتی موضع ضد تودهای را برملا ننمود.
من نیز در نشست سمینار اخیری که در آن شرکت داشتم این مواضع ضد تودهای را تجربه کردم که در آن افراد سازمان راه کارگر نیز حضور داشتند مانند رفیق شالگونی. باید بگویم که برخورد شخص او متین و علاقمند به مساله هایی بود که من مطرح کردم. از من خواست پیشنهاد خود را با عنوان چپ انقلابی و کدام آلترناتیو برای ایران؟ برای او ارسال کنم. پس از دریافت نوشت که پس از مطالعه پاسخ و ارزیابی خود را برایم خواهد نوشت. تاکنون که دو هفته از آن تاریخ می گذرد، خبری از پاسخ نیست. آیا میتوان این ناروشنی را ناشی از «ضعف فرهنگی» دانست و یا ضعف فرهنگی، شکل بروز تضادهای طبقاتی است؟ برگردیم به صحبت خودمان.
تضادی که شما مطرح می کنید، تضادی است میان موضع انقلابی حزب توده ایران و پایداری آن بر سر مواضع جامعه شناسی علمی مارکسیستی، و مواضع سردرگم طیف چپ ایران. راه حل آن مبارزه ی ایدئولوژیک و روشنگری مارکسیستی- تودهای است و نه تقلیل برنامه ی حداقل کارگری حزب توده ایران. این برنامه علمی و انقلابی را رفیق زنده یاد جوانشیر در کتابی که تبلیغ آن را در نامه مردم میخوانید نگاشته و توضیح می دهد.
برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران بر تلفیق مداوم مبارزه ی دمکراتیک و سوسیالیستی پای می فشرد. این دو مبارزه را جدایی ناپذیر ارزیابی می کند. این برنامه سرشت رهایی بخش نبرد دمکراتیک را نشان میدهد که به جهت گیری سوسیالیستی فرامی روید هنگامی که به طور پیگیر به آن عمل می شود. با این پدیده در «پراتیک انقلابی» توده های زحمت در مبارزات اخیر تجربه کردهایم و درستی برداشت مارکسیستی باری دیگر به اثبات رسیده است.
آیا شما میتوانید یک مقاله در نامه مردم ارایه دهید که نکته مرکزی را توضیح میدهد و برای توده ها تفهیم می کند؟ توضیح می دهد و تفهیم می کند که مبارزه پیگیر دمکراتیک به مبارزه با جهت گیری سوسیالیستی فرامی روید؟ این در حالی است که مصوبه ششمین کنگره ی حزب توده ایران ضرورت تلفیق مبارزه ی دمکراتیک و سیاسی [سوسیالیستی] را ذکر می کند. کارکرد تبلیغی- ترویجی حزب ولی تهی است از مبارزه ی سوسیالیستی.
راه حل تضاد در نبرد طبقاتی کنونی با هدف کمک به ژرفش آن و هم در مبارزه با سرگردانی طیف چپ ایران، پایبندی صوری حزب به اندیشه مارکسیستی تنها نیست که شما برجسته می سازید. راه حل، کارکرد روزانه حزب در توضیح و تفهیم مواضع سوسیالیستی است. پیوند مبارزه ی دمکراتیک و سوسیالیستی باید صریح و شفاف در فعالیت ترویجی- تبلیغی حزب توده ایران دیده بشود. برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران که برنامه حداقلی است با دورنمای باز و با توان رشد در جریان ژرفش نبرد طبقاتی در ایران باید برای توده های توضیح داده شده و تفهیم گردد. شما نمیتوانید حتی یک مقاله در این زمینه در نامه مردم نشان دهید!